خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_پنجاهُهفتم ذکر شهدا را هیچ وقت فراموش نمیکرد چند بیت شعر آما
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_پنجاهُهشتم
مجلس حضرت زهرا سلاماللهعلیها
راوی: جمعی از دوستان شهيد
جلسه مجمع الذاکرین رفته بودیم در مسجد حاج ابوالفتح در جلسه اشعاری در فضایل حضرت زهرا خوانده شد که ابراهیم آنها را مینوشت
آخر جلسه حاج علی انسانی شروع به روضه خوانی کرد. ابراهیم از خود بیخود شده بود
دفترچه شعرش را بست با صدای بلند گریه میکرد
من از این رفتار ابراهیم تعجب کردم.
جلسه که تمام شد به سمت خانه راه افتادیم در بین راه گفت:
آدم وقتی به مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها وارد میشه باید حضور ایشان را حس کنه
چون جلسه متعلق به حضرت است.*
یک شب به اصرار من به جلسه عید الزهرا سلام الله علیها رفتیم فکر میکردم ابراهیم که عاشق حضرت صدیقه است خیلی خوشحال میشود.
مداح جلسه مثلاً برای شادی حضرت زهرا سلام الله علیها حرفهای زشتی را به زبان آورد اواسط جلسه ابراهیم به من اشاره کرد
و با هم از مجلس بیرون رفتیم در راه گفتم:
ابراهیم فکر میکنم ناراحت شدی درسته؟
ابراهیم در حالی که آرامش همیشگی را نداشت رو به من کرد و در حالی که دستش را با عصبانیت تکان می داد
گفت:
توی این مجلس خدا پیدا نمیشه، همیشه جایی برو که حرف از خدا و اهل بیت زده بشه چند بار هم این جمله را تکرار کرد
بعدها وقتی نظر علما را در مورد این مجالس و ضرورت حفظ وحدت مسلمین مشاهده کردم به دقت نظر ابراهیم
بیشتر پی بردم.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_پنجاهُهشتم مجلس حضرت زهرا سلاماللهعلیها راوی: جمعی از دوست
💢 💢 💢 💢
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_پنجاهُنهم
در فتح المبین وقتی ابراهیم مجروح شد سریع او را به دزفول منتقل کردیم
و در سالنی که مربوط به بهداری ارتش بود قرار دادیم.
مجروحان زیادی در آنجا بستری بودند. سالن بسیار شلوغ بود مجروحین آه و ناله میکردند.
هیچکس آرامش نداشت بالاخره یه گوشه پیدا کردیم و ابراهیم را روی زمین خواباندیم.
پرستارها زخم گردن و پای ابراهیم را پانسمان کردند.
در آن شرایط اعصاب همه به هم ریخته بود و صدای مجروحین بسیار زیاد بود. ناگهان ابراهیم با صدای رسای شروع به خواندن کرد.
شعر زیبایی در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها خواند که رمز عملیات همنام مقدس ایشان بود.
برای چند دقیقه سکوت عجیبی سالن را فرا گرفت!
هیچ مجروحی ناله نمیکرد گویی همه چیز مرتب شده بود به هر طرف که نگاه میکردی آرامش موج میزد.
قطرات اشک بود که از چشمان مجروحین و پرستارها جاری میشد.
همه آرام شده بودند! خواندن ابراهیم تمام شده بود یکی از دکترها که مسنتر از بقیه بود و حجاب درستی هم نداشت جلو آمد او بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بود.
آهسته گفت تو هم مثل پسرمی فدای شما جوونها
بعد نشست و سر ابراهیم را بوسید!
قیافه ابراهیم دیدنی بود گونههایش سرخ شده بود. بعد از خجالت ملافه را روی صورتش کشید.
ابراهیم همیشه میگفت بعد از توکل به خدا توسل به حضرات معصومین مخصوصاً حضرت زهرا سلام الله علیها حلال مشکلات است.
برای ملاقات ابراهیم رفته بودیم بیمارستان نجمیه دور هم نشسته بودیم. ابراهیم اجازه گرفت و شروع به خواندن روضه حضرت زهرا سلام الله علیها کرد دو نفر از پزشکان آمدند
و از دور نگاهش میکردند
با تعجب پرسیدم: چیزی شده؟ گفتند نه ما در هواپیما همراه ایشان بودیم
مرتب از هوش میرفت و به هوش میآمد اما در آن حال هم با صدای زیبا در وصف حضرت مداحی میکرد.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
💢 💢 💢 💢 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_پنجاهُنهم در فتح المبین وقتی ابراهیم مجر
☀️ ☀️ ☀️
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_شصتم
تابستان شصت و یک
راوی:مرتضی پارسائیان
ابراهیم در سال ۱۳۶۱ که به خاطر مجروح شدن تهران بود پیگیر مسائل آموزش و پرورش شد
در دورههای تکمیلی ضمن خدمت شرکت کرد،
همچنین چندین فعالیت و برنامه فرهنگی را در همان دوران کوتاه انجام داد.
با عصای زیر بغل از پلههای اداره کل آموزش و پرورش بالا و پایین میرفت.
آمدم جلو و سلام کردم گفتم: آقا ابراهیم چی شده اگر کاری داری بگو من انجام بدم.
گفت نه کار خودمه بعد به چند اتاق رفت و امضا گرفت.
کارش تمام شد میخواست از ساختمان بیرون برود.
پرسیدم: این برگه چی بود چرا انقدر خودت را اذیت کردی؟
گفت: یه بنده خدا دو سال معلم بود
اما هنوز مشکل استخدام داره. کار او را انجام دادم.
گفتم: از بچههای جبهه است!؟
گفت: فکر نمیکنم. اما از من خواست برایش این کار را انجام دهم من هم دیدم این کار از من ساخته است برای همین آمدم.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
این که گناه نیست 16.mp3
4.89M
#این_که_گناه_نیست 16
💢در زندگی همه ما روزهاے قشنگ و بزرگ، زیاد هست! ڪه هم به یادموندنی اند، و هم تغییردهنده مسیر زندگی مون.
❌مراقب باش!
خاطره این روزها رو با قلموے گناه،رنگی نڪنی
این که گناه نیست 17.mp3
4.77M
#این_که_گناه_نیست 17
💢به خودت سخت نگیر!
براے دورے از گناه، اَلَکی زور نزن!
تلاش ڪن یواش یواش،
قلبـ❤️ـت رو با خدا آشتی بدے؛
قلبِی ڪه عاشق شد؛
راحت دورِ گناه خط میڪشه
این که گناه نیست 18.mp3
3.67M
#این_که_گناه_نیست 18
💠ڪمالِ همنشین در من اثر ڪرد....
همنشینان تو، همسفرانِ زندگیِ توأند❗️
با ڪی رفیقی؟
مسیر زندگیتَم، باهاش یڪی خواهد شد!
رو رفیقات دقت ڪن،
نگو؛ این ڪه گناه نیست