خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیستم شرط بندے راوی: مهدے فریدوند، سعید صالح تاش تقريباً سال ۱۳۵۴
🍃🌹
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_بیست_و_یکم
آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد. شــب با ابراهيم رفته بوديم مسجد.
بعد از نماز، حاج آقا احڪام می گفت. تا اينڪه از شرط بندے و پول حرام صحبت ڪرد و گفت: پيامبر میفرمايد:
«هر ڪس پولی را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست میدهد».
و نيز فرموده اند:
«ڪسی ڪه لقمه اے از حرام بخورد نماز چهل شب و دعاے چهل روز او پذيرفته نمی شود».
ابراهيــم با تعجب به صحبت ها گــوش میڪرد. بعد با هم رفتيم پيش حاج آقا وگفت: من امروز ســر واليبال ۵۰۰ تومان تو شــرط بندے برنده شدم.
بعد هم ماجــرا را تعريف ڪرد
و گفت: البته اين پول را به يك خانواده مســتحق بخشيدم!
حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش ، ورزش بڪن اما شرط بندے نڪن.
هفته بعد دوبــاره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قوے تر،
بعدگفتند: اين دفعه بازے سر هزارتومان! ابراهيم گفت: من بازے میڪنم اما شــرط بندے نمیڪنم.
آن ها هم شــروع ڪردند به مســخره ڪردن و تحريڪ ڪردن ابراهيم
و گفتند: ترسيده، می دونه می بازه.
يڪی ديگه گفت: پول نداره و... ابراهيم برگشت وگفت: شرط بندے حرومه،
من هم اگه می دونستم هفته هاے قبل با شــما بازے نمیڪردم،
پول شما رو هم دادم به فقير، اگر دوست داريد، بدون شرط بندے بازے میڪنيم.
ڪه البته بعد از ڪلی حرف و سخن و مسخره ڪردن بازے انجام نشد.
دوســتش می گفت: بــا اينڪه بعد از آن ابراهيم به ما بســيار توصيه کرد ڪه..
✍ادامه دارد...