خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هفتادو_چهارم خيلي ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبرڪنيد. نترسيد!
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_هفتادو_پنجم
دومين حضور
راوی: امير منجر
هشتمين روز مهرماه با بچه هاي معاونت عمليات سپاه راهي منطقه شديم.
در راه در مقر سپاه همدان توقف كوتاهي کرديم. موقع اذان ظهر بود.
برادر بروجردي، كه به همراه نيروهاي سپاه راهي منطقه بود را در همان مكان ملاقات كرديم. ابراهيم مشــغول گفتــن اذان بود. بچه ها براي نماز آماده مي شــدند.
حالت معنــوي عجيبي در بچه ها ايجاد شــد. محمد بروجردي گفــت: اميرآقا، اين ابراهيم بچه كجاست؟!
گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهريور و ميدان خراسان.
بــرادر بروجردي ادامــه داد: عجب صدايــي داره.
يكي دو بــار تو منطقه ديدمش، جوان پر دل وجرأتيه.
بعد ادامه داد: اگه تونستي بيارش پيش خودمون كرمانشاه.
نماز جماعت برگزار شد و حركت كرديم. بار دوم بود كه به سرپل ذهاب مي آمديم.
اصغــر وصالي نيروها را آرايش داده بود. بعــد از آن منطقه به يك ثبات و پايداري رسيد.
اصغر از فرماندهان بسيار شجاع و دلاور بود.
ابراهيم بسيار به او عاقه داشت.
او هميشه مي گفت:
✍ادامه دارد...
✨🌱✨🌱✨🌱✨
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات
✨🌱✨🌱✨🌱✨
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
━━━ ━━━ ━━━ ━━━