این که گناه نیست 22.mp3
5.28M
#این_که_گناه_نیست 22
▫️تمرین ڪن؛ مثل خدا ستار بشی!
اگه عیبی رو دیدے؛
روش پرده بنداز و فراموشش ڪن!
نه اینڪه این عیب رو،
به دیگــران هم تعمیم بدے...
💢نگــو؛ این ڪه گناه نیست
این که گناه نیست 23.mp3
4.78M
#این_که_گناه_نیست 23
✴️میدونی؛
بزرگترین ویروسی ڪه میتونه روحتـو نابود ڪنه، چیه؟
اینه ڪه خطایی،درنظرت ڪوچڪ باشه،
و از انجامِش، نگران نباشی❗️
قطره قطره جمع گردد
وانگهی دریا شود
این که گناه نیست 24.mp3
4.77M
#این_که_گناه_نیست 24
✅رفاقت با خدا، و لقمهے حرام
اصلاً توے یڪ ظرف جا نمیگیرن!
وجود تو،
یا جاے خداست، یا جاے لقمه حرام❗️
اول ظرفِ وجودت رو پاڪ ڪن!
خدا خودش درُ وا میڪنه و میاد
این که گناه نیست 25.mp3
4.54M
#این_که_گناه_نیست 25
✴️بجاے اینڪه زیاد زحمت بڪشی،
سعی ڪن زحمتهات رو هدر ندے!
❌اشتباهاتی ڪه روے هم جمع میشه،
و تو نسبت بهشون بی توجه هستی،
ذره ذره، زحمتاتو نابود میڪنه
هدایت شده از خودسازے و تࢪڪ گناھ
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_شصتوچهارم تو هم اینجا نشستی و چشمت به آسمانه که کفترهایت چه
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_شصتوپنجم
برخورد صحیح
راوی: جمعی از دوستان
از خیابان ۱۷ شهریور عبور میکردیم.
من روی موتور پشت سر ابراهیم بودم.
ناگهان یک موتور سوار دیگر به سرعت از داخل کوچه وارد خیابان شد.
پیچید جلوی ما و ابراهیم شدید ترمز کرد.
جوان موتور سوار که قیافه و ظاهر درستی هم نداشت.
داد زد: هوُ! چه کار میکنی؟ بعد هم ایستاده و عصبانیت ما را نگاه کرد!
همه میدانستند که او مقصر است من هم دوست داشتم ابراهیم با آن بدن قوی پایین بیاید و جوابش را بدهد
ولی ابراهیم با لبخندی که بر روی لب داشت در جواب عمل زشت او گفت:
سلام خسته نباشید! موتور سوار عصبانی یک دفعه جا خورد.
انگار توقع چنین برخوردی را نداشت. کمی مکث کرد و گفت: سلام، معذرت میخوام شرمنده.
بعد هم حرکت کرد و رفت.
ما هم به راهمان ادامه دادیم.
ابراهیم در بین راه شروع به صحبت کرد سوالاتی که در ذهنم ایجاد شده
بود را جواب داد.
دیدی چه اتفاقی افتاد؟ با یک سلام عصبانیت طرف خوابید.
تازه معذرت خواهی هم کرد.
حالا اگر من میخواستم داد بزنم و دعوا کنم جز اینکه اعصاب و اخلاقم را به هم بریزم هیچ کار دیگری نمیکردم.
✍ادامه دارد...
شهدا را یاد ڪنیم با ذڪر صلوات⚘
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_شصتوپنجم برخورد صحیح راوی: جمعی از دوستان از خیابان ۱۷ شهری
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_شصتوششم
روش امر به معروف و نهی از منکر کردن ابراهیم در نوع خود بسیار جالب بود. ـ
اگر میخواست بگویید که کاری را نکن سعی میکرد غیر مستقیم بگوید.
مثلاً دلایل بدی آن کار را از لحاظ پزشکی، اجتماعی و غیره اشاره میکرد
تا شخص خود به نتیجه لازم برسد.
آنگاه از دستورات دین برای او دلیل میآورد.
یکی از رفقای ابراهیم گرفتار چشم چرانی شده بود مرتب به دنبال اعمال و رفتار غیر اخلاقی میگشت
چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهر کردن نتوانسته بودند رفتار او را عوض کنند.
در آن شرایط کمتر کسی آن شخص را تحویل میگرفت.
اما ابراهیم خیلی با او گرم گرفته بود!
حتی او را با خود به زورخانه میآورد
و جلوی دیگران خیلی به او احترام میگذاشت.
مدتی بعد ابراهیم با او صحبت کرد.
ابتدا او را غیرتی کرد و گفت: اگر کسی به دنبال مادر و خواهر تو باشد و آنها را اذیت بکند تو چه میکنی؟
آن پسر با عصبانیت گفت: چشماشو در میآورم
ابراهیم خیلی با آرامش گفت: خب پسر تو که برای ناموس خودت انقدر غیرت قائل هستی
چرا همان کار اشتباه را انجام میدی؟ بعد ادامه داد
ببین اگر هر کسی به دنبال ناموس دیگری باشد جامعه از هم میباشد و سنگ روی سنگ بند نمیشود.
بعد ابراهیم از حرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد.
حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را گفت که فرموند:
(چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببینید).
بعد هم دلایل دیگری آورد و آن پسر تایید میکرد.
بعد هم گفت تصمیم خودت را بگیر
اگر میخواهی با ما رفیق باشی
باید این کارها را ترک کنی.
✍ادامه دارد...⚘
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_شصتوششم روش امر به معروف و نهی از منکر کردن ابراهیم در نوع خ
🌺🍃
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_شصتوهفتم
برخورد خوب و دلایلی که ابراهیم آورد
باعث تغییر کلی در رفتارش شد.
او به یکی از بچههای خوب محل تبدیل شد.
همه خلافکاریهای گذشته را کنار گذاشت.
این پسر نمونهای از افرادی بود که ابراهیم با برخورد خوب و استدلال و صحبت کردنهای به موقع
آنها را متحول کرده بود.
نام این پسر هم اکنون بر روی یکی از کوچههای محل ما نقش بسته است!
پاییز ۱۳۶۱ بود با موتور به سمت
میدان آزادی میرفتیم.
میخواستم ابراهیم را برای عزیمت به جبهه به ترمینال غرب برسانم.
یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت.
نگاهی به ابراهیم انداخت یه حرف زشتی زد ابراهیم گفت: سریع برو دنبالش! من هم با سرعت سمت ماشین رفتم! با هم اشاره کردیم بیا بغل با خودم گفتم این بار حتماً دعوا میکنه.
اتومبیل کنار خیابان ایستاد ما هم کنار آن توقف کردیم.
منتظر برخورد ابراهیم بودم. ابراهیم کمی مکث کرد و بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد.
ظاهر ما را و برخورد زشت خانمش را دیده بود توقع چنین سلام و علیکی را نداشت.
بعد از جواب سلام ابراهیم گفت من خیلی معذرت میخوام خانم شما فحش بدی به من و همه ریشدارها داد.
میخواهم بدانم که...
راننده حرف ابراهیم را قطع کرد و گفت خانم من غلط کرد، بیجا کرد!ـ
ابراهیم گفت: نه آقا اینطوری صحبت نکنید من فقط میخواهم بدانم آیا حقی از ایشان بر گردن من است یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟!
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
🔹يا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ
🔸اے انسان! چه چيزے تو را به پروردگار بزرگوارت مغرور ڪرده است ؟
🔸O man! What has deceived you about your generous Lord
📗سوره انفطار، آیه 6 🔻
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌺🍃 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_شصتوهفتم برخورد خوب و دلایلی که ابراهیم آورد باعث تغییر ک
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_شصتوهشتم
فکر نمیکرد ما اینگونه برخورد کنیم.
از ماشین پیاده شد. صورت ابراهیم را بوسید و گفت: نه دوست عزیز شما هیچ خطایی نکردی.
ما اشتباه کردیم.
خیلی هم شرمندهایم بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد.
این رفتارها و برخوردهای ابراهیم در آن مقطع زمانی برای ما خیلی عجیب بود.
اما با این کارها راه درست برخورد کردن با مردم را به ما نشان میداد.
همیشه میگفت: در زندگی آدم موفقتر است در برابر عصبانیت دیگران صبورتر باشد.
کار بیمنطق انجام ندهد و این رمز موفقیتاو در برخوردهایش بود.
نحوه برخورد او مرا به یاد این آیه میانداخت:
بندگان خاص خدا ((رحمان کسانی هستند که با آرامش و بیتکبر در زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند و (سخنان ناشایست بگویند) به آنها سلام میگویند)).
✍ادامه دارد...
شهدا را یاد ڪنیم با ذڪر صلوات⚘
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
🔸 گفتن عمدے ذڪر رڪوع پیش از آرام گرفتن بدن
✅ ڪسی ڪه میداند طمأنینه در حال ذڪر رڪوع واجب است اگر پیش از رسیدن به حدّ رڪوع و آرام گرفتن بدن، عمداً ذڪر رڪوع را شروع ڪند، نمازش باطل است.
🔺 رساله نماز و روزه، مسأله ۲۲۸
#احکام
حب حسین علیه السلام در دلی ڪه خودپرست است بیدار نمیشود.
شهید سید مرتضی آوینی
🔷
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_شصتوهشتم فکر نمیکرد ما اینگونه برخورد کنیم. از ماشین پیاده
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_شصتونهم
ماجرای مار
راوی:مهدی عموزاده
ساعت ۱۰ شب بود در کوچه فوتبال بازی میکردیم. اسم آقا ابراهیم را از بچههای محل شنیده بودم اما با او برخوردی نداشتم.
مشغول بازی بودیم
دیدم اثر کوچه، شخصی با عصای زیر بغل آمد. از محاسن بلند و پای
مجروحش فهمیدم که خودش است!
کنار کوچه ایستاد و بازی ما را تماشا کرد.
یکی از بچهها گفت آقا ابرام بازی میکنید؟ گفت من که با این پا
نمیتونم اما اگر بخواهید در دروازه میایستم. بازی من خیلی خوب بود
اما هر کاری میکردم نمیتوانستم به او گل بزنم! مثل حرفهایها بازی میکرد.
نیم ساعت بعد وقتی توپ زیر پایش بود گفت بچهها فکر نمیکنید .
دیروقته و مردم میخوان بخوابن!
توپ و دروازهها را جمع کردیم بعد هم
نشستیم دور آقا ابراهیم. بچهها گفتن اگر میشه از خاطرات جبهه تعریف کنید.
آن شب خاطره عجیبی شنیدم که هیچ وقت فراموش نمیکنم!
آقا ابراهیم میگفت: در منطقه غرب با جواد افراسیابی رفته بودیم شناسایی نیمه شب بود
و ما نزدیک سنگرهای عراقی مخفی شده بودیم...
✍ادامه دارد ...🔷
#شهید⚘
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
حُب حسین در دلۍ بیدار ميشود
ڪہ از خود و آنچھ دوست دارد در
راه خدا گذشتہ باشد.
شهید سیدمرتضۍ آویني
🔷
این که گناه نیست 26.mp3
5.25M
#این_که_گناه_نیست 26
💢مثل جنین،ڪه اگه سالم بدنیا نیاد؛
یعنی دورانِ رحمی موفقی نداشته...
اگر تو هم،
با یه روح سالم به برزخ متولد نشی؛
یعنی زندگی موفقی نداشتی❗️
اتلاف وقت، گناههها
این که گناه نیست 27.mp3
4.56M
#این_که_گناه_نیست 27
تا تونستن بهمون گفتن؛
دزدے نڪنیا!
غیبت نڪنیا!
خیانت نڪنیا.... گناه داره❗️
✔️اما هیچ وقت نگفتن؛
اگر بدنبال ڪشف ضعفهات و درمانشون نباشی؛ به گناه بزرگترے مبتلایی
این که گناه نیست 28.mp3
4.9M
#این_که_گناه_نیست 28
یه سؤال؛
لطفاً صادق باش❗️
بیشتر مراقب اتومبیلت هستی
یا مراقب روحت؟
بیماریهاے روحت بیشتر آزارت میدن؛
🚘یا تصادف ماشینت؟
بی توجهی به سلامت روح،
❌یه فَحشاے بزرگه
هدایت شده از خودسازے و تࢪڪ گناھ
📚 اذڪار مستحبی در نماز
🔹 أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم؛
قبل از خواندن حمد فقط در رڪعت اول
🔹 الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمین؛
بعد از تمام شدن حمد
🔹 کذَلِکَ اللهُ ربّى؛
بعد از خواندن سوره اخلاص
🔹 أستَغفرُ اللهَ ربّى و أتوب إلیه؛
بین دو سجده و بعد از تسبیحات اربعه
🔹 بحَوْلِ اللَّه تَعالى وَ قُوَّتِهِ اقُومُ وَ اقْعُدُ؛
در حال برخاستن براے رڪعت بعدے
📚 آموزش مصوّر احکام آیتالله خامنهای، ص 263
#احکام
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_شصتونهم ماجرای مار راوی:مهدی عموزاده ساعت ۱۰ شب بود در کوچ
✨🌱✨🌱✨🌱
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_هفتادم
بعد هوا روشن شد. ما مشغول تکمیل شناسایی مواضع دشمن بودیم
همینطور که در حال کار بودیم یک دفعه دیدم مار بسیار بزرگی درست به سمت مخفیگاه ما میآمد!
مار به آن بزرگی تا به حال ندیده بودم نفس در سینه ما حبس شده بود
هیچ کاری نمیتوانستیم بکنیم. اگر به سمت مار شلیک میکردیم عراقیها میفهمیدند.
اگر هم فرار میکردیم عراقیها ما را میدیدند.
مار هم به سرعت به سمت ما میآمد ما فرصت تصمیم گیری نداشتیم. آب دهانم را فرو دادم.
در حالی که ترسیده بودم نشستم چشمانم را بستم و گفتم:
بسم الله الرحمن الرحیم و بعد خدا را به حق حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها قسم دادم.
زمان به سختی میگذشت چند لحظه بعد جواد زد به دستم چشمانم را باز کردم.
با توجه دیدم مارتا نزدیک ما آمد ولی بعد مسیرش را عوض کرده و از ما دور شد.
آن شب آقا ابراهیم چند خاطره خندهدار دیگری برای ما تعریف کرد.
خیلی خندیدیم. بعد هم گفت:سعی کنید آخر شب که مردم میخواهند استراحت کنند بازی نکنید.
از فردا هر روز دنبال آقا ابراهیم بودم حتی وقتی فهمیدم صبحها برای نماز مسجد میرود من هم به خاطر او به مسجد میرفتم.
تاثیر آقا ابراهیم روی من و بچههای محل تا حدی بود که نماز
خواندن ما هم مثل او آهسته و با دقت شده بود.
مدتی بعد وقتی ایشان راهی جبهه شده بود
ما نتوانستیم دوری از را تحمل کنیم و ما هم راهی جبهه شدیم.
🔷 ✍ ادامه دارد....
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»