eitaa logo
🌺کانال قطعه ای ازبهشت
616 دنبال‌کننده
13هزار عکس
11.6هزار ویدیو
1.4هزار فایل
🌸✨رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم میفرمایند. دوچیزموجب برطرف شدن فقرمی شود✨ 1⃣👈بسیاریاد کردن خدا 2⃣👈فرستادن صلوات برمن #قطعه_ایی_از_بهشت •┈┈••✾•🍃🌹🍃🌹•✾••┈┈• @gateiazbehesht •┈┈••✾•🍃🌹🍃🌹•✾••┈┈•
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵⚪️ 👈🏼👈🏼 در کتاب از سيدجليل وعالم نبيل _که به‌شرف خدمت حضرت حجت عجل الله فرجه رسيده _ از محمدآقا که ازبزرگان حله واديب وخطيب وشاعر وعارف به‌کتب تواريخ وسير بود نقل می‌کند که گفت: ◽️من دربغداد ميهمان بودم. او و پدر و عموهایش از اشرف و اعاظم اهل‌بغداد بوده و با پاشاي بغداد زانو بزانو مي‌نشستند. محمدبیک مردي ثروتمند بود، طوري که منافع املاک ومستقلاتش دربغداد وحله وکربلا، روزي يک‌وقيه طلا _ که تقريبا يکصد تومان مي‌شود _ بود. از قصايد واشعار وتواريخ وسير واخبار واحاديث و آگاه بود. وقايع و ، و اموري‌که ميان صحابه واقع گرديده بود، را تتبع کرده و مطلع بود. در مذهب خود و طريقه اهل‌سنت، نبود، بلکه و و بود. ◽️محمدآقا مي‌گويد: شبی درمنزلش ميان من و او و درخصوص ودر باب و واقع شد، لکن به‌طريق و و و از طرفين تا آن‌که نصف بيشتر شب گذشت. محمدبيک برخواست وبه‌اندرون خانه نزد خانواده‌اش رفت. ◽️در آن ایام، بیماری در بغداد واطرافش شیوع داشت ومردم ترسان وهراسان بودند. من برخواستم ودر اطاقِ خود را بستم و به‌رختخواب خود دراز کشيدم، اما ترس وبا خواب از چشم برده بود، ونزديک سه ساعت بی‌خوابی داشتم تا خوابم برد. ◽️ناگهان صدای در اطاق بلند شد که کسي آن‌را به‌شدت مي‌کوبد، طوري که از ترس برخود لرزيدم، گفتم: کيستي؟! ديدم صدای محمدبيک بلند شد: در را بگشا. برخواستم و در را گشودم. داخل گرديد، مضطرب و لرزان و هراسان بود. طوري‌که رنگش پریده، رويش زرد، اعضايش متحرک، گرفته وبدنش بود به‌حدي که در سر و رويش مانند ناودان عرق جاري بود. چون اين حالت را ديدم، گمان کردم که عيال واطفالش مبتلاي به‌وبا شدند، از او پرسيدم: چه شده؟ مگر کسي از اهل‌خانه وبا گرفته که این‌طوری آمدی؟! ◽️آه جانسوزي از جگر کشيد و گفت: کاش جميع اهل خانه من مبتلاي به‌وبا مي‌شدند و نمي‌ديدم آنچه را که ديدم!! به‌او گفتم: مگر چه چيز ديده‌ای؟! گفت: چون از نزد تو به‌حرم خانه خود رفته، خوابيدم، ناگاه درخواب ديدم که قيامت شده وخلق اولين وآخرين محشوراند. شدايد و وقايع آن روز را به‌طوري که خداوند درکتاب خویش فرموده، ظاهر دیدم: (و تري الناس سکاري وما هم بسکاري و لکن عذاب الله شديد). ◽️از اهل و گروه‌هایی را ديدم که آب چشم و مخ استخوان‌هاي آن‌ها از شدت سيلان مي‌کند. گروه ديگر را ديدم که زنجيرها از آتش درگردن کردند وملائکه آن‌ها را به‌جهنم مي‌کشند و هريک به‌عذابي معذب بودند وساير مردم ضجه وصيحه مي‌زدند. جمع بسياري را ديدم که ازشدت تشنگي زبان‌ها از دهان بيرون آمده ومن هم از شدت تشنگي مانند ايشان بودم. ◽️ناگاه از دور عَلَم و بزرگي را دیدم که در مکاني مرتفع نصب کردند وسايه آن برزمين کشيده شده است. از کسي که نزديک من ايستاده بود، پرسيدم: اين بيرق وپرچم بزرگ از آنِ کيست؟! گفت: اين بيرقِ علیه‌السلام است. تا شنيدم با سرعت به‌سوي آن‌پرچم دويدم تا به‌آن رسيدم. حوض بزرگي در زير آن‌پرچم دیدم که در پيش روي مبارکِ آن حضرت بود. نور روي آن بزرگوار بر نور آفتاب درخشنده غالب، و آب (کوثر) مانند سينه ماهيان درخشان بود. شيعيان آن‌حضرت فوج فوج به‌نزدش رفته وبه‌دست مبارکش از آن حوض، با که مانند مي‌درخشيدند، می‌شدند. پيش رفتم وعرض کردم: يا اميرالمومنين! مرا هم از اين آب سيراب فرما؛ زيرا که جگرم از تشنگي تفيده است!! ◽️آن حضرت روی به‌من کرد و فرمود: "من به‌تو آب نمي‌دهم، برگرد به‌سوي مولاي خود که آنها را دوست مي‌داشتي تا آن‌که تو را آب دهند"!! تا اين سخن شنيدم، از مهابت آن حضرت لرزيدم، با شدت خوف وفزع از خواب بيدارشدم! ◽️ محمدآقا مي‌گويد: چون اين حالت را ديدم گفتم: محمدبيک! آيا بعد از اين واقعه هم توقف مي‌نمائي و از بيزاري نمي‌جوئي و بر آن‌ها نمي‌کني تا خود را در زير آن علم بزرگ جا داده و در شمار شيعيان آن‌حضرت داخل کنی؟! ديدم سرش را زيرانداخته ومتفکر گرديد. ◽️ فاضل مي‌گويد: گفت که: محمدبيک بعد از اين خواب شد، لکن به‌جهت امرخودرا از خویشان و قومش پنهان می‌کرد. 📚 ، شیخ محمود میثمی عراقی، ص۸۱۴
✔️امیرالمؤمنین علی علیه السلام/عذاب خداست در روز ظله......  فَكَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ يَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ كانَ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ [189]شعرا سرانجام او را تكذيب‌ كردند، و عذابِ روزِ سايبان [سايبانى از ابرِ صاعقه خيز] آن‌ها را فرا‌ گرفت؛ به يقين آن عذاب روزى بزرگ ‌بود! (شعراء/ ۱۹۱) الصّادق سلام الله علیه( وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کَانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ فَبَلَغَنَا وَ اللَّهُ أَعْلَمُ أَنَّهُ أَصَابَهُمْ حَرٌّ وَ هُمْ فِی بُیُوتِهِمْ فَخَرَجُوا یَلْتَمِسُونَ الرَّوْحَ مِنْ قِبَلِ السَّحَابَهًِْ الَّتِی بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا الْعَذَابَ؟ فَلَمَّا غَشِیَهُمْ أَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَهًُْ فَأَصْبَحُوا فِی دِیارِهِمْ جَاثِمِینَ وَ هُمْ قَوْمُ شُعَیْبٍ . علیه السلام ( عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّةِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ؛ به ما چنین رسیده: و خداوند به‌معنای واقعی آن آگاه است! درحالی‌که اهالی مدین در خانه‌هایشان بودند خداوند آن‌ها را گرفتار گرما ساخت، برای یافتن آسایش از جانب ابری که خداوند عزّوجلّ عذاب را در آن فرستاده بود از خانه‌هایشان بیرون رفتند و هنگامی‌که ابر همه‌ی آن‌ها را فرا گرفت، بانگِ مرگبار آن‌ها را گرفتار ساخت؛ و در خانه‌هایشان به روی افتادند و مردند. (هود/۶۷). و آن‌ها قوم (بودند. 📚تفسیر نورالثقلین/شعراء۱۹۱ ( *عَنْ جَابِرِ‌بْنِ‌یَزِیدَ عَنْ أَبِی‌جَعْفَرٍ علیه السلام )قَال: قَوْلَهُ تَعَالَی حَتَّی إِذا فَتَحْنا عَلَیْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِیدٍ هُوَ عَلِیُّ‌بْنُ‌أَبِی‌طَالِبٍ إِذَا رَجَعَ فِی الرَّجْعَهًْ وَ أَنَا عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّهًْ*. علیه السلام ( زمانی‌که دری از عذاب شدید به روی آنان بگشاییم. (مؤمنون/۷۷). منظور از این در، علیه السلام (است روزی که در رجعت بازگشت می‌کند ... منم عذابِ روزِ سایبان. 📚 بحارالأنوار، ج۵۳، ص۶۴ أمیرالمؤمنین ( أَنَا الَّذِی جَاوَزْتُ بِمُوسَی‌بْنِ‌عِمْرَانَ (الْبَحْرَ بِأَمْرِ رَبِّی ... وَ أَنَا عَذَابُ یَوْمِ الظُّلَّة*. علیه السلام فرمودند( در ضمن حدیثِ شناخت امیرالمومنین علی علیه السلام به نورانیّت که سلمان‌فارسی و ابوذرغفاری آن را از اميرالمؤمنين علی علیه السلام پرسیدند، آمده است که حضرت فرمود): «منم آن کس که به دستور پروردگارم، علیه السلام (را از دریا عبور دادم. و منم عذابِ روزِ سایبان».  📚بحارالأنوار، ج۲۶، ص۵ ➖➖➖➖➖➖➖➖ ✨اللّهمَّ صلِّ علی فاطمهَ و أُمِّهاو أبیها و بَعلِها و بَنیها و السِّرِ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بهِ عِلمُک✨