#روز_اول_سفر_عراق
#گرای_بین_الملل
#جبهه_مجاهدان_بدون_مرز
۲۴ اسفند
شب چهارشنبه سوری از گوشه کنار شهر صدای انفجار مواد محترقه شنیده میشد اما ما که تصمیم به سفر داشتیم باید اماده می شدیم
نیم ساعت از نیمه شب گذشته بود هرجور شده سعی کردم کمی بخوابم چون از قم تا مهران باید رانندگی میکردم
ساعت گوشیم را برای ساعت ۳صبح تنظیم کردم و
هرجور بود با وجود سر صدای شلوغی خیابونها و بچه نوزادم کمی خوابیدم
ساعت ۳و ۴۰ دقیقه صبح موبایلم زنگ میخورد
پشت خط اقای دشتی مسوول موسسه سلمان ومجری سفری علمی و جهادی به عراق بود میخواست مطلع باشه بیدارم
بچهای تیم از روز قبل در اوج شلوغی شب چهارشنبه سوری با هر مشقتی شده بود خودشون رو به قم رسونده بودند
بعد تماس اقای دشتی با سرعتی بیشتر وسایلم را اماده کردم و در ماشین گذاشتم تا هرچه سریعتر به محل قرار حرکت دسته جمعی برسم نسیم خنک صبح گاهی در هوای بهاری قم نوید یک سفر خوب رو میداد
با تمام سرعتی که برای اماده سازی داشتم ساعت ۴و ۴۰ دقیقه صبح به میدان روح الله رسیدم
دو نفر از خواهران تیم به ماشین ما که همسر و فرزندم هم بودند اضافه شدند سفر پرماجرای علمی جهادی ما اغاز شده بود در اولین مکان ممکن اول جاده سلفچگان برای نماز صبح توقف کردیم وقتی وارد مجتمع به ظاهر مرتب شدم بوی نامطبوع جوراب در نمازخانه اونجا به شدت ازارم میدادهرجور شده نماز صبح رو به سرعت خوندم و سوار ماشین شدیم مسافران همه خسته و خوابالود ومن هم در حال رانندگی بودم
برای رسیدن به مهران ۳ مسیر مختلف را از مپ گوشی نشان میداد من تجربه رانندگی در دومسیر را نداشتم و چون حس میکردم مسیر کوهستانی رشته کوه زاگرس پر پیچ و خم تر باشد لذا ترجیح دادم از مسیر خرم اباد پل زال به اندیمشک و مهران برسم این مسیر تا اندیمشک خوب بود ولی بعدش تا مهران جاده فرعی و کوهستانی بود به مسیر اشنا نبود و تقریبا بعد ۱۰ ساعت رانندگی خسته شده بودم هوای در حال خراب شدن بود ابرها نوید اغاز باران را میداد طبیعت حول مسیر بسیار زیبا بود مسافرین از دیدن طبیعت لذت میبردند ولی من از شدت خستگی دوست داشتم هرچه سریعتر به مهران برسم یک ساعت از مسیر با صدای رعد برق و وزش باد طی شد با ناگهان بارانی سیل اسا و طوفانی از این موج های ویرانگر بهاری بود اغاز شد
وای خدای من خودت رحم کن و هیچ مسافری را در چنین وضعی قرار نده
شدت طوفان به حدی بود که به سختی میشد ماشین را کنترل کرد ۶۰ کیلومتر به مهران مانده بود ساعت تقریبا ۱۵ و۵۰ دقیقه ظهر بود راهی نبود مگر توکل و ادامه مسیر با سرعت ۳۰ تا
توذهنم میگذشت نکند یکدفعه مثل قضیه سیل شیراز تو این بیابون رخ دهد و خدای ناکرده حادثه ای برای ما رخ دهد، چندین بار احتمال داشت تصادف کنیم ،دعا میکردم که زودتر باران بند اید و به سلامت مسافران را به مهران برسانم باهر سختی شده وارد شهر مرزی مهران شدیم وضعیت اونجا هم تحت تاثیر بارندگی شدید اسفناک بود کل خیابونها زیر اب بودند
طبق هماهنگی اقای دشتی قراربور ماشین در اداره جهاد شهر پارک کنیم وقتی رسیدیم جلوی درب ورودی جهاد به ارتفاع ۱۵سانت اب جمع شده بود بوق زدم و از راننده خواستم درب را باز کند
باکمی اکراه و به سختی وقتی اسم دوتا معرف را اوردم درب را باز کردن باران هنوز با سرعت می بارید ماشین دیگر به پایانه رسیده بود و در این باران شلاقی مدام تماس میگرفتند که بیایید منتظر شما هستیم برای عبور از مرز، وسط لین طوفان ماشین گیراوردن برای رسیدن به پایانه خروج از کشور در نقطه صفر مرزی هم مساله ای شده بود از نگهبان عاجزانه خواستم کمک کنداو قبول کرد و به چند جا تماس گرفت تا یک نفر قوبل کرد با کرایه ۸۰ هزار تومن مسیرما را به مرز برساند الحمدلله
امیدوارم سختی های این مسیر ماجور باشد
ورود به عراق
از این که بعد از این همه ماجرا تونستیم از مرز رد بشیم و سالم برسیم خدا را شاکر بودیم بهرحال همیشه سفر کربلا سختی های خاص خودش را دارد
بعد از زدن مهر خروج از کشور وارد کشور عراق و شروع ماجرای سفر می شویم با ما همراه باشید
✍ راوی: آقای نیکیان
از برگزیدگان اولین دوره گرای بینالملل