🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
◼️گوهرهایی از کلام امام کاظم علیه السلام به مناسبت #شهادت آن امام همام:
1⃣ اِنَّ اَبْدانَكم لَيْسَ لَها ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةُ، فَلاتَبيعُوها بِغَيْرِها؛
💢همانا بدنهاى شما را بهايى جز بهشت نيست. پس آنرا به غير بهشت نفروشيد.
📚 تحف العقول، ص 389
2⃣ اَداءُ الاَمانَةِ وَالصِّدْقُ يَجْلِبانِ الرِّزْقَ، وَالْخيانَةُ وَالْكَذِبُ يَجْلِبانِ الفَقْرَ وَ النِّفاقَ؛
💢اداى امانت و راستگويى روزى را زياد مى كند و خيانت و دروغگويى باعث فقر و نفاق مى شود.
📚 بحارالأنوار، ج 78، ص 327
3⃣ اَفْضَلُ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ اِلَى اللّه ِ بَعْدَ المَعْـرِفَةِ بِهِ الَصَّلاةُ وِ بِرُّ الْوالِدَيْنِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَالُعْجبِ وَالفَخْرِ؛
💢پس ازخداشناسى، برترين كارى كه بنده به وسيله آن به خداوند نزديك مى شود عبارت است از: نماز، نيكى به پدر و مادر، و ترك حسد و خودپسندى و فخرفروشى.
📚 تحف العقول، ص 391
4⃣ مَثَلُ الدُّنْيا مَثَلُ ماءِ الْبَحْرِ كُلَّما شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشانُ ازْدادَ عَطَشا حَتّى يَقْتُلَهُ؛
💢مَثَل دنيا، همچون آب درياست (كه شور است). تشنه هر چه از آن بنوشد، تشنه تر مى شود، تا آنكه او را مى كشد.
📚 بحارالانوار، ج 75 ص 311
5⃣ بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذا وَجْهَيْنِ وَذا لِسانَيْنِ يُطْرى اَخاهُ اِذا شاهَدَهُ وَيَأْكُلُهُ اِذا غابَ عَنْهُ؛
💢بد بنده اى است، بنده اى كه دورو و دوزبان است، هرگاه برادر دينى اش را مى بيند، او را مى ستايد و تملّق مى گويد و پشت سرش (بابدگويى) او را مى خورد!
📚 بحارالانوار، ج 75 ، ص 310
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
▪️پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت
▪️مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت
▪️خو کرده بود با غم زندان خود ولی
▪️دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت
🏴شهادت باب الحوائج، حضرت #امامموسیکاظم (ع) تسلیت باد.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
◼️گوهرهایی از کلام امام کاظم علیه السلام به مناسبت #شهادت آن امام همام:
1⃣ اِنَّ اَبْدانَكم لَيْسَ لَها ثَمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةُ، فَلاتَبيعُوها بِغَيْرِها؛
💢همانا بدنهاى شما را بهايى جز بهشت نيست. پس آنرا به غير بهشت نفروشيد.
📚 تحف العقول، ص 389
2⃣ اَداءُ الاَمانَةِ وَالصِّدْقُ يَجْلِبانِ الرِّزْقَ، وَالْخيانَةُ وَالْكَذِبُ يَجْلِبانِ الفَقْرَ وَ النِّفاقَ؛
💢اداى امانت و راستگويى روزى را زياد مى كند و خيانت و دروغگويى باعث فقر و نفاق مى شود.
📚 بحارالأنوار، ج 78، ص 327
3⃣ اَفْضَلُ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعَبْدُ اِلَى اللّه ِ بَعْدَ المَعْـرِفَةِ بِهِ الَصَّلاةُ وِ بِرُّ الْوالِدَيْنِ وَ تَرْكُ الْحَسَدِ وَالُعْجبِ وَالفَخْرِ؛
💢پس ازخداشناسى، برترين كارى كه بنده به وسيله آن به خداوند نزديك مى شود عبارت است از: نماز، نيكى به پدر و مادر، و ترك حسد و خودپسندى و فخرفروشى.
📚 تحف العقول، ص 391
4⃣ مَثَلُ الدُّنْيا مَثَلُ ماءِ الْبَحْرِ كُلَّما شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشانُ ازْدادَ عَطَشا حَتّى يَقْتُلَهُ؛
💢مَثَل دنيا، همچون آب درياست (كه شور است). تشنه هر چه از آن بنوشد، تشنه تر مى شود، تا آنكه او را مى كشد.
📚 بحارالانوار، ج 75 ص 311
5⃣ بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ يَكُونُ ذا وَجْهَيْنِ وَذا لِسانَيْنِ يُطْرى اَخاهُ اِذا شاهَدَهُ وَيَأْكُلُهُ اِذا غابَ عَنْهُ؛
💢بد بنده اى است، بنده اى كه دورو و دوزبان است، هرگاه برادر دينى اش را مى بيند، او را مى ستايد و تملّق مى گويد و پشت سرش (بابدگويى) او را مى خورد!
📚 بحارالانوار، ج 75 ، ص 310
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
▪️پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت
▪️مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت
▪️خو کرده بود با غم زندان خود ولی
▪️دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت
🏴شهادت باب الحوائج، حضرت #امامموسیکاظم (ع) تسلیت باد.
📚#کنیززیباروی و #امامموسیکاظم
✍️مرحوم مجلسی نقل کرده است :
که هارون، خلیفه مقتدر و بیحیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر علیهالسلام به زندان بردند و منظورش بدنام کردن حضرت بود.
امام پیغام داد :
«بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶)؛
این شما هستید که با هدایای خود شادمان میشوید»؛
من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.
🔺هارون از این پیام سخت خشمگین شد
و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم،
دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.
مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت.
با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب میگوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ،
جریان را به هارون گزارش داد.
هارون گفت:
🔺به خدا سوگند!
موسی بن جعفر او را سحر کرده است،
کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد.
هارون پرسید : تو را چه شده؟
گفت : خبر تازهای دارم!
وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز میخواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند میشود.
به او عرض کردم:
مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟
🔺فرمود: با تو چه کار دارم؟
عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آوردهاند.
آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کارهاند؟!
نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرشهای نفیس
در آن گسترده بود و حوریههای بسیار زیبا با لباسهای آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم.
با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.
هارون گفت: ای ناپاک!
شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟
🔺گفت: نه! به خدا سوگند!
این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.
هارون (به فردی) گفت :
این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.
از او پرسیدند:
چرا چنین میکنی؟ گفت: عبد صالح موسی بن جعفر علیهماالسلام را چنین یافتم…
راوی این داستان میگوید :
این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت.
این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم علیهالسلام رخ داد.
📚بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸