هدایت شده از بینات
⚘روز بزرگداشت علامه امینی⚘
🌿 ﴿رِضوانُ الله تعالی عليه﴾ 🌿
🍃🕯دوازدهم تیرماه سالگرد وفات حضرت علامه آیت الله العظمی حاج شبخ عبدالحسین امینی ، صاحب کتاب گرانسنگ 🌹الغدیر🌹 در سال ۱۳۴۹ ، مصادف با ۲۸ ربیع الثانی ۱۳۹۰ قمری ، گرامی باد.
💐 هدیه به روح مطهر این یار صدیق امیرالمومنین، علیه السلام، و احیاگر "غدیر خم" فاتحة مع الصلوات.
🍃با نشر حداکثری این متن در ثواب هدیه فاتحه و صلوات به روح با عظمت حضرت علامه امینی ﴿رَحمَْةُ الله عَليه﴾ شریک شوید.🍃
https://eitaa.com/gh_karimi
⚘ولاوت با سعادت آقا امام رضا
🍃﴿عليه الافُ التَّحيةِ والثَّناء﴾🍃
🌸 مبارک باد 🌸
🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى ،الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.🌷
👈 مطالب معارفی و بصیرتی در کانال «بَيِّنَات» به آدرس : 👇
🆔 @gh_karimi
🌍 دَحْوُ الْأرْض 🕋
🌿 وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا 🌿
🌿 ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮔﺴﺘﺮﺍﻧﻴﺪ.🌿
⚘(٣٠، نازعات) ⚘
🌍 دَحْوُ الْأرْض ۲۵ ذیالقعده، روز بیرون آمدن زمین از زیر آب است.
🕋 براساس برخی منابع حدیثی و تاریخی، نخستین جایی که از زمین سر برآورد، مکه یا کعبه بود.
⛵ بنابر بعضی روایات در این روز وقایعی همچون فرود آمدن کشتی نوح بر کوه جودی، تولد حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حضرت عیسی(علیه السلام) و نزول نخستین رحمت خدا بر حضرت آدم(علیه السلام) به وقوع پیوسته است.
📿 دحو الارض در فرهنگ اسلامی از روزهای بافضلیت شناخته میشود و اعمالی همچون غسل، روزه و نماز در آن سفارش شده است.
📖 آیه ۳۰ سوره نازعات، تنها آیهای است که در آن به دحو الارض اشاره شده است؛ اما چگونگی زمان و مکان دحو الارض در قرآن بیان نشده است.
👈 مطالب معارفی و بصیرتی در کانال «بَيِّنَات» به آدرس : 👇
🆔 @gh_karimi
📿 اعمال شب و روز «دَحوُالاَرض».
🌙🕋 شب «دَحوُالاَرض»
🤲 احیا و شب زنده داری که برابر با یک سال عبادت است.
☀️🕋 روز «دَحوُالاَرض».
⚘۱. روزه داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد و یکی از چهار روز ممتاز سال است.
⚘۲. زیارت آقا علی بن موسی الرضا
﴿عليهما الافُ التَّحيةِ والثَّناء﴾
⚘۳. اذکار و ادعیه مخصوص این روز (رجوع به مفاتیح الجنان)
⚘۴. انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.
🌿 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم وَ فَرَجَنَا بِهِم وَ بِحَقِّهِم 🌿
👈 مطالب معارفی و بصیرتی در کانال «بَيِّنَات» به آدرس : 👇
🆔 @gh_karimi
هدایت شده از باسواد رسانهای
✋
واکنش تند نمکی به زیباکلام: ننگ بر این سیاستزدگی!
🔺وزیر بهداشت:
🔹ایشان نمیداند الان در بدنش آنتیبادیهای واکسنهای داخلی رازی و پاستور میچرخد.
🔹انقدر تاریخ نمیخوانند که انستیتوهای ما سالهاست تنها واکسنساز منطقه بودهاند.
🔹یک جو غیرت ملی طغیان نمیکند که برویم تاریخ ارجمند این ملت را بخوانیم.
🔹زحمت یک ساله مدافعان سلامت و سازندگان دارو و واکسن و... را نفی میکنند تا یک فرد یا جریانی را بزنند؛ ننگ بر این سیاستزدگی!
✅ کانال جامع خبری، تحلیلی، آموزشی باسواد رسانه ای
👇
https://eitaa.com/joinchat/3688300608Cf61f1be155
هدایت شده از بینات
🌿 نسیم رحمت الهی 🌿
🍃🌸 قال رسولُ اللّه ِ
(صلى الله عليه وآله):
🍃🌺 إنّ لِرَبِّكُم في أيّامِ دَهرِكُم نَفَحاتٍ،
فَتَعَرَّضُوا لَهُ لَعَلَّهُ أن يُصِيبَكُم نَفحَةٌ مِنها فلا تَشقَونَ بَعدَها أبدا .
🍃🌼 همانا از سوى پروردگار شما در طول عمرتان نسيم هايى مى وزد ،
پس خود را در معرض آنها قرار دهيد، باشد كه نسيمى از آن نفحات به شما بوزد و زان پس هرگز به شقاوت نيفتيد .
📚 (ميزان الحكمه، ج ۴، ص، ۳۹۶)
🌿🌧 امشب نسیم لطف و رافت خداوند در حال وزش است ، خود را با ذکر دعا و توسل ، در معرض بارش رحمت الهی قرار دهید.
🆔 @gh_karimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘به شرط ایمان ⚘
🌿 وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ.
🍃 و سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.
📖 (آل عمران،۱۳۶)
🌿 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم وَ فَرَجَنَا بِهِم وَ بِحَقِّهِم 🌿
👈 مطالب معارفی و بصیرتی در کانال «بَيِّنَات» به آدرس : 👇
🆔 @gh_karimi
🌷مگر این شهید چه ویژگیهایی داشت
🍃🕯چرا حاج قاسم وصیت کرد که در کنار او به خاک سپرده شود .
🍃⚘۲۷ بهمن سالگرد شهادت ،شهید «محمّدحسین یوسف الهی» در سال ۱۳۶۴، گرامی باد.
💐 هدیه به روح مطهر این شهید والامقام و عارف وارسته ، فاتحة مع الصلوات.
🌿 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌿
🆔 @gh_karimi
🍃🌷مگر این شهید چه ویژگیهایی داشت
🍃🕯چرا حاج قاسم وصیت کرد که در کنار او به خاک سپرده شود
🍃⚘شهید «محمّدحسین یوسف الهی» عارفی است که در در واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله کرمان ، مراتب کمال الی الله را طی کرد و کمتر رزمنده ای است که روزگاری چند با ایشان زیسته باشد اما خاطره ای از سلوک معنوی و کرامات او نداشته باشد.
📖 این خاطرات را بارها بخوانید.
🍃🌺 به من گفته بود در کنار اروند بمان و جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد 🌙 نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط ۲۵ دقیقه ؛ بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمیشوی". 🥀 با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و گفت: چرا آن ۲۵ دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود ؛ 🌔 در آن شب و در آن جا هیچ کس جز خدا همراه من نبود❕
🍃🌸 با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا 🌹وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن هر دو چشمش بسته بود! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت... امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد.
🍃🌼 پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم. 🕙ساعت ۱۰ شب به بیمارستان رسیدیم. با اصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم، نمیدانستیم کجا برویم ، جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! ، جوان ادامه داد: حسین گفت: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! ، وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین سوخته ولی میتواند صحبت کند 🕯اوّلین سؤال ما این بود: از کجا دانستی که ما آمدیم؟ 🌹لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت❕
🍃🌸 دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنها با لباس غوّاصی در آبها جلو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.
محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بود، موضوع را با برادر حاج قاسم سلیمانی ـ فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.
حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.
امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شد؟ به قرارگاه خبر دادید؟
گفت: نه. پرسیدم: چرا؟
مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.
با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟
گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟
🌙📿اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر همسر داشت و تکلیفش را انجام داده بود ، امّا صادقی مجرّد بود!
اکبر در خواب گفت که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.@
پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند.⚘ جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!
📚 کتاب نخل سوخته
✍ نوشته مهدی فراهانی
👈 مطالب معارفی و بصیرتی در کانال "آتش به اختیار تمیز " به آدرس : 👇
https://eitaa.com/gh_karimi
هدایت شده از بینات
🍃🌷مگر این شهید چه ویژگیهایی داشت
🍃🕯چرا حاج قاسم وصیت کرد که در کنار او به خاک سپرده شود
🍃⚘شهید «محمّدحسین یوسف الهی» عارفی است که در در واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله کرمان ، مراتب کمال الی الله را طی کرد و کمتر رزمنده ای است که روزگاری چند با ایشان زیسته باشد اما خاطره ای از سلوک معنوی و کرامات او نداشته باشد.
📖 این خاطرات را بارها بخوانید.
🍃🌺 به من گفته بود در کنار اروند بمان و جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد 🌙 نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط ۲۵ دقیقه ؛ بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمیشوی". 🥀 با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و گفت: چرا آن ۲۵ دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود ؛ 🌔 در آن شب و در آن جا هیچ کس جز خدا همراه من نبود❕
🍃🌸 با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا 🌹وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن هر دو چشمش بسته بود! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت... امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد.
🍃🌼 پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم. 🕙ساعت ۱۰ شب به بیمارستان رسیدیم. با اصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم، نمیدانستیم کجا برویم ، جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! ، جوان ادامه داد: حسین گفت: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! ، وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین سوخته ولی میتواند صحبت کند 🕯اوّلین سؤال ما این بود: از کجا دانستی که ما آمدیم؟ 🌹لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت❕
🍃🌸 دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنها با لباس غوّاصی در آبها جلو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.
محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر ۴۱ ثارالله کرمان بود، موضوع را با برادر حاج قاسم سلیمانی ـ فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.
حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.
امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شد؟ به قرارگاه خبر دادید؟
گفت: نه. پرسیدم: چرا؟
مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.
با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟
گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟
🌙📿اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر همسر داشت و تکلیفش را انجام داده بود ، امّا صادقی مجرّد بود!
اکبر در خواب گفت که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.@
پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند.⚘ جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!
📚 کتاب نخل سوخته
✍ نوشته مهدی فراهانی
👈 مطالب معارفی و بصیرتی در کانال "آتش به اختیار تمیز " به آدرس : 👇
https://eitaa.com/gh_karimi
37.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌷لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ..
🍃🌹ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺧﺪﺍوند ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪ ﻫﺎی فراوانی ﻳﺎﺭ ﻛﺮﺩ.
🕯(توبه ، ٢٥)
🍃🌸 یادآوری سنت های الهی در یاری مومنان.
🍃🌺 ۱۸ تیرماه سالگرد درهم شکسته شدن " کودتای نقاب " در سال ۱۳۵۹ گرامی باد.
💐 به شکرانه این تفضل بزرگ الهی ، صلوات بر محمد و آل محمد.
🌿 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🌿
👈 مطالب معارفی و بصیرتی در کانال «بَيِّنَات» به آدرس : 👇
🆔 @gh_karimi
33.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 کودتای نقاب
⁉️ یا
🥀 کودتای نوژه!؟
🌿 وَاذْكُرُوا إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ.
🍃 ﻭ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﻧﺪﻙ ﺑﻮﺩﻳﺪ ، ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﻭ ﺯﺑﻮﻥ ﺷﻤﺮﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﺪﻳﺪ ، ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﻰ ﺗﺮﺳﻴﺪﻳﺪ ﻛﻪ دشمنان ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻛﻨﻨﺪ ؛ ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ پناه ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻳﺎﺭﻳﺶ ﻧﻴﺮﻭﻣﻨﺪﺗﺎﻥ ﺳﺎﺧﺖ ، ﻭ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎی ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﺍﺵ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﺨﺸﻴﺪ ﺗﺎ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻱ ﻛﻨﻴﺪ .
🕯(انفال ، ٢٦)
🍃🌸 ۱۸ تیرماه سالگرد درهم شکسته شدن " کودتای نقاب " ، به لطف و تفضل الهی ، در سال ۱۳۵۹ مبارک باد.
⚘الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ⚘
👈 مطالب معارفی و بصیرتی در کانال «بَيِّنَات» به آدرس : 👇
🆔 @gh_karimi