دل آدم وقتی هوای کسی میکند، وقتی برای کسی ضربان میگیرد اول مدام اسمش را گوشه ای از خودش صدا میزند گاهی حرفی میزند به او، درددلی واگویه یا توصیه ای. در روزهای دلتنگی هی قیافه و خانه و زندگی آن آدم را قاب میگیرد و میچسباند روی دیوار درون. هربار که میبیندش میگوید کاش زودتر بیاید یا خودش شال و کلاه میکند و ناغافل سبز میشود دمدر خانه اش.
حالا من یک ماهی هست که دلتنگم و شاید خیلی دلتنگ. حدت و شدتش را نمیفهمم فقط میدانم مدتهاست که اسمش، خانهاش، فکرش جایی بین قلب وذهنم رفت و آمد میکند. بخاطر این دلِ تنگ، نماهنگ زائرکوچولو را برای پسرکم ذخیره کرده ام و روزی ده بار و بیست بار میشنوم و میخواند که دارد میرود زیارت ضامن آهو. قبلترها هربار که دلم تنگ میشد و نفس کم میآمد و من این شعر را با پسرک میخواندم و گوشه چشمم تر میشد, یکی دوهفته نمیکشید که میرسیدم درخانه اش اما اینبار طولانی شده و شعرها و درخواستها افاقه نکردهاند.
شما گذارتان به خانهاش اگر افتاد، شاخه گلی دارم میدهم ببرید برایش و یکبوسه بجای من به زمین به دیوار به در اصلا به هرکجا از خانه اش که دلتان کشید...
#مشهد
#دلتنگ_زیارت
تگرگ، پاییز آورده تو بهار. رو زمین پر از برگ سبزه، جای برگ نارنجی. الهی بارش، رحمت باشه و نقمت نباشه برای احدی.
#مشهد
#آخرای_اردیبهشت