🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#اسرار_فدک شماره 3 یهودیان فدک از پیامبر صلی الله عليه و آله درخواست کردند خودشان را آزاد کند و ا
ادامه خطبه فدکیه در شبهای
بعد تا ایام فاطمیه...
نشر صدقه جاریه...
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
🌷 #دختر_شینا – قسمت 57 ✅ فصل پانزدهم 💥 سرش را انداخت پایین و باز کوکهای لحاف را کشید. تلویزیون
🌷 #دختر_شینا – قسمت ۵۸
✅ فصل پانزدهم
💥 هر دو چند قدم عقب رفتیم. بچهها با شادی از سر و کول صمد بالا میرفتند. صمد همانطور که بچهها را میبوسید به من نگاه میکرد، میگفت: « تو خوبی؟! بهتری؟! حالت خوب شده؟! »
خندیدم و گفتم: « خوبِ خوبم. تو چطوری؟! »
💥 مهدی بغلش بود و معصومه هم از یونیفرمش بالا میکشید. گفت: « زود باشید. باید برویم. ماشین آوردهام. »
با تعجب پرسیدم: « کجا؟! »
مهدی را گذاشت زمین و معصومه را بغل کرد: « میخواهم ببرمتان منطقه. دیشب اعلام کردند فرماندهها میتوانند خانوادههایشان را مدتی بیاورند پادگان. شبانه حرکت کردم، آمدم دنبالتان. »
💥 بچهها با خوشحالی دویدند. صورتشان را شستند. لباس پوشیدند. صمد هم تلویزیون را از گوشهی اتاق برداشت و گفت: « همین کافی است. همه چیز آنجا هست. فقط تا میتوانی برای بچهها لباس بردار. »
گفتم: « اقلاً بگذار رختخوابها را جمع کنم. صبحانهی بچهها را بدهم. »
گفت: « صبحانه توی راه میخوریم. فقط عجله کن باید تا عصر سر پل ذهاب باشیم. »
💥 سمیه را تمیز کردم. تا توانستم برای بچهها و خودم لباس برداشتم. مهدی را آماده کردم و دستش را دادم به دست خدیجه و معصومه و گفتم: « شما بروید سوار شوید. »
پتویی دور سمیه پیچیدم. دیماه بود و هوا سرد و گزنده. سمیه را دادم بغل صمد. در را قفل کردم و رفتم در خانهی گُلگز خانم و با همسایهی دیوار به دیوارمان خداحافظی کردم و سپردم مواظب خانهی ما باشد. توی ماشین که نشستم، دیدم گلگز خانم گوشهی پرده را کنار زده و نگاهمان میکند و با خوشحالی برایمان دست تکان میدهد.
💥 ماشین که حرکت کرد، بچهها شروع کردند به داد و هوار و بازی کردن. طفلیها خوشحال بودند. خیلی وقت بود از خانه بیرون نیامده بودند. صمد همانطور که رانندگی میکرد، گاهی مهدی را روی پایش مینشاند و فرمان را میداد دستش، گاهی معصومه را بین من و خودش مینشاند و میگفت: « برای بابا شعر بخوان. »گاهی هم خم میشد و سربهسر خدیجه میگذاشت و موهایش را توی صورتش پخش میکرد و صدایش را درمیآورد.
💥 به صحنه که رسیدیم، ماشین را نگه داشت. رفتیم توی قهوهخانهی لب جاده که بر خلاف ظاهرش صبحانهی تمیز و خوبی برایمان آورد. هنوز صبحانهام را نخورده بودم که سمیه از خواب بیدار شد. آمدم توی ماشین نشستم و شیرش دادم و جایش را عوض کردم.
همان وقت ماشینهای بزرگ نظامی را دیدم که از جاده عبور میکردند؛ کامیونهای کمکهای مردمی با پرچم ایران. پرچمها توی باد به شدت تکان میخوردند. صمد که برگشت، یک لقمهی بزرگ نان و کره و مربا داد دستم و گفت: « تو صبحانه نخوردی. بخور »
💥 بچهها دوباره بابا بابا میکردند و صمد برایشان شعر میخواند، قصه تعریف میکرد و با آنها حرف میزد. سمیه بغلم بود و هنوز شیر میخورد. به جاده نگاه میکردم. کوههای پربرف، ماشینهای نظامی، قهوهخانهها، درختهای لخت و جادهای که هر چه جلو میرفتیم، تمام نمیشد.
💥 ماشین توی دستانداز افتاده بود که از خواب بیدار شدم. ماشینهای نظامی علاوه بر این که در جاده حرکت میکردند، توی شانههای خاکی هم بودند. چندتایی هم تانک خارج از جاده در حرکت بودند، برگشتم و پشت ماشین را نگاه کردم. معصومه با دهان باز خوابش برده بود. مهدی سرش را گذاشته بود روی پای معصومه و خوابیده بود. خدیجه هم سمیه را بغل کرده بود.
💥 صمد فرمان را دو دستی گرفته بود و گاز میداد و جلو میرفت. گفتم: « سمیه را تو دادی بغل خدیجه؟!»
گفت: «آره. انگار خیلی خسته بودی. حتماً دیشب سمیه نگذاشته بود بخوابی. دلم سوخت،گفتم راحت بخوابی. »
خم شدم و سمیه را آرام از بغل خدیجه گرفتم و گفتم:«بچه را بده، خسته میشوی مادر جان.»
صمد برگشت و نگاهم کرد و گفت: «ای مادر! چقدر مهربانی تو.»
خندیدم و گفتم: «چی شده. شعر میخوانی؟!»
گفت: «راست میگویم. توی همین چند ساعت فهمیدم چقدر بچه داری سخت است. چقدر حوصله داری تو. خیلی خسته میشوی، نه؟! همین سمیه کافی است تا آدم را از پا دربیاورد. حالا سؤالهای جورواجور و رودهدرازی مهدی و دعواهای خدیجه و معصومه به کنار.»
💥همان طور که به جاده نگاه میکرد، دستش را گذاشت روی دنده و آن را عوض کرد و گفت:«کم مانده برسیم. ای کاش میشد باز بخوابی.میدانم خیلی خسته میشوی.احتیاج به استراحت داری. حالا چند وقتی اینجا برای خودت، بخور و بخواب و خستگی درکن. به جان خودم قدم، اگر این جنگ تمام شود، اگر زنده بمانم،میدانم چهکار کنم. نمیگذارم آب توی دلت تکان بخورد.»
💥برگشتم و پشت ماشین را نگاه کردم. خدیجه همانطور که به جاده نگاه میکرد، خوابش برده بود. سمیه توی بغلم خوابید. صمد گفت:«حالا که بچهها خواباند. نوبت خودمان است. خوب بگو ببینم اصل حالت چطور است. خوبی؟! سلامتی؟!...
🔰ادامه دارد...🔰
@Ghadami_Bara_Zoohor
#سلام_بهانه_بودن_من
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
خیال سیر جمالت، طواف حُسن خداست...
ندیده هم، مه رویت، چراغ دیده ماست...
قسم به صبح ظهور و به لحظه فرجت...
که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست...
#امام_زمان
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#افزایش_ظرفیت_روحی 2 ❇️ گفته شد که اگه آدم میخواد تو تمام اتفاقات زندگیش خیلی قوی عمل کنه و آسیب نب
#افزایش_ظرفیت_روحی 3
🔶 پذیرش رنج تا حد زیادی میتونه انسان رو در مقابل سختی ها قدرتمند کنه.👌🏻
☢️ ما باید بدونیم که دنیا #قوانین مشخصی داره که اگه طبق اون قوانین جلو نریم حتما زندگی بسیار سخت و تلخی خواهیم داشت و حتی دیگه لذت های زندگی هم نمیتونه حال ما رو خوب کنه.
🔷 یکی از مهم ترین قوانین دنیا اینه که 👈🏼 اگه انسان "با اختیار خودش" سراغ برخی رنج های #خوب نره، دنیا "اجبارا" بهش رنج های #بد خواهد داد.
❇️ باید برای خودت جا بندازی که اگه نخوای برخی از رنج های خوب رو تحمل کنی، بعدا ناچار میشی که رنج های بد زیادی رو تحمل کنی که دیگه فایده ای هم نخواهد داشت...
💢 مثلا اگه یه نفر رنج فرزند آوری رو نخواد تحمل کنه، طبیعتا باید رنج تنهایی رو بی کسی رو تحمل کنه و ...
💢 کسی که رنج تحصیل رو نخواد تحمل کنه باید سختی های زیادی در زندگیش تحمل کنه.
💢 کسی که نخواد رنج کار کردن رو تحمل کنه باید رنج فقر و بی آبرویی رو تحمل کنه
💢 کسی که نخواد رنج حجاب رو تحمل کنه باید رنج بی بندو باری و تجاوز رو تحمل کنه
💢 کسی که نخواد رنج پیدا کردن فرد اصلح رو در انتخابات ها تحمل کنه باید رنج حاصل از تصمیمات مدیران نالایق رو تحمل کنه و...
و هزاران مثال دیگه ای که میتونید در این زمینه بزنید.
پس با خودت حرف بزن و پذیرش برخی رنج های خوب رو کاملا برای خودت جا بنداز تا روحت قوی بشه ..🌹
#پذیرش_رنج
#قدرت_روحی
@Ghadami_Bara_Zoohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دکترعزیزی🎙
💯تا کاری محکم نشده است آن را ب زبان ها نیندازید
@Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#درمان تومور چیه؟ ❇️ گفتیم که بدن به طور طبیعی تقسیم سلولی انجام میده و مدام سلول های جدید جایگزین
♦ #خواص_دمنوش_زرشک
#دانستیها
دمنوش #زرشک سرشار از خواص و فواید بی نظیر برای سلامتی است. این نوشیدنی باعث
🔶تصفیه خون
🔷تنظیم فشارخون
🔶کاهش چربی خون
🔷پاکسازی کبد و کلیه
🔶شفافسازی پوست و رفع جوشهای صورت
🔷رفع تشنگی
🔶 کاهش وزن و … میشود
#هدف_ما_سلامتی_شماوخانواده_هاست
#سلامتی
@Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#آداب_تربیت_فرزند ۷۸ 🔶 ممکنه در برخی مساجد روحانی مسجد آدم درستی نباشه. در این جور موارد حتما باید
#آداب_تربیت_فرزند ۷۹
🔶 یکی از سوالات اینه که آیا حسینیه ها هم مثل مسجد خوبه که فرزندانمون رو ببریم؟
🔺 ببینید یه مشکلی که در جامعه ما به وجود اومده اینه که رقبایی برای مسجد پدید اومده که این خطرناک هست.
الان به خیلیا میگیم بچه رو بفرست مسجد میگه بچه من میره کانون فرهنگی! یا میره هیات و بسیج و خانه قران و مهد قران و امامزاده و ....
🔹 ببینید همه اینا خیلی خوبه ولی اصلا جایگزینی برای مسجد نیست. مسجد قلب تپنده یک محله باید باشه.
فرزندانتون مسجد برن بعد در کنارش هیات و جاهای دیگه هم برن. اینکه مسجد کنار گذاشته بشه در هیچ صورتی درست نیست.
⭕️ شیطان خیلی دوس داره که مساجد خالی بشن. حتی شیطان راضی هست که مردم جاهای مذهبی برن ولی مسجد نرن!
مراقب باشیم که ابلیس، مسجد رو از ما و فرزندانمون نگیره...
🌷@Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#آداب_تربیت_فرزند ۷۹ 🔶 یکی از سوالات اینه که آیا حسینیه ها هم مثل مسجد خوبه که فرزندانمون رو ببریم؟
#آداب_تربیت_فرزند ۸۰
❇️ ببینید مهم ترین عامل برای موفقیت در زندگی یک انسان اینه که بتونه دوست داشتنی های خودش رو مدیریت کنه.
🔸 برای همین در هفت سال دوم باید بچه رو بی نهایت مودب بار بیاریم. ادب بیشترین کمک رو به مدیریت علاقه ها میکنه
👈 در هفت سال اول که ما نمیتونیم با اجبار، بچه رو وادار به رعایت ادب کنیم این مشکل چطور حل میشه؟
💥 راهش اینه که محیط و جو زندگی کودک رو یک محیط سالم و مودبانه درست کنیم.
حالا چرا میگیم بچه باید اهل هیات و مسجد بشه؟
برای اینکه در محیط های معنوی مردم رعایت ادب زیادی دارند و طبیعتا یک جو بسیار عالی تربیتی اونجا حاکم هست و شما به طور رایگان میتونید ازین فضای عالی استفاده کنید😊
پس حضور والدین در مساجد بهترین کمک برای تربیت خوب فرزندان در اینده خواهد بود🌹
@Ghadami_Bara_Zoohor
🌷
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#اسرار_فدک شماره 3 یهودیان فدک از پیامبر صلی الله عليه و آله درخواست کردند خودشان را آزاد کند و ا
#اسرار_فدک شماره 4
ملک شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله شدن فدک بر اساس حکم صریح قرآن است، زیرا این سرزمین بدون لشکر کشی مسلمانان و بدون کوچکترین دخالت آنان فتح شد.
خداوند در قرآن سوره حشر آیه 6 می فرماید:
ومَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
و آنچه را خدا از آنان به رسم غنيمت عايد پيامبر خود گردانيد، اسب يا شترى بر آن نتاختيد، ولى خدا فرستادگانش را بر هر كه بخواهد چيره مىگرداند، و خدا بر هر كارى تواناست.
طبق این آیات صریح قرآن سرزمین هایی که بدون لشکر کشی مسلمانان فتح شود، حتی اگر اهل آنجا خودشان بعنوان تسلیم نزد پیامبر صلی الله عليه و آله بیایند، این مناطق و غنائم و اسرای آن ملک خاص حضرت است، و مسلمانان هیچ حقی در آن نخواهند داشت و حضرت بعنوان اموال شخصی خود هر تصمیمی بخواهد می تواند درباره ی آنها بگیرد.
لذا سر زمین فدک بصورت یکپارچه از آن پیامبر صلی الله عليه و آله شد که می بایست مردم فدک در آن کار می کردند و در آمد آن را به حضرت تسلیم می نمودند و فقط اجرت دریافت می کردند....
@Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#اسرار_فدک شماره 4 ملک شخصی پیامبر صلی الله علیه و آله شدن فدک بر اساس حکم صریح قرآن است، زیرا این
ادامه خطبه فدکیه در شبهای
بعد تا ایام فاطمیه...
نشر صدقه جاریه...