eitaa logo
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
169 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
تمام روزها چشمم به پنجره‌ست، عطرت می‌پیچد اما....نمیایی! عیبی ندارد مولایم،هنوز چشم دارم، هنوز پنجره هست، نور هست، امید هست، خدا هست...... پاسخگویی: @gomnam_65 تاسیس کانال :۱۴۰۱/۱۱/۲۵ پایان کانال: ظهورآقاامام زمان(عج)ان شاء الله⚘️
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
‍ 🌷 #دختر_شینا – قسمت ۳۵ 💥 از فردای آن روز، دوست و آشنا و فامیل برای عیادت صمد راهی خانه‌ی ما شدند.
‍ 🌷 – قسمت ۳۶ 💥 یک روز عصر، نان خریده بودم و داشتم برمی‌گشتم. زن‌های همسایه جلوی در خانه‌ای ایستاده بودند و با هم حرف می‌زدند. خیلی دلتنگ بودم. بعد از سلام و احوال‌پرسی تعارفشان کردم بیایند خانه‌ی ما. گفتم: « فرش می‌اندازم توی حیاط. چایی هم دم می‌کنم و با هم می‌خوریم. » قبول کردند. 💥 در همین موقع، مردی از ته کوچه بدو‌بدو آمد طرفمان. یک جارو زده بود زیر بغلش و چند تا کتاب هم گرفته بود دستش. از ما پرسید: « شما اهل روستای حاجی‌آباد هستید؟! » ما به هم نگاه کردیم و جواب دادیم: « نه. » مرد پرسید: « پس اهل کجا هستید؟! » صمد سفارش کرده بود، خیلی مواظب باشم. با هر کسی رفت و آمد نکنم و اطلاعات شخصی و خانوادگی هم به کسی ندهم. به همین خاطر حواسم جمع بود و چیزی نگفتم. 💥 مرد یک‌ریز می‌پرسید: « خانه‌تان کجاست؟! شوهرتان چه‌کاره است؟! اهل کدام روستایید؟! » من که وضع را این‌طور دیدم، کلید انداختم و در حیاط را باز کردم. یکی از زن‌ها گفت: « آقا شما که این‌همه سؤال دارید، چرا از ما می‌پرسید. اجازه بدهید من شوهرم را صدا کنم. حتماً او بهتر می‌تواند شما را راهنمایی کند. » مرد تا این حرف را شنید، بدون خداحافظی یا سؤال دیگری بدوبدو از پیش ما رفت. وقتی مرد از ما دور شد، زن همسایه گفت: « خانم ابراهیمی! دیدی چطور حالش را گرفتم. الکی به او گفتم حاج‌آقامان خانه است. اتفاقاً هیچ‌کس خانه‌مان نیست. » 💥 یکی از زن‌ها گفت: « به نظر من این مرد دنبال حاج‌آقای شما می‌گشت. از طرف منافق‌ها آمده بود و می‌خواست شما را شناسایی کند تا انتقام آن منافق‌هایی را که حاج‌آقای شما دستگیرشان کرده بود بگیرد. » با شنیدن این حرف، دلهره به جانم افتاد. بیشتر دلواپسی‌ام برای صمد بود. می‌ترسیدم دوباره اتفاقی برایش بیفتد. 💥 مرد بدجوری همه را ترسانده بود. به همین خاطر همسایه ها به خانه‌ی ما نیامدند و رفتند. من هم در حیاط را سه‌قفله کردم. حتی درِ توی ساختمان را هم قفل کردم و یک چهارپایه گذاشتم پشت در. 💥 آن شب صمد خیلی زود آمد. آن وضع را که دید، پرسید: « این کارها چیه؟! » ماجرا را برایش تعرف کردم. خندید و گفت: « شما زن‌ها هم که چقدر ترسویید. چیزی نیست. بی‌خودی می‌ترسی. » بعد از شام، صمد لباسش را پوشید. پرسیدم: « کجا؟! » گفت: « می‌روم کمیته کار دارم. شاید چند روز نتوانم بیایم. » گریه‌ام گرفته بود. با التماس گفتم: « می‌شود نروی؟ » با خونسردی گفت: « نه. » گفتم: « می ترسم. اگر نصف شب آن مرد و دار و دسته اش آمدند چه‌کار کنم؟! » صمد اول قضیه را به خنده گرفت؛ اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمری‌اش را داد به من و گفت: « اگر مشکلی پیش آمد، از این استفاده کن. » بعد هم سر حوصله طرز استفاده از اسلحه را یادم داد و رفت. 💥 اسلحه را زیر بالش گذاشتم و با ترس و لرز خوابیدم. نیمه‌های شب بود که با صدایی از خواب پریدم. یک نفر داشت در می‌زد. اسلحه را برداشتم و رفتم توی حیاط. هر چقدر از پشت در گفتم: « کیه؟ » کسی جواب نداد. دوباره با ترس و لرز آمدم توی اتاق که در زدند. مانده بودم چه‌کار کنم. مثل قبل ایستادم پشت در و چند بار گفتم: « کیه؟! » این بار هم کسی جواب نداد. چند بار این اتفاق تکرار شد. یعنی تا می‌رسیدم توی اتاق، صدای زنگ در بلند می‌شد و وقتی می‌رفتم پشت درکسی جواب نمی‌داد. 💥 دیگر مطمئن شده بودم یک نفر می‌خواهد ما را اذیت کند. از ترس تمام چراغ‌ها را روشن کردم. بار آخری که صدای زنگ آمد، رفتم روی پشت‌بام و همان‌طور که صمد یادم داده بود اسلحه را آماده کردم. دو مرد وسط کوچه ایستاده بودند و با هم حرف می‌زدند. حتماً خودشان بودند. اسلحه را گرفتم روبه‌رویشان که یک‌دفعه متوجه شدم یکی از مردها، همسایه‌ی این‌طرفی‌مان، آقای عسگری، است که خانمش پا به ماه بود. آن‌قدر خوشحال شدم که از همان بالای پشت‌بام صدایش کردم و گفتم: « آقای عسگری شمایید؟! » بعد دویدم و در را باز کردم. 💥 آقای عسگری، که مرد محجوب و سربه‌زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می‌زد، چند قدمی از در فاصله می‌گرفت. به همین خاطر هر بار که پشت در می‌رسیدم، صدای مرا نمی‌شنید. آمده بود از من کمک بگیرد. خانمش داشت زایمان می‌کرد. 🔰ادامه دارد... 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣سلام امام زمانم❣ ديــدن روی تـو بـر ديـده جـلا مـی‌بـخـشد قـــــدم يـار بـه هــر خـانه صـفا می‌بـخشد بــدتر از درد جــدايی به خدا دردی نيست خــاک پـــــاهای تـــو گـفـتند دوا می‌بخشد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ السلام_علیک_یا_بقیه_الله صبحتون_مهدوی💚☀️ 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللّٰهُمَّ حَبِّبْ إِلَىَّ فِيهِ الْإِحْسانَ، وَكَرِّهْ إِلَىَّ فِيهِ الْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ، وَحَرِّمْ عَلَىَّ فِيهِ السَّخَطَ وَالنِّيرانَ، بِعَوْنِكَ يَا غِياثَ الْمُسْتَغِيثِينَ. روز یازدهم مهمانی♥️ خدای من،نیکی کردن یعنی وصل شدن به چیزی که تو میپسندی یعنی کم شدن گناه وپُرفروغ شدن عشق ومحبت شما وسط زندگی پُرهیاهو این دنیا..نزار یادمون بره ما کسی رو داریم که دست رد به سینه بندش نمیزنه،ای فریاد رس بی کسان تو کیستی ؟!که ناز گنه‌کار می‌کشی ..🌱 📿 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
❓چه‌هنگام دعای من، سریع‌تر مستجاب می‌شود؟ ❓چه کسی معنای " الحمدلله " را به‌خوبی می‌فهمد؟ ❓دعوت خد
❓آیا تلقین در تربیت، نقش و اثری دارد؟ ❓دلیل ترس انسان مومن از خداوند چیست؟ ❓قهر با خدا، نشانه‌ی چه چیزی است؟ پاسخ این سئوالات در قسمت نهم از سلسله پادکست‌های «بشنو از نی» 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
شب نهم.mp3
12.38M
🎧 مجموعه پادکست‌های بشنو از نی شرح دعای ابو حمزه ثمالی با بیانی روان و متفاوت از استاد علی صفایی حائری 🎙 🌙 شب نهم ماه مبارک رمضان 📚 #️⃣ 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
درس هایی از آیات قرآن برای #زندگی‌موفق در " جز ۸ قرآن کریم " 🌏اکثریت، دلیل حقانیت نیست. ملاک حق
درس هایی از آیات قرآن برای در " جز ۹ قرآن کریم " 🪐ایمان و عمل در بین مردم سبب نزول برکات می شود. (اعراف ۹۶) 🤍در چله گرفتن اثرات معنوی نهفته است. (اعراف ، ۱۴۲) 🪐متکبر به حق ایمان نمی آورد و راه درست را انتخاب نمی کند. (اعراف، ۱۴۶) 🤍سکوت و گوش کردن به قرآن زمینه برخورداری از رحمت الهی است. (اعراف،۲۰۴) 🪐قحطی و خشکسالی یا کیفر الهی است یا زنگ بیدارباش (اعراف، ۱۳۰) 🤍برای برادران خود دعا کنید. (اعراف، ۱۵۱) 🪐هنگام وسوسه شیطان به پناهگاه خدا بروید. (اعراف، ۲۰۰) 🤍تا زمانی که استغفار میکنید عذاب الهی نازل نمی شود. (انفال، ۳۳) 🪐خداوند انسان را در خوشی و ناخوشی آزمایش میکند. (اعراف، ۱۶۸) 🤍صبح و شب خدا را با تضرع یاد کنید تا از غافلان نباشید (اعراف، ۲۰۵) 🪐آنهایی را که به جای خدا صدا میزنید، نمی توانند شما را یاری کنند (اعراف، ۱۹۷) 🤍اگر با تقوا باشید، قوه تشخیص حق از باطل برایتان فعال میشود. (انفال، ۲۹) 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🌄 به بهشت قانع نشو! ✍🏻 عین‌صاد ▫️يك عمر از اين ديوارها و از اين حدود پاسدارى كرده‌ايم كه نكند بريزد، ولى همۀ همّ و غمّ او اين بوده كه همانها را بريزد و به هم بزند. ▪️ همين محدوديت‌هاست كه ما را محروم مى‌كند. بايد اين حدود را شكست. چقدر قانعيم! چقدر كم مى‌خواهيم! ▫️...بسوزد ريشۀ كسانى كه مى‌گويند مذهب آمده تا به انسان قناعت بدهد، در حالى كه همۀ انبياء آمده‌اند تا به انسان بگويند كه به دنيا كه هيچ، حتى به بهشت هم قانع نشود! 📚 | ص ۹۲ #️⃣ 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
✨فرازی از دعای : عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلَا تُرَى وَلَا أَسْمَعَ (أَسْمَعُ) لَكَ حَسِيساً وَلَا نَجْوَى بسیار سخت است بر من که خلق را همه ببینم و تو را نبینم و هیچ از تو صدایی حتی آهسته هم به گوش من نرسد... 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تحدیر(تندخوانی)جزء ۱۱ قرآن کریم - <unknown>.mp3
4.07M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی) 💠 ⚜ ⚜ 📥توسط استاد معتز آقایی ⏲ «در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید» 📩 به دوستان خود هدیه دهید. 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor