eitaa logo
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
170 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
9 فایل
تمام روزها چشمم به پنجره‌ست، عطرت می‌پیچد اما....نمیایی! عیبی ندارد مولایم،هنوز چشم دارم، هنوز پنجره هست، نور هست، امید هست، خدا هست...... پاسخگویی: @gomnam_65 تاسیس کانال :۱۴۰۱/۱۱/۲۵ پایان کانال: ظهورآقاامام زمان(عج)ان شاء الله⚘️
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#مبارزه_با_راحت_طلبی 25 آقا شما هر راهی رو که بخواید بریدآخرش نمیشه با "راحت طلبی" به "تقوا" رسید..
26 💢آغاز مبارزه عملی با راحت طلبی💢 🔹قبل از اینکه زندگی و روزگار ، ما رو مجبور به انواعِ رنج های بد بکنه خودمون باید "رنجِ مبارزه با راحت طلبی" رو بپذیریم💪🏼✅ ☢ مخصوصاً این مبارزه رو باید از سن " ۷ سالگی " شروع کرد و تا آخرین لحظات عمر ادامه داد..... 🔚⏳🔮🌏 متاسفانه در جامعه ما، بچه مون رو رها میکنیم،وقتی که به سن ۱۴ سالگی رسید و شروع کرد به گناه و فساد و شهوترانی و بی نمازی⚡️ 🔺میگیم ای خدا ! چرا بچمون خراب شد؟!⁉️😰 -- این که تا ۱۴ سالگی خوب بود!❗️🙄 🔔 پدر و مادرهای عزیز اصلاً نباید به "خوب بودن های قبل از ۱۴ سالگی" اکتفا کنن ؛ ✅ بلکه خودشون باید تمرینات شدیدِ "نظم و ادب" رو با مهربانی به بچه هاشون بدن... (خیییلی مهم👆🏼)
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#مبارزه_با_راحت_طلبی 26 💢آغاز مبارزه عملی با راحت طلبی💢 🔹قبل از اینکه زندگی و روزگار ، ما رو مجبور
27 🔰 مادرهای بزرگوار باید به بچه هاشون بگن که : 🔸"از ۷ سالگی" وارد مرحله جدیدی از زندگی شدن 🆕 و از این به بعد، خودشون کارای شخصی خودشون رو انجام بدن ؛ 🌱 مثلاً باید اتاقشون رو مرتب کنن 🌱و لباس هاشون رو خودشون بشورن و ... 🔹🔹♻️🔹 🔷یکی از کارهایی که خیلی میتونه در تربیت بچه کمک کنه "جشن ادب" هست 🎉🎊 طبیعتاً دختران در سن ۹ سالگی و پسران در سن ۱۵ سالگی به تکلیف میرسن و با مجموعه ای از دستورات الهی مواجه میشن که باید اونا رو انجام بدن ؛ 🎁 "جشن ادب" تا پنجاه درصد میتونه به جشن تکلیف کمک کنه. 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
. نکته نـــــ😍اب امام زمانی شب بیست و هشتم : 🔆 #سؤال قسمت دوم راهکار عملی یاد امام زمان ارواحنا ل
. نکته نـــــ😍اب امام زمانی شب بیست و نهم : 🔆 بهت گفتم به امام زمان عج الله فکر کن چرا که فکر کردن شما رو به یاد حضرت میندازه😇 ⁉️به چی فکر کنم؟! 🔆 1. به وظایفت نسبت به حضرت 2. به مظلومیت امام زمان 3. فکر کن به نامه اعمالت که در هفته دو بار به دست امام میرسه 4. فکر کن به مقدرات شب قدر که به دست امام زمان عج امضا میشه 5. فکر کن چرا باید حضرت رو یاری کنیم و فایده این یاری چیه؟! 6. فکر کن با گناه چند بار دل حضرت ولی عصر رو شکستی؟! 7. رو پدرانه ببین و به حقوق او فکر کن همین الان با یه قلبـش رو، مهربـــــــــــــونیشو و حقوقش رو به یاد بیار و بگو تو این نفسای آخر دعامون کنه و ما خطاکارا رو ببخشه💔 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚💐 🌷 تـو تمام دلخوشی ام، بـرای آغازی دوباره ای! همین که باز هم، به انتظار اولین سلام صبح نشسته ام، همه هراس های زمین را از دلم بیرون می‌کند! 🌷🍃 🌼🕊 🕊🌼 السلام علیک یا بقیه الله ✋ 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#تقویت_عزت_نفس 69 میبینه که خداند بلند مرتبه فرموده: قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإ
70 ما باید با قرآن متفاوت برخورد کنیم. قرآن رو باید نوشید... باید حس کرد... باید باهاش زندگی کرد... 💥 قرآن برخلاف خیلی از کتاب های دیگه کااااملا زنده هست. واقعا خود خود خود پروردگار بلند مرتبه داره با ما حرف میزنه. باورمون میشه؟ بنده که گاهی وقتا موقعی که به این فکر میکنم خود خدا داره با ما حرف میزنه از تعجب شاخ در میارم! یعنی خدایی که میلیاردها کهشکان خلق کرده واقعا با ما حرف زده؟! 😳 این عجیب نیست انصافا؟
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#تقویت_عزت_نفس 70 ما باید با قرآن متفاوت برخورد کنیم. قرآن رو باید نوشید... باید حس کرد... باید با
71 🔶 یکی از برنامه هایی که در جهان خیلی مورد استقبال قرار میگیره برنامه هایی هستن که در اون یه نفر سلبریتی رو مینشونن وسط و ازش در مورد مسائل مختلف سوال میکنند. مثلا میگن نظرت در مورد عشق چیه! 💕 در مورد ازدواج و زندگی و زمان و پول و خانواده و... چه نظری دارید؟ مثل برنامه خندوانه یا برنامه دورهمی یا برنامه محفل و ... برای مردم جهان چنین برنامه هایی خیلی جذاب هست. درسته؟ حالا یه سوال! ❇️🔺 اگه بنده به شما خبر بدم که توی یه برنامه ای، خود خداوند متعال رو اوردن توی استدیو و روی صندلی نشسته و داره نظرش رو راجع به مسائل مختلف دنیا میفرماید. شما بی نهایت کنجکاو نمیشی که حتما اون برنامه رو ببینی؟ بله دیگه! همه مردم میریزن ببینن خدا نظرش در مورد مسائل مختلف چیه! خییییلی هیجان انگیزه. درسته؟ 😊 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
✍️ پاسخ به شبهات دانش آموزی 8⃣5⃣ چگونه بفهمیم قرآن که امروزه در دست ماست، همان قرآن زمان پیامبر است
✍️ پاسخ به شبهات دانش آموزی 9️⃣5️⃣ خدا در قرآن برای خودش از ضمیرهای مذکر استفاده کرده است؛ این یعنی جنس مذکر بهتر است. 💠 پاسخ: 🔶 اول: ادبیات هر زبانی، قانون خودش را دارد؛ مثلاً در زبان فارسی به «من و تو»، «ما» گفته می‌شود؛ نمی‌گوییم «شما». این قانون ادبیات فارسی است. 🔻 یا مثلاً در زبان فارسی به همه انسان‌ها (چه مرد و چه زن)، «مردم» گفته می‌شود؛ نه «زنم». این هم یک قانون است. 🔸 زبان عربی هم قانون و ادبیات خودش را دارد. یکی از این قانون‌ها این است که معمولاً اگر کلمه‌ای در واقعیت جنسیت نداشته باشد، مذکر آورده می‌شود. این قانون ادبیات عرب است. 🔺 به همین دلیل چون خداوند قرآن را به زبان عربی نازل کرده، طبق این قانون از ضمیر مذکر برای خودش استفاده نموده است. 🔷 دوم: ضمیر مذکر و مؤنث، دلیل بر ارزش و بزرگی چیزی نیست؛ چون اگر ضمیر دلیل بر ارزش بود، باید همه‌ چیزهای باارزش با ضمیر مذکر می‌آمد و همه‌ چیزهای بی‌ارزش با ضمیر مؤنث؛ درحالی‌که خیلی از چیزهای باارزش در زبان عربی با ضمیر مؤنث می‌آیند؛ مانند: خورشید، زمین، نماز، زکات یا حتی بهشت. ♦️ خیلی از چیزهای بی‌ارزش یا پست هم با ضمیر مذکر می‌آیند؛ مثل: ابلیس و شیطان. 📎 📎 📎 📎 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
✍️ پاسخ به شبهات دانش آموزی 9️⃣5️⃣ خدا در قرآن برای خودش از ضمیرهای مذکر استفاده کرده است؛ این یعن
✍️ پاسخ به شبهات دانش آموزی 0⃣6⃣ چرا رهبری شخصاً جلوی فسادهای مدیران کشوری را نمی‌گیرند؟ 🔶 اول: وظایف رهبری طبق قانون اساسی (اصل یکصد و دهم) عبارتند از: ◀️ تعیین سیاست‌هاى کلى نظام جمهورى اسلامى ایران ◀️ نظارت بر حسن اجراى سیاست‌هاى کلّى نظام؛ ◀️ فرمان همه‌پرسى؛ ◀️ اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها؛ ◀️ فرماندهى کل نیروهاى مسلّح ◀️ عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالى کشور به تخلّف وى از وظایف قانونى، یا رأى مجلس شوراى اسلامى به عدم کفایت وى، بر اساس اصل هشتاد و نهم؛ و... . 💎 بنابراین طبق اصل 110، وظیفه رهبری برخورد با مفاسد نیست؛ بلکه باید توجه داشت که رهبری جایگاه اجرایی ندارد و این مفاسد باید از طریق قوه قضاییه و قوه مقننه پیگیری شود. 🔷 دوم: اگر رهبر یک جامعه در همه چیز دخالت کند و فراتر از قانون باشد، همین افرادی که به عدم ورود رهبری اعتراض دارند، او را فردی دیکتاتور می‌خوانند. ♦️ سوم: اگر یک فرد در تمام مسائل ورود کند، تمام جامعه وابسته به همان یک نفر خواهد شد که این دو ایراد بزرگ خواهد داشت: 🔸 ۱. اینکه مردم رشد نخواهند کرد و جامعه‌ای ساکن و خموده خواهیم داشت؛ 🔹 ۲. در صورت نبود رهبر، جامعه هرج و مرج می‌شود. 📝 پاسخ تکمیلی در لینک زیر👇👇 https://b2n.ir/s14995 📎 📎 📎 📎 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
. نکته نـــــ😍اب امام زمانی شب بیست و نهم : 🔆 #سؤال بهت گفتم به امام زمان عج الله فکر کن چرا که ف
. نکته نـــــ😍اب امام زمانی شب سی اُم : 🔆 بهت گفتم به امام زمان عج الله فکر کن چرا که فکر کردن شما رو به یاد حضرت میندازه😇 ⁉️به چی فکر کنم؟! 🔆 8. به این فکر کن که حضرت واسطه هستند و مـن چطـور از این واسطه غافلم!!! 9. به این فکر کن که ایشون عصاره تمام انبیا و اولیاست😍 10. به زندگیت فکر کن و ببین چقدر عنایات و توجهات حضرت رو میبینی به قول محمد ابراهیمی اصل: ( من هر جا تو زندگیمو نگاه میکنم شما رو میبینم😊😍😘) 11. فکر کن مهمترین وظیفه من در قبال مهدی زهرا چیه!؟ 12. فکر کن به مهر و محبت حضرت 13. فکر کن امیر عالم امام زمان عج است؛ چطور به ایشون توجه میکنی؟ 14. تا حــــالا به توصیــه هایی که در به افــراد داده شده توسط خود ، فکر کردی؟! همین الان با یه هم میشه به یاد حضرت حضرت باشیم☺️ 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
‍ 🌷 #دختر_شینا – قسمت ۴۷ 💥 « اما مطلب دیگری که خیلی وقت است دلم می‌خواهد بگویم، درباره‌ی خودم است.
‍ 🌷 – قسمت ۴۸ 💥 یک دفعه حالم بد شد. دیگر نتوانستم تحمل کنم. از درد فریادی کشیدم و نیم‌ساعت بعد هم بچه به دنیا آمد. 💥 شینا با شادی بچه را بغل کرد و گفت: « قدم جان! پسر است. مبارکت باشد. ببین چه پسر تپل‌مپل و سفیدی است. چقدر ناز است.» بعد هم کسی را فرستاد دنبال مادرشوهرم تا مژدگانی بگیرد. صدای گریه‌ی بچه که بلند شد، نفس راحتی کشیدم. خانه شلوغ بود اما بی‌حسی و خواب‌آلودگی خوشی سراغم آمده بود که هیچ سر و صدایی را نمی‌شنیدم. 💥 فردا صبح، حاج‌آقایم رفت تا هر طور شده صمد را پیدا کند. عصر بود که برگشت؛ بدون صمد. یکی از هم‌رزم‌هایش را دیده بود و سفارش کرده بود هر طور شده صمد را پیدا کنند و خبر را به او بدهند. از همان لحظه چشم‌انتظار آمدنش شدم. فکر می‌کردم هر طور شده تا فردا خودش را می‌رساند. وقتی فردا و پس‌فردا آمد و صمد نیامد، طعنه و کنایه‌ها هم شروع شد: « طفلک قدم! مثلاً پسر آورده! » - عجب شوهر بی‌خیالی. - بیچاره قدم، حالا با سه تا بچه چطور برگردد سر خانه و زندگی‌اش. - آخر به این هم می‌گویند شوهر! 💥 این حرف‌ها را شینا هم می‌شنید و بیشتر به من محبت می‌کرد. شاید به همین خاطر بود که گفت: « اگر آقا صمد خودش آمد که چه بهتر؛ و گرنه خودم برای نوه‌ام هفتم می‌گیرم و مهمانی می‌دهم. » از بس به در نگاه کرده و انتظار کشیده بودم، کم طاقت شده بودم. تا کسی حرف می‌زد، زود می‌رنجیدم و می‌زدم زیر گریه. هفتم هم گذشت و صمد نیامد. روز نهم بود. مادرم گفت: « من دیگر صبر نمی‌کنم. می‌روم و مهمان‌ها را دعوت می‌کنم. اگر شوهرت آمد، خوش آمد! 💥 صبح روز دهم، شینا بلند شد و با خواهرها و زن‌داداش‌هایم مشغول پخت‌و‌پز و تدارک ناهار شد. نزدیک ظهر بود. یکی از بچه‌ها از توی کوچه فریاد زد: « آقا صمد آمد. » داشتم بچه را شیر می‌دادم. گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه‌های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: « دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی. » 💥 بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی‌توانستم راه بروم. آرام‌آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می‌آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله‌ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: « خوب است. فکر نکنم به این زودی‌ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده‌ام سری به ننه‌ام بزنم. پیغام داده‌اند حالش خیلی بد است. فردا برمی‌گردم. » 💥 انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست‌ها و پاهایم بی‌حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن‌قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق. 💥 توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می‌لرزید. شینا آب‌قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم. می‌دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می‌ریزد. نمی‌خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی‌اش را به هم می‌زدم. 💥 سر ظهر مهمان‌ها یکی‌یکی از راه رسیدند. زن‌ها توی اتاق مهمان‌خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق‌ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مردادماه بود و فصل کشت و کار. اما زن‌ها تا عصر ماندند. زن‌برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف‌ها را شستند و میوه‌ها را توی دیس‌های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن‌ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظه‌ی آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد. 🔰ادامه دارد...🔰 🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor