[حـَضرتحـُجت :]
مُـنتظرِ عَلـائِمِ ظُـهور نـَباش. . !
عَلائمِ مُـنتظِـران را
دَر خـودَت
پَـرورِش بِـده . . !
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
✍️ شبهات دانش آموزی 4️⃣8️⃣ چرا دو تا دختر یا دو تا پسر نمیتوانند باهم ازدواج کنند؟ 🔷 اول: چون خدا
✍️ شبهات دانش آموزی
5️⃣8️⃣ چرا از اول خلقت ادم و حوا پوشش نداشتند؟ چرا خداوند انسان را لخت آفرید؟ خوب اگر بعد از خوردن میوه ممنوعه لخت شدند چرا خدا لخت شدن رو برای تنبیه انتخاب کرد؟ چرا باید با لخت شدن تنبیه شوند؟
🔷 اول: خداى متعال در آیه 22 سوره «اعراف» مىفرماید: «فَلَمّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما؛ همین که آدم و همسرش از آن درخت ممنوعه چشیدند، بلافاصله لباسهایشان از تنشان فرو ریخت و اندامشان آشکار گشت».
🔻از این آیه به خوبى استفاده مىشود که آنها قبل از ارتکاب این خلاف، برهنه نبودند بلکه پوششى داشتند که در قرآن، از چگونگى این پوشش صحبت نشده است.
🔶 دوم: از آیات میتوان چنین برداشت کرد که این لباس نشانهاى براى شخصیت آدم و حوا و احترام آنها محسوب مىشده که بعد از ارتکاب خلاف آن لباس را از دست میدهند و بدیهایشان آشکار میشود.
🔷 سوم: علامه طباطبائی در کتاب تفسیر الميزان افتادن لباس حضرت آدم و حوا را به عنوان تمثيل و مجاز میداند و میگوید: «منظور از لباس پوشش ظاهری نیست بلکه منظور لباس تقوی است که آدمى را ازبدیها و گناه باز مىدارد و با خوردن از درخت نهی شده این لباس را از دست میدهند.
🖇 لینک ادامه مطلب:
http://alirezaazarpeykan.blogfa.com/post/23
📎 #دانش_آموزی
📎 #نوجوان
📎 #پاسخ_به_شبهات
📎 #خلقت_انسان
📎 #آدم_و_حوا
📎 #لباس
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
✍️ شبهات دانش آموزی 5️⃣8️⃣ چرا از اول خلقت ادم و حوا پوشش نداشتند؟ چرا خداوند انسان را لخت آفرید؟
✍️ شبهات دانش آموزی
6️⃣8️⃣ ما که از خاک آفریده شدهایم یعنی باید بر خودمان سجده کنیم؟ (منظور شبهه مهر گذاشتن برای سجده است).
🔶 اول: خیلی چیزها از خاک به وجود میآید از میوهها گرفته تا گیاهان و غذاها که ما آنها را میخوریم. در این صورت یعنی ما داریم خودمان را میخوریم چون از خاک آفریده شدهایم؟!
♦️ بنابراین درست است ما از خاک آفریده شدهایم اما دلیل نمیشود که سجده بر خاک، سجده بر خود محسوب شود.
🔷 دوم: چه کسی خاک را درست کرده؟!
🔻 چه کسی ما را از خاک آفریده است؟!
🔻 چه کسی به خاک ارزش داده است؟!
🔻 چه کسی خوب و بد را تعیین کرده است؟!
🔻 چه کسی گفته عبادت کنید؟!
🔻 چه کسی گفته بر چه چیزی سجده کنید؟!
💎 همان کسی که این ملاکهای خوب و بد را تعیین کرده خودش گفته بر خاک سجده کنید. خود خدا دستور داده بر خاک سجده کنید پس سجده بر خاک اطاعت از دستور خدا و عبادت خداست نه سجده بر خود.
🖇 لینک مطلب:
http://alirezaazarpeykan.blogfa.com/post/24
📎 #دانش_آموزی
📎 #نوجوان
📎 #پاسخ_به_شبهات
📎 #سجده_برمهر
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
🌷 #دختر_شینا – قسمت ۶۴ ✅ فصل شانزدهم 💥 بغض گلویم را گرفته بود، گفتم: « مجروحها و شهدا چی؟! » ج
🌷 #دختر_شینا – قسمت ۶۵
✅ فصل شانزدهم
💥 خانم دارابی، که دلش پیش من مانده بود، با یک قابلمه غذا آمد توی آشپزخانه. آنقدر ناراحت بودم که صدای در را نشنیده بودم. بچهها در را برایش باز کرده بودند. وقتی مرا با آن حال و روز دید، نشست و کلی برایم حرف زد.
از فامیل و دوست و آشنا که هفت هشت تا بچه داشتند، از خانوادههایی که حسرت یک بچه مانده بود روی دلشان، از کسانی که به خاطر ناشکری زیاد بچهی سالمی نداشتند.
💥 حرفهای خانم دارابی آرامم میکرد. بلند شد سفره را انداخت و غذا را کشید و با اصرار خواست غذا بخورم. میگفت: « گناه دارد این بچهها را غصه نده. پدرشان که نیست. اقلاً تو دیگر اوقاتتلخی نکن. »
💥 چند هفتهای طول کشید بالاخره با خودم کنار آمدم و به این وضع عادت کردم. یک ماه بعد صمد آمد. اینبار میخواست دو هفتهای همدان بماند. بر خلاف همیشه اینبار خودش فهمید باردارم. ناراحتیام را که دید،گفت: « این چیزها ناراحتی ندارد. خیلی هم خوشحالی دارد. خدا که دور از جان، درد بیدرمان نداده، نعمت داده. باید شکرانهاش را بهجا بیاوریم. زود باشید حاضر شوید، میخواهیم جشن بگیریم. »
💥 خودش لباس بچهها را پوشاند. حتی سمیه را هم آماده کرد و گفت: « تو هم حاضر شو. میخواهیم برویم بازار. »
اصلاً باورکردنی نبود. صمدی که هیچوقت دست بچههایش را نمیگرفت تا سر کوچه ببرد، حالا خودش اصرار میکرد با هم برویم بازار. هر چند بیحوصله بودم، اما از اینکه بچهها خوشحال بودند، راضی بودم.
💥 رفتیم بازار مظفریه همدان. برای بچهها اسباببازی و لباس خرید؛ آن هم به سلیقهی خود بچهها. هر چه میگفتم این خوب نیست یا دوام ندارد، میگفت: « کارت نباشد. بگذار بچهها شاد باشند. میخواهیم جشن بگیریم. »
آخر سر هم رفتیم مغازهای و برای من چادر و روسری خرید. یک پیراهن بلند و گشاد هم خرید که گلهای ریز و صورتی داشت با پسزمینهی نخودی و سفید. گفت: « این آخرین پیراهن حاملگی است که میخریم. دیگر تمام شد. »
💥 لب گزیدم که یعنی کمی آرامتر. هر چند صاحب مغازه خانمی بود و ته مغازه در حال آوردن بلوز و دامن بود و صدایمان را نمیشنید، با این حال خجالت میکشیدم.
💥 وقتی رسیدیم خانه، دیگر ظهر شده بود. رفت از بیرون ناهار خرید و آورد. بچهها با خوشحالی میآمدند لباسهایشان را به ما نشان میدادند. با اسباببازیهایشان بازی میکردند. بعد از ناهار هم آنقدر که خسته شده بودند، همانطور که اسباببازیها دستشان بود و لباسها بالای سرشان، خوابشان برد.
💥 فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت، حس قشنگی داشتم. فکر میکردم چقدر خوشبختم. زندگی چقدر خوب است. اصلاً دیگر ناراحت نبودم. به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بیحوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم.
آبگوشتم را بار گذاشتم. بچهها را بردم و شستم. حیاط را آب و جارو کردم. آشپزخانه را شستم و کابینتها را دستمال کشیدم. خانه بوی گل گرفته بود.
💥 برای ناهار صمد آمد. از همان جلوی در میخندید و میآمد. بچهها دورهاش کردند و ریختند روی سر و کولش.
توی هال که رسید، نشست، بچهها را بغل کرد و بوسید و گفت: « بهبه قدم خانم! چه بوی خوبی راه انداختهای. »
خندیدم و گفتم: « آبگوشت لیمو است، که خیلی دوست داری. »
بلند شد و گفت: « اینقدر خوبی که امام رضا (ع) میطلبدت دیگر. »
با تعجب نگاهش کردم. با ناباوری پرسیدم: « میخواهیم برویم مشهد؟! »
💥 همانطور که بچهها را ناز و نوازش میکرد، گفت: « میخواهید بروید مشهد؟! »
آمدم توی هال و گفتم: « تو را به خدا! اذیت نکن. راستش را بگو. »
سمیه را بغل کرد و ایستاد و گفت: « امروز اتفاقی از یکی از همکارها شنیدم برای خواهرها تور مشهد گذاشتهاند. رفتن تهوتوی قضیه را درآوردم. دیدم فرصت خوبی است. اسم تو را هم نوشتم. »
گفتم: « پس تو چی؟! »
موهای سمیه را بوسید و گفت: « نه دیگه مامانی، این مسافرت فقط مخصوص خانمهاست. باباها باید بمانند خانه. »
گفتم: « نمیروم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچهها بروم. »
🔰ادامه دارد...🔰
🌸در روز پدر بہ کعبہ سر باید زد
🌺بـر بام نجـف دوباره پر باید زد
🌸در حسرت بوسه بر ضریـح مولا
🌺صد بوسہ بہ دستان پدر باید زد
#میلاد_امام_علی (ع) و
#روز_پدر_مبارک_باد
#روز_پدر
ماه رجب فرصت خوبی است ؛
ماه دعاست ، ماه توسل است ؛
ماه توجه است ، ماه استغفار است .
دائم هم باید استغفار کنیم .
[_ حضرت آقا _توشهرجب_]
🍃🌸قدمی برای ظهور🌸🍃
#افزایش_ظرفیت_روحی 19 🔵 یک موضوع مهم در بحث راحت طلبی اینه که ما باید بدونیم اساسا دنیا برای راحتی
#افزایش_ظرفیت_روحی 20
#اهمیت_تذکر_درونی
🔶 خیلی وقتا میشه که آدم با یه سری آموزش های دینی و اخلاقی خیلی عالی آشنا میشه و حتی به مرحله #عمل هم میرسه ولی بعد از یه مدت کم کم اون ها رو فراموش میکنه.
🔵 بله ما در تنهامسیر با مفاهیم زیبای بسیار زیادی آشنا شدیم و ممکنه خیلی هاش رو هم عمل کرده باشیم ولی بعد از یه مدت اون کارهای خوب کمرنگ یا فراموش میشه.
راه حل این موضوع چیه؟
👈🏼 اینه که انسان "یه مراقبت دائمی" از خودش داشته باشه. همیشه به خودش #تذکر بده. همیشه با سوء ظن به هوای نفس خودش نگاه کنه.
آدم نباید خودش رو ول کنه....
🔸 فلسفه برخی از اعمال دینی همین یاداوری و تذکر هست.
چرا به ما گفتن هر روز 5 وعده نماز بخونید؟ نمیشد که آدم همه نماز ها رو جمع کنه و آخر هفته یه دفعه ای بخونه؟🙄
- نه! مهم این یاداوری و تذکر مداوم هست. همونطور که شیطان و هوای نفس به طور مداوم مشغول فریب انسان هستند از این طرف هم باید تذکر به طور مرتب باشه.
🌺🔹 @Ghadami_Bara_Zoohor