eitaa logo
قدمی تا ظهور
62 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
. 🌸﷽🌸. محڣلےساختہ‌اٻم‌ٺاهدیہ‌ڪنٻم،ٻاࢪٻماݩ‌ࢪا‌ بہ‌آخࢪٻݩ‌مـ🌙ـاه‌آسماݩ‌امامٺ‌•🌿• کپے‌باصلواٺ‌براےظھــوࢪ ࢪآه‌اࢪٺبـاط🌸↯ مدیریت @eamohamd @ghadamitazohoor313 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای دختر بی‌حجابی که زندگی‌اش با یک قاب عکس زیر و رو شد بانوی محجبه سمنانی گفت: من فقط زمانی که به مدرسه می‌رفتم چادر می‌پوشیدم و در غیر این زمان چادر سر کردن را امری بیهوده می‌دانستم؛ البته این را هم بگویم چادر برایم قابل‌قبول بود؛ اما رعایت آن برایم سخت بود. روایتی از دختری که هیچ علاقه‌ای به حجاب نداشت/‌ هدیه یک شهید به بانوی ‌سمنانی بعد از قرائت زیارت عاشورا‌ به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، قصه تحول یک بانو که چادرش را از یک شهید هدیه گرفت شنیدنی است؛ دختری که علاقه‌ای به حجاب نداشت اما... من در خانواده‌ای تقریباً مذهبی بزرگ شده‌ام؛ می‌گویم تقریباً چون خانواده‌ام با دین و مذهب مشکلی نداشتند و نماز و روزه‌شان نیز به‌جا بود و پدر و مادرم راحت بگویم خیلی به من برای داشتن حجاب کامل سختگیری نمی‌کردند؛ این را بانوی سمنانی می‌گوید که پس از سال‌ها بی‌رغبتی به چادر اکنون چادر را پوششی امن برای خود می‌داند. این بانوی سمنانی می‌گوید من هم فقط زمانی که به مدرسه می‌رفتم چادر می‌پوشیدم و در غیر این زمان چادر سر کردن را امری بیهوده و دست و پاگیر می‌دانستم؛ البته این را هم بگویم چادر برایم قابل‌قبول بود؛ اما رعایت آن برایم سخت بود. او اضافه می‌کند با توجه به اینکه در شهری که زندگی می‌کنم اکثر خانم‌ها چادری هستند؛ من نیز به‌اجبار برای بیرون رفتن از منزل در سطح شهر چادر سر می‌کردم؛ اما در خارج از شهرم و برای مثال زمانی که به مسافرت می‌رفتیم چادر با خود همراه نمی‌بردم و مانتویی بودن را به چادری بودن ترجیح می‌دادم؛ چون احساس آزادی و راحتی بیشتری می‌کردم و احساس می‌کردم اگر چادر بپوشم سن و سالم بیشتر به نظر می‌رسد. بعد از ازدواج نیز به‌اجبار چادر سر کردم این بانوی سمنانی می‌گوید تا اینکه در سال ۸۳ ازدواج کردم و ازآنجاکه پوشیدن چادر برای همسرم مهم بود باز هم همانند همان دوران مدرسه به‌اجبار و از سر بی‌رغبتی تنها برای احترام به همسر چادری شدم، اما قلبا از این وضعیت رضایتی نداشتم. او آرایش کردن را یکی دیگر از علاقه‌مندی‌های خود عنوان کرده و می‌گوید من معتقد بودم که آرایش کردنم برای دل خودم است نه برای دیگران. حال که به آن زمان فکر می‌کنم می‌بینیم آرایش کردن یعنی توجه دیگران را به خود جلب کردن و در حقیقت نیز همین‌گونه بود. بیشتربخوانید وقتی حجاب مانعی برای نفوذ فرهنگی می شود / چرا چادر حجاب کامل است؟ بانوی چادری امروز قصه درباره نحوه تحول و درگیری با خودش را این‌گونه برایمان توضیح داد که شبی در عالم خواب یکی از ائمه معصومین را دیدم که به من گفتند اگر حجابت را درست کنی همه مشکلاتت حل می‌شود؛ ما شما را دوست داریم؛ «مواظب جوانی‌ات باش» و فردای آن روز مدام این جملات و عبارت‌ها در ذهنم تکرار می‌شد و تا چند وقتی درگیر این خواب بودم و مدام با خودم کلنجار می‌رفتم. او می‌گوید برای اینکه به‌نوعی آرامش بگیرم؛ تصمیم گرفتم قرآن بخوانم و خودم را چند وقتی با این کار آرام می‌کردم ولی باز هم احساس می‌کردم هیچ حسی ندارم و این شد که با یکی دوستانم که اهل مسجد و پایگاه بسیج بود و به عبارتی مذهبی و فردی مقید بود در این‌باره صحبت کردم. بانوی سمنانی اضافه می‌کند دوستم به من گفت وقتی قرآن می‌خوانی باید به معنای آیات توجه کنی و از اینجا بود که به دلیل این دوستی رفت‌وآمدم به پایگاه بسیج آغاز شد؛ وقتی وارد پایگاه بسیج شدم؛ عکس شهیدی را دیدم و با دیدن این عکس احساس شرمندگی به من دست داد و دیگر آدم سابق نبودم؛ کم‌کم آرایش کردن را کنار گذاشتم، در مهمانی‌هایی که نامحرم بودم مانتوی بلند می‌پوشیدم؛ اما هنوز دلم آرام نگرفته بود و به دنبال یک معجزه بودم.
🌺قسمت اول🌺 🎋دو دلیل توجیهی برا یه اشتباه بزرگ🎋 ✍میخاستم داستان تجربه تلخم رو برا شما بگم تا اگر کسی احیانا دچار چنین رابطه هایی هست...راه اشتباه رفته منو تکرار نکنه...من مرضیه هستم...تا سن ۱۸سالگی هیچ رابطه ایی با کسی نداشتم...اهل نماز و روزه و مقید بودم..تا اینکه شرایطی پیش اومد که دیدم تو یه آزمایش بزرگ قرار گرفتم...چشمم رو وا کردم دیدم منی که تو این سن هیچ دوست نامحرمی نداشتم...وارد این دام دوستی با نامحرم شدم...تنها چیزی که منو به ادامه با این دوستی ادامه میداد دو تا دلیل بود...یکی اینکه میگفتیم ما قصدمون ازدواج هست...چه اشکالی داره یه مقدار از هم شناخت پیدا بکنیم... دوم هر دو اهل نماز روزه بودیم ،، اون کمکم میکرد تا نمازام رو به موقع بخونم... 👥این رابطه ۸ سال طول کشید ...۶ سال اول هیچی بینمون نبود اما دو سال آخر به بهانه اینکه ما در آینده قرار مال هم بشیم ...یواش یواش رابطه ما نزدیک تر شد... 🍂من با وجود اینکه میدونستم این رابطه اشتباه هست ولی باز ادامه دادم.. 🍂ملاقات های دیداری بیشتر شد...حتی من قبل از رفتنم و دیدار،، آیت الکرسی میخوندم واز خدا میخاستم که حواسش بهم باشه ،که پا رو فراتر نزارم وهیچ حسی بهش نداشته باشم،،ولی من با وجودی که میدونستم خدا ناراضیه بازم میرفتم😭... اصلا انگار عقلم از کار افتاده بود.. خدا روشکر رابطه ما به رابطه خاصی تبدیل نشد. خدا بهم مهلت داد تا بی آبرو نشم وهمین رابطه محدود هم به درخواست اون پسر بود... بعد از اولین ملاقات و رابطه در حد دست و... کمتر همدیگرو میدیدم که دیگه تکرار نشه ولی وقتی از دوباره همدیگرو میدیدم باز تکرار میشد وهر سری با حرفا و گریه های من، اون پسر بی خیال میشد ولی همونم باعث شد ... 🐾🐾رفته رفته رفته 🐾🐾 👌نماز و روزه اون پسر ترک بشه...همونی که به من یاد آوری میکرد تا نمازم رو اول وقت بخونم همونی که به معنویت من میخاست کمک کنه خودش بی ایمان شده بود من به دلیل وابستگی هر سری با توجیهای واقعا مسخره خودمو راضی میکردم... 👌وابسته شده بودم...ولی وابستگی از نوع منفی که باعث سقوط ایمان و نور معنویت از دل آدمی میشه... 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ بر روی خرابه های خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🕊____₪₪🌹₪₪____🕊 @ghadamitazohoor313 🌹قدمی تا ظهور🌹
🌺قسمت دوم🌺 🎋آرامش خود خود خود خداااست🎋 ✔️تا اینکه خرداد امسال تنهام گذاشت✔️ 👈مگه میشد اون چنین کاری بکنه ..ما برا ازدواج برنامه داشتیم ..برام غیر قابل باور بود...به شدت از لحاظ روحی بهم ریخته بودم ...😔 حتی چند ماه برای برگشتنش تلاش کردم ولی فایده نداشت چون من تازه متوجه شدم ،،یعنی از خواب غفلت بیدارشدم که اگه کسی تو رو با اینجور رابطه ها پیدا بکنه تو رو خیلی راحتم کنار میزاره...😔 اون چند سال اولم چون خورده ایمانی و نیت ازدواجی بود با کس دیگه ای رابطه برقرار نکرد...ولی مگه میشه رابطه و دل شکوندن امام زمان باشه ... بی ایمانی یواش یواش بوجود نیاد...وقتی هم که ایمان از‌بین بره احتمال رفتن به گناه خیلی بیشتر میشه... بله اون با یه دختر دیگه دوست شده بود و با یه سری بهونه کوچیک منو تنها گذاشت دوستان عزیز خیلی دقت بکنید شیطان منو با دو تا دلیل توجیه کرد...👇 یعنی منو از راه تقدس که این پسر ،میتونه کمکت کنه به خدا نزدیکتر بشی،، نمازاتو اول وقت بخونی... 👌که این عین غفلت هست👌 📛 چون مگه میشه انسان یه کار خلاف نظر خدا و امام‌ زمان انجام بده و روز به روز به خدا نزدیکتر بشه....نه.... من رسیدم‌ ،،به این نقطه...غیر ممکنه نه تنها نزدیکی به خدا نیست👇 بلکه دوری هست... ✅مهمترین رکن دین یعنی نماز داشت بی اهمیت میشد چون تو قران هم هست نماز انسان رو از فحشا و منکر دور میکنه...در واقع هدف شیطان دور کردن از نماز بود تا بتونه ضربه های سختری وارد بکنه...ولی خدا رو شکر ناکام موند این شیطون لعنتی. دومین دلیل توجهیی نیت ازدواج بود که اونم ،چون از مسیر اصلی یعنی خواستگاری و اطلاع خانواده ها نبود در واقع اشتباه بزرگی بود. چون از اعتماد خانواده سواستفاده و مخفیانه رابطه برقرار شده بود.. اون اگه تصمیم قطعی داشت برا ازدواج از طریق خانواده اقدام میکرد نه اینکه چند سال از من لذت شهوانی ببره و بعد منو مثل یه کالا بندازه دور،، بره از یکی دیگه لذت شیطانی ببره... این جریان تنهایی با یه خلا همرااه شد برام... ولی برا آرامشم از دوباره راه اشتباه در پیش گرفتم... غافل از اینکه آرامش اصلی👇 ✔️ خود خود خود خدااااست،،نه نامحرم...✔️ 😞از طریق تلگرام با یه پسر آشنا شدم اون با حرفاش آرومم میکرد ...در عرض دوهفته به هم عادت کردیم. 💠ولی خدا باز منو دوست داشت... میگن خدا اگه بخاد کسی رو هدایت کنه بعد چند سالم که باشه از یه طریقی که خودتم فکرشو نمیکنی حالیت میکنه که این راهش نیست ... 👌این راه بی آرامشی هست... ☑️آرامش منم...من خدا...من اگه بخام شرایط همه چیو برات فراهم میکنم...☑️ 🔰بله فهمیدم با خدا همراه بشم...همه چیو برام درست میکنه حتی اگه به خاسته هامم نرسم اون هست که آرامش جایگزین میکنه... 🔰بله من از طریق یه دوست متوجه شدم ....تلنگر زدن .... ومن این تلنگر رو با جان و دل پذیرفتم وباعث شد اون پسر رو بلاک کنم برا همیشه... ⛔️⛔️🚫🚫⛔️⛔️ بر روی خرابه های خاطرات تلخ شما پلی می سازیم به نام برای رسیدن به معصومیت های از دست رفته 👇👇👇 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 🕊____₪₪🌹₪₪____🕊 @ghadamitazohoor313 🌹قدمی تا ظهور🌹
🕊 ❤️🌿 یک صبح جمعه با هم نشسته بودیم و اگر اشتباه نکنم داشتیم مسابقه ی تیم اورلاندو مجیک را که تیم محبوب محمودرضا بود ، تماشا می‌کردیم .... محمودرضا به شکیل اونیل ، بازیکن سیاه پوست و مسلمان این تیم علاقه داشت و طبق معمول شروع کرد به تعریف و تمجید از او و تکنیک بازی کردنش و از این حرف ها .... من وسط حرفش همین جوری گفتم : به مایکل جُردن نمی‌رسد !!! گفت : نه ، شکیل اونیل فرق دارد.... گفتم : چه فرقی ؟ گفت : شکیل اونیل هر هفته می‌رود..... بعد گفت : یک‌ بار روز جمعه مسابقه داشته و هر چه مربیان تیم به او اصرار می‌کنند که آن روز نمازجمعه نرود ، نمی‌پذیرد.... دست آخر مجبور می‌شوند چند نفر را همراه او بفرستند که به محض تمام شدن نماز ، شکیل اونیل را سوار ماشین کنند و سریع برگردانند تا به مسابقه برسد.... محمودرضا آن روز به من ثابت کرد که شکیل اونیل از مایکل جردن سَرتر است ، چون نماز جمعه‌اش ترک نمی‌شود . راوی : دوست و همرزم شهید ....