بیشتر از عاشقی هجران مرا سوزانده
هجر دیدار رخ جانان مرا سوزانده
بعدازعمری علت خسران خودفهمیده ام
دل سپردن دست این و آن مراسوزانده
مثل یعقوبم،دلم آتش گرفته،سوخته
بعدِ یوسف غربت ڪنعان مراسوزانده
عشق بی وصل نگارازهربلایی بدتراست
عاشقی،این دردبی درمان مراسوزانده
دورازمولادراین زندانِ نَفْس افتاده ام
غفلتم دربین این زندان مراسوزانده
یک ڪلاف آورده ام،یوسف خریداری ڪنم
این هیاهوی خریداران مراسوزانده
ترس از این دارم بگویدڪه نمی خواهم تورا
فڪردوری ازصف خوبان مراسوزانده
#نـوكــر_نـوشـت:
#مـهـدی_جـان
یک نفر، یک خبر از #یار ندارد بدهد؟
دلِ ما خیلی از این بیخبری سوخته است
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_ابا_عبدالله
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم