∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽∽
✍ وقتی پای تـو در میان است ؛
🌱 برای با تــو بودن،
برای از تــو گفتن،
برای از تــو نوشتن،
باااااید از خیلی چیزها گذشت،
باااید خیلی چیزها را تغییر که نه،
باید استحاله کرد،
باید دل کَند و دل بُرید،
باید بیرحمانه و بدون ملاحظهی این چیز و آن چیز، بدون مراعاتِ این کَس و آن کَس، افتاد به جانِ این دلِ ناماندگـارِ بیدرمان...
باید جایِ شخصِ شخیص تــو را در دل باز کرد...
جایی که هییییییچ چیزی نتواند تلنگـری به ساحتش بزند؛
لطیفترین و معتبرترین جای دل را باید برای تــو کنار گذاشت.💚
برای با تــو بودن،
باااااید خیلی چیزها را از نـو ساخت؛
مخصوصا دل را... ❣
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
@ghadamranje
✍ حضرتِ صاحب، سلام!
خدمتتان عارضم که این منِ خیالاتیِ پرمدعایِ عاشقِ شما، که خوب میدانید چندسالیست بدجوری به بودن و داشتن و خیال کردنتان مبتلا شدهام و این شهدِ شیرین ابتلا را به هزار درمانِ بیخاصیتِ طبیبان نمیدهم، مدتهای مدیدیست در مواجهه با چالشِ دلهرهآور اما شیرینِ دیدنتان، روزی هزار و یک فیلمنامه و سکانس مینویسم، روزی پنج هزار بار دیالوگهایم را بالا و پایین میکنم و روزی صدهزار بار تست اجرا از خودم میگیرم؛ وسط اجرا کات میدهم، دوباره صحنهها را بازنویسی میکنم و باز از اول...
خب!
همه چیز باید که عالی و نو و خلاقانه باشد،
باید که شیرین و دلچسب و گوارا،
و باید که در بهترین حالت موجودِ خودش...
نمیشود که بعد از عمری، سوختن و دندان روی جگر گذاشتن، بدون آمادگی ذهنی و قلبی خدمتتان برسم، نمیشود که حالا بعد از عمری اگر قرار باشد دیدارتان نصیبمان بشود، در آخر تُپُق بزنیم و نتوانیم از شرم، سَر، بلند کنیم و روی ماهتان را ببینیم، نمیشود که... میشود؟
مگر اینکه زبانم لال قرار باشد صحنهی دیدارمان طوری پیش برود که اصلا کار به صحبت و سلام و عرض ارادت ما نرسد و مثلا ارادهتان اینطور باشد که فقط و فقط و فقط تماشایت آن هم از دور نصیبمان شود و آنهمه فیلمنامه و سکانس آماده و دیالوگ تمرین شده و جملههای پس و پیش شده و واژههای گلچین شده، برود همانجایی که نباید و برای همیشه خاک بخورد...
اما ملالی نیست؛ اصلا برای منِ شرمندهی سرافکنده، یا به قول فاطمه: خجالتیِ ضداجتماع؛ همان هم از سَرَم زیاد است.
اصلا منِ خجلت زدهی پریشانِ دلتنگ، این روزها به خواب و خیالی هم از تـو قانعم.❤️🩹
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
@ghadamranje