📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_شصتوپنجم
امروز کمی زودتر به مدرسه رسیدم داخل دفتر شدم. آقای نادری داشت با تلفن صحبت میکرد دو سه دقیقه ای گذشت تلفن آقای نادری تمام شد سلام و احوال پرسی کردیم گفتم آقای نادری امروز میشود خواهشی از شما داشته باشم؟ بلافاصله آقای نادری گفت شما جان بخواهید حاج آقا.
گفتم: بزرگوارید در حد جان دادن نیست اگر برایتان امکان دارد به کلاس یازدهم تجربی بگویید امروز بروند نمازخانه و کلاس را آنجا برگزار
کنیم. آقای نادری گفت بله حاج آقا چرا امکانش نباشد. بعد با کمی نگرانی گفت حاج آقا نکند کلاس مشکل دارد که میخواهید داخل نمازخانه بروید. گفتم: نه آقای نادری امروز چون مقداری بحثمان شهدایی میشود به نظرم رسید فضای نمازخانه بهتر باشد.کیسهی پلاستیکی مشکی رنگی که دستم بود را دادم به آقای نادری و گفتم: اگر مشکلی نیست زحمت این را هم بکشید. آقای نادری نگاهی به کیسه کرد و پرسید چی هست حاج آقا؟ زحمت چه چیزی را بکشم؟ گفتم داخلش را نگاه کنید.
آقای نادری دستش را داخل پلاستیک برد و یک قاب عکس درآورد. با نگاهش به قاب عکس بیدرنگ و ناخودآگاه صلوات فرستاد و عکس
شهید سلیمانی را بوسید و گفت این قاب عکس را چه کار کنم حاج آقا؟ گفتم این هدیهی من به شماست. منتها فقط اجازه بدهید امروز داخل نمازخانه روی میز و روبه روی بچه ها گذاشته شود. چون با آن کار دارم. آقای نادری لبخندی زد و گفت حاج آقا هدیهی دلچسب و شیرینی برای من بود. خوشا به حال بچه ها که امروز مهمان حاج قاسم هستند. خیالتان راحت من سریع قاب را میدهم به آقای اکبری تا ببرد داخل نمازخانه شما هم تشریف داشته باشید تا بگویم بچهها بیایند داخل نمازخانه. بعد از دو سه دقیقه گفتم اگر اجازه بدهید میخواهم زودتر از بچه ها داخل نمازخانه باشم. آقای نادری نگاه معناداری کرد و گفت هرجور خودتان صلاح میدانید. موقتاً خداحافظی کردم بسم الله گفتم و وارد نمازخانه شدم. دیدم روی میز یک چفیه انداختهاند عکس شهید سلیمانی روی میز بود. با دیدن عکس حاج قاسم که با دل آدم بازی میکرد حس کردم جلسه ی امروز حال و هوای دیگری خواهد داشت نگاه عمیقی به چهره ی شهید سلیمانی کردم. در دلم به حاج قاسم متوسل شدم و به او گفتم حاجی امروز، روز شماست خودتان جلسه را اداره کنید دستی بر دل این بچه های بیگناه بکش و کمکشان کن تا برای آیندهی این نظام و انقلاب، مسیری را که مورد رضایت خدا و امام زمانشان است انتخاب کنند. نشستم روی صندلی و منتظر بچه ها ماندم صدای پای بچه ها و همهمه ی آنها در سالن به گوشم رسید کم کم وارد نمازخانه شدند. از جایم بلند شدم و به بچهها گفتم تا جایی که ممکن است تشریف بیاورند جلو. وقت هم گذشته بود خواهش کردم سریع همکاری کنند تا جلسه را شروع کنیم بالاخره بچهها به تدریج مرتب نشستند.
بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ وَ الصّدّیقین خب بچه های عزیز سلام! خوش آمدید. شاید برایتان سؤال شده باشد که چرا امروز جلسه ی خود را به این شکل شروع کردیم راستش خواستم تنوّعی به کلاس بدهم تا احساس خستگی نکنید و کلاس برایتان یکنواخت نباشد همین طور که داشتم حرف میزدم خیلی از بچه ها با آرامش خاصی نگاهشان به عکس شهید سلیمانی بود گفتم خب قبل از این که بحث را شروع کنیم، جا دارد برای این که جلسهمان مورد عنایت و نگاه ویژه شهدا قرار بگیرد یک فاتحه برای شادی روح امام شهدا و شهید سلیمانی عزیز و تمامی شهدای انقلاب، دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم قرائت کنیم.
خب، ادامه جلسات قبل را پی میگیریم به اینجا رسیدیم که با انقلاب، میدان برای حضور جوانان و مردم در عرصههای مختلف باز شد و این منشأ برکات و دستاوردها و پیشرفتهای عظیمی برای کشور ما شد. جلسه قبل دو مورد از آن را ذکر کردیم که ثبات و امنیت کشور و پیشرفتهای چشمگیر در عرصهی علم و فناوری و ایجاد زیرساختهای حیاتی و اقتصادی و عمرانی بود امروز میخواهیم چند مورد دیگر از این برکات را که نتیجهی انقلاب، مردم سالاری، مدیریت و میدان داری جوانان در حوادث بود ذکر کنیم.
یکی از این برکات این بود که انقلاب، مشارکت مردمی را در مسائل سیاسی مانند انتخابات، مقابله با فتنههای داخلی، حضور در صحنه های ملی و استکبارستیزی به اوج رسانید و در موضوعات اجتماعی مانند کمک رسانی ها و فعالیتهای نیکوکاری که از پیش از انقلاب آغاز شده بود، افزایش چشمگیر داد!
چقدر زیباست که پس از انقلاب، مردم در مسابقهی خدمت رسانی در حوادث طبیعی و کمبودهای اجتماعی مشتاقانه شرکت میکنند خب مسلّماً ما قبل از انقلاب چنین صحنه هایی نداشتیم. این حضور اختیاری و مشتاقانه مردم در عرصههایی که گفتم خار چشم دشمنان است ...
🍃 ادامه دارد ....
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 بارباپاپا
#قسمت_شصتوپنجم
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
51.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 ماجراهای سندباد
#قسمت_شصتوپنجم
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110