eitaa logo
قدیما (نوستالژی)😊
25.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
3 فایل
سلام دوستان عزیز و متولدین دهه ۴۰ و ۵۰ و ۶۰☺️ دور هم جمع شدیم تا خاطرات قدیمی رو مرور کنیم و با حال خوشِ شکرگزاری و عبرت‌گیری، برای ادامه‌ی راه، انرژی جدید و تازه بگیریم😊 ارتباط با ما/مجموعه تبليغاتی تاج👇 https://eitaa.com/joinchat/2103444011C4a2042706
مشاهده در ایتا
دانلود
🧙‍♂🧙 😉 🔴 قدیمیای سروستان استان فارس بر این باور بوده‌اند که: بختک موجودی است مانند خرس که دیده نمی‌شود و بعضی اوقات وقتی آدم خواب است روی آدم می‌افتد و فرصت تکان خوردن، حرف زدن و تقلّا نمی‌دهد از بس سنگین است.😉 🔴 قدیمیای مناطقی از الیگودرز، لرستان و ایلام بر این باور بوده‌اند که: موجودی به نام تَپ تَپو در خواب به سراغ انسان می‌آید و با جسم سنگینش روی انسان می‌افتد و باعث ناراحتی و حتی خفگی او می‌شود، همه اعضای بدن او ضد ضربه است، مگر بینی‌اش که از خمیر درست شده است و تا بینی او را نگیری انسان را رها نمی‌کند.☺️ 📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحتون دل انگیزترین☺️ خاطراتتون شیرین‌ترین☺️ امیدتون خدایی‌ترین☺️ روزیتون حلال‌ترین☺️ و خلاصه... همه‌ی ترین‌های خوب نثارتون❤️😊 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدیما برف زمستونی رو با شیره‌ی خرما یا انگور میخوردیم 😍 آخ آخ مزه‌اش حرف نداشت👌 به شیره انگور دوشاب هم میگن😋 🌨❄️ موقعی که برف میاد به بچه‌هاتون این طعم رو بچشونید!😋 اسمش رو هم بزارید بستنی برفی نوستالژی😁 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای حکایتی رو یادتونه؟😊 با قصه‌هاش خیلی خاطره داریم!☺️ قصه‌هایی که موقع گوش دادنش ما رو از غُصه‌هامون دور می‌کرد!😉 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل رو کردم به بچه‌ها و گفتم فکر کنم خسته شدید. دیدم اکثر بچه‌ها میگویند نه حاج آقا خیلی بحثتان شیرین است. ادامه بدهید. یکی از بچه‌ها صدایش را برد بالا و گفت: حاج آقا من که تازه مغزم داره از حالت آکبند بودن خارج میشه همه به او نگاه کردند و خندیدند، گفتم معلوم است من کارم را دارم درست انجام میدهم چون شغل اصلی من باز کردن پیچ و مهرههای مغز است یک باد میگیرم توی مغز، گرد و خاکش را پاک میکنم و دوباره روی هم سوار میکنم. نگاهی به ساعت کلاس انداختم و پرسیدم ساعت چند زنگ تفریح می‌خورد؟ گفتند: یک ربع دیگر. - خب بچه‌ها طبق برنامه ای که داریم کلاً شش یا هفت جلسه بیشتر در خدمت شما نیستم پس بگذارید کمی به جلسه‌ی امروز، سروسامان بدهیم و به یک جایی برسانیم. خب، ظاهراً نفسی چاق کردید و آماده حرکت هستید یک نکته هم داخل پرانتز عرض کنم؛ بچه ها چون بین جلسات ما یک هفته فاصله می‌افتد زحمت بکشید و مطالبی را که روی تخته نوشتم، حتماً برای هفته ی آینده مرور کنید تا ذهنتان آمادهی ادامه ی بحث شود. جنب وجوش برای آماده کردن قلم و کاغذ شروع شد. من هم کمی صبر کردم تا بچه ها آماده ی نوشتن شوند لحظاتی بعد گفتم: خب، حرکت میکنیم؛ ببینید بچه های گل یقیناً اگر کسی بخواهد به هدف نهایی خلقت که قرب الهی است برسد باید برای رسیدن به این قله، تربیت و ساخته شود تمام انبیاء و پیامبران الهی، تمام همّ و غمشان این بود که برای رسیدن انسانها به هدف خلقت آنها را تربیت کنند. پس انسان سازی یکی از اهداف عالی انبیاء بوده که پیش نیاز رسیدن به هدف نهایی یعنی قرب الهی است یعنی تا سنگر انسان سازی فتح نشود نمیتوانیم پرچم خود را بر بلندای قله‌ی اصلی به اهتزاز درآوریم. تمام دستورات الهی در دین برای تربیت و ساخته شدن روح ماست تا به هدف اصلی آفرینش برسیم این هم مطلب ششم که باید شما داخل دفترتان و من هم روی تخته بنویسم. بلافاصله روی تخته نوشتم: مطلب ششم: مقدّمه رسیدن به هدف نهایی و قرب الهی، انسان سازی است که انبیاء الهی عهده دار این اتفاق مهم بودند. - و اما مطلب آخری که امروز در خدمت شما بچه های عزیز هستم نکته ی بسیار دقیقی است که خیلی به ما کمک میکند تا بتوانیم از هدف و آرمان بزرگ انقلاب رونمایی کنیم. یک سؤال از شما می پرسم؛ اگر وظیفه ی انبیاء الهی، انسان سازی است آیا چنانچه میخواستند برای تربیت هر نفر، جداگانه وقت بگذارند و یکی یکی سراغ آدمها بروند تا آنها را تربیت کنند زمان و عمرشان کفاف میداد؟ مسلّماً جوابتان منفی است. اگر میخواستند دانه دانه بروند سراغ اشخاص حتماً عده ای به خاطر کمبود وقت، از این فرایند تربیتی جا می ماندند مثل این است که معلم بخواهد داخل کلاس نفر به نفر سراغ دانش آموزها برود و جداگانه به تک تک آنها درس بدهد. پس یقیناً با کمبود وقت مواجه میشود و یک عده دانش آموز، سرشان بیکلاه میماند. - دقت کنید اینجا به یک مطلب بسیار اساسی میخواهم اشاره کنم که زاویه ی دید شما را نسبت به مسائل سیاسی و اعتقادی عوض میکند. انبیاء برای حل این مشکل یعنی کمبود وقت برای تربیت جداگانه ی افراد چه کرده اند و چه برنامه‌ای پیاده نموده‌اند تا بتوانند برای همه ی انسانها برنامه ی انسان سازی و تربیت داشته باشند؛ یعنی روش تربیتی آنها برای حل این معضل چه بود؟ جواب این است که انبیاء برای تربیت انسانها گفتند ما به جامعه و نظام نیاز داریم؛ یعنی باید در منگنه‌ی یک نظام، انسانها به شکل دلخواه ساخته شوند پس انبیاء برای ساختن انسانها مدرسه سازی نکردند، عبادتگاه نساختند بلکه پیامبر برای ساختن انسان کارخانه ی انسان سازی درست کرد که همان جامعه و نظام اسلامی است و با این کارخانه میتوان به تمام اهداف تربیتی ،انسان بدون اتلاف و کمبود وقت پرداخت و به شکل معجزه آسایی مسئله‌ی رشد و تربیت تک تک مردم را پوشش داد. لبخند زنان به بچه ها نگاهی کردم و گفتم خب خدارا شکر از این مرحله هم جان سالم به در بردیم و در یک محفل صمیمی و بدون تنش یک ماده به توافقاتمان اضافه شد که فکر نکنم کسی ایراد یا اشکالی به این مطلب اخیر داشته باشد. درست است؟ بچه ها با تکان دادن سر، حرف بنده را تأیید کردند. یکی از بچه ها از ته کلاس گفت: حاج آقا! اینجوری که برای من جا افتاد حتماً میخواهید بگویید هدف انقلاب ساختن جامعه اسلامی است. درست است؟ گفتم: احسنت به شما اما اجازه بدهید اینجا یکی از بزنگاه های بحث است که جلسه آتی باید مفصل چکش کاری شود، جلسه ی بعد موضوع ما همین است و خواهیم گفت آرمان بزرگ و هدف اصلی انقلاب ما چیست. - خب دستها را ببرید به سمت خودکار و مطلب هفتم را مثل من بنویسید! مطلب هفتم: انبیاء برای تربیت انسانها و رساندن آنها به هدف نهایی یعنی قرب الهی نیاز به جامعه و نظام دارند چرا که تربیت فرد به فرد زمان بر است. ادامه دارد...🍃 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
این کابینت سبزا رو یادتونه؟ چیز خاصی هم توش نبود!☺️ گاهی اینقدر خالی بود که جای قایم باشک بچه‌گیامون می‌شد😁 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
رزرو تبلیغات داخل کانال قدیما شروع شد👇😍 https://eitaa.com/joinchat/1368916683C307beb6d91
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصنیف زیبا و خاطره‌انگیز تنها منشین 🌹😍 با صدای علیرضا افتخاری 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
51.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊 📺 بل و سباستیان 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
نیلز رو یادتونه؟؟😊 همیشه میگفتم یعنی دلش برای خونه و مامانش تنگ نمیشه؟!😁 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
🧙‍♂🧙 😉 قدیمیای آلاشت و سواد‌کوه استان مازندارن بر‌این باور بوده‌اند که: اگه کسی با انگشت اشاره خود قبری را نشان دهد می‌گویند باید انگشتش را گاز بگیرد وگرنه مرده او را خواهد‌برد!😉 📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
حس می‌کنی نم هوا توی ریه‌هات جریان داره؟؟😉 حس می‌کنی بوی شمعدانی لب حوض اینقدر زیاده که با تمام وجود میفهمیش؟؟😌 حس می‌کنی اونقدر زندگیت پر خاطره هست که دوست داری همین الان برای یکی یه خاطره خاص تعریف کنی؟؟😇 آره، چون زنده‌ای و حیات در وجودت جریان داره، همه چیز به خوبی حس می‌کنی !!🥰 پس دستو بالا بیار و بگو ، خدایا برای همه نفسهای امروزمم شکککککر😍🤲🤲🤲 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامی به طراوت طبیعت 😊🌺 بفرمایید صبحانه😉 همه نعمت‌های خدا به همین زیبایی، گوارای بنده‌های خوبی مثل شما😘😍 امروز برای اینکه با آرامش شروع کنید چند تا از نعمتها و الطافشو شکر کنید سپس حرکت و تلاش را آغاز نمایید!😋 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
یادتونه این بـاجه‌ی تلفن رو؟ تو بــارون میرفتیم زیر سقفش، یه دونه دو زاری مینداختیم توش، یه ساعت حرف میزدیم 👈 آخرشم پولتو پس میداد😁 همیشه خدا اینجوریه با بهونه‌ای کم شاید به ارزش دوزاری قدیم، در خونه‌اش راهمون میده و ما رو تو باجه‌ی مناجاتش پناه میده!😌🍃 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
😃وقتی بابا از سرکار برمیگشت😍 دقت کن...😳!! قسمت جذاب عکس ...🤯؟؟ آره قسمت جذابش این هست که با اینکه خودت بابا شدی هنوز هم نمیتونی بفهمی توی اون پاکت نرم کارتونی چی هست .؟؟؟!!😁 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل گوشی تلفن همراهم را از جیب بیرون آوردم و گفتم بگذارید من هم یک عکس از تخته بگیرم و مطالب را بعداً یادداشت کنم. بعد از گرفتن عکس برگشتم رو به کلاس و گفتم: بچه‌ها با عکس یادگاری چطورید؟ خارج شدن این جمله از دهان بنده همانا و ولوله و همهمه ی بچه ها همان. یکی از بچه ها آمد گوشی را از دستم گرفت و گفت: حاج آقا بدهید من عکس بگیرم. عکسهای من حرف ندارد. تا آمدم به خود بجنبم دیدم گوشی از دستم غیب شد. یعنی جان به جانشان میکردی ،اینها همان گروه اخراجیها بودند و این شلوغی و شیطنت گروه خونیشان بود رفتم ته کلاس بچه ها دورم حلقه زدند. روی سر و کله ی هم بالا میرفتند صدایم را بردم بالا و گفتم: بابا! چه خبرتان است؟ اینجوری که من داخل عکس پیدا نیستم. ظاهراً قهرمان عکس، بنده هستما نه شما. در همین چند ثانیه عکاس محترم با یک تیر چند نشان زد و چندین عکس سلفی با رفقایش گرفت بالاخره با یک مکافاتی، عکسها گرفته شد، به خاطر چند تا عکس ساده گرد و خاکی در کلاس راه انداختند که نگو و نپرس سرفه کنان آمدم .جلو گوشی را گرفتم و گفتم: خب بچه‌ها برای من که روز خوبی بود امیدوارم به شما نیز خوش گذشته باشد فقط برای هفته ی بعد، مطالب را حتماً دوره کنید و هرچه شبهه یا سؤال به ذهنتان آمد، یادداشت بفرمایید تا ان شاء الله بحث خوب و جانانه ای داشته باشیم. لب تابم را که با اولین صفحه و اسلایدش جنجال و الم شنگه به پا کرده بود، جمع کردم، داخل کیف گذاشتم و با بچه ها خداحافظی کردم طبق معمول چند نفر از بچه‌ها داخل سالن مدرسه مرا همراهی کردند و سؤالاتشان را جواب میدادم رسیدیم به دفتر مدرسه آقای مدیر سریع آمد و گفت بچه ها بروید یالا بروید که حاج آقا خسته است. میخواهد یک چایی بخورد. آمدم داخل دفتر و روی صندلی نزدیک مدیر نشستم. آقای نادری با چهره ی خندانش گفت: خب حاج آقا چه خبر از کلاس اخراجیها؟ از دستشان که ذِلّه نشدید؟ بدقلقی نکردند؟ ابروهایم را بالا انداختم و گفتم اتفاقاً خیلی برایم رضایت بخش بود. به لطف خدا بحثها عالی شد و استقبال جالبی کردند. آقای نادری گفت: ..عجب چه جالب! نکند مهره مار داشتید؟ مگر بحثتان سر کلاس چه بود که استقبال کردند؟ خلاصه ای از آنچه در کلاس گذشته بود را به آقای نادری گزارش دادم. خیلی هیجانی شده بود و خوشش آمد گفت حاج آقا! کاش من هم داخل کلاس بودم و استفاده میکردم داد. به آقای مدیر گفتم: ان شاء الله مباحث و گفت وگوهای کلاس را قصد دارم تدوین کنم و چاپ شود. حتماً چند نسخه‌اش را به مدرسه و جنابعالی هدیه خواهم، که از این حرفم گُل از گُلش شکفت و گفت: واقعاً خبر مسرت بخشی بود. پس حتماً این مباحث را به بنده هم بدهید، استفاده کنم. چرا که در پایگاه بسیج محله واقعاً به دردم میخورد. گفتم: حتماً خیالتان راحت بعد از چند دقیقه گپ و گفت با آقای نادری از جا بلند شدم و پس از تشکر گفتم: ان شاء الله هفته‌ی بعد باز مزاحم خواهم شد. سپس با بدرقه‌ی آقای نادری از مدرسه خارج شدم. هفته‌ی بعد: زیر لب، خدایا به امید خودت گفتم و وارد کلاس شدم. با صدای برپای مبصر کلاس بچه ها از جا بلند شدند. این سری بخلاف جلسه ی قبل، همگی یکپارچه از جا برخاستند جالب بود امروز مثل جلسه ی قبل اعصابشان خط خطی نبود. با اشاره‌ی دستم و چهره‌ای خندان گفتم: بفرمایید از برق چشم بچه‌ها میشد فهمید که پذیرای حاج آقا هستند. بعد از احوال پرسی و چاق سلامتی کیفم را روی میز گذاشتم. کلاس تقریباً ساکت بود. بی درنگ شروع کردم به نام آنکه دل پروانه‌ی اوست. - خب بچه های خوب میبینم که امروز سرزنده و آماده، منتظر ادامه‌ی بحث هستید هفته‌ی گذشته که از اینجا رفتم نسبت به کلاستان و اتفاقاتی که آن هفته افتاد ذهنم مشغول شد با یکی از دوستان قدیمی‌ام جریان کلاس را تعریف کردم و هر دو به این نتیجه رسیدیم که حُسن کلاس شما این است که ذهن شما برای بحثی که میخواهم ارائه بدهم خیلی کارگشاست. بنده بسیار مشتاقم نتایج و خروجی این بحث یک بحث مستدل و متقن شود و چون در ذهن برخی از شما دوستان، شبهات و انتقادات زیادی نسبت به نظام و انقلاب دور میزند، لذا بنده از این بابت خیلی خرسندم که با طرح این شبهات و انتقادات، بحثمان چکش کاری میشود و این نعمت ارزشمندی است تا نقص و کمبودهای بحث جبران شود. ادامه دارد....🍃 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
48.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊 📺 بل و سباستیان 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لوازم تحریر زمان ما....☺️ چشم به هم بزنی عمر رفته...😔 پس، از تک تک لحظه‌هات لذت ببر ...😁 مثل سادگی این لوازم، الان هم ‌رنگ زندگی رو اگه ساده بگیریم باز هم می‌گذره، پس چرا اینقدر با رنگ و لعاب خودمون خسته کردیم.؟؟؟🧐 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
🧙‍♂🧙 😉 قدیمیای برخی دهات خراسان بر این باور بوده‌اند که: 🔴 هرگاه باران نیاید بچه‌ها دسته راه می‌اندازند و کله‌ی خری را به سر چوبی قرار داده دم خانه‌ها می‌برند و می‌گویند: "کله‌ی خر هیزم بخر" و بدین طریق مقدار زیادی هیزم جمع می‌کنند و در سر کوهی کله‌ی خر را آتش می‌زنند تا باران بیاید.😵‍💫 📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
☺️دار قالی و هزار تا رنگ و خاطره و حس خوب اون زمان درحقیقت مادرها در بافتن تار و پود قالی زندگی را به رنگهای دل‌خواهشون رنگ می‌کردند.👌 در تار و پود هر قالی اشکهایی از سر شوق یا غم جای می‌گرفت و درد دلها به گلهای قالی گفته می‌شد.🥰 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جریان زندگیت مانند رود خروشان و پر نشاط😊 امید که در سایه رحمت الهی، روز پر طراوت داشته باشی! آری تو، تویی که گامهایت را برای یک زندگی استوار بر زمین می‌گذاری🌷 نوستالژیِ بندگی، زیباترین نوستالژی هر یک از ماست!☺️ 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
شعر باز باران با ترانه نوستالژی شیرین و آهنگین همه ماست.☺️ شاعر این شعر، سیدمجدالدین میرفخرایی، متخلص به گلچین گیلانی (۱۱ دی ۱۲۸۸، رشت ــ ۲۹ آذر ۱۳۵۱، لندن)، پزشک و شاعر و از خانواده‌ای سرشناس بود. 👈 این شعر در اوایل جنگ جهانی دوم و زمانی که ایران هنوز وارد جنگ نشده بود؛ ولی انگلستان درگیر جنگ بود سروده شده است. 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
Koodakaan - Baaz Baaraan Ba Taraneh - 128.mp3
1.31M
🎙جمع خوانی شعر باز باران با ترانه 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سریال زیبا و خاطره انگیز کودکان_ما_آینه_ما😃 بازیگران شروین نجفیان (برادرزاده آقای رسول نجفیان)، امیر عباس ستایشگر( در نقش بچه خانواده) و..؟ شعر و خواننده ترانه: رسول نجفیان سال۱۳۶۸ 📻کانال قدیما (نوستالژی)👇 🆔 @ghadima110