فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتابهای دهه شصت کتاب فارسی دبستان 😉
اولين کلمهای که نوشتی یادته؟😇
غلط نوشتی یا درست؟🧐
مهم نیست ،بهش فکر نکن همینطوری سوال کردم!😉
مهم اینه که توی زندگی بدونی چی غلطه چی درست و غلطهاتو درست کنی.👌
امیدوارم که زندگیتون پر از درستی باشه💗
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
این یک قسمت از ابزار هنری بود که استعدادهای مارو کشف و برملا میکرد.😉
حالا با یک دست پر از جوهر و چندتا گندکاریه دیگه که معمولا یا لیقه نبود جوهر بهش بریزیم ، یا لیقه بود جوهرش خشک شده بود آب بهش میبستیم😂
صادقانه به بغل دستیت بگوچند بار موقع هنرنمایی و خطاطیتون فرش خونهرو نابود کردید ؟😂
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_بیستودوم
همین که پیچیدم داخل کوچهی مدرسه با حمید رو به رو شدم تا مرا دید سریع خودش را رساند به من با خوشحالی دست داد و سلام کرد. جواب سلامش را دادم و گفتم: هان چی شده؟ چرا امروز دیر رسیدی مدرسه؟ گفت: حاج آقا مادرم را برده بودم دکتر. گفتم بلا به دور است. چیز خاصی که نبود؟
گفت: نه حاج آقا یک سرماخوردگی ساده بود.
گفتم احسنت به شما که به مادرت احسان میکنی، ان شاء الله خدا شفا دهد!
باهم وارد مدرسه شدیم دم دفتر مدرسه به حمید گفتم: شما برو مطالب هفته ی قبل را روی تخته بنویس تا من بیام خیلی خوشحال شد با ذوق زدگی گفت: چشم حاج آقا من رفتم بنویسم تا شما تشریف بیارید.
داخل دفتر شدم آقای نادری از جایش بلند شد و جلو آمد. بعد از احوال پرسی و چاق سلامتی نشستم آقای نادری گفت: این دانش آموزی که با شما صحبت میکرد رفتارش توی کلاس چه جور است؟ گفتم: حمید آقا از آن افرادی بود که اوّل ،کار خیلی جبهه گیری میکرد. تیکههایش هم آبدار بود اما خوشبختانه به لطف خدا کم کم گاردش باز شد. الان از آن دانش آموزهایی است که سؤالاتش واقعاً دقیق و جالب است.
آقای نادری سری تکان داد و با تعجب گفت: عجب. فکرش را هم نمی کردم که این دانش آموز بتواند با شما کنار بیاید. معلوم است یا مباحث شما کارساز است یا مهره مار دارید البته به نظر من، دلیل مهم این قضیه این است که چون شما گام به گام، مباحث را با سیر منطقی می پزید و آمادهی هضم میکنید، بچه ها میپسندند.
گفتم این که نظر لطف شماست اما علاوه بر نکتهای که فرمودید شیوه ی تکریم دانش آموز توسط معلم و نیز فطرت پاک و قلب آماده ی آنها، دو عامل مهم و مؤثر برای نرم شدن دل جوان است. به عقیده ی بنده، اگر معلم با جوان رفیق شود و کرامت انسانی او را حفظ کند، روحیه ی پهلوانی جوان تحریک میشود در نتیجه خودبه خود دست از بسیاری زشتیها و رفتارهای ناپسند بر می دارد در روایت نیز داریم که امیرالمؤمنین عالم فرمودند: «مَن كَرُمَت عَلَيْهِ نَفسُه هانَت عَلَيْهِ شَهَواتُه»؛ تکریم انسان و اینکه او بفهمد چقدر ارزش و کرامت دارد این که درک کند چه تواناییهای فوق العادهی روحی دارد نقش زیادی در خوار شدن و کوچک شدن امیال شیطانی و گناه آلود خواهد داشت. ان شاء الله که خدا به جوانهای ما کمک
کند!
آقای نادری نیز در جواب گفت: انشاء الله حرفتان کاملاً صحیح است. از جای خود برخاستم و گفتم با اجازه بنده بروم به کلاس برسم.
موقتاً از آقای نادری خداحافظی کردم و راهی کلاس شدم. با انگشتر خود چندبار آرام به در کلاس ضربه زدم و وارد شدم بچه ها با برپای مبصر از جا بلند شدند. گفتم: بفرمایید بشینید. دیدم حمید پای تخته است مطالب را خیلی شسته و رفته با دو رنگ قرمز و آبی نوشته بود بعد از این که کیف خود را روی میز گذاشتم، نگاهی به تخته انداختم و گفتم میبینم که آقا حمید گل مطالب را خیلی مرتب و شکیل روی تخته نوشته و مثل یک وردست و دستیار ماهر کار استادش را راحت کرده.
حمید لبخندی زد و گفت: بله حاج آقا از کوچکی شاگرد شوفری را خیلی دوست داشتم.
دستی زدم به شانهی حمید و گفتم: خب شاگرد شوفر عزیز! کرایهها را جمع کردی یا نه؟ میخواهیم حرکت کنیم ها! حمید هم که برای این جور شوخیها پایه بود شستم خبردار شد که می خواهد با حالت مزاح برود سر میز بچه ها و پول جمع کند؛ به همین دلیل برای این که اوضاع کلاس به هم ور نشود به سرعت گفتم: آقا حمید، امروز همه مهمان من هستند کرایه از آنها نگیر بنشین روی صندلیات تا حرکت کنیم. حمید هم به ناچار نشست کمی جو مسخرهبازی، کلاس را پر کرد. یکی وسط کلاس با لحن لاتی گفت: آقا حرکت کردیم تهران- استانبول نبود؟ صدای قهقههی بچه ها بلند شد همین طور که روی سکوی کلاس
ایستاده بودم کمی جلوتر رفتم. صدای خندهی بچه ها که خوابید، گفتم مسافران محترم دیگر وقت حرکت است امروز خیلی کار داریم و بحثمان هم شیرین است حالا برای سلامتی راننده و شاگرد شوفر و تمام مسافرین محترم فضای کلاستان را با یک صلوات آرام معطر کنید تا راه بیفتیم.
صدایم را بالا بردم و گفتم به این جملهی من دقت کنید؛ اگر جلسه ی اوّل را به یاد بیاورید بحث ما سر این بود که اگر بخواهیم برای پیشرفت و قوی شدن کشورمان قدمی برداریم با هدف گذاری و تعیین مقصد، جهت مسیر برای ما روشن خواهد شد. مثلاً اگر با دست خود فلان قله را به ما نشان بدهند و بگویند نقطه ی نهایی آنجاست خب، يقيناً مسیر و سمت و سوی حرکت مشخص میشود تا حدّی و به صورت اجمال روشن شد که ما برای پیشرفت کشورمان باید آن دسته از اقداماتی را انجام دهیم که زمینه ی رسیدن به هدف انقلاب یعنی تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای ظهور است خب این یک قاعده کلی است اما اگر بخواهیم وظایف ما ریز به ریز مشخص شود باید چیزهای دیگری از بحث روشن شود ....
ادامه دارد ...🍃
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
47.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 بل و سباستیان
#قسمت_بیستم
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تبلیغ اینقدر جذاب آخه😍
واقعا چی باعث میشد فکر کنن چنین تبلیغی جذابه؟🧐
اصلا چطور با چنین تبلیغی میرفتیم پی خریدش،
حالا برای یه تبلیغ ...😁
هیچ جوره قابل مقایسه نیست
سنگينتره تمومش کنم😩
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🧙♂🧙 #باور_قدیمیا😉
🔴 برخی از قدیمیای ایران بر این باور بودهاند که:
در هر خانهای که زنبور عسل را زندانی کنند بدبختی به آن خانه روی میآورد.😉
👈 اگر زنبور سیاه دور سر کسی بچرخد، میگویند خبر خوش آمده است یا خبر خوشی در راه است.🙃
👈 اگر چند زنبور قرمز به درون اتاق فردی بروند و در آنجا دور بزنند و سپس بیرون بروند، آن را نشانه آمدن مهمان برای آن شخص میدانند.☺️
📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗 سلام صبحت بخیر ✋
با یک سرمای دلچسب و نوستالژی خاص به آغاز صبح سلام کن تا قلبهای یخ زده به حرارت سلام تو گرم شوند.🙏
آخه، مگه نمیدونی تو برای خیلی از اطرافیانت فقط یه یادگاری قدیمی نیستی!.😉 بلکه یه کوهی که با ایستادگی، بقیه هم به پناه تو میایستند، پس بایست و محکم باش.
🔴 زمستان پر برف ! ☃️
دهه شصت
یادش بخیر 🌹
واقعا آرزوی ما این بود که برف بیاد و مدرسه ها تعطیل بشه. 😂
جالب اینجا بود که بخاطر برف بازی صبح به بهانه اینکه شاید مدرسه باز باشه به مدرسه میرفتیم و یک دل سیر برف بازی میکردیم😉
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🍊 اگه پوست پرتقال و نارنگی رو کنار این بخاری نفتیا تا نکردی و با آتیش گرفتنش
کیف نکردی یه ده ۴۰،۵۰،۶۰ نیستی.😂
حالا هی بشین از خوبیات بگو و مادرت هم جلو همسر و بچه ها هی بگه ،آره بچم😉
اینکه اون لکههای سخت چطور باید از روی چراغ پاک بشه اصلا به تو ربطی نداشت.☺️
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
چند تا خانواده بودیم با یک ماشین.
برنامه هفتگیمون تفریح بود و زیارت😁
تازه هر خانواده چندتا هم بچه داشت😉
این روزها یک خانواده هست و چند تا ماشين، برنامهای برای دید و بازدیدِ عادی هم نداریم تا چه برسه به مسافرت و زیارت😔
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_بیستوسوم
اگر بخواهیم وظایف ما ریز به ریز مشخص شود باید چیزهای دیگری از بحث روشن شود تا به تدریج تعیین کنیم که در بین گروهی که به سمت قله در حرکتیم، هر فرد چه وظایفی به او محول شده است؛ مثلاً به نیروهایمان میگوییم: شما باید چادر را برداری شما باید کولهی آذوقه را بیاوری؛ شما باید برای افرادی که در مسیر، مصدوم یا مجروح میشوند؛ امدادرسانی کنی و دهها مسئولیت دیگر که تقسیم کار میشود.
- ببینید بچه ها شما الان در قسمتی از تاریخ دنیا قرار دارید که بیش از چهل سال از انقلاب اسلامی گذشته است و بخش مهمی از این بار برای رسیدن به مقصد بر دوش شماهاست و شمایید که باید کار آزموده و پرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید. باید برای آینده ی کشور گامهایی را بردارید تا مملکت شما پیشرفت کند. مسیر هم هموار نیست چرا که دارید میبینید از اول انقلاب تاکنون دشمنان گرگ صفت زیادی اطراف ما را گرفتهاند و با دست اندازیها و مانع تراشیهای خود راه را برای پیشرفت انقلاب با سختی مواجه کرده اند.
- خب پس جهت کلی مسیر با مشخص کردن هدف انقلاب معلوم شد. اما یک نکته ی بسیار مهم و اساسی برای اینکه ما گامهای آینده را استوار برداریم این است که باید بدانیم از کدام نقطه به اینجا رسیدهایم. ما باید به یک اصل مهم در اینجا عمل کنیم و آن «شناخت درست گذشته است؛ یعنی اینجا باید برعکس آن ضرب المثل معروف که میگوید «گذشتهها گذشته باید بگوییم «گذشته»ها نگذشته چرا؟ چون باید از تجربههای خود درس بگیریم و با توجه به این تجربه ها برای آینده برنامه ریزی و حرکت کنیم عزیزان نادانستهها را جز با تجربه ی خود یا گوش سپردن به تجربهی دیگران نمیتوان دانست یک مثال ساده میزنم تا مطلب برایتان جا بیفتد؛ فرض کنید شما میروید نزد مشاور تحصیلی سؤال برای چه هدفی میروید پیش مشاور؟ بچه ها گفتند برای این که برای آیندهی ما یک برنامه ی تحصیلی مناسبی پیشنهاد بدهد تا ما با عمل به این برنامه پیشرفت کنیم.
گفتم: خب این جا سؤال بعدی مطرح است؛ آیا مشاور، همین که شما را ببیند، بلافاصله با دیدن شما سریع دست به قلم میشود و برای شما
نسخه می پیچد؟
- نه.
پس چه کار میکند؟
دستم را بالا گرفتم و گفتم خودم جواب میدهم. مشاور، ابتدا از شما میخواهد تا گزارشی از برنامههای سابق و همچنین روشهایی که تا الان درس میخواندید یا گزارشی از نمراتتان را بدهید در واقع، او میخواهد با توجه به تجربههای گذشته شما استعداد و توان شما نقاط مثبت و منفی برنامههای گذشته تان و روحیات شما را کشف کند و با توجه به آن موارد، نسخه ی درست و روش درمان صحیح را به شما بدهد. حتی مشاور از مزاج شما برنامههای جانبی شما در طول روز از خانواده ی شما که چند نفرید، از درگیریهای ذهنی شما شغل پدر و مادر شما و بسیاری از موارد دیگر سؤال میکند تا با استفاده از گذشته ی شما برای آینده ی تحصیلی تان برنامه ی دقیق و مفید ارائه دهد.
- خب حالا اگر این مشاور از این امور آگاهی پیدا نکند، چه پیامدهایی دارد؟ چه اتفاقی می افتد؟
- مسلّماً برنامه ریزی جدید مطابق و متناسب با توان، استعداد، روحیات و شرایط خاص شما نخواهد بود. البته ممکن است در ظاهر، برنامه ی زیبایی به شما پیشنهاد کند اما در میدان عمل قابل پیاده سازی و اجرا نیست و به شکست منجر میشود. خب رفقا برای آیندهی انقلاب که قرار است شماها قدم بردارید، باید ابتدا گذشته ی انقلاب را درست بشناسیم و از تجربه های تلخ و شیرین آن برای آینده درس بگیریم بچه ها اگر گذشته ی انقلاب را بررسی نکنیم و ندانیم از کجا به نقطه ی کنونی رسیدیم چه اتفاقی می افتد؟ کسی میتواند جواب دهد؟
چند نفر جواب دادند جوابها خوب بود اما یکی از بچه ها جواب
دقیق تر و قشنگ تری داد گفت: حاج آقا به نظر من چون ما جوانها شناخت درستی از تاریخ انقلاب و کشور نداریم ممکن است سریع حرف های رسانهای دشمن را بپذیریم و گاه ممکن است آنها تاریخ انقلاب را برای ما ترسیم کنند که یقیناً گربه محض رضای خدا موش نمیگیرد و چون دشمن ما هستند انقلاب را با تحریف و دروغ برای نسل ما تصویرسازی میکنند.
او همین طور که داشت این جملات را میگفت با انگشت خود به او اشاره کردم و به قصد تأیید حرفهایش به بچه ها نگاه میکردم. سخنش که تمام شد بلافاصله گفتم مرحبا جواب خوبی بود! دمت گرم. زدی توی
خال.
پرسیدم: اسم شما چیه؟
گفت: رضا.
گفتم آقا رضا جوابت عالی بود.
بعد رو کردم به حمید و با لبخند گفتم آقا ،حمید، ظاهراً همه دارند از شما تقلید میکنند و تصمیم گرفته اند کشف شوند...
ادامه دارد...🍃
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
48.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 بل و سباستیان
#قسمت_بیستویکم
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🧙♂🧙 #باور_قدیمیا😉
🔴 قدیمیای ایران بر این باور بودهاند که:
اگر چیزی به زمین بیفتد و نشکند باید آن را دوباره به زمین افکند تا بشکند؛ زیرا به این ترتیب نحوست از بین برود.😉
🔴 قدیمیای دماوند بر این باور بودهاند که:
ظرف چینی اگر بشکند، قضا و بلا باشد و اگر بشکند بلا دفع میشود.👌
📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه صبح زیبا با یه صبح بخیر بلند
سلااااااااااااااااااااااااااااااام
صبح
بخییییییییییییییییییر
🍎🍎🍎
سه چیز زیباست
🍎 بیخبر دعایت کنند
🍎 نبینی نگاهت کنند
🍎 ندانی یادت کنند.
شما همراهان قدیمی خودم رو
🍏 دعا میکنم به خیر
🍏 نگاه میکنم به پاکی
🍏 یاد میکنم به خوبی
هرکجا هستید ...
بهترینها روزیتون🤲🤲
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌زمستون۷۷چند ساله بودی؟
کلاس چندم بودی؟ 🧐
چشماتو ببند و به اون سالها برو...
تا آخر شب نگاه آسمون میکردیم که خدا کنه ابرا همچنان ببارند که فردا مدرسههامون تعطیل بشه.❄️🌨😂😌
تازه جالبتر اینکه خواب میاُفتادیم و صبح با بدبختی از زیر لحاف چند کیلویی میکشوندنمون بیرون و میرفتیم مدرسه،
تازه میدیدیم در بسته هست، برمیگشتیم.☃️
حالا قسمت برگشتش اینکه چطوری و چند ساعت بعد خیس وآبکشیده و دماغ قرمز بودیم، بدآموزی داره و جای تعریف نیست ...😁
🌸🌸🌸🌸🌸
حکایت حالا، بچهها تا نصف شب پای گوشیها منتظر خبر تعطیلی هستند و اینقدر بیدار میمونن که فردا اگه هم بخوان نمیتونن برن مدرسه . مامانها هم که فانتزی محبت دارن، فورا میگن بخواب دیگه جلسه مشترک ستاد حوادث اعلام تعطیلی میکنه، مطمئنم 😂
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
😊10 تومانی قدیمی پس از انقلاب
مادربزرگها به دَشت اول( پولی که اول صبح به کسی میدادند) خیلی اعتقاد داشتند و سعی میکردند برای رونق کسب و کار به فعالین خونه اول صبح یه پولی دشت بدن👌
امروز اینارو به عنوان دشت امروز بهتون میدم. دستمم خیلی خوبه 😉
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_بیستوچهارم
حمید هم که طبق معمول حاضر جواب بود گفت: حاج آقا! خواهش
من این است هرکس در این کلاس کشف شد به او بگویید که شما یک شاگرد شوفر بیشتر نمیخواهید و به فکر شغل دیگر باشد.
صدای خندهی بچهها بلند شد. گفتم آقا رضا شما ناراحت نشو. یک حاج آقای دیگر برایت پیدا میکنم که اتوبوسش بهتر از من باشد. اسکانیای خوش رکاب داشته باشد تا شاگرد شوفرش بشوی. سفارشت را هم میکنم که هوایت را داشته باشد. رضا با آن چهرهی مظلوم و خجالتیاش که خط کمرنگ ریش روی صورتش نمایان بود گوشهایش از خجالت قرمز شده بود. آب دهانش را قورت داد کم نیاورد و گفت: حاج آقا من نمیخواهم شاگرد شوفر شوم. دلم میخواهد شوفر بشوم. اتوبوسش هم میروم کار میکنم و میخرم. احساس کردم شاید با این کنایه صحبت کردن میخواست علاقه اش به طلبه شدن را ابراز کند .گفتم: آقا رضا معلوم است کارت خیلی درست است. تیکهی سنگینی انداختی یک نگاه به حمید کردم و گفتم آقا حمید خوش به حالت دیگر قرار نیست شپش توی جیبت پشتک وارو بزند و از بیکاری مگس بپرانی چون خدا را شکر شغل شوفری هم دارد فَتّ و فراوان میشود. اصلاً به خودت نگرانی راه نده! حمید
که لبهایش تا بناگوش باز شده بود گفت: حاج آقا، من فقط با شما صفا میکنم دست فرمانتان حرف ندارد
من هم با لحن و قیافه جدی گفتم بچهها، واقعاً کلاس تیزهوشی دارید. همین که به این نتیجه میرسید من آدم متبحر و حرفه ای و کاردرستی هستم مجبورم اعتراف کنم که آیکیوهای خفنی دارید. کمی صدایم را بلند کردم یک صلوات گرفتم و بیدرنگ بعد از صلوات بچه ها گفتم خب حالا با آن هوش تیزی که دارید به من دقت کنید. آقا رضا جوابش خیلی عالی بود بگذارید جواب آقا رضا را تکرار کنم تا بحث را گم نکنیم؛ معنای حرف آقا رضا این بود که اگر ما تاریخ گذشتهی انقلاب را مطالعه نکنیم در واقع دشمن شناسی ما قوی نخواهد شد. و کاری که ممکن است در دفعات متعدّد، چوبش را از دشمن خورده ایم باز همان کار غلط را تکرار کنیم و همان راه ناصواب را پی بگیریم و سرمان به سنگ بخورد؛ به طور مثال، دربارهی مذاکره با آمریکا که بعداً درباره اش توضیح مشروحی خواهم داد با پشتوانه ی تجربه ی زیادی که داریم، میدانیم آمریکا یک کشور عهدشکن و بدذات و غیر متعهد به قوانین بین المللی است، نه یک بار، بلکه دهها بار دبه کردن و عهدشکنی را از او در دنیا دیده ایم. خب، عقل سلیم میگوید در ادامه راه و برای آینده نباید دیگر این مسیر را تکرار کنیم. این یعنی استفاده از تجربه یا مثلاً تجربه ی دیگر به ما میگوید که دشمن ما دروغگو است به خاطر حقد و کینهای که از انقلاب و نسل جوان ما دارد به راحتی ذهنهای با استعداد جوانان را تصرف میکند و دروغ را به جای حقیقت، تحویل آنها میدهد.
شرح و بسط دادن نظر رضا فرصتی را فراهم کرد تا با بیان نمونه هایی واقعی از حرفهای شبهه افکن، توضیحات روشنگرانه بدهم. گفتم: به طور مثال، تحریف مشهور و معروفی که همه ی شماها شنیده اید و دشمن مدام در رسانه های خودش مخصوصاً در دهه فجر عنوان میکند، این
است که امام خمینی وعده داده آب و برق را مجانی میکند. به محض اینکه این مثال را زدم اکثراً با تکان دادن سرشان حرفم را تأیید کردند یکی از بچه ها گفت: حاج آقا بابای من میگوید خودش از تلوزیون این را شنیده بلافاصله گفتم: آفرین بله شنیده اما دشمن با خدعه، همه ی ماجرا را نمیگوید و راست و دروغ را قاطی میکند و با یک معجون خودساخته ذهن نسل جوان را آلوده میکند یعنی یک دروغ را به راحتی آب خوردن تحویل جوانی میدهد که انقلاب را ندیده. خب نتیجه اش چه میشود؟ حاصلش آفت بزرگی است به نام بی اعتمادی به نظام و انقلاب آن هم از جنس بدبینی به مهمترین رکن و بالاترین مقام نظام دینی یعنی ولی فقیه. آنها میدانند کجا و چه کسی را نشانه بگیرند و بزنند وقتی پدر خانه را دروغگو معرفی کردید، دیگر ابهتی
ندارد تا فرزند از او اطاعت کند خب این صدمه و آسیب جدی، نتیجه ی سر نزدن به تاریخ و گذشته کشورمان است در حالی که اصل این ماجرا دروغ است.
حمید با نگاهی پر از تعجب پرسید حاج آقا! یعنی واقعاً این مطلب
دروغ است؟ گفتم: بله. سریع در جواب گفت آخه از زبان خیلی از قدیمیها این قضیه را شنیده ایم، حاج آقا تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها. گفتم اصل ماجرا توضیح خواهم داد، اما ضربالمثلی که گفتی محکمه پسند نیست و اگر درست باشد، به مشکل میخوریم. معاویه این قدر علیه امیرالمؤمنین ع شایعه پخش کرده بود که مردم بعد از شهادت حضرت در محراب مسجد ،گفتند: مگر علی نماز میخواند؟ خب آیا این ضرب المثل را میشود این جا به کار برد؟ اگر بگوییم: تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها کار خیلی خراب میشود. اینجا راهش این است که برای کشف واقعیت، خودمان برویم و ببینیم اصل ماجرا چیست؟
ادامه دارد...🍃
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
45.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برنامه کودک نوستالژی😊
📺 بل و سباستیان
#قسمت_بیستودوم
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
39.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌من از اولش هم میدونستم
شما این کانال رو خیلی دوست دارید و حالتون خیییلی خوب میکنه😉
بیاید یه قسمتی از یک کارتون جذاب و نوستالژی ببینید 😂
📻 قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
🧙♂🧙 #باور_قدیمیا😉
🔴 قدیمیای جیرفت بر این باور بودهاند که:
روزهای دوشنبه برای انجام هر کاری خوب است و یکشنبه عیادت بیمار خوب است اما سفر بد است.😉
🔴 قدیمیای لرستان و ایلام بر این باور بودهاند که:
روز دوشنبه انجام هر کاری خوش یمن نیست و اگر کاری را شروع کنند باید کفاره بدهند و سه شنبه روزِ میانه است و انجام هر کاری در این روز نه نیک است و نه بد.☺️
📙 باورهای عامیانه مردم ایران، دکتر ذوالفقاری
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱صبح دل انگیز زمستونتون بخیر🌱
یه استکان موسیقی کنار یه طبیعت زیبا و به حال نوستالژیک تقدیم نگاهتون👌☕️
🔴 امروز از اون روزهایی هست که یک کارتون هزارتا کار میارزه،بارها نوستالژی افتخار آفرینی برای ما دهه ۴۰،۵۰،۶۰ تکرار شده و امروز هم یکی دیگه از اون روزهاست.😉
به همه افتخارات زندگیمون یه افتخار دیگه اضافه میکنیم و جلو چشم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شهدا دِینی که به گردن داریم ادا میکنیم . 👌
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌میدونی نوشتن مشق شب اونم زیر نور کم سوی چراغ گردسوز یعنی چی!!!؟؟😉
👌 میدونی نگاه کردن به برنامهٔ کودک تو تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفید اونم با باطری ماشین وقتی برق نبود یعنی چی!!! ؟؟🥺
👌 میدونی دو کیلومتر پیاده روی برای رفتن به مدرسه تو سرمای زمستان وقتی یه متر برف رو زمین بود يعني چی!!! ؟؟
و کلی چیزای دیگه که اون زمان برامون سخت بود ولی الان حسرت تجربهٔ دوبارشون داریم.😌
البته، دنبال حسهای بچگیمون هستیم. شاید بشه وسایل تکرار بشن ولی حسها قابل تکرار نیستن.🥲
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
روزهای انتخابات
دهه ۷۰😉
تمام دنیا میشد کاغذ تصاویر نامزدهای انتخابات😁
راستی امروز یادت نره رای بدیا!
👈به قول قدیمیا ما اگه گوشت همو بخوریم استخون همو دور نمیندازیم😁
منکه خودمو اینجور راضی کردم اگه قرار باشه رای ندم ولی اسرائیل کودک کش خوشحال بشه نمیتونم این ذلت رو تحمل کنم☺️
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌همین طور که یه قسمت از سریال شیرین و جذاب مجید میبینید با خاطرات کودکی خودتون صفا کنید.😂
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظهر جمعتون بخیر
قصه ظهر جمعه
پینه دوز و ماه
قصه گو: محمدرضا سرشار
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110
📙 خوانش کتاب دکل
#قسمت_بیستوپنجم
...یکی پرسید حالا اصل ماجرا چه بود؟ گفتم: خلاصه عرض میکنم وقتی به تاریخ انقلاب مراجعه میکنیم میبینیم امام خمینی سه بار به موضوع آب و برق مجانی اشاره کردند؛ بار اول در پیام ۱۴ ماده ای نهم اسفند ۵۷ قبل از ترک تهران به قم میگویند: «من به دولت راجع به مجانی کردن آب و برق و بعضی چیزهای دیگر، فعلاً برای طبقات کم بضاعتی که در رژیم شاه دچار محرومیت شدند، سفارش
اکید نمودم که عمل خواهد شد. این هم لازم به ذکر است که قبل از امام، سخنگوی دولت موقت یعنی عباس امیرانتظام در هشتم اسفند ۵۷، وعدهی آب و برق مجانی را البته برای قشر کم درآمد، مطرح کرده بود و امام بار دوم در بدو ورود به قم یعنی ۱۰ اسفند ۵۷ در فیضیه جواب امیرانتظام را می دهند که در امور مادی نباید توقف کرد و گفتند ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. ایشان میگویند دلخوش نباشید که مسکن میسازیم، آب و برق را برای طبقهی مستمند مجانی میکنیم دلخوش نباشید به این مقدار، ما معنویات شما را عظمت میدهیم. شما را به مقام انسانیت میرسانیم. دفعهی سوّم هم ۱۱ اسفند ۵۷ در کتابخانه مدرسهی فیضیه به خبرنگار روزنامه ی اطلاعات میگویند: هر چه زودتر باید مشکل مسکن برای فقرا حل شود آب و برق برای فقرا و بی بضاعتها باید مجانی شود. پس ببینید بچه ها دشمن دو موضوع را از ما مخفی میکند و با دروغ و تحریف تاریخ انقلاب را آن طور که دلشان میخواهد در ذهن مردم ما جای میدهند. بله اصل مطلب را پدران شما شنیدهاند یعنی آنها با زیرکی دست روی چیزی میگذارند که اصل آن را پدر و مادرهای ما آن زمان شنیده اند، ولی چون اکثر مردم جزئیات آن را فراموش کردهاند دشمن میآید با حذف یک قید و سانسور کردن فضای سخنرانی امام، آن را تحریف میکند. همان طور که دیدید اوّلاً امام آب و برق مجانی را برای فقرا و بی بضاعتها مطرح کردند نه برای همه ی اقشار. ثانیاً در یک سخنرانی دارند جواب سخنگوی دولت را می دهند و اصل پیام آن سخنرانی این است که معنویات برای شما مهمتر است و آب و برق مجانی را به عنوان یک مثال ذکر میکنند. چرا که سخنگوی دولت آن را مطرح کرده بود و اصل وعده را دولت بازرگان داده است، نه امام خمینی ره پس باید یقهی دولت غربگرای وقت گرفته شود؛ یعنی این قدر یک دروغ را تکرار میکنند که صد در صد قضیه را برعکس جلوه می دهند.
تکرار دروغ در باورسازی جامعه و مردم خیلی مؤثر است. میگویند ملا نصرالدین آمد نانوایی دید شلوغ است فکری به ذهنش رسید به دروغ به همه میگفت آخر کوچه آش نذری میدهند تا نانوایی خلوت شود و بتواند نان بخرد. چند دقیقه گذشت دید همه رفتند یک لحظه به خود گفت: نکند واقعاً دارند آش میدهند و من بی نصیب بمانم. خودش هم بدون
این که نان بخرد رفت به سمت آدرس غلطی که به مردم داده بود. این نکته را میخواهم بگویم بچه ها گاهی دشمن یک دروغ را آن قدر تکرار میکند که جزو باورهای جامعه میشود
- گاهی نیز با حذف فضای صادر شدنِ یک سخن و لحن گوینده، آن را مصادره به مطلوب میکنند؛ مثال سادهاش این است که فرض کنید فرزند من میآید منزل و میگوید امروز معلم مرا کتک زده است. وقتی علتش را می پرسم، میگوید معلّم از من سؤال کرد که آیا تکلیفت را نوشتی یا مثل روزهای قبل فراموش کردی؟ من هم در جواب معلّم گفتم: «بله» و مرا به خاطر یک «بله» گفتن تنبیه کرد خب من هم رگ گردنم میزند بیرون. عصبانی میشوم میروم مدرسه تا با معلم دست به یقه شوم، اما وقتی معلم ماجرا را به من میگوید متوجه میشوم که فرزند من درست گفته و به خاطر یک بله گفتن تنبیه شده است اما لحن خودش را سانسور کرده است. چرا که «بله» را با یک لحن بسیار بی ادبانه و بی احترامی گفته است. خب ببینید اینجا بنده به خاطر حذف لحن گوینده، قضاوتم نسبت به یک ماجرا صد و هشتاد درجه متفاوت شد. این هم یکی از مکرهای دشمن است. البته درباره ی ترفندهای رسانه ای دشمن مستقلاً در جلسات بعدی صحبت خواهم کرد...
ادامه دارد...🍃
📻کانال قدیما (نوستالژی)👇
🆔 @ghadima110