مرحوم ابوى، آیت الله قائنی (ره) او را در هفت سالگى به مكتب فرستاد و چون خداوند استعداد خوبى مرحمت كرده بود، تقريبا در مدت چهار ماه قرآن شريف را ختم كرده و گويا در همان سال بود كه پدر ايشان از دنيا رفت.
كيفيت مردنش نيز نسبتا عجيب بود از زبان خود استاد که میفرمودندپس از چند روز بيمارى، زبانش سنگين شد، به طورى كه نمى توانست صحبت كند. مرحوم عمويم طبيب آورد و جهت معالجه ى وى سعى زيادى نمود، ولى نتيجه اى نبخشيد و حدود پانزده روز هم چنان در بستر بيمارى افتاده بود. مدت يك شبانه روز ايشان را رو به قبله خوابانده بودند و بنده و مادر و برادر و خواهرانم بر بالينش نشسته بوديم و والده بسيار گريه مى كرد. ناگهان برخاست و نشست و از مادرم سؤال كرد: چرا گريه مى كنى؟ او در جواب گفت: گريه ام براى شماست.
پدر، ايشان را دلدارى داده، سپس فرمود: سجاده ام را بياوريد. آنگاه تيمم نمود و در حال نشسته، همان طور كه رو به قبله بود دو ركعت نماز خواند و بعد از نماز، ناگهان گفت:«يا على» و لحاف را بر روى خود كشيد و جان به جان آفرين تسليم نمود.
خداوند او را با مولايش محشور گرداند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شرح حال و توصيه هايي از عارف ربّاني جناب آقاي حاج سيد حسين يعقوبي قائني (ره) در زمينه ي ادعيه و اذکار.
@ghaeni_ir
📎در آن ايام در قائن فقط يك مدرسه ى چهار كلاسى وجود داشت. هنگامى كه به مدرسه رفتم كلاس اول و دوم را امتحان داده و قبول شدم و براى كلاس سوم ثبت نام نمودم.
دو سال در مدرسه درس خواندم و پس از امتحان كلاس چهارم، به كارهاى شخصى خود مشغول شدم.
پس از يكى دو سال، كلاس پنجم و ششم نيز دائر شد، ولى در بنده ميل چندانى به مدرسه رفتن نبود و اغلب دوست مى داشتم در بيابان ها بگردم. و چون به مزرعه اى كه تقريبا در پنج فرسخى قائن در روستاى «نيمروز»قرار داشت و ثلث آن را ابوى جهت ييلاقى تابستان خريده بود علاقه ى خاصى داشتم، غالبا در آنجا بودم.
📕سفینة الصادقین
💢حضرت آیت الله سید حسین یعقوبی قائنی رحمت الله علیه:
هنگامى كه وارد آن ميعادگاه مشتاقان و عشاق الهى و واصلان عشق سرمدى شدم حالى نسبتا عجيب روى داد
؛ زيرا همين كه وارد حرم مطهر شدم گويا امام عليه السلام را با بدن پاره پاره و مجروح در مقابل خود مى ديدم،
به طورى كه تمام خواسته ها و حاجات قبلى حتى درخواست آمرزش گناهان و به خصوص مسأله ى ازدواج از نظرم محو شد.
و اين حال تا چندين روز ادامه داشت و به جاى درخواست حاجت،
مصائب آن بزرگوار در نظرم جلوه مى كرد.
و گاهى هم كه خواسته اى را به ياد مى آوردم به خود مى گفتم:
واى بر تو! امام حسين عليه السلام با بدن پاره پاره در مقابلت افتاده است و تو حاجت مى خواهى؟ خاك بر سرت و بر حاجتت!
🔻ڪانالِ حضرت آیت الله سید حسین یعقوبی قائنے
@ghaeni_ir
خلاصه فوائد وخواص اسماء الحسنی
🌱«الفتاح»
کسی که بعد از نماز صبح دست بر سینه نهد و هفتاد مرتبه با خلوص نیت بگوید ظلمت از دل وی برطرف شود و خداوند حجاب را از دل او بردارد و برای انجام کارها مداومت برآن مفید است .
🌱«الغفور»
کسی که زیاد بگوید از الغفور ، وسواس از وی برطرف می گردد و گفته اند هرکه هر روز ۱۲۸۶ مرتبه این اسم عظیم را بگوید ظلمت و تاریکی از دل او زایل گردد و روشنی و صفا در باطن او پیدا شود .
🌱«المَلِک»
جهت توانگری و دوام ملک و بزرگی مداومت نماید بر گفتن اسم الملک .
گفته اند هرکسی روزی ۹۰مرتبه بگوید دل او روشن شود و ضمیر او صاف گردد.
🌱«القریب»
کسی که زیاد بگوید القریب از بدی ایمن می گردد ، و به جهت رفع هر غمی بسیار بگوید . صاحب «شمس المعارف» گفته که مداومت بر این اسم شریف یعنی روزی ۳۱۲مرتبه موجل فتح باب مکاشفه و اسرار است به شرط این که رعایت آداب و شرایط آن را به خوبی کرده باشد .
🌱«النور»
کسی که هزار مرتبه بگوید خداوند به ظاهر و باطن او نوری افاضه می فرماید . جهت صفا باطن روزی ۲۵۶مرتبه بگوید .
🔻کانـالِ حضرت آیت الله یعقوبـــی قائنی(ره)
@ghaeni_ir
#امام_زمان #آیت_الله_قائنی #شاهچراغ
📎در آن ايام در قائن فقط يك مدرسه ى چهار كلاسى وجود داشت. هنگامى كه به مدرسه رفتم كلاس اول و دوم را امتحان داده و قبول شدم و براى كلاس سوم ثبت نام نمودم.
دو سال در مدرسه درس خواندم و پس از امتحان كلاس چهارم، به كارهاى شخصى خود مشغول شدم.
پس از يكى دو سال، كلاس پنجم و ششم نيز دائر شد، ولى در بنده ميل چندانى به مدرسه رفتن نبود و اغلب دوست مى داشتم در بيابان ها بگردم. و چون به مزرعه اى كه تقريبا در پنج فرسخى قائن در روستاى «نيمروز»قرار داشت و ثلث آن را ابوى جهت ييلاقى تابستان خريده بود علاقه ى خاصى داشتم، غالبا در آنجا بودم.
📕سفینة الصادقین
_____
شرح حال و توصيه هايي از عارف ربّاني جناب آقاي حاج سيد حسين يعقوبي قائني (ره) در زمينه ي ادعيه و اذکار
https://eitaa.com/ghaeni_ir
📌تعقیبات مشترکه
اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ، ذُو الْجَلالِ وَ الاِْکْرامِ وَ اَتُوبُ اِلَيْه.(سه مرتبه)
امام باقر عليه السلام فرموده اند: هر کس پس از نماز واجب قبل از آنکه پاي خود را حرکت دهد، اين استغفار را سه بار بگويد، خدا گناهان او را بيامرزد هر چند در کثرت، مانند کف دريا باشد .
[در حقيقت، سالک از نخستين عملي که طلب مغفرت مي کند، از همان نمازي است که خوانده است. زيرا طاعت خود را از آن جهت که حقش به خوبي ادا نشده، به نوعي معصيت مي داند. لذا بلافاصله پس از نماز استغفار مي کند، يعني خود آن نماز را نيز گناه مي شمارد. و اين، عظمت مطلب را مي رساند.]
______
📚(الکافى: 2/ 521 ـ الباقيات الصالحات، تعقيبات مشترکه، سوّم/47)
📕انیس الصادقین
👈شرح حال و توصيه هايي از عارف ربّاني جناب آقاي حاج سيد حسين يعقوبي قائني (ره) در زمينه ي ادعيه و اذکار
https://eitaa.com/ghaeni_ir
#امام_زمان #حجاب #شاهچراغ #عمامه_بوسی #لبیک_یا_خامنه_ای
هدایت شده از سوختہ حق
.
حجت الاسلام و المسلمین سید علیاصغر میلانی از مرحوم علامه امینی نقل میکنند:
.
با یکی از علمای اهل سنت آشنا بودم، روزی به دیدار ایشان رفتم، وقتی در خانه را زدم، صدای هلهلهای از درون خانه بلند شد اما وقتی در خانه را باز کردند این صدا خاموش شد.
.
بعد از ورود به خانه، عالم سنی گفت: بنده یک دختری دارم که مبتلا به مرض «صرع» (تشنج و غش) است، هر وقت این مرض به سراغ او می آید دعانویسی هست، دعایی می نویسد او خوب می شود.
.
لحظاتی قبل دوباره این مرض بر ایشان عارض شد. ما دنبال دعانویس فرستاده بودیم که بیاید و دعایی بنویسد.
وقتی شما در زدید افراد خانه خیال کرند که آن دعا نویس پشت در است. لذا خوشحالی جای خود را به حزن و اندوه داد.
.
مرحوم علامه فرمود که من به او گفتم: من دعایی می نویسم او خوب می شود.
روی کاغذ ذکر "یا علی(عليه السلام)" را نوشتم
و گفتم: این را به بازوی راست او ببندید
و در باطن توسلی به مولی علی بن ابی طالب (صلواتاللهعلیه) نمودم که ما را شرمنده نکن.
.
و او دعا را بر بازوی راست دختر بست و دختر عافیت یافت و به حالت اولی برگشت.
https://eitaa.com/yaali110000
📌دوران کودکی و بازگشت دوباره به مدرسه
تا اينكه يك روز از جلوى مدرسه عبور مى كردم، در ميان دانش آموزانى كه مشغول توپ بازى بودند پسر بچه اى دوازده يا سيزده ساله توجه مرا به خود جلب كرده، بى اختيار به او علاقه پيدا كردم و به همين جهت مجددا تمايل پيدا كردم به مدرسه رفته و دو كلاس ديگر را بخوانم.
ضمنا ناگفته نماند كه حقير از طفوليت بسيار اهل عشق و محبت بودم و از داستان هاى عشقى نيز بسيار خوشم مى آمد؛ لذا كتاب هاى داستانى«اميرارسلان» و «ملك بهمن» و امثال اينها را مى خريدم و تا آخر مى خواندم. حكايت هاى بسيارى هم از حفظ داشتم و خوشبختانه رفيقم نيز كه به او علاقه مند بودم و در كلاس پنجم با هم بوديم از قصه بسيار خوشش مى آمد. و در زنگ هاى تفريح چون او مبصر كلاس بود، در كلاس را مى بست و بنده برايش قصه مى گفتم و اين امر باعث انس و محبت بيشتر ما شده بود.
👈ادامه در پست بعدی
📕سفینة الصادقین
📎شرح حال و توصيه هايي از عارف ربّاني جناب آقاي حاج سيد حسين يعقوبي قائني (ره) در زمينه ي ادعيه و اذکار
@ghaeni_ir
#امام_زمان #حجاب
📌دوران کودکی / ادامه.......
در اثر همين عشق و محبت با اينكه يكى دو سال ترك تحصيل كرده بودم و تقريبا دو ماه نيز از سال تحصيلى گذشته بود كه براى كلاس پنجم اسم نويسى كردم و در عين حال كتاب هم نداشتم، فقط براى اينكه از دوستم عقب نمانم، كتاب هم كلاسى ها را گرفته، يكى دو مرتبه مطالعه مى كردم و درسم حاضر مى شد. بقيه ى اوقات مشغول ساختن قصه براى رفيقم بودم، تا اينكه براى او كتابى مانند كتب تاريخى تأليف نمودم كه اكثر آن انشاى خودم بود و قصه هاى شنيدنى را طورى با هم ربط داده بودم كه مفهوم يكنواختى پيدا كرده بود، به طورى كه وقتى كتاب را به معلمين ارائه دادم و مدعى بودم كه آن كتاب، رمان و داستان هايش دروغ است و خود آن را بافته ام، حقير را تكذيب مى كردند و مى گفتند: چنين واقعه هاى تاريخى حتما در عالم روى داده است و اينها خيال پردازى نيست.
آن سال به اتمام رسيد و جناب مبصر شاگرد اول، و بنده شاگرد دوم كلاس پنجم شدم.
تعطيلى تابستان كه فرا رسيد حقير به ده ييلاقى خود رفتم و او - كه پدرش رئيس اداره ى دارايى قائن بود و به مشهد منتقل شد - بدون اطلاع بنده از قائن حركت كرد و رفت. من اين قضيه را در نيمروز در خواب ديدم و آن قدر در عالم خواب گريه كردم كه برادرم در حالى كه متكاى زير سرم از اشك چشمم خيس شده بود مرا از خواب بيدار كرد.
بلى، محبت حقيقى چنين است؛ محب را به محبوب متصل، و از حال او مطلع مى سازد، اگر چه به ظاهر از او دور باشد.
👈شرح حال و توصيه هايي از عارف ربّانی حضرت آیت الله حاج سيد حسين يعقوبي قائني (ره) در زمينه ي ادعيه و اذکار
https://eitaa.com/ghaeni_ir