#جبهه_و_ماه_رمضان
ايستاده بود يك گوشه و مي گفت «اين ها رو بذاريد اين جا. كنسروها رو بذاريد توي قفسه. سيب و خيارها رو بذاريد اون كنار. هندوونه ها رو بذاريد جلو يخچال.»
بارها را كه خالي مي كرديم، گفتم «عمو، اين جا عجب چيزهاي خوبي داريد ها. لااقل بيا و يكي، دوتا از اين هندوونه ها رو بده ما هم بخوريم.»
كف گير را برداشت و زد پشت دستم، گفت «بي خود. اين ها مال عزيزهاي منه كه اين جا #روزه مي گيرن.»
📚يادگاران، جلد ۱۵ كتاب شهيد حسن اميري (عموحسن) ، ص ۶۸
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
هدایت شده از قاف عشق
#جبهه_و_ماه_رمضان
ايستاده بود يك گوشه و مي گفت «اين ها رو بذاريد اين جا. كنسروها رو بذاريد توي قفسه. سيب و خيارها رو بذاريد اون كنار. هندوونه ها رو بذاريد جلو يخچال.»
بارها را كه خالي مي كرديم، گفتم «عمو، اين جا عجب چيزهاي خوبي داريد ها. لااقل بيا و يكي، دوتا از اين هندوونه ها رو بده ما هم بخوريم.»
كف گير را برداشت و زد پشت دستم، گفت «بي خود. اين ها مال عزيزهاي منه كه اين جا #روزه مي گيرن.»
📚يادگاران، جلد ۱۵ كتاب شهيد حسن اميري (عموحسن) ، ص ۶۸
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈