هدایت شده از قاف عشق
#خاطره_عملیات_ثامن_الائمه
میدان مینی که نیروهای پیاده بازکرده بودند عرض آن کمتر از عرض تانکها بود و ما بر روی مینهای گوجهای یا ضدنفر در حال حرکت بودیم و آسیب چندانی به تانک وارد نمیکرد. بالاخره به خط رسیدیم؛ فرمانده ما با یک نفر بری که برجک هم نداشت چند اسیر بعثی آورده بودند که یکی از این اسرا بهصورت اتفاقی فرمانده محور فیاضیه بود که در مقابل نیروهای ما مقاومت سنگینی داشتند.
متوجه شدم که این اسیر بلند میشود و به سمت محور فیاضیه نگاه میکند، خوب ما از این حرکات تعجب کردیم و گفتیم شاید میخواهد اطلاعاتی بدهد؛ تا اینکه مترجم که از بچههای آبادان بود از او پرسید چرا به سمت فیاضیه نگاه میکنی؟ اسیر گفت: «پس تیپهای زرهی شما کجا هستند؟ آن تانکهایی که به سمت خاکریز ما در فیاضیه میآمدند کجا رفتند؟». آنجا بود که متوجه یک امداد غیبی شدیم؛ آنهم اینکه بعثیها فکر کرده بودند آنجا که ما با تانک بهاشتباه به سمت خاکریزشان میرویم و برمیگردیم در حال مستقر کردن تانکها و تیپ زرهی پشت خاکریز فیاضیه برای حمله به این محور هستیم!
ما فکر میکردیم که در این محور شکست خوردیم اما این دست تقدیر الهی بود که در آن محور خوب عمل نکنیم و دشمن تصور کند که در حال چیدن تانکهای خود هستیم و موجب شکست روحی و تزلزل دشمن شود و بتوانیم در محورهای دیگر بهخوبی عمل کنیم.
🔹اصغر احمدی رزمنده آبادانی
🍃🌸
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
۵ مهر ۱۳۹۷