#خانواده_دفاع_مقدس
مادر سردار شهید حسین خرازی می گوید: «حسین» در عملیات خیبر یک دستش قطع و به شدت مجروح شده بود. هنگامی که در بیمارستان بستری بود، حالش به شدت وخیم شد و در حال از دست رفتن بود. می گفت یک شب بین خواب و بیداری یکی از ملائک مقرب پروردگار به سراغش آمد و از او پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی و یا قصد ماندن داری؟» حسین پاسخ می دهد: «فعلاً میل دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دین ادامه دهم.»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
هدایت شده از قاف عشق
#خانواده_دفاع_مقدس
مادر سردار شهید حسین خرازی می گوید: «حسین» در عملیات خیبر یک دستش قطع و به شدت مجروح شده بود. هنگامی که در بیمارستان بستری بود، حالش به شدت وخیم شد و در حال از دست رفتن بود. می گفت یک شب بین خواب و بیداری یکی از ملائک مقرب پروردگار به سراغش آمد و از او پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی و یا قصد ماندن داری؟» حسین پاسخ می دهد: «فعلاً میل دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دین ادامه دهم.»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
هدایت شده از قاف عشق
#خانواده_دفاع_مقدس
مادر سردار شهید حسین خرازی می گوید: «حسین» در عملیات خیبر یک دستش قطع و به شدت مجروح شده بود. هنگامی که در بیمارستان بستری بود، حالش به شدت وخیم شد و در حال از دست رفتن بود. می گفت یک شب بین خواب و بیداری یکی از ملائک مقرب پروردگار به سراغش آمد و از او پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی و یا قصد ماندن داری؟» حسین پاسخ می دهد: «فعلاً میل دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دین ادامه دهم.»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#خانواده_دفاع_مقدس
مادر سردار شهید حسین خرازی می گوید: «حسین» در عملیات خیبر یک دستش قطع و به شدت مجروح شده بود. هنگامی که در بیمارستان بستری بود، حالش به شدت وخیم شد و در حال از دست رفتن بود. می گفت یک شب بین خواب و بیداری یکی از ملائک مقرب پروردگار به سراغش آمد و از او پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی و یا قصد ماندن داری؟» حسین پاسخ می دهد: «فعلاً میل دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دین ادامه دهم.»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#خانواده_دفاع_مقدس
اخلاص...
هر کس بهش می رسید، می گفت: نور بالا می زنی!
گفتم: نور بالا می زنی!
گفت: کلیدش اتصالی کرده!
هر چه بیشتر می گشتم، کمتر پیداش می کردم. بالاخره دیدم پشت سنگی پنهان شده؛ هم گریه می کنه و هم گریه و ناله و مناجات بچه ها را که آن طرف سنگ دور هم جمع شده بودند، ضبط می کنه. مرا که دید، اشک هایش را پاک کرد و انگشتش را روی دماغش گذاشت: هیس!
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#خانواده_دفاع_مقدس
مادر سردار شهید حسین خرازی می گوید:
«حسین» در عملیات خیبر یک دستش قطع و به شدت مجروح شده بود. هنگامی که در بیمارستان بستری بود، حالش به شدت وخیم شد و در حال از دست رفتن بود. می گفت یک شب بین خواب و بیداری یکی از ملائک مقرب پروردگار به سراغش آمد و از او پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی و یا قصد ماندن داری؟» حسین پاسخ می دهد: «فعلاً میل دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دین ادامه دهم.»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
هدایت شده از قاف عشق
#خانواده_دفاع_مقدس
مادر سردار شهید حسین خرازی می گوید: «حسین» در عملیات خیبر یک دستش قطع و به شدت مجروح شده بود. هنگامی که در بیمارستان بستری بود، حالش به شدت وخیم شد و در حال از دست رفتن بود. می گفت یک شب بین خواب و بیداری یکی از ملائک مقرب پروردگار به سراغش آمد و از او پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی و یا قصد ماندن داری؟» حسین پاسخ می دهد: «فعلاً میل دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دین ادامه دهم.»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#خانواده_دفاع_مقدس
داداش های صیغه ای که در حقیقت صیغه برادری می خواندند، محرم اسرار هم بودند. با هم شرط می کردند که هر کدام را خدا دست گرفت و پیش خود برد، بگوید که برادری دارد؛ بگوید با هم هستیم و تنها نرود؛ یا در صورت شهادت، به اذن خدا از هم شفاعت کنند. مهم تر از همه آن که، در خواندن صیغه برادری با هم قرار می گذاشتند و حتی مکتوب می کردند که از همه حقوقی که یک برادر نسبت به برادر خود دارد، صرف نظر کنند و آن را ببخشند؛ جز حق شفاعت
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#خانواده_دفاع_مقدس
مادر سردار شهید حسین خرازی می گوید:
«حسین» در عملیات خیبر یک دستش قطع و به شدت مجروح شده بود. هنگامی که در بیمارستان بستری بود، حالش به شدت وخیم شد و در حال از دست رفتن بود. می گفت یک شب بین خواب و بیداری یکی از ملائک مقرب پروردگار به سراغش آمد و از او پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی و یا قصد ماندن داری؟» حسین پاسخ می دهد: «فعلاً میل دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دین ادامه دهم.»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#خانواده_دفاع_مقدس
مادر سردار شهید حسین خرازی می گوید:
«حسین» در عملیات خیبر یک دستش قطع و به شدت مجروح شده بود. هنگامی که در بیمارستان بستری بود، حالش به شدت وخیم شد و در حال از دست رفتن بود. می گفت یک شب بین خواب و بیداری یکی از ملائک مقرب پروردگار به سراغش آمد و از او پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی و یا قصد ماندن داری؟» حسین پاسخ می دهد: «فعلاً میل دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دین ادامه دهم.»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#خانواده_دفاع_مقدس
داداش های صیغه ای که در حقیقت صیغه برادری می خواندند، محرم اسرار هم بودند. با هم شرط می کردند که هر کدام را خدا دست گرفت و پیش خود برد، بگوید که برادری دارد؛ بگوید با هم هستیم و تنها نرود؛ یا در صورت شهادت، به اذن خدا از هم شفاعت کنند. مهم تر از همه آن که، در خواندن صیغه برادری با هم قرار می گذاشتند و حتی مکتوب می کردند که از همه حقوقی که یک برادر نسبت به برادر خود دارد، صرف نظر کنند و آن را ببخشند؛ جز حق شفاعت
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈
#خانواده_دفاع_مقدس
🔹مرحومه حاجیه خانم تابش، مادر سردار شهید حسین خرازی می گوید:
«حسین» در عملیات خیبر یک دستش قطع و به شدت مجروح شده بود. هنگامی که در بیمارستان بستری بود، حالش به شدت وخیم شد و در حال از دست رفتن بود. می گفت یک شب بین خواب و بیداری یکی از ملائک مقرب پروردگار به سراغش آمد و از او پرسید: «حسین! آیا آماده رفتن هستی و یا قصد ماندن داری؟» حسین پاسخ می دهد: «فعلاً میل دارم تا با آخرین توان به مبارزه در راه دین ادامه دهم.»
🍃🌷
#قاف_عشق
@ghafeshgh 👈👈