لحظه های کاغذی
خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را ، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
با نگاهی سرشکسته ، چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته ، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده ، میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدولهای خالی ، پارکهای این حوالی
پرسههای بی خیالی، نیمکت های خماری
رونوشت روزها را روی هم سنجاق کردم :
شنبههای بی پناهی، جمعه های بیقراری
عاقبت پرونده ام را ، با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من ، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها ، نامی از ما یادگاری
#قیصرامینپور
من به چشمهای بیقرار تو قول میدهم
ریشههای ما به آب،
شاخههای ما به آفتاب میرسد؛
ما دوباره سبز میشویم:)
#قیصرامینپور
خدایا یک نفس آواز...آواز !
دلم را زنده کن اعجاز...اعجاز !
بیا بال و پر ما را بیاموز ،
به قدر یک قفس پرواز...پرواز !
#قیصرامینپور
به باد حادثه بالم اگر شکست، چه باک؟
خوشا پریدن با این شکسته بالی ها
#قیصرامینپور