💎 آقایون عزیز !
💎 قبل از ورود به خانه ،
🔹 غمها و غصه ها و خستگی های خود را ،
🔹 پشت در گذاشته ،
🔹 و با روی باز و لبی خندان ،
🔹 وارد خانه شوید .
💎 و قبل از هر کاری ،
🔹 ابتدا زن و بچه های خود را ،
🔹 در آغوش بگیرید و ببوسید .
💟 @ghairat
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹
🍡 قسمت پانزدهم 🍡
🌟 پاسدار گفت : طابوت رو بیارید داخل .
🌟 جسد را وارد کردند .
🌟 مهمانان با تعجب به تابوت نگاه می کردند
🌟 خاله نازنین به کوثر زنگ زد
🌟 و خبر پیدا شدن جسد محمد را به او داد
🌟 کوثر نیز با سرعت به طرف خانه برگشت .
🌟 نازنین زهرا ، با لباس عروس حجابی
🌟 و با چادر سفیدش ،
🌟 ماموران را به سمت اتاقش راهنمایی کرد .
🌟 عموها و عمه های نازنین نیز ،
🌟 از شنیدن آمدن جسد محمد ،
🌟 هم خوشحال شدند هم ناراحت .
🌟 هم آشنایان محمد هم مهمانان ،
🌟 کنار جسد محمد رفتند و عزاداری کردند .
🌟 به سرعت خبر آمدن جسد محمد ،
🌟 در همه جا پیچید .
🌟 پدر داماد نیز به آقای داماد زنگ زد
🌟 و از او خواست تا به خانه محمد بیاید
🌟 و در این شرایط سخت و غم انگیز ،
🌟 کنار نازنین زهرا باشد .
🌟 کوثر وارد خانه شد .
🌟 هر کسی را که می دید
🌟 در گوشه ای نشسته و برای خودش ،
🌟 به گریه و عزاداری می پرداخت .
🌟 و با دیدن کوثر ، همه به احترام او ،
🌟 و برای ابراز همدردی ، از جا برخاستند .
🌟 و او را به طرف اتاق نازنین همراهی کردند
🌟 کوثر ، به سختی گام هایش را بر می داشت
🌟 با وارد شدن کوثر ، گریه ها شدید تر شد .
🌟 پس از آنکه همه آرام شدند .
نازنین زهرا از همه خواست
تا اتاقش را خالی کنند تا با پدرش تنها باشد
خاله او ، همه را بیرون کرد
🌟 سپس نازنین یکی را دنبال داماد فرستاد .
🌟 همه از اتاق خارج شدند .
🌟 فقط یکی از ماموران تفحص ،
🌟 و مادر و عموهایش ، در اتاق ماندند .
🌟 داماد و پدرش نیز ، وارد اتاق شدند .
🌟 نازنین زهرا با چشمانی گریان ،
🌟 به پاسدار گفت :
🌸 لطفا تابوت رو باز کنید .
🌟 پاسدار ، تابوت را باز کرد .
🌟 نازنین گریه اش شدیدتر شد و گفت :
🌸 لطفا دستشو به من بدین
🍡 ادامه دارد 🍡
✍ نویسنده : حامد طرفی
💟 @ghairat
🌸 در روز نوروز ،
🌸 بر امام صادق علیه السلام وارد شدم .
🌸 ایشان فرمودند :
🕋 آیا این روز را می شناسی ؟
🌸 عرض کردم :
🌹 فدایت گردم این روز ، روزی است
🌹 که غیر عربها ( یعنی ایرانیان ) ،
🌹 آن را گرامی داشته
🌹 و به یکدیگر هدیه می دهند .
🌸 امام صادق علیه السلام ، فرمودند :
🕋 قسم به خانه عتیقی که در مکه هست
🕋 این ( تعظیم و هدیه دادن ) ،
🕋 ریشه طولانی و قدیمی دارد ...
🕋 ای معلی بن خنیس !
🕋 نوروز ، روزی است که خداوند ،
🕋 در آن از بندگان خویش میثاق گرفت
🕋 که جز او را عبادت و پرستش نکرده
🕋 و به او شرک نورزند
🕋 و به فرستادگان و پیامبرانش ،
🕋 و به ائمه هدی نیز ، ایمان بیاورند ...
✍ مجلسی ، بحارالانوار ، ج ۵۶ ، ص ۹۲
💟 @ghairat
💌 #پیامک_عاشقانه #متن_عاشقانه
🇮🇷 مـن مـیـتونـم دنیارو...
🇮🇷 یه دســتــی فتح کنم !!
🇮🇷 به شرطـی اینکه ...
🇮🇷 اون یکی دسـتـمو
🇮🇷 تــو گرفته باشی . . .
💟 @ghairat
💞 برای زن نزد پروردگارش ،
💞 هيچ شفيعی کارسازتر از
💞 رضايت شوهرش نيست .
🌹 امام باقر عليه السّلام 🌹
📔 ميزان الحکمه ، ح ۷۸۶۴
💟 @ghairat
هدایت شده از غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
🕋 🌙 🕋 🌙 🕋 🌙 🕋 🌙 🕋
🌸 نماز شب ،
🌸 وسیله ای است ؛
🌸 برای خوشنودی خدا ،
🌸 و دوست شدن با فرشته ها .
@ghairat
🕋 🌙 🕋 🌙 🕋 🌙 🕋 🌙 🕋
🌸 نوروز ، اولین روزی است ،
🌸 که خورشید در آن طلوع کرد .
🌸 و باد در آن ، وزیدن گرفت .
🌸 و در آن روز ، درخشندگی زمین خلق شد .
🌸 و کشتی نوح بر کوه جودی کناره گرفت .
🌸 در این نوروز است
🌸 که جبرئیل بر پیامبر اکرم ، نازل شد
🌸 و درست در همین روز است
🌸 که پیامبر اسلام ،
🌸 حضرت علی را بر شانه خود گذاشت
🌸 تا بتهای قریش را ،
🌸 از بیت الحرام پایین بکشد
🌸 و آنها را درهم شکند .
✍ مجلسی ، بحارالانوار ، ج ۵۶ ، ص ۹۲
💟 @ghairat
🌟 یکی از عوامل آرامش ،
👈 ترک ارتباط با نامحرم است .
🌟 داشتن رابطه دوستانه با نامحرم ،
👈 از نظر شرعی جایز نیست .
🌟 حتی اگر به قصد ازدواج باشد ،
🌟 و یا امور جنسی در آن اتفاق نیفتد ،
🌟 زیرا این روابط ،
🌟 خطرات زیادی به دنبال دارد .
🌟 و معمولا به گناه ختم می شوند .
🌟 و معمولا به ازدواج هم ختم نمی شوند .
💟 @ghairat
هدایت شده از غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
💍 بهترین ، مناسب ترین ،
💍 و با کیفیت ترین جایگزین ،
💍 برای حلقه ازدواج ، در دولت روحانی ،
💍 همین حلقه ها است .👆
💍 حالا زود برید ازدواج کنید .
☺️ 😂 😁
✍ پیام اخلاقی :
🌹 یکی از عوامل آرامش خانواده ها ،
🌹 و مهمترین عامل امنیت روانی جامعه ،
🌹 اقتصاد قوی و غیر وابسته است .
🌹 و برای رسیدن به چنین قله ای ،
🌹 باید رئیس جمهور عاقل ، فهمیده ،
🌹 باشعور ، مردمی ، مدبر و انقلابی ،
🌹 انتخاب کنیم .
💟 @ghairat
#انتخابات
🇮🇷 با آنکه با تو قطع ارتباط کرده ،
🇮🇷 ارتباط ایجاد کن
🇮🇷 و آن کس که به تو بدی کرده
🇮🇷 به او نیکویی بنما
🇮🇷 و حق را ، گرچه به ضررت باشد
🇮🇷 اظهار کن .
میزان الحکمة ، ج ۴ ، ص ۸۴
💟 @ghairat
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹
🍡 قسمت شانزدهم 🍡
🌟 نازنین گریه اش شدیدتر شد
🌟 و به مامور تفحص گفت :
🌸 لطفا دست پدرمو به من بدین .
🌟 پاسدار ، با تعجب به نازنین زهرا نگاه کرد
🌟 سپس کفن را کنار گذاشت .
🌟 و استخوانهای دست پدرش را برداشت
🌟 و به او داد .
🌟 نازنین زهرا نیز ، دست بابامحمدش را ،
🌟 روی سر خودش گذاشت .
🌟 سپس رو به داماد کرد و گفت :
🌹 آقا علی !
🌹 ببین این بابامه و دستاش روی سرمه .
🌹 بابام اومده تا خیال نکنی من تنهام .
🌹 تا یه وقت نگی من کسی رو ندارم
🌹 خیال نکنی چون بابا ندارم ،
🌹 خدایی نکرده بخوای اذیتم کنی .
🌹 بابا ، پانزده سال پیش ما نبوده
🌹 و حتی جنازش هم نیومده ،
🌹 اما حالا این همه راه رو به خاطر من اومده
🌹 درست روز عروسی من اومده
🌹 روز عروسی تنها دخترش اومده
🌹 تا بهت بگه دخترم پدر داره
🌹 تا بهت بگه هوای دخترم رو داشته باش
🌹 تا بهت بگه من یتیم نیستم
🌹 من بی کس و تنها نیستم
🌟 نازنین زهرا ، می گفت و گریه می کرد .
🌟 بقیه نیز ، با گریه ها و ضجه های نازنین ،
🌟 به گریه و زاری افتادند .
🌟 پس از تمام شدن حرفایش با دوماد ،
🌟 آرام کنار تابوت پدرش نشست .
🌟 و درد و دلتنگی های خود را ، به پدر گفت .
🌟 کوثر نیز ، تابوت و نازنین زهرا را بغل کرد .
🌟 و با هم گریه کردند .
🌟 امین علی ، به طرف تابوت رفت .
🌟 پیش جنازه محمد و دیگران قسم خورد
🌟 تا همیشه مراقب نازنین زهرا باشد .
🌟 جشن عروسی امین و نازنین ،
🌟 با حضور جسد محمد ، ادامه یافت .
🌟 و فردای آن روز ، با حضور مردم ،
🌟 مراسم خاکسپاری محمد انجام شد .
🍡 پایان 🍡
✍ نویسنده : حامد طرفی
💟 @ghairat