eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.7هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
18 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 روزه مستحبّی در ماه مبارک شعبان ، 🌸 ثواب فراوانی دارد 🌸 تا جایی که رسول خدا می‌فرمودند : ☀️ هر کس یک روز از این ماه را روزه بدارد ☀️ بهشت بر او واجب می‌شود 🌸 و خود حضرت نیز این ماه را روزه می‌گرفت 🌸 و آن را به ماه مبارک رمضان وصل می‌کرد . 💟 @ghairat
🇮🇷 قوام و تحکیم زندگی مشترک ، 🇮🇷 و استمرار زندگی زناشویی ، 🇮🇷 به محبت ، دوستی ، تفاهم ، 🇮🇷 احترام متقابل ، 🇮🇷 رعایت وظایف زناشویی ، 🇮🇷 و رعایت حقوق همدیگر است . 💟 @ghairat
💌 🌹 عزیزم ! 🌹 می تونم بپرسم چه عطری میزنی ؟ 🌹 از چه عطری استفاده می کنی ؟ 🌹 اصلا اسم عطرت چیه ؟ 🌹 آخه همیشه بوی عشق و خوشبختی و آرامش و محبت میدی . 💟 @ghairat
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت سیزدهم 🍡 🌟 صدایی آرام و سنگین ، 🌟 از پشت تلفن به نازنین زهرا گفت : 🌹 سلام خانم ! 🌹 از دفتر تفحص زنگ می زنم 🌹 خواستم یک خبر خوش بهتون بدم 🌟 گوینده مکث کرد 🌟 نازنین زهرا هم ، بدون اینکه جوابی بدهد 🌟 همه حواس خود را به مرد پشت تلفن داد 🌟 گوینده نیز ، پس از کمی مکث گفت : 🌹 خدارو شکر بعد از پانزده سال ، 🌹 جنازه محمد علوی پیدا شد . 🌹 اگر اجازه بدین ، 🌹 می خواستیم جسدش رو بیاریم خدمتتون . 🌹 تا برای آخرین بار ببینید . 🌟 نازنین زهرا ، شوکه شد . 🌟 مات و مبهوت ، به یک نقطه خیره شده بود 🌟 احساس خفگی می کرد 🌟 چشمانش پراز اشک شده بود 🌟 صدایش به زور خارج می شد . 🌟 گوینده از پشت تلفن می گفت : 🌹 الو خانم ، با منی 🌹 حالتون خوبه 🌟 نازنین به سختی و با صدای گرفته گفت : 🌸 آقا می تونید جسدشو ، 🌸 دو هفته دیگه بیارین ؟ 🌟 مامور تفحص از این حرفش تعجب کرد 🌟 چون قبلا به هر کسی زنگ می زدند 🌟 با اشتیاق می خواستند 🌟 جنازه شهیدشون رو ببینن 🌟 اما این بار به جای موافقت ، 🌟 از آنها خواست تا دو هفته دیگر ، 🌟 جسد شهید را بیاورند . 🌟 گوینده ، با درخواست نازنین موافقت نکرد 🌟 و گفت : 🌹 خانم خیلی شرمندم 🌹 نمی تونم اینکارو بکنیم 🌹 ما باید هر چه سریعتر جسدو دفن کنیم . 🌟 ناگهان نازنین عصبانی شد و گفت : 🍎 ۱۶ ، ۱۷ ساله ، بدون اینکه من بخوام 🍎 و بدون اینکه نظر منو بخواد 🍎 رفت و برنگشت 🍎 حالا من نمی تونم از شما بخوام 🍎 اومدنشو دو هفته به تاخیر بندازین 🍎 یعنی من و با این همه دلتنگی ، 🍎 با این همه سالهای انتظار بی هدف ، 🍎 حق چنین درخواستی ندارم ؟ 🌟 گوینده کمی مکث کرد 🌟 و پس از مشورت با همکارش ، قبول کرد . 🌟 نازنین زهرا ، گوشی را گذاشت 🌟 ناگهان بغضش ترکید . 🌟 و با صدای بلند گریه کرد . 🌟 اما از این تماس ، با هیچ کسی حرفی نزد 🌟 حتی به مادرش نیز ، چیزی نگفت . 🍡 ادامه دارد 🍡 ✍ نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat
💜 هر زن و مردی وظیفه دارند 💔 که در زندگی مشترک خانوادگی 💙 و در مسائل زناشویی ، ♥️ نسبت به هم خوش‌ رفتار ، خوش‌رو ، 💜 و خوش‌گو باشند 💔 و از هر گونه بدرفتاری ، ترش رویی ، 💙 و بدگویی ، دوری نمایند ، ♥️ مگر اینکه عذر شرعی ، عذر قانونی ، 💜 و یا عذر عرفی داشته باشند . 💟 @ghairat
💌 🇮🇷 برای رفع دلتنگی های دلم ، 🇮🇷 چه دارویی بهتر از قرص صورت ماهت 💟 @ghairat
🌹🌟 داستان نازنین زهرا 🌟🌹 🍡 قسمت چهاردهم 🍡 🌟 دو هفته بعد ، 🌟 مأموران تفحص ، جنازه محمد را ، 🌟 به آدرسی که نازنین داد ، 🌟 در زمان مقرر آوردند . 🌟 کوچه ، چراغانی شده بود . 🌟 بچه ها ، در حال بازی بودند . 🌟 از بچه ها پرسیدند که اینجا چه خبره ؟! 🌟 بچه ها هم گفتند : عروسیه 🌟 انگار کسی از پیدا شدن جسد محمد ، 🌟 خبری نداشت . 🌟 پاسدار به راننده گفت : 🌹 نکنه ما اشتباهی اومدیم 🚑 راننده گفت : نه بابا ، آدرس که درسته 🌟 مامور تفحص ، از یکی از بچه ها خواست 🌟 تا همسر محمد علوی را صدا بزند . 🌟 پسرک رفت و با مادر خودش برگشت . 🌟 مامور گفت : 🌹 شما همسر شهید هستید ؟ 🌟 خانم گفت : 🌷 نه خواهرش هستم ، 🌷 ایشون رفتند آرایشگاه . 🌷 امری بود در خدمتم 🌟 مامور تفحص با تعجب گفت : 🌹 مگه خبر ندارند که ما داریم می آییم ؟ 🌟 خانم گفت : 🌷 مگه شما کی هستید ؟ چکارشون دارید ؟ 🌟 مامور تفحص گفت : 🌹 ما جسد شهید محمد علوی رو آوردیم 🌹 دو هفته پیش هم با یه خانمی صحبت کردیم 🌹 ایشونم گفتند که امروز ، جسدو بیاریم . 🌟 خانم جا خورد و گفت : 🌷 اتفاقا امروز عروسی دختره شهیده 🌷 و کسی هم در مورد پیدا شدن جسد محمد 🌷 چیزی به ما نگفته 🌷 من مطمئنم که خواهرم هم چیزی نمی دونه 🌷 چون اگه می دونست 🌷 هم به ما می گفت هم آرایشگاه نمی رفت 🌟 مامور گفت : 🌹 حالا ما چکار کنیم خانم ؟ 🌟 ناگهان نازنین زهرا با لباس عروس ، 🌟 دم در آمد 🌟 و از ماموران خواست تا وارد خانه شوند . 🌟 خانم به نازنین گفت : 🌷 خاله ! تو از این ماجرا خبر داشتی ؟ 🌟 نازنین گفت : 🌹 آره خاله ، در جریانم 🌟 راننده با تعجب گفت : 🌹 یعنی عروس خانم منتظر ما بودن ؟! 🍡 ادامه دارد 🍡 ✍ نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat
🌹 صدقه دادن ، 🌹 گناهان را فرو می نشاند 🌹 همانطوری که آب ، 🌹 آتش را خاموش می کند . 🌷 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله 🌷 📚 نهج الفصاحه ، حدیث ۲۳۵۹ 💟 @ghairat
🌸 یکی از عوامل آرامش ، 👈 استشمام عطر و بوی خوش است . 🌸 در خانه خودتان ، 🌹 حتما باغچه داشته باشید ولو کوچک باشد 🌸 و در آن گلهای خوشبو و خوش رنگ بکارید 🌸 گاهی در خانه ، عود و بخور ، 🌸 و یا یک شمع خوشبو ، روشن کنید . 🌸 گاهی به جهت تنوع نیز ، 🌸 برای همسرتان ، 🌹 یک شاخه گل خوشبو بخرید . 🌸 و گاهی کنار هم ، بیرون از خانه ، 🌸 و در مکانی خوش آب‌ و هوا بنشینید ، 🌸 و از استشمام هوای تازه لذت ببرید . 💟 @ghairat
💌 🇮🇷 هـر کس ، 🇮🇷 هـر جـا که دلش مـــی خواد ، 🇮🇷 می تونه بشینه ! 🇮🇷 امـا مــن ... 🇮🇷 به کســی اجــازه نمیدم 🇮🇷 تا کسی به جــای تـــــو ، در قلبم بشینه 🇮🇷 چون قلـــــــــــــب مــــــــن ، 🇮🇷 فقــــــــط جـــــای توه تو ... . 💟 @ghairat
🌹 دعای هنگام تحویل سال 🌹 🌸 یا مقلب القلوب و الابصار 🌸 یا مدبّر اللیل و النهار 🌸 یا محول الحول والاحوال 🌸 حوّل حالنا الی احسن الحال 🕋 ای دگرگون کننده قلبها و دیده ها 🕋 ای تدبیرگر شبها و روزها 🕋 ای متحول کننده سالها و حالتها 🕋 حالات ما را به نیکوترین حالات تبدیل نما @ghairat بر شما مبارک