eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
18 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹 🌹 قسمت بیست و ششم 🌹 🍎 پدر و مادر مرضیه ، از نیامدن او به خانه 🍎 احساس ترس و نگرانی کردند . 🍎 و سریعا به پلیس اطلاع دادند . 🍎 سمیه در نمازخانه نشسته بود 🍎 و از روی مفاتیح ، 🍎 دعا می خواند و گریه می کرد . 🍎 یکی از دختران دانشگاه ، 🍎 پیش سمیه آمد و گفت : 🔥 سمیه خانم شمایی ؟ 🌷 سمیه گفت : بله خودمم 🍎 دختره گفت : 🔥 شما همونی هستی 🔥 که دنبال مرضیه خانم می گشتی ؟ 🍎 سمیه با اشتیاق گفت : 🌷 بله خودمم ، می دونی اون کجاست ؟ 🌷 ازش خبری داری ؟ 🍎 دختره گفت : 🔥 چند دقیقه پیش ، 🔥 تو پارک راه آهن دیدمش . 🍎 سمیه ، با عجله ، 🍎 به طرف پارک راه آهن رفت . 🍎 کامبیز ، رئیس مواد فروشان ، 🍎 دستور داده بود . 🍎 تا در مورد دختر پوشیه پوش تحقیق کنند . 🍎 و هر دختری که احتمال دهند ، 🍎 که همان دختر پوشیه پوش باشد ، 🍎 در موردش تحقیق کرده ، 🍎 و او را زیر نظر بگیرند . 🍎 همه افراد کامبیز ، پس از تحقیقات ، 🍎 احتمالاتشان ، به طرف سمیه رفت . 🍎 چون درشتی هیکل سمیه ، 🍎 و قدرت مبارزه و شجاعت او ، 🍎 به دختر پوشیه پوش ، شبیه تر بود . 🍎 به خاطر همین ، 🍎 برای سمیه مراقب گذاشتند . 🍎 تا در فرصتی مناسب ، او را به دام بیاندازند 🍎 سپس قرار گذاشتند تا داریوش ، 🍎 در زمانی که مطمئن شود 🍎 سمیه او را می بیند و تعقیب می کند 🍎 از دانشگاه خارج شود 🍎 و به طرف کوچه ای که ، 🍎 دوستانش از قبل در آنجا منتظرش بودند ، 🍎 بیاید و سمیه را دنبال خود بکشاند . 🍎 داریوش مطمئن شد . 🍎 که سمیه تعقیبش می کند . 🍎 وقتی دختر پوشیه پوش ، سر رسید 🍎 مطمئن شدند که سمیه ، 🍎 همان دختر پوشیه پوش است . 🍎 او را محاصره کردند که با خود ببرند . 🍎 ولی آقای محمودی و دوستانش ، 🍎 سر رسیدند و نقشه آنها را بر هم زدند . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 📚 نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat
🕌 نگه داشتن زندگی مشترک ، 🕌 از خود ازدواج سخت تر است . 🕌 و همیشه با بلاهای زیادی همراه است . 🕌 بنابراین قبل از نزول هربلایی ، 🕌 برای دفع آن ، دعا کنید . 🕌 امام صادق علیه‌السلام نیز ، 🕌 در این باره می فرمایند :   🌹 کسی که از خوف نزول یک بلا ، 🌹 پیش دستی کند و دعا نماید . 🌹 خداوند هرگز او را به آن بلا ، 🌹 گرفتار نخواهد كرد . 📚 وسائل ، ج ٤ ، ص ١٠٩٦   💟 @ghairat
🌸 چطور یه نفری که غریبه است 🌸 توی فضای مجازی یا واقعی ، 🌸 بهت میگه دوستت دارم ، باور می کنی ؟ 🌸 اما اون همسر بدبختت 🌸 که عمری داره بهت میگه دوستت دارم 🌸 هنوز باورش نداری ؟! 💟 @ghairat
👈 🍂 مردی ۴ ساعت ، 🍂 به عقد نامه اش زل زده بود . 🍂 زنش پرسید : چته‌ ؟! 🍂 میگه : هیچی عزیزم 🍂 فقط دارم دنبال تاریخ انقضاش‌ میگردم 🤣🤣🤣🤣 💟 @ghairat
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
🌹 عزیزان من و همراهان گلم 🌹 سالروز ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🌹 و روز تولد امام خمینی رحمت الله علیه 🌹 و روز زن و روز مادر ، 🌹 بر شما مبارک و خجسته باد . 🌹 در این روز پر برکت ، 🌹 دست به دعا بلند کنید ، 🌹 و هر چه می خواهید 🌹 از حضرت زهرا عیدی بگیرید . 👈 مثل ارزونی کالا و خانه و ماشین ، 👈 پیروزی مسئولین خوب و خادم در انتخابات 👈 رفع فقر و بلا از کشور ما ، 👈 دفع فتنه و شر دشمنان اسلام از مسلمانان 👈 پیروزی نیروی مقاومت بر داعش و آمریکا و... 🌷 عیدتون مبارک 🌷
💞 کد ۳۶۴ 💞 💍 ۶۸ 💍 💍 ۱۵۰ ۴۹ 💍 ترجیح می دهم با طلبه ازدواج کنم 💍 زندگی طلبگی رو دوست دارم 💍 معنویات برام خیلی اهمیت داره 💍 باحجاب هستم وچادری 💍 فعالیت فرهنگی در بسیج دارم 💍 خانواده دوست ومهربانم 💍 اگر طلبه هم نباشد 💍 حتما مومن و اهل نماز وخدا ودین باشه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💞 کانال متقاضیان خانم 👇👇👇 💟 @arooos2 💞 کانال متقاضیان آقا 👇👇👇 💟 @aroos_o_damad
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹 🌹 قسمت بیست و هفتم 🌹 🍎 پس از اینکه افراد کامبیز ، 🍎 از دست محمودی و دوستانش فرار کردند 🍎 به پیشنهاد داریوش ، مرضیه را دزدیدند . 🍎 تا طعمه ای برای به دام انداختن سمیه باشد . 🍎 و چند روز بعد ، 🍎 به یکی از دختران دانشگاه به نام سارا گفتند 🍎 که پیش سمیه رفته و به او بگویند 🍎 که مرضیه در پارک راه آهن است . 🍎 از آن طرف ، 🍎 چهار مرد درشت و قوی هیکل و بلند ، 🍎 منتظر آمدن سمیه بودند . 🍎 سمیه ، پوشیه اش را پوشید 🍎 و به طرف پارک راه آهن رفت . 🍎 و مرضیه را در حال معامله مواد پیدا کرد . 🍎 پس از مبارزه با آن دو دختر مواد فروش ، 🍎 و شکست دادن آن چهار غول ، 🍎 دوباره مرضیه را گم کرد . 🍎 به اطراف نگاه کرد اما خبری از او نبود . 🍎 ناگهان دوتا ماشین کنار سمیه ایستادند . 🍎 و عده ای افراد مسلح ، 🍎 از آن ماشین ها بیرون آمدند . 🍎 یکی از آنان گفت : 🔥 سوار شو یالا تا نزدمت . 🍎 افراد کامبیز ، سمیه را گرفتند . 🍎 و او را به خانه ای در منطقه کیانپارس بردند 🍎 پوشیه او را برداشته ، 🍎 و داخل یک اتاق زندانی کردند . 🍎 یک ساعت بعد ؛ 🍎 کامبیز که بیرون بود ، وارد خانه شد . 🍎 یکی از همکارانش به او گفت : 🔥 قربان ! دختره رو گرفتیم 🍎 با هم به طرف اتاقی که سمیه در آن بود ، 🍎 رفتند . 🍎 دستور داد درو باز کنند و سمیه را بیاورند 🍎 سمیه را بیرون آوردند . 🍎 آرامش خاصی ، وجودش را گرفته بود . 🍎 کامبیز گفت : 🔥 پس اون دختری که شهر و بهم ریخته 🔥 و کار و کاسبی مارو تعطیل کرده ، تویی ؟ 🔥 خیلی دلم می خواد بکشمت 🔥 ولی ترجیح میدم زجر بکشی 🔥 تا دیگه هوس پلیس بازی و بتمن بازی نکنی 🔥 تا یاد بگیری اینجور کارا ، 🔥 در حد و اندازه تو نیست . 🍎 کامبیز رو کرد به افرادش و گفت : 🔥 لُختِش کنید 🍎 سمیه از شنیدن این حرف جا خورد 🍎 و با صدای بلند و عصبانیت گفت : 🌷 نه ... 🌷 به خدا قسم هر کی بهم دست بزنه 🌷 جونشو می گیرم 🍎 سپس رو کرد به کامبیز و گفت : 🌷 خیلی ادعای مردی می کنی 🌷 زورت به یک دختر دست بسته می رسه 🌷 اگه مردی ( که مطمئنم نیستی ) 🌷 دستام و باز کن 🌷 و بیا تن به تن با هم مبارزه کنیم . 🌷 با فروش مواد به جوونا و بدبخت کردن اونا ، 🌷 بی غیرتی خودتو ثابت کردی . 🌷 و حالا با این حرف کثیفت ، 🌷 بی ناموسی و بی شرفی خودتو ، 🌷 می خوای به همه ثابت کنی ؟! 🌷 اگر خواهر و مادر و زن و دخترت ، 🌷 تو موقعیت من بیفتن ، 🌷 دوست داشتی چنین بلائی سرشون بیاد ؟! 🍎 کامبیز از حرف خودش پشیمون شد 🍎 پس از کمی مکث ، به افرادش گفت : 🔥 باشه ... ، بکشیدش . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 📚 نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat
👌 پیشنهاد ویژه 👈 برای علاقه مندان به خواندن داستان و رمان 🌹 داستان سفر فضایی و سیب جادویی 🌹 📖 قسمت اول https://eitaa.com/amoomolla/629 📖 قسمت دوم https://eitaa.com/amoomolla/632 📖 قسمت سوم https://eitaa.com/amoomolla/668 📖 قسمت چهارم https://eitaa.com/amoomolla/693 📖 قسمت پنجم https://eitaa.com/amoomolla/719 📖 قسمت ششم https://eitaa.com/amoomolla/735
👈 ✍ درد دل یه دختر 🌹 این همه رفتیم خونه فامیل 🌹 براشون کار کردیم ، جارو کردیم 🌹 آخرشب ظرفارو شستیم 🌹 تو مهمونیا و عروسیا و عزاشون ایستادیم 🌹 آخر هم هیچ کدومشون ، 🌹 مارو واسه پسراشون نگرفتند . 🌹 یعنی این فامیله ما داریم 🌹 الآن به دادم نرسن ، پس کی برسن 🌹 آی روح تو این نسبت فامیلی 😄😂☺️ 💟 @ghairat
👈 🌹 میگن به هر چی بخندی سرت میاد 🌹 یه بار به شوهر کچل ، خندیدم 🌹 گرفتمش 🌹 شما هم اگر از مجردی رنج می برید 🌹 حتما امتحان کنین 😄😂☺️ 💟 @ghairat
👈 🌸 هر سال دوستان متاهلم ، 🌸 در روز ازدواج حضرت علی و فاطمه ، 🌸 برای نامزد و همسراشون ، 🌸 یه خرس قرمز کوچولو ، کادو می خریدند . 🌸 منم وقتی متاهل شدم 🌸 دقیقا همون کار و کردم 🌸 اما نامزد بی شعورم ، 🌸 وقتی کادوشو باز کرد ، زد تو گوشم 😐 🌸 گفتم چه مرگته ؟ چرا می زنی ؟ 😒 🌸 گفت این چیه گرفتی ؟ 🌸 گفتم : والله همه دوستام ، 🌸 برای روز ازدواج امام علی و فاطمه ، 🌸 کادو خرس قرمز میخرن ! منم خریدم 🌸 گفت : آره ، ولی نه سس خرسی مهرام 😍😁☺️ 🌸 خب خرس ، خرسه دیگه🤔 😂 💟 @ghairat
🎁 مسابقات سین زنی 🎁 با جایزه های ۵۰ هزار تومانی 🎁 @mosabghea هدف ما چیست ؟! ما کانالهایی داریم ، که نیازمند تبلیغ اند تصمیم گرفتیم به جای دادن پول به کانالهای تبلیغاتی ، به خود شما عزیزان بدهیم . و در قالب مسابقه سین زنی ، ۵۰ هزار تومان ، به برنده داده می شود . شما هم اگر کانال یا گروهی دارید که به تبلیغ نیاز دارد ، می توانید با همین روش ، تبلیغ کانال و گروه خود را به ما بسپارید . کار ما به این منوال است : هر زمانی که مسابقه ای گذاشتیم اگر متقاضی شرکت در مسابقه هستید می بایست به ما اطلاع دهید تا شما را عضو کنیم سپس بنری را به نام شما ، در کانال درج می کنیم . و شما باید آن را سین بزنید یعنی برای مخاطبین و گروه ها و لینکدونی ها و کانالهای دیگه فروارد کنید . در آخر ، به بنری که بیشترین سین را بزند جایزه داده می شود . 🎁 @mosabghea