گفته بودم وقتی توی دل یک ماجرا هستم حرفم نمیآید؟
مهم نیست
اصلا یادم نمیآید قبلا چی گفتهام و چی نگفتهام!
هنوز توی دل ماجرا هستم.
از دیروز مدام با خودم این لحظه را تمرین کردهام اما باز هم الان نمیدانم کیام و کجام و باید چه کنم؟
خبرها از دیروز نشانه گذاری شده بودند. معلوم بود آخر سفر قهرمانیم! آن مرحلهی آخر آخر که فشار حداکثری است و رسیدن قهرمان به قله؛ به موفقیت؛ به قهرمانی!
من چشمهایم را میبستم که نشانهها را نبینم. نشنوم. ولی نشانهها واضح بود و روشن! کاش کور و کر بودم. کاش .......
حالا قهرمان به قله رسیده و باز من ماندهام روی دامنه، حسرت به دل، آه بر لب، خون در چشم.
همیشه پایان همهی سفرهای قهرمان عمرم همین بوده. قهرمان رفته و من ماندهام؛ با خودم.
خوشا به حال قهرمانها
خوشا به زندگی شان
خوشا به مردنشان که قهرمانیشان شد
خوشا به پایان سفرشان که شهادت است و سعادت.
من هنوز توی دل این ماجرا هستم و حرفم نمیآید. من هنوز درگیر جزییات اتفاقاتم. هنوز درگیر چگونگی و چراییام. من هنوز باید زبان به کام بگیرم و صلوات بفرستم تا از دل ماجرا عبور کنم.
کاش عبور کنم
کاش
شهادتت مبارک سید خدمت
الگوی سفر قهرمانت را میخواهم! برایم میفرستی؟
سی و یکم اردیبهشت هزار و چهارصد و سه
شهادت رییس جمهور رییسی و هیئت همراه
#اردیبهشت_بهشتی
#شهادت
#خادم_الرضا
#سفر_قهرمان
#سفر_شهادت
#شهدای_خدمت
#سید_شهیدان_خدمت