eitaa logo
قَلَم‌ریزِ مهاجر♤
63 دنبال‌کننده
75 عکس
5 ویدیو
0 فایل
یادداشت‌های یه مادر که داره تو جاده نویسندگی قدم میزنه✒️ و قسم به لحظه‌ای که گفت "نون؛ والقلم و ما یسطرون" که ما دیوانه نوشتنیم نگاه و نظرتون سرِ چشمم🙂 @Maman_e_fateme ☝️اینجا پیدام میکنین
مشاهده در ایتا
دانلود
گفته بودم وقتی توی دل یک ماجرا هستم حرفم نمی‌آید؟ مهم نیست اصلا یادم نمی‌آید قبلا چی گفته‌ام و چی نگفته‌ام! هنوز توی دل ماجرا هستم. از دیروز مدام با خودم این لحظه را تمرین کرده‌ام اما باز هم الان نمی‌دانم کی‌ام و کجام و باید چه کنم؟ خبرها از دیروز نشانه گذاری شده بودند. معلوم بود آخر سفر قهرمانیم! آن مرحله‌ی آخر آخر که فشار حداکثری است و رسیدن قهرمان به قله؛ به موفقیت؛ به قهرمانی! من چشم‌هایم را می‌بستم که نشانه‌ها را نبینم. نشنوم. ولی نشانه‌ها واضح بود و روشن! کاش کور و کر بودم. کاش ....... حالا قهرمان به قله رسیده و باز من مانده‌ام روی دامنه، حسرت به دل، آه بر لب، خون در چشم. همیشه پایان همه‌ی سفرهای قهرمان عمرم همین بوده. قهرمان رفته و من مانده‌ام؛ با خودم. خوشا به حال قهرمان‌ها خوشا به زندگی شان خوشا به مردنشان که قهرمانی‌شان شد خوشا به پایان سفرشان که شهادت است و سعادت. من هنوز توی دل این ماجرا هستم و حرفم نمی‌آید. من هنوز درگیر جزییات اتفاقاتم. هنوز درگیر چگونگی و چرایی‌ام. من هنوز باید زبان به کام بگیرم و صلوات بفرستم تا از دل ماجرا عبور کنم. کاش عبور کنم کاش شهادتت مبارک سید خدمت الگوی سفر قهرمانت را می‌خواهم! برایم میفرستی؟ سی و یکم اردیبهشت هزار و چهارصد و سه شهادت رییس جمهور رییسی و هیئت همراه