eitaa logo
قلم‌رو
37 دنبال‌کننده
28 عکس
17 ویدیو
0 فایل
"قلم روِ اندیشه‌ی من" اسماعیل دشمیر طلبه سطح ۴ حوزه علمیه قم @e_deshmir
مشاهده در ایتا
دانلود
"هوا خیلی سرد است" به احتمال بسیار زیاد مخترع چراغ زرد، آن را فقط برای میوه فروشی و طلا فروشی اختراع کرده است. اگر او را مجبور کنی تا صبح ساعت ۷، سر کلاس "کفایه خوانی" بنشیند و چراغ، زرد باشد، از کرده‌ی خود بسی پشیمان می‌شود. تنها چراغ کلاس که از قضا زرد است، کمی پرش دارد. استاد کفایه خوانی مثل همیشه بدون هیچ توجهی به قیژ قیژِ در، وارد کلاس می‌شود. اینجا "کلاس" است، نه مدرس. مدرس محل درس است اما کلاس محل پاس کردن واحدهاست. سلامی سرد می‌کند. بسم الله می‌گوید و متن را می‌خواند. حتی بسم الله هم سرد بود‌. عجیب است. حتما به خاطر زمستان است. طلبه ای درون عبای خود پیچیده شده، گوشه ای کز کرده و صفحه ای از کتاب را مقابل خود گشوده است. چه اهمیتی دارد که صفحه‌ی چند است. مهم اینست که او روی زمین و استاد روی صندلی نشسته است. آخر استاد "تقدس" دارد. از ابتدا تا انتها هیچ کس جز استاد کفایه خوانی، سخن نمی‌گوید. یک نفر بی ادب آن جلو نشسته است. هر از گاهی سوالاتی پیرامون متن خوانی استاد می‌پرسد و سعی می‌‌کند به مرحوم آخوند و جناب استاد توهین کند. حتما منیة المرید نخوانده است. طلبه ها به خاطر سرما به خواب رفته اند. آخر اینجا هوا خیلی سرد است... اسماعیل دشمیر ۹۹/۱۲/۱۳ در‌خدمت‌باشیم!
12.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این که طنز است؛ ولی حقیقتِ به مراتب از این تلخ تر است... درخدمت‌باشیم!
بخش اول بسم الله الرحمن الرحیم اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إلَيْكَ ترجمه: به نام خداوند بخشنده‌ی مهربان خداوندا بر محمد و خاندان او درود فرست و وقتی که تو را می‌خوانم سخنم را بشنو، وقتی تو را صدا می‌زنم صدایم را بشنو و زمانی که با تو نجوا می‌کنم رو به سوی من کن چرا که من به سوی تو فرار کرده ام، در برابر تو ایستاده ام، در حالی که برای تو افتاده شده ام، خود را برای تو کوچک کرده ام (ترجمه:اسماعیل دشمیر)
برداشتی از بخش اول👇 "نازمو بکش!" خدای مهربونم! من خیلی دلم گرفته.. من خیلی اذیت شدم.. من.. من.. من..😢 من می‌خوام نازمو بکشی.. ببین اوف شدم! ببین دارم صدات می‌کنم.. گوش می‌دی دیگه؟! میخوام خودمو برات کوچیک کنم. وقتی باهات حرف می‌زنم منو نگاه کنیا! ببین.. ببین.. ببین چقدر ترسیدم.. بغلم کن! اومدم پیشت نازم کنی.. امیر المومنین علی علیه السلام خود را در برابر خداوند، بی نهایت حقیر و کوچک می‌داند. ولی بزرگی خداوند مانع از هیچ خلوت و گفتگویی با او نمی‌شود. چرا که او اولین و آخرین پناهگاه است. با تمام بزرگی که دارد، مهربان هم هست. بی نهایت مهربانست. کودکی که مادر خود را الهه تمام خوبی ها و ملکه تمام دنیا می‌داند، هنگام وقوع کوچکترین درد از پناه آوردن به او دریغ نمی‌کند. نه تنها دریغ نمی‌کند که هر چه از لوس کردن در توان دارد ابراز می‌کند‌. کودک از مبالغه‌ی درد خود کم نمی‌گذارد. بارها تاکید می‌کند: مامان! ببین دستم اوف شده! ببین خیلی درد می‌کنه! ببین! ببین مامان! مادر می‌بیند و می‌داند. لبخندی می‌زند و فرزند را به آغوش می‌کشد. دستان او را غرق در بوسه می‌کند.. اسماعیل دشمیر ۹۹/۱۲/۲۶ درخدمت‌باشیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه کسایی که فکر می‌کنن حسن فریدون منافق نیست... @ghalam_ro
وقتی از‌ راه آهن اسنپ گرفتم هیچ راننده ای درخواست را قبول نکرد. به ناچار به تاکسی های زرد راه آهن روی آوردم. پس از درخواست تاکسی، فیشی دریافت کردم که روی آن مشخصات راننده، ماشین، مقصد و مبلغ کرایه درج شده بود. کمی بعد شماره کارت راننده را گرفتم تا مبلغ را واریز کنم اما درخواست او ۳ هزار تومان بیشتر از مبلغ درج شده بود. وقتی علت این تفاوت قیمت را پرسیدم راننده حرف عجیبی زد: شما از صندوق عقب استفاده کردید که کرایه را بیشتر می‌کند. - ولی چنین چیزی روی برگه نوشته نشده. - نخیر، در هر صورت استفاده از صندوق عقب مشمول هزینه اضافی‌ست. - باید در برگه ذکر می‌شد. - باشد، آدرس دقیق شما هم ذکر نشده است پس من شما را سر کوچه پیاده می‌کنم. - من هم با ۱۳۷ تماس می‌گیرم تا از قانون مطلع شوم و مدیون شما نباشم. فقط چند ثانیه از تماس من گذشته بود که داد و فریاد راننده بلند شد و تمنا می‌کرد که قطع کنم. می‌گفت من شما را تا دم در خانه می‌برم و هیچ هزینه ای دریافت نمی‌کنم. خواهش می‌کرد که به کارشناس شهرداری بگویم که هیچ وجه اضافی پرداخت نکرده ام. پس از این تماس راننده تا مقصد هیچ حرفی نزد. بدون هیچ توهین و تنشی قانون مشخص شد و حقی ضایع نشد. اساس بی قانونی را سکوت کنندگان محکم می‌کنند. اگر می‌خواهید نسبت به ظلم دیگران اعتراض کنید، آن را به موقعیتی بی ثمر موکول نکنید. یکی از‌ عادت‌های ناپسند بی تفاوتی نسبت به عدم اجرای قانون است. شدیدا معتقدم مردمی که نسبت به ظلم های کوچک بی تفاوتند؛ اندک اندک مقاوم شده، در برابر اختلاس های میلیاردی هم سکوت می‌کنند. اسماعیل دشمیر ۱۴۰۰/۱/۱ در خدمت باشیم!
مرحوم‌ صفایی حائری رشد انسان را مرهون سه ضلع اصلی شخصیت، حریت و تفکر می‌دانند. حریت یعنی شجاعت پذیرفتن اشتباه. وجود این شجاعت موجب عقب گرد از تصمیم های نادرست می‌شود. اگر روحیه‌ی شجاعت نباشد هیچ‌گاه نسبت به عملکرد خود تجدید نظر نمی‌کنیم و انتقادات را بر‌نمی‌تابیم. اما نکته اینجاست که بذر حریت در وجود انسان توسط والدین کاشته می‌شود. اگر والدین انتقاد پذیر نباشند، فرزندان انتقاد ستیز می‌شوند. اولین چیزی که کودکان از والدین خود می آموزند، لجاجت است. چقدر زشت است که فردی فرزندان خود را وادار به عذرخواهی کند درحالیکه چنین واژه ای را به کودکان خود نگفته است. تنها راه آموختن این روحیه، پذیرایی انتقادها و عذرخواهی از کاستی هاست.. پیش قدم باشید! اسماعیل دشمیر ۱۴۰۰/۱/۲ در خدمت باشیم!
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیه های مرحوم آیت الله بهجت برای شفای بیماری ها: ۱. حمد سلامتی ها را بکنید، ناسلامتی ها شفا می‌یابد. ۲. تربت امام حسین علیه السلام و آب زمزم را فراموش نکنید. ۳. صدقه به افراد متعدد به نیت شفا را فراموش نکنید. ۴. حدیث کسا بخوانید. در خدمت باشیم!
"شغل صبر" امروز به اطراف روستای دهبار (نزدیک مشهد) آمده ایم. کنار این تپه های سبز گله‌ی گوسفندان در حال چریدن هستند. چقدر صدای زنگوله هایشان زیباست. چوپان لحظه ای آرام و قرار ندارد. تمام دغدغه اش گوسفندان است. کجا می‌روند، چه می‌خورند، چه می کنند، مبادا کسی یا چیزی به آنها آسیبی بزند، مبادا به کسی یا چیزی آسیبی بزنند، تشنه شان نیست؟ گرسنه نیستند؟ خسته شده اند؟ چه زمانی وقت دوشیدنشان است؟ آیا به تولید مثل رسیده اند؟ آیا رشد کرده اند؟.. چه صبری دارد این چوپان..! حالا می‌فهمم چرا تعداد زیادی از انبیای الهی مدتی چوپان بوده اند. بیراه نمی‌گویند که چوپانی تمرین خوبی برای صبر است. صبر در برابر انسان‌ها. البته این صبر، چیزی فراتر از تحمل صرف است. هم باید تحمل کنی، هم به فکر رشدش باشی و هم‌ دوستش داشته باشی. هم از او محافظت کنی و هم هدایتش کنی. مربی حقیقی باید بتواند موجودی را از گوسفند شدن برهاند و به اشرف مخلوقات برساند. اسماعیل دشمیر ۱۴۰۰/۱/۳ در خدمت باشیم!
"جام جم" وقتی پیشنهادش را داد همه خندیدیم. آخر خیلی اوقات شوخی می‌کند. گفتیم شاید این بار هم ما را سر کار گذاشته. ولی با جدیت ادامه داد. قاسم آقا را می‌گویم. مرد شوخ و پر انرژی فامیل را. خودش اهل دهبار است و هنوز شور و هیجان روستا بر سفیدی موهایش غالب است. خیلی از این بازی تعریف می‌کرد. مات و مبهوت مانده بودیم که چطور این همه آدم گنده با چنین بازی ای سرگرم خواهند شد. الک دولک را می گویم. با خودم می‌گفتم عمرا چیز جالبی باشد. وقتی به خودم آمدم که‌‌ خیس عرق شده بودم. آخر سه ساعتی بود که مشغول بازی شده بودیم. مطمئنم که الک دولک ما از بیسبال و کریکت آنها جذاب تر است. اصلا چه کسی می‌داند شاید آنها از ما الگو برداری کرده اند😉 در هر صورت ما ۱۰ نفر که حوصله مان سر رفته بود کاملا سرگرم شدیم و لذت بردیم. بازی های اصیل ایرانی بهترین گزینه برای تفریح کودکان ایرانی‌ هستند. سالها دل طلب جام جم از ما می‌کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد اسماعیل دشمیر ۱۴۰۰/۱/۴ درخدمت‌باشیم!
"ریز ولی تیز" این نقطه‌ی سیاه کوچک را می‌بینید؟ با نذر و توسل از شرش خلاص شدم. از کنار بوته ای رد می‌شدم که ناگاه درد عجیبی را در انگشتم احساس کردم. بدون اینکه متوجه شوم، این خار کوچک در دستم فرو رفته بود. اصلا به چشم نمی آمد اما از عمق وجودم درد می‌کشیدم. حالا که درآمده هم اصلا به چشم نمی‌آید. تقارن نوک این خار با انگشت دست من چنین دردی را به وجود آورده بود. گاهی رابطه‌ی ما با برخی آدم ها نیز همین گونه است. بعضی ها به تنهایی اصلا به چشم نمی‌آیند ولی وقتی کنار شما قرار می‌گیرند، سوهان روح و روان شما می‌شوند. وقتی رابطه‌ای با آنها ندارید بسیار بی اهمیت‌اند اما هنگامی که وارد حریم شما می‌شوند مسائل بزرگی را ایجاد می‌کنند. ‌از کنار این بوته های خار با احتیاط عبور کنید. اگر از خطوط قرمز رد شدند بی درنگ آنها را بیرون کنید. قرار نیست خارها را تحمل کنید! اسماعیل دشمیر ۱۴۰۰/۱/۵ درخدمت‌باشیم!