#شبسوممحرم ؛ صحبت هایی کاملا دلی
شب رقیه جانم ؛ رفقای نزدیک من از عمق عشق و علاقه ام نسبت به سه ساله ی ارباب؛ خانم رقیه اطلاع دارند.
اما چطور شد که دیوانه ی او گشتم ؟
چند سال پیش که ورق زندگی ام کاملا برگشت و به معنای واقعی کلمه تنها و زمین خورده شدم ؛ در سیاهی شب های تارم نام رقیه و عمویش آرام بخش زندگی ام بود ؛ توسل به او و نامش زندگی ام را نجات داد؛ نفس زدن اسمش در هئیت بیت الحسین قرچک که این هئیت در منزل شهید مدافع حرم سید احسان میرسیار برگزار میشود ؛ قلبم را آرام ؛ توانم را افزون کرد که زندگی ام را بسازم
و حالا در بیت شهید ؛ در هنگام صدا زدن خانم رقیه و در مقابل پرچم مزین به نامش؛ به شرط قبولی ارباب و خانم جان ؛ شما همکاران عزیز را در ثواب نوکری و سینه زنی و میون داری امشب سهیم میکنم.
به یاد سید جواد ذاکر که گفت :
فخرم اينه تو دنيا که دلم با رقيه است
سبب خلقت من گفتن يا رقيه است
انا کلب الرقیه ، انا کلب الرقیه ، انا کلب الرقیه
و یا در آن سیاهی شب های تار که با نوای جواد مقدم نفس زدم :
شور و نفس های منی رقیه
از تو میخونم علنی رقیه
سرم رو میشکنم برات با این ذکر
حُب و غمت اَجَننی رقیه
شرمنده که طولانی شد ؛ یا علی مدد