جشن غدیر، نمای دینداری
اگرحضور میلیونی مردم در جشن غدیر را دینداری مردم ندانیم و آن را مصداقی برای گرایش عمیق آحاد یک جامعه به شعار توحید نپنداریم و این حرکت عظیم را ریشه در جهانبینی الهی نبینیم؛ چگونه میتوانیم تحلیلی همه جانبه و منصفانه از یک واقعهی اجتماعی_مذهبی با این ابعاد وسیع داشته باشیم؟
گفته شد، برپایی این همایش بزرگ کشوری نشان از دینداری مردم دارد. حضور چشمگیر و میلیونی مردم تهران در مسیر ده کیلومتری این جشن در سال گذشته باعث شد تا رهبر انقلاب اسلامی در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور به این مراسم باشکوه اشاره کنند: «این جشن غدیر در تهران خیلی چیز عجیبی بود! ... دیدید چه جوری در این جشن میلیونی، همه جور آدمی شرکت کردند؟ اینها طرفدار دینند، اینها دوست دارند دین را.» ۱۴۰۱/۰۵/۰۵
آری، وقتی به تلاش و همت میلیونی مردم یک جامعه برای تدارک چنین جشنی نگاه میکنیم و شاهد آنیم که شبانهروز بیهیچ چشمداشتی به ایجاد بستر مناسب برای شکلگیری یک محفل مبادرت میورزند و از استراحت خود و از مال خود به هر مقدار که در توان باشد، میگذرند؛ وقتی هرکس به هر میزان که به امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام ارادت دارد، مادی و معنوی هزینه میکند تا با یکدیگر سر این سفرهی کَرَم بنشینند و متنعم شوند؛ وقتی مردم از شادی هم شاد میشوند و روزها خلاقانه میاندیشیدند که چطور به روشهای گوناگون میتوانند لحظاتی زیبا بیافرینند و به یکدیگر هدیه دهند؛ وقتی با گذشت و ایثار برای یک کار گروهی از هم سبقت میگیرند؛ و در یک کلام، پیر و جوان، زن و مرد، ثروتمند و فقیر همه و همه در کنار هم قرار میگیرند تا بدون برچسبهای طبقه و درجه و طیف و قشر خاصی حضور داشته باشند، آیا میشود به چیزی غیر از جامعهی متمایل به شعار اصیل توحید اذعان داشت؟ آیا دینداری چیزی جز تحقق این شعار اصیل است. آیا توحید چیزی جز یکپارچگی و همرنگی و نفی طبقات اجتماعی زیر پرچم اعتقاد و ایمان به خدا است؟ آیا جامعهای اینچنین مصداقی از یک جامعهی دیندار نیست؟ آیا این صحنههای خلق شده از همبستگی و وحدت، از مهربانی و محبت، از کمک و دستگیری، از اطعام و هدیه، از ارادت به اهل بیت و معنویت، برآمده از جهانبینی مادی میتواند باشد؟ کدام مادیگرایی برای احیا، تداوم و استحکام یک باور، یک علاقه، یک گرایش آن هم کاملا الهی، حاضر است هزینه کند؟ کدام مادیباور میتواند چنین زندگی سعادتبخش و سرشار از آرامش و شادی ِرا خلق کند؟
امروز دنیا تشنهی لحظاتیست که از ته دل بدون هیچ واسطهی دارویی، غرض مادی، دلایل مصنوعی و واهی بخندد. امروز دنیا به دنبال طنابیست تا بدان چنگ زند و خود را از ورطهی چهکنمهای روزانه نجات دهد. امروز سرگردانی فرزندان آدام را در بیابان تیه نمیتوان پنهان کرد یا نادیده انگاشت. این دینداری و معنویت و کوشش اصحاب موسی سبب شد تا تمدن موسوی دوباره شکل گیرد و امتی از بیابان تیهی روزگارش نجات یابد.
امروز نیز این طریق علوی و محبت اوست که در قامت جمهوری اسلامی صحنههای ناب دینداری رقم میزند تا انشاءاللّه مقدمهی ظهور امام زمان علیه السلام و زمینهساز تمدن مهدوی گردد.
آری دینداری انسانها در معنایی بهوسعت همانیست که در مناسک حج و غدیر و اربعین حسینی شاهد آنیم.
به وسعت رنگ سپیدجامگان حجگزار، رنگیپوشان غدیر و سیاهپوشان اربعین.
که اگر دشمنان انسانیت، سیرهی توحید را که بر زبان و عمل پیامبر جاری بود و در غدیرخم، ادامه و حفظ آن به حضرت علی علیه السلام محول شد را ۲۵ سال خانهنشین نمیکردند و امر ولایت بر زمین نمیماند، امروز موکبهای سپیدپوش و آذینبستهی خود را برای شروع محرم و عزای حسین علیه السلام سیاهپوش نمیکردیم.
بنابراین درس امروز ما از تاریخ همان پیروی از ولایتیست که سهم انسانها را همیشه در عدالت و سعادت و بندگی خدا میخواهد. همان ولایتی که همچون نخ تسبیح دستان ما را به هم پیوند میزند.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
در واقعهی مسجد گوهرشاد چه گذشت و چه کسانی نقش داشتند؟
باید توجه داشت که در تحلیل یک واقعهی تاریخی به همه جوانب آن بپردازیم تا بتوانیم از آن درس بگیریم.
برای بررسی قطعات بههم پیوستهی این حادثهی عظیم با ما همراه شوید.👇
قسمت اول👈 حاج آقا حسین قمی
@ghalamenajib
قسمت اول: حاج آقا حسین قمی
"قضیه ی مسجد گوهرشاد برای چه به وجود آمد؟
این را فراموش نکنیم. نکته ی محوری، مرحوم حاجآقا حسین قمی است."(۸ فروردین ۱۳۹۶)
سید حسین طباطبائی قمی معروف به حاج آقا حسین قمی (۱۲۸۲-۱۳۶۶ق)، از فقها، علمای مبارز و مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری بود.
او علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان و امور مرجعیت، از فعالیتهای سیاسی غافل نبوده و همواره علیه حرکتهای ضد اسلامی حکومتها، ایستادگی مینمود که از جمله آنها مقابله با اقدامات رضاخان، خصوصا مساله کشف حجاب رضاخانی بود. طی این مبارزات، علما و مجتهدان مشهد از جمله حاج آقا حسین قمی جلسات متعددی برگزار کردند و توطئه حجابزدایی و موضوع اجباری شدن کلاه بینالمللی و برپایی جشنها و مجالسی همچون جشن مدرسه شاپور شیراز را که گروهی از دختران جوان با گیسوان نمایان به رقص و پایکوبی پرداخته بودند، مورد بحث و نقد قرار دادند.
در یکی از نشستها که در منزل حاج آقا حسین قمی برگزار گردید ایشان از اوضاع جاری مملکت و فشاری که بر اسلام وارد شده بشدت متأثر و گریان میشوند و سپس میفرمایند: «امروز اسلام فدایی میخواهد. بر مردم است که قیام کنند.»
در نهایت علما تصمیم میگیرند که حاج آقا حسین قمی در اعتراض به اقدامات رضاخان به تهران رفته، با او صحبت کند.
حاج آقا حسین پس از ورود به تهران (۲۹ ربیع الاول ۱۳۵۴) با قید استخارهای راهی شهر ری شده، در باغ «سراج الملک» منزل کردند. مردم مؤمن با حرکت خود به حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) و دیدار با مرجع خود، آمادگی خویشتن را برای هرگونه جانفشانی و فداکاری اعلام نمودند. حضور گسترده دیدارکنندگان موجب وحشت و هراس دولت رضاخانی گردید و در نتیجه ظهر روز دوم ربیعالثانی ملاقات با آیتالله قمی ممنوع اعلام شد و محل اقامت ایشان به محاصره کامل درآمد. پس از گذشت چند روز از محاصره محل، فرستادگان رضاخان به دیدار حاج آقا حسین قمی آمدند و با لحن بیادبانه اظهار کردند که: عرایض شما به سمع ملوکانه رسیده است. ایشان با بیاعتنایی به آنها فرمودند: «من باید با شخص شاه ملاقات کنم.»
این در حالی بود که رضاخان به شدّت از انجام این ملاقات واهمه داشت و از تحقق آن دوری میجست.
خبر بازداشت حاج آقا حسین قمی به مشهد رسید و حال و هوای شهر را دگرگون ساخت.
بسیاری از مردم مشهد در مسجد گوهرشاد اجتماع کردند و به سخنان وعاظ و خطبا چون شیخ محمدتقی بهلول گوش فرا دادند.
بنابراین باید توجه داشت که:
"عنصر مرحوم حاج آقا حسین قمی فراموش نشود؛ یک ملای واقعاً مجاهد فی سبیل الله نترس آمادهای که حاضر بود برود در دهان شیر دیگر، یعنی هیچ ابایی نداشت. از اینجا هم که بلند شد رفت، تنها رفت؛ با خودش مثلاً حشم و خدم و اینها نبرد، فقط دو تا از پسرهایش ظاهراً رفتند. این نکته قابل توجهی است."(۸ فروردین ۱۳۹۶)
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
قسمت دوم: مرحوم آقازاده
"نکته بعدی این است که مرحوم آقازاده فراموش نشود. آقازاده در قضایای مسجد گوهرشاد دخالتی نداشته، لکن دستگاه دربار، او را متهم کردند. بعد هم به خاطر همین اتهام، آقازاده را که در مشهد دارای شأن خیلی زیادی بود ... در خانه گرفتند او را کشیدندش بیرون، بدون اینکه اجازه بدهند حتی لباس مرتبی تنش کند، او را بردند. اول از مشهد به یزد بردند. مدتی آنجا بود، بعد هم به تهران و بعد از یکی دو سال مسموم و شهیدش کردند. ببینید اینها عناصر مهم قضیه مربوط به مسجد گوهرشاد است." (۸فروردین ۱۳۹۶)
میرزا محمد آقازاده ملقب به آقازادهٔ نجفی فرزند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی ، یکی از بنیانگذاران مشروطیت در ایران و از مراجع سهگانهٔ مقیم نجف بود. وی علوم مذهبی را نزد پدر خود تحصیل کرد و از محضر ایشان موفق به گرفتن درجهٔ اجتهاد گردید. در سال ۱۳۲۵ق به خراسان آمد. در مشهد مقیم شد و مجلس درسی در مسجد گوهرشاد برای تدریس علوم دینی به طلاٌب دایر کرد. آیتالله آقازاده در برقراری و تقویت مشروطیت در ایران ، در کنار پدر ، بسیار کوشید. آقازاده در سال ۱۳۰۴ش از شهر سبزوار بهعنوان نماینده مجلس مؤسسان انتخاب شد ولی از سالهای ۱۳۱۰ش به بعد یکی از مخالفین جدی رضاشاه محسوب میشد. آیتالله محمد آقازاده بهدلیل مخالفت با سیاستهای رضاخان بازداشت شد و به یزد تبعید شد. پس از چهارماه مجدداً به مشهد برگشت و پس از چند روزی حبس در زندان مشهد به تهران انتقال یافت. او در طی محاکمات ابتدائی در تهران به اعدام محکوم شد اما بهدلیل نفوذی که در حوزهٔ علمیهٔ نجف داشت و نیز تلاش عدهای از مراجع ، این حکم لغو شد و ایشان به اقامت اجباری در تهران محکوم گردید. آقازاده در تهران همچنان تحت مراقبت بود تا این که دو سال پس از واقعه خونین گوهرشاد به دلیل بیماری حاصل از مسمومیت به شهادت رسید. برخی از تألیفات ایشان عبارتند از: "القضاء و الشهادت"؛ "مبحث الفاظ"؛ حاشیهٔ "کفایهٔالاصول"؛ "التقریرات".
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
قسمت سوم: شیخ محمدتقی بهلول گنابادی
شیخ بهلول که از وضعیت حاج آقا حسین قمى باخبر شد با سرعت خود را به مشهد رساند و به قصد زیارت وارد حرم شد تا بعد از آن براى دیدار آیت الله قمى عازم تهران شود. مأموران امنیتى که متوجه حضور او در حرم شده بودند، خواستند او را با خود به شهربانى ببرند، اما زوار جلوگیرى کردند و شیخ به طور موقت در یکى از حجره هاى حرم تحت نظر قرار گرفت. در این هنگام فردى به نام نواب احتشام رضوى سرکشیک پنجم آستانه به دیدن او آمد. به تحریک نواب احتشام مردم شیخ بهلول را از حجره بیرون آوردند و نگهبانها هم از ترس فرار کردند. شیخ بر فراز منبر قرار گرفت. مردم از هر طرف شروع به دادن شعار علیه حکومت و شاه کردند. آنگاه که سکوت بر مجلس حکم فرما شد، شیخ بهلول شروع به صحبت کرد: «...اکنون کار از اصلاح گذشته، وظیفه ما این است که کمرها را محکم بسته و دست از جان شسته براى جهاد دینى حاضر شویم و بکوشیم تا حضرت آیت الله العظمى آقاى قمى را از زندان تهران نجات دهیم. یا همه کشته شویم یا دولت موجود را براندازیم..."
روز چهاردهم ربیع الثانى ۱۳۵۴ ق. گروههاى مختلف مردم مشهد و روستاهاى اطراف به سوى مسجد گوهرشاد حرکت کردند تا به جمع مردم و روحانیون متحصن در مسجد بپیوندند، لیکن قزاقهاى رضاخان با نواختن شیپور جنگ بى محابا روى مردم آتش گشودند و حدود یکصد نفر را شهید و مجروح کردند. مردم مقاوم و صبور با داس و چهارشاخ و بیل به مقابله برخاسته، به حرکت خود ادامه دادند و پس از عقب راندن قزاقها به طرف مسجد سرازیر شدند. حضور زنان مسلمان در این قیام بسیار چشمگیر بود. نیمههاى شب یکشنبه نیروهاى قزاق پس از دستور رضاخان به فرماندهى سرهنگ ایرج مطبوعى در نقاط حساس مسجد گوهرشاد و اطراف آن مستقر شدند. مسلسلهاى سنگین را به بامهاى مشرف بر حیاط مسجد قرار داده، سپس حمله را آغاز کردند و هنگامى که سپیده صبح زد، بیش از دوهزار (تا پنج هزار) شهید در مسجد گوهرشاد و در صحن و دالانهاى مسجد در خون غلتان بودند. کامیونهاى نظامى براى حمل جنازه ها آماده مى شدند. به گفته یک شاهد عینى پنجاه و شش کامیون جنازه از مسجد بیرون بردند و حتى زخمیان را نیز همراه کشته شدگان در گودالهاى منطقه گلشهر مشهد دفن کردند.
شیخ بهلول با کمک مردم از مهلکه مسجد گوهرشاد نجات داده شد. او پیاده مشهد را به قصد افغانستان ترک کرد و پس از مدتها سفر، مخفیانه وارد این کشور شد. نیروهاى امنیتى او را دستگیر کرند و مدت سى و پنج سال اقامت وى در افغانستان به اسارت و تبعید گذشت. او در این سالها به چهرهاى شناخته شده تبدیل گشت. علم و عمل این عالم مبارز شیعى همه را تحت تأثیر قرار داده بود. او در سه دهه اقامت خود در عین اسارت و تبعید به تدریس پرداخت. سرپرست کودکان بى سرپرست بود. پرستار مهربانى بود که دستان شفابخشش بیماران بسیارى را از مرگ نجات داد. هنوز ذهن پیرمردان و پیرزنان کابل، مزار شریف، هرات، سرحدّات پاکستان و... مملو از خاطرات اوست.
شیخ بهلول پس از سى و یک سال اسارت و تبعید آزاد شد و به دمشق رفت و از آنجا راهى مصر گردید و در دانشگاه الازهر به تدریس علوم دینى پرداخت. در بخش فارسى رادیو قاهره هم فعالیت کرد. پس از آن براى دیدن خواهر و مادرش به نجف مسافرت نمود. پس از چند سال اقامت و فعالیت ـ نوشتن مقالات و سرودن اشعار بر ضد یهود و آمریکا در دولت پهلوى به عربى و فارسى در کنار مرقد پاک و مطهر امیرمؤمنان (علیه السلام) ـ به ایران بازگشت و همان زمان توسط نیروهاى مزدور سلطنتى دستگیر شد، اما مدتى بعد آزاد گشت.
رهبر انقلاب بعد از شنیدن خبر وفات ایشان درباره او میفرماید:
"خبر درگذشت روحانی وارسته و پارسا مرحوم حجتالاسلام آقای شیخ محمدتقی بهلول رحمةاللهعلیه را با تأسف و دریغ، دریافت کردم. این بندهی صالح و مجاهد و پرهیزگار که عمر طولانی و پرماجرای خود را یکسره با مجاهدت و تلاش گذرانید، یکی از شگفتیهای روزگار ما بود. هفتادسال پیش در ماجرای خونین مسجد گوهرشاد، زبان گویای ستمدیدگان وحقطلبان شد و آماج کینهی حکومت سرکوبگر پهلوی گشت. بیستوپنجسال مظلومانه در اسارت حکومت ظالم دیگری انواع رنجها و آزارها را تحمّل کرد. پس از آن سالها در مصر و عراق ندای مظلومیت ملت ایران را از رسانهها به گوش مسلمانان رسانید. سالها پس از آن در ایران بیهیچ پاداش و توقعی به هدایت دینی مردم پرداخت. در سالهای دفاع مقدس همهجا دلهای جوان و نورانی رزمندگان را از فیض بیان رسا و صادقانهی خود نشاط و شادابی بخشید، نودسال از یکقرن عمر خود را به خدمت به مردم و عبادت خداوند گذرانید. زهد و وارستگی او، تحّرک و تلاش بیوقفهی پیکر نحیف او، ذهن روشن و فعال او، حافظهی بینظیر او، دهان همیشه صائم او، غذا و لباس و منش فقیرانهی او، شجاعت و فصاحت و ویژگیهای اخلاقی برجستهی او، از این مؤمنِ صادق، انسانی استثنائی ساخته بود."
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
آمریکای بحرانساز و بحرانزیست
آمریکا از یک سو بحرانزیست است و از سوی دیگر بحرانساز. بحرانزیستیِ آمریکا ریشه در جاهلیتی دارد که امروز جاهلیت مدرن نامیده میشود. نسبت دادنِ جاهلیت به قوم و ملتی، تنها به دلیل بیسوادی و نادانی نیست، هرچند این دو نیز در جاهلیت دیده میشود لیکن جاهلیت به معنای وجود خُلقیات پستی است که در یک جامعه رشد کرده و ریشه میدواند. رفتارهای ددمنشانهی مردم از آدمکشی، دزدی، تجاوز، حقکشی و ضعیفکشی گرفته تا هرزگی جنسی، هرج و مرج جنسی، ابتذال اخلاقی و چیره شدن بساط حیا از بین مردم.
این ویژگیها در عربستان قبل از ظهور اسلام بود که پیغمبر برای درمان و مبارزه با آن مبعوث شد و امروز همان رذایل اخلاقی به شیوههای جدیدتر، شدیدتر و وسیعتر در دنیای به اصطلاح متمدن غربی سازمان یافته است. آنچه در غرب امروز به ویژه در آمریکا شاهد آنیم زندگی انسان بر اساس حرص و طمع است. در چنین زیستگاهی پایهی همه ارزشها پول است و هر چیزی را که بتوان به عنوان سرمایه بدان نگریست ارزشمند میدانند در واقع معیار، سرمایهداری و فربه شدن برخی کمپانیها و کارتلهاست.
در یک مثال کاملا محسوس میتوان به بردگی انسانها و تجارت زنان نیز اشاره کرد. وقتی همه چیز با معیار سرمایهداری سنجیده میشود؛ در این میان یک نوع انسان به دلیل رنگ پوست و دیگری به دلیل جنسیت میتواند در خدمت سرمایهداران قرار گیرد پس ارزشمند میشود اما ارزشمندی او تنها در مسیر خدمترسانی و سودرسانی به همان سرمایهداران معنا میشود و اگر حرکتی خلاف اهداف آنها داشته باشند نهتنها ارزشمند نیستند بلکه ضد ارزش میشوند. در چنین تمدنی حتی علم و فناوری در خدمت کشتار مردم و در مسیر غارت کشورهای ضعیف است.
جالب اینجاست که تمدن غرب برای اقناع اذهان عمومی دست به منطقهای مصنوعی زده و برای هر یک از این باتلاقهای انسانی، پشتوانههای فکری میچیند. این نوع زیست بهطورقطع بحرانی خواهد بود چرا که بر خلاف فطرت بشریست و بویی از حق و انسانیت نبرده است و باطل حبابیست که از بین خواهد رفت. بدین ترتیب هر روز بحرانی از پس بحران دیگر در جامعه ایجاد شده و همچون کلاف سردرگمی باید به دنبال راه و روشی باشند تا با عبور از آن بتوانند اهالی سرزمین خود را برای چندی دگر با خود همراه سازند. اما همین کشور که نمایی از ثروت دارد در زمانی که سوز و سرما زیاد میشود عدهای در خیابانها جان میدهند و وقتی گرما به اوج خود میرسد عدهای دیگر تلف میشوند.
این وضعیت به چه معناست؟ آیا چنین نظامی نمای ظلم و تبعیض و بیعدالتی و در یک کلام بحران زیستی نیست؟ حال همین کشور برای حل بسیاری از بحرانهای خود دست به بحرانسازی در کشورهای دیگر میزند. او باید بحران بسازد تا از بحران در مرزهای دیگر ارتزاق کند. رهبر معظم انقلاب میفرمایند: "شبکههای مافیایی قدرت در داخل آمریکا، از بحرانهایی که در سراسر جهان اتّفاق میافتد ارتزاق میکنند، استفاده میکنند. اساساً آمریکا یک رژیم مافیایی است؛ یک رژیم مافیایی است: مافیای سیاسی، مافیای اقتصادی، مافیای اسلحهسازی؛ انواع و اقسام مافیاهایی که سیاستهای این کشور را در دست دارند و هدایت میکنند و کنترل کشور در واقع دست آنها است؛ پشت سر دولتها کسانی را روی کار میآورند، کسانی را از کار بر کنار میکنند؛ این مافیاها رؤسای جمهور را سر کار میآورند. آن وقت این مجموعهی مافیایی، این رژیم مافیایی احتیاج دارد که در اطراف دنیا یک جاهایی بحران وجود داشته باشد، لذا کانونهای بحران را خلق میکند. در منطقهی غرب آسیا شما ببینید چقدر اینها بحرانسازی کردند؛ اینها احتیاج پیدا کردند موجودی مثل داعش را به وجود بیاورند که سگ دستآموز آنها بود که علناً، صریحاً، به شکل آشکار، فیلمبرداریشده افراد را سر ببرند، یا زندهزنده بسوزانند، یا غرق کنند در آب و فیلمش را به دنیا نشان بدهند؛ این را آمریکا به وجود آورد؛ خودشان اعتراف کردند؛ خودشان گفتند که این را آنها به وجود آوردند؛ اینها بحرانساز هستند. اگر نتوانند بحران ایجاد کنند کارخانههای اسلحهسازی نمیتوانند حدّاکثر استفادهی خودشان را بکنند؛ ناچار باید در دنیا بحرانسازی کنند تا منافع این مافیاها حدّاکثری بشود."(۱۰ اسفند ۱۴۰۰، بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث)
بدین ترتیب میتوان گفت این جاهلیت است که ریشه این خصلت مذموم آمریکاست بنابراین باید برای مبارزه با آن دنبال راهی بود و این راه همان راهی است که پیامبر پس از بعثت در مبارزه با جاهلیت جزیرة العرب در پیش گرفت.
در درجهی اول تقویت ایمان و توسعهی گروههای مؤمن و مقاوم در سرتاسر عالم است. از سوی دیگر قوت و استحکام نظام اسلامی و توسعه ثمرات آن به فرا مرزهاست که البته این مهم برنامهریزی خردمندانه و حکمتآمیز با توجه به تمام مختصات جاهلیت میطلبد.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
انتشار یادداشت "آمریکای بحرانساز و بحرانزیست" در روزنامه راه مردم
@ghalamenajib
قانون حجاب با پیوست فرهنگی
بسیاری معتقدند در باب مسئلهی حجاب باید کار فرهنگی کرد. برخی دیگر میگویند باید قانونی رفتار کرد یعنی اگر بخواهیم کار فرهنگی انجام دهیم بهطور قطع زمانبر و تدریجی خواهد بود و بنابراین پاسخ نیاز امروز جامعه را نخواهد داد.
نگارنده معتقد است که چرا به راهکار سومی نمیاندیشیم؟
یعنی پرداختن به قانون حجاب اما با پیوست فرهنگی
به این صورت که قانون حجاب که البته وجود دارد را با یک بازنگری جدی و ایجاد شیوههای بازدارنده اما به دور از هرگونه خشونت تدوین کرده و همین عمل را همراه با کار فرهنگی توأمان کنیم. به این ترتیب که خود نیروهای مربوط به نیروی انتظامی را با رویکرد فرهنگی بسیار دقیق تربیت کرده و بعد وارد عمل کنیم. یعنی نوعی نیروی نظامی با تعریف و کارایی خاص. در چنین حالتی فرد ناظر هم از اصول حقوقی آگاه است و هم برای برخورد فرهنگی آموزش دیده است.
از سوی دیگر میدانیم که هر قانونی، مخالفان و متخلفان خود را خواهد داشت مانند بسیاری از قوانین دیگر اجتماعی و تنها به این گونه دلایل واهی، نمیتوان از قانون چشمپوشی کرد!
بسیارند کسانی که حوصله ایستادن پشت چراغ قرمز را ندارند اما باید پشت خطوط بایستند و در صورت عبور از خطوط جریمه میشوند.
البته بحث حجاب بسیار مهمتر و عمیقتر از اینگونه قوانین است چرا که شاید در مثال بالا، با عبور از خط قرمز اتفاق خاصی گریبان فرد را نگیرد و تنها با تکرار تخلف، هزینهی جریمه بالا رفته و اگر متخطی توانایی پرداخت آن را نداشته باشد نهایتا منجر به توقیف سواری او شود و در غیر این صورت اگر داشته باشد، جریمه نقدی، کیفر بسیار ناچیزی برای او خواهد بود.
همین داستان را درباره مسئلهی حجاب ببینیم اگر فقط قانونی به این امر نگاه کنیم همین روند برای اقشاری از جامعه رقم میخورد به این صورت که برای عدهای هزینه ندارد یا هزینه اندکی دارد و از سوی دیگر نهتنها هرگز به دلیل جرمش حادثهای محسوس خلق نمیشود تا حداقل اجتماع با او برخورد کند بلکه اثرات معنوی آن در جامعه بسیار بیش از یک تخلف رانندگی است. در مثال رانندگی و یا سایر قوانین در بسیاری از موارد این خود مردم هستند که در کنترل رفتارهای ناهنجار نقش دارند و گاهی فرد مجرم به دلیل رفتارش بهحدی متضرر میشود که خود، متنبه شده و از ادامه رفتار منصرف میشود. مانند یک تصادف یا چیزی شبیه به آن. اما دربارهی حجاب شاید هرگز به حادثهی دفعی و محسوسی که حاصل از نفی آن در جامعه باشد مواجه نشود. بنابراین با وجود اهمیت و ضرورت قانون، اما باید دانست که به هیچ وجه کفایت نمیکند و در کنار کار جدی در این زمینه باید به دنبال راهکارهای جدیتر در ایجاد بسترهای مناسب فرهنگی بود.
یکی از این بسترها بسط، تبیین، ترویج و تبلیغ فلسفهی حجاب است. فلسفه حجاب ابعاد گوناگونی دارد و خارج از بحث شرعی که بسیار در جامعهی امروز کمرنگ شده و آن وجههی مشروعیت اجتماعیاش ضعیف گشته است؛ بحث شناختی و معرفتی حجاب است که باید بر آن تأکید شود و این نکته حائز اهمیت است که تمام احکام شرعی یعنی منظومهی ارزشی اسلام یا بهعبارتی بایدها و نبایدهای اسلام ریشه در منظومهی معرفتی و هستها و نیستهای آن دارد. به زبانی ساده احکام شرعی حکمت و دلیلی دارند که اگر این بُعد از اسلام تبیین شود، دلها با آن همسو شده و تسلیم میگردند.
انشاءاللّه در روزهای آینده به فلسفه حجاب در بعد شناختی بیشتر خواهیم پرداخت.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
کانون کارگردانان سینمای ایران و اتحاديه تهیهکنندگان در اعتراض به حکم آزاده صمدی که بر خلاف قانون کشف حجاب کرده است بیانیهای مشترک صادر کردهاند و حکم صادره را توهین به شعور تمام اهالی سینما میدانند.
من فقط یک سؤال دارم...
نوع پوشش این خانم بازیگر(نازنین بیاتی) آیا توهین به شعور متدینین نیست؟...
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
40.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای گروه سرود مصباح از بیرجند در برنامه همآهنگ
موضوع: عدالت
مدتی است که برنامهای به نام همآهنگ از شبکه افق پخش میشود. واقعا عالیه. باید چنین برنامههایی و چنین سرودههایی بهشدت تشویق و حمایت بشن.
به محتوای سرود تا پایان به دقت گوش کنید...
@ghalamenajib
هیئت کانون تبیین
در رهنمودهای رهبر انقلاب، جهاد تبیین از اهم عرصه جهاد برشمرده شده است و ضمن باارزش شمردن دیگر عرصهها توجه بیشتر و ویژهای به آن مبذول داشته و همه اقشار جامعه مخصوصا جوانان را به این جهاد دعوت میکنند. ایشان تأکید دارند که از همهی عرصههای جهاد مهمتر، عرصه «تبیین و روشنگری» است. اگر روشنگری باشد، همهی این عرصههای گوناگون دیگر در وقت خود و جای خود وضعشان روشن خواهد شد. آیتالله خامنهای در توصیف امر روشنگری میفرمایند: «هرکدام از شما بهعنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید... افکار درست را، افکار صحیح را منتشر کنید، پاسخ به اشکالات را، پاسخ به ابهامآفرینیها را در این فضا با استفادهی از این امکان منتشر کنید و میتوانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه جهاد کنید.»5/7/1400، (بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی)
ایشان با نگاهی مکتبی به هیئتها بهعنوان عناصر تأثیرگذار در پیروزی انقلاب و پس از آن، در هشت سال دفاع مقدس، آن را کانون تبیین معرفی میکنند.
حال سؤال این است؛ چه زمینهها و چه ویژگیهایی در بستر هیئتها وجود دارد که رهبری آن را کانون و مرکز مهمترین و باارزشترین جهادها معرفی میکند؟
۱. اولیت دلیل مردمی بودن است، این خود مردم هستند که هیئت را بر محور عشق به ائمه علیهمالسلام تشکیل داده و اداره میکنند نه دستگاه دولتی و حکومتی. همین خصلت مردمی بودن یعنی؛ مراسم و تشکیلات را خود برپا میکنند، خود اداره و مدیریت میکنند و خود، آن را پاس میدارند. بدینترتیب هیئت، نمایشی یا تزئینی نیست بلکه از دلها و قلبها میجوشد. از این رو مؤثر است و تداوم دارد.
۲. نقش روحانیت و مداح بسیار مؤثر است. مردم گردانندگان اصلی آناند، اما روحانی، تبیینگر و گسترشدهندهی معرفت است و مداح نیز با هنرنمایی خود، آن محتوای ناب و معارف الهی را به دل و جان مردم منتقل میکند. درواقع هیئتهای مذهبی در طول تاریخ بهخصوص در طول تاریخ تشیع در ایران، عامل اصلی گسترش فرهنگ اسلامی در بین مردم و نهادینه کردن آن بودهاند. رهبر معظم انقلاب راجع به این موضوع میفرمایند: «ما مسلمانها و بهخصوص ما شیعیان، امتیازی داریم که دیگر ملیتها و ادیان این امتیاز را بهقدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دینی که به شکل روبهرو، چهره به چهره، نفس به نفس تشکیل میشود که این را درجاهای دیگر دنیا و در ادیان دیگر کمتر میشود پیدا کرد. هست؛ نه به این قوّت، نه به این وسعت، نه به این تأثیرگذاری و محتواهای راقی.» 4/4/1387(در دیدار با مداحان)
ایشان معتقدند، فضای هیئت بهگونهای است که منطق و عاطفه را باهم در خود جمع کرده است؛ و راز موفقیت آنهم این است که در کنار شعور، شور را نیز در خود دارد.
سوال دیگری نیز در رابطه با اهمیت هیئت مطرح میشود بدینترتیب که با توجه به وسعت و قوت فضای مجازی، چرا رهبر انقلاب هیئت را که اغلب در مکانهایی همچون مسجد و حسینیه تشکیل میشود و محدود هستند؛ کانون جهاد میدانند به عبارتی رهبر انقلاب چطور با علم به تأثیر فضای مجازی، هیئتها را به شکلی موظف و مسئول در این حیطه معرفی میکند و انتظار دارد در هر دو وجه «تبیین مکتب» یعنی تبیین مسائل اصولی و سبک زندگی و در وجه دوم «حرکت و پویایی» فعالیت مثبت و جهادی داشته باشند. به این سؤال شاید بتوان به این صورت پاسخ داد:
۱. همانطور که هیئت خود دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که میتواند کانون جهاد قرارگیرد؛ قطعاً مسجد و حسینیه نیز بهعنوان مکان برای چنین جهادی از شرایطی برخوردار است که تأثیرگذار بر روح و افکار انسانهاست. یکی از این خصوصیات میتواند منزلت این اماکن مقدس باشد که حضور در آنها روح را جلا می دهد چرا که آنجا مرکز اتصال زمین به آسمان است.
۲. افرادی که برای بزرگداشت و احیای یک واقعه و یا یک شخص به این مکانها میروند سابقه اعتقادی دارند و همین، زمینهی جذب بهتر و بیشتری را برای آنها فراهم میکند.
۳. وجود یک مکان خاص که افراد صورت بهصورت و نفس به نفس با یکدیگر تعامل دارند و در مدار جذب معارف قرار میگیرند و اسباب بروز احساسات، برایشان مهیاست بیشک در انتقال مفاهیم مؤثرتر است.
بنابراین هیئتها هم از جهت گردانندگان آن و هم از جهت مکانی که حضور دارند دارای ظرفیتهای بسزایی هستند که میتوانند کانون تبیین و تبیینگری قرار گیرند.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
شهادت حسینبنعلی (سلاماللهعلیه) فوق همهی شهادتها است؛ ببینید چطور بعد از هزار و دویست - سیصد سال دلها را مثل مغناطیسی میکشاند.۱۳۹۷/۱۲/۲۲
گزیدهای از بیانات در دیدارهای خانوادههای شهدای مدافع حرم
@ghalamenajib
حسین(علیه السلام) در کالبد زینب(سلام الله علیها)
📌. زینب(سلام الله علیها) کیست؟
📌آیا تنها میتوان گفت او دختر علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) است؟
📌آیا باید گفت او نوهی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم ) است؟
📌آیا شناختِ او به خواهر بودن حسین(علیه السّلام) بس است؟
هرگز...
هرگز در اندیشه نمیگنجد، وصف زینب فقط دختر، نوه و یا خواهرِ شایستهترین و مقدسترین انسانهایی باشد که هستی و عالم، از ازل تا ابد، به خود دیده است.
📌پس او کیست؟
📌او کیست که رسالتش احیای رسالت پیامبر خداست؟
📌بُرَندِگیِ کلامش همچون بُرَندِگیِ کلام فاطمه است؟
📌قدرت صبرش به قدر قدرت صبر علی است؟
📌و رضای او در قربانی دادن به قامت رضای حسین میرسد؟
اما نه... باز هم زینب در اینها خلاصه نمیشود. اندیشه به بالاتر از این اوصاف نوید میدهد.
📌پس زینب کیست که زبانم در وصفش قاصر است؟
اگر او را خواهر و مادر و عمه شهدای دشت کربلا هم بنامم، باز فهمم تشنهی وصفی دیگر است.
آری او شایستهترین مأموم امام زمان خویش است. فضیلت او نه در نسبتش با سروران اهل بهشت، که او خود تمام قد سرور اهل بهشت است.
او یک «زن کامل»، یک «آینه تمام عیار جمال و جلال حق» ، یک «اسوهی یگانه در مسیر ولایت» است. او به راستی نشان داد که اگر قدمهایت را با ولی زمانت هماهنگ سازی بزرگترین رسالتها را که بزرگترین مردان زمانت نمیتوانند به دوش بکشند به دوش تو میگذارند.
🔷 همانند بانویی که رسالت رسوا کردن دستگاه فراعنه را به دوش کشید.
🔷درست مانند بانویی که رسالت به دنیا آمدن منجی زمان خویش را به عهده داشت.
🔷 مانند همان زمان که بانویی، رسالت دفاع از حریم ولایت علوی را به تن خرید.
... و امروز زینب، از نسل والاترین زنان عالم، سنگینترین وظیفه را که دیگر حسین نبود تا به دوش بگیرد؛ او به دوش گرفت و سرنوشت کربلا را نه آن طور که یزیدیان میخواستند رقم بزنند؛ بلکه آنطور که افلاکیان در عرش میخواندند رقم زد.
حسین در گودال قتلگاه نماند...
زینب ادامه حسین است...
حسین در کالبد زینب، کربلا را ادامه داد..
امروز برای همه زنان عالم
🌿زینب و بصیرتش
🌿زینب و جهادش
🌿زینب و مقاومتش
🌿زینب و صبرش...
بهترین الگوست...
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
چند سؤال به بهانه دو عروسی
چند شبیست که فیلم، عکس و انواع کلیپهای عروسیِ دو تن از بازیگران، محمدرضا گلزار و بهرام رادان در فضای مجازی دستبهدست میشود که قطعا پخش، انتشار و دیده شدنِ حداکثری آن برخاسته از ارادهی صاحبان آن است و از آنجا که عصر، عصر مخاطبسالاریست چند سؤال دارم:
👈۱. این افراد چه اهداف پیدا و پنهانی از این همه خودنمایشی دنبال میکنند❓
👈۲. چه کسی یا کسانی از حمایت آنها در دیدهشدن حداکثری بهره میبرند❓
👈۳. چرا از همهی تصاویر این دو مراسم تنها بخش خطبهی عقدِ (بهقول خودشان) آریایی منعکس شده است❓
👈۴. هر دوی این دو نفر در ظاهر عقد آریایی بستهاند در صورتی که قطعا دروغ محض است. چراکه هر دو یا در ایران عقد کردهاند.( گلزار در تهران )یا به ایران برخواهند گشت. (بهرام رادان در تفلیسِ گرجستان) در این صورت برای زندگی در ایران باید عقد خود را ثبت کنند که قانون خود را دارد و نمیتوانند زندگی خود را بهطور غیرقانونی و علنی در ایران ادامه دهند و از آنجا که هر دو فقط در ایران است که زندگی بهاصطلاح هنری خود را معنا میکنند بنابراین قطعا عقد با خطبه اسلامی آن را ثبت کردهاند. حال سؤال اینجاست که چرا با مخاطبان خود صادق نیستند❓حال بگذریم از اینکه به دلیل یک جمله عربی اینگونه بازی میکنند اما برای سرمایهگذاری، سفر،خوشگذرونی و ...کشورهای عربی را میپسندند. این تناقض را چگونه حل کنیم❓چگونه آنان را یک آریایی غیور بدانیم❓🤔
از سوی دیگر اجازه میخواهم بهعنوان یک شهروند از مسئولین چند سؤالی بپرسم:
📛 قطعا امر حجاب و رعایت آن در جامعه اسلامی از اهم مسائل است و برخورد قوه قضائیه با تمام نقاط ضعف و قوتش قابل حمایت است. مخصوصا در برخورد با سلبریتیهایی که نقش الگو و گاهی رهبری در برخی جریانات دارند اما سؤال، آیا گناه امثال محمدرضا گلزار و بهرام رادان در ترویج این سبک مراسم عروسی، انتشار عکس و فیلمهای کاملا خصوصی و از همه مهمتر پخش خطبه عقد آریایی، کمتر از کشف حجاب امثال آزاده صمدیست؟ آیا این دو بازیگر مرد بیش از آزاده صمدی و افسانه بایگان و...نیاز به تشکیل پرونده ندارند❓
📛 از اینها مهمتر، یک سؤال ِ درِ گوشی. داستان این مدل فیلتر کردنِ فضای مجازی چیست❓
📛 آیا با توجه به روند حضور کاربران در صفحات اینستگرام در این چند ماه اخیر هنوز متوجه نشدهاید که این سبک از محدودیت بازدارندگی ندارد❓
📛 آیا اجازه داریم بهگونهای دیگر به این مدل فیلترینگ نگاه کنیم که نه با نبودنش فرقی دارد و نه محدودیتی در استفادهی از آن مطرح است ❓
📛آیا میتوانیم فلسفه این نوع از فیلترینگ را لقمهی چربی برای برخی بدانیم❓
📛 تا چندی پیش با مافیای شکر، روغن، سیمان، چادر، مرغ و گوشت و حتی کنکور مواجه بودیم. آیا امروز حق داریم به وجود مافیای فیلترشکن نیز معتقد باشیم❓این چه مافیاییست که هیچ دولت و مجلسی دستش به خنثی کردنش نمیرسد❓
📛 آقایان متولی امر، آقای فرهنگ، آقای شورای عالی فضای مجازی، آقایان مسئول، خوابید یا خود را به خواب زدهاید❓
📛ما تا کی آش فرهنگ جامعه را هم بزنیم❓ تا کی پاسخ شبهات و ناامیدیها و ناکارآمدی شما را در این فضای ولنگار فرهنگی بدهیم❓تا کی میخواهید دلیل بسیاری از اعمال خود را رسانهای نکنید❓
📛تا کی قرار است مدیریت فرهنگ جامعه بهدست نرمافزارهای خارجی باشد و چنان بر اذهان مخصوصا جوانان حکومت کند که نه ما بدانیم آنها در چه دنیایی سیر میکنند و نه آنها بدانند ما که هستیم و چه میگوییم❓
📛مگر شما از چین و روسیه کمترید که حتی حاضر نیستید برای حفظ نظامی که بر کرسی آن تکیه زدهاید مدیریت فضای مجازی و فرهنگی آن را بهدست گیرید❓
📛مگر شما کمتر از آمریکا هستید که حتی حاضر نمیشوید همچون او که نماینده پلتفرم تیکتاک را به دادگاه کشاند نماینده این افتضاح (اینستا) را به محکمه بکشانید❓ نگویید که نمایندهای در کشور ندارد که این خود عذری بدتر از گناه است.
کلام آخر
تکلیف افراد بسیاری در کشور روشن است ما نه از سلبریتیها انتظار حرکتهای معقول و منطقی داریم و نه از برخی مسئولینی که یک دهه کشور را از هر جهت یا متوقف کردند یا به عقب کشاندند. بلکه تمام مطالبه و توقع ما از آن دسته مسئولینیست که همچون بسیاری از افراد جامعه رنج دوران کشیدهاند و امروز با نام انقلاب و انقلابی حضور دارند. ما از فرماندهان این جنگ فرهنگی شجاعت و تقوا میخواهیم.
این را بدانید که کارآمدی و ناکارآمدی شما هرگز خدشهای به باورها و مبانی دینی و انقلابی ما وارد نخواهد کرد این شما هستید که با اعمال و گفتارتان هر لحظه در دادگاه عدل و حق قضاوت میشوید و باید پاسخگو باشید.
آن روز خیلی دور نیست....
✍زينب نجیب
#محمدرضا_گلزار
#بهرام_رادان
#دولتاسلامی
@ghalamenajib
حسین، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد
🔥آقا مرا به لاک سیاه همان زنی که پشت دسته های عزا میرود،ببخش 🔥
گاه در بین برخی از مداحان بزرگوار دیده میشود که برای احترام به همهی عزاداران و عاشقان اباعبدالله بیتی میخوانند و برایش خوب میگریند اما نمیدانند که چقدر میتواند سخنشان بیراهه باشد و باعث سوءبرداشتها شود.
یک مداح با صدایش، با سرودههایش، زینتبخش هیئتهاست. او با هنرش شور میدهد اما باید بداند که شور او منطبق بر دین و دیانت باشد. نه خوشآمد این و آن.
آری، حسین برای همه انسانهاست از شیعه و سنی گرفته تا مسیحی و زرتشت و یهود و بودا. مگر وهب مسیحی نبود که در رکاب حسین شهید شد. مگر ظهیر سنی نبود که در سرزمین نینوا شیعه شد و برای حسین تا لحظه آخر جان داد.
مغناطیس حسین آن چنان قویست که اگر درونمایهات از جنس او باشد جذب خواهی شد. اینها را میدانیم و به چنین امامی میبالیم.
👈 اما یادمان نرود که امام حسین برای زنده نگه داشتن همهی دین قیام کرد. نه فقط محبت و عشق. او برای اجرای تمام احکام اسلام شهید شد. احکامی که اگر نباشند دیگر خبری از محبت و عشق نخواهد بود. حرکت او را پلورالیسمی تفسیر نکنیم.
👈 قیام او سیاسی هم بود. او به سیاستی معتقد بود که بر پایه دیانت باشد. قیام او را سکولار تعریف نکنیم.
👈حرکت امام حسین مقابله با ظلم هم بود. ستم به انسان و انسانیت. قیام او را خانوادگی جلوه ندهید.
حسین را بهماهو حسین تعریف کنیم. نه یک کلمه اضافه نه یک کلمه کم.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
حق نمیسوزد...
وقتی به مرد ۳۷ سالهای که به گفتهی نزدیکانش از ثبات شخصیت برخوردار نیست و مرتکب هر عملی میشود تا دیده شود، از وطن و سرزمین مادری خود گریخته، به کشوری غریب پناهنده میشود و در فاصلهی زمانی اندک، دو بار با حمایت پلیسِ امنیتِ کشوری غربی به عقیده و باور و مقدسات میلیاردها انسان در این کرهٔ خاکی اهانت میکند، به بدترین شکل ممکن کتاب قرآن، این کلام الهی را در مقابل چشمان حقیقتجوی بشر آتش میزند و بعد حکم شهروندی خود را از همان کشور دریافت میکند؛ با خود میاندیشم که چه هدف یا اهدافی پشت این روایت تصویری دنبال میشود؟
مسلم است که مشتی خاک بهسوی آفتاب، ذرهای از نور و درخشش و گرمای آن نمیکاهد. این خاک است که پس از پرتاب به اجزائش تجزیه میشود و هر ذرهی آن بیخاصیت در کناری میافتد.
اما این چشمان حقجوی انسانهاست که نگاهشان بعد از کنار رفتن غبار، به دنبال آن نور پرجاذبه، بهسوی آن آفتاب درخشان، روشن میشود. چشمها به افق خیره شده و چنان تشنهی انوار آن خواهد شد که یادشان نمیماند آن مشتی خاک که بود و چه بود.
و اما هدف دشمن...
دشمنِ گمراه و دستپاچهای که در تب و تاب روند هدایتی این کتاب عظیمالشأن متحیر است که چطور چند آیهی مکتوب قادر است قلبها و اذهان را اینچنین تصاحب کند، دامن هدایتی خود را بر جهان تاریک امروز پهن کند، داعیهی آزادی و عدالت سر دهد و دلها را برانگیزد تا خط بطلانی بر جاهلیت مدرن کشد؛ تصمیم میگیرد مفلوکانه به نام آزادی بیان و آزادی عقیده، باب اهانت را بگستراند تا شاید کمی از قدرت، شأن و اعتبار آن بکاهد. غافل از آنکه تاریخ نشان داد آنان که برای نشنیدن صوت قرآن از زبان پیغمبر، روزها پنبه در گوش میگذاشتند و با هم عهد میبستند که حتی آیهای از آن را گوش نسپارند؛ شبانه، مخفیانه پشت دیوارها مینشستند و با شنیدن آیات مشعوف میشدند.
آری شما را نرسد که خطی بر آینهی صیقلیافتهی باورهای این امت بکشید.
اما بدانید که جنگ خطرناکی را آغاز کردهاید چنان که رهبر انقلاب جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد را حادثهای تلخ و توطئهآمیز و خطرآفرین نامید. اشد مجازات را برای عامل این جنایت که مورد اتفاق همه علمای اسلام است، از دولت سوئد خواستار شد و تأکید کرد که کشور سوئد باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملتهای مسلمان و بسیاری از دولتهای آنان را به سوی خود جلب کرده است.
پس با ما نجنگید که آغاز آن شکست شماست.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
تأملی بر فلسفهی حرکت سیدالشهدا
در دهه محرم به یاد سیدالشهدا و خانواده و اصحابش بر سر و سینه زده، عزاداری میکنیم. سیه میپوشیم و به عشق او اطعام و نذری میدهیم. برای داشتن یک لحظه نگاه او به خلق خدمت میکنیم. همهی اینها ثواب است و صواب. اما آیا هر سال بر هدف و فلسفهی حرکت سیدالشهدا قدری مفصلتر تأمل میکنیم؟ آیا پس از فهم آن در طول روزهای سال به الگو گرفتن از او مبادرت میورزیم؟ مگر نهاینکه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
در یکی از منازلِ بینِ راه [کربلا]، امام حسین (علیه السّلام) ایستاد خطبه خواند:" اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِاتِ الله ناکِثاً لِعَهدِ الله ... یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوانِ و لَم یُغیِّرُ عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ کانَ حَقّاً عَلَى الله اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه".
امام حسین (علیه السلام )حرف عجیبی زد اوّلاً خطاب به ناس میفرماید. یعنی همه مردم. این خطاب فقط به مؤمنین نیست، خطاب فقط به آن عدّهی همراهان امام حسین نیست؛ خطاب به بشریّت است، نه فقط در آن زمان، در همهی زمانها تا امروز. او از قول پیغمبر فلسفهی حرکت خودش را بیان میکند؛ میفرماید که من به حرف پیغمبر عمل میکنم. پیغمبر به من دستور داده است که: "مَن رَأَى سُلطاناً جائِرا"؛ هر کس یک قدرتی را، یک قدرت ستمگری را مشاهده کند..." یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان"؛ که به مردم با ظلم و ستم برمیخیزد، نکته اینجاست که نمیفرماید «یعمل فی المؤمنین»؛ یعنی نمیفرماید که به مؤمنین ستم میکند بلکه تاکید دارد به بندگان خدا ستم روا میدارد. این همان چیزی است که موجب میشود همهی ما وظیفه پیدا کنیم. در این شرایط وظیفه چیست؟ و" لَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعل"، کسی که یک چنین قدرتی را در مقابل خودش ببیند و در مقابل او موضع نداشته باشد یا موضع نگیرد و به مخالفت اهتمام نورزد ــ حال این مخالفت گاهی با قول است، گاهی با فعل است؛گاهی اقتضا میکند شما در مقابل قدرت ستمگر وارد عمل شوید، گاهی شرایط مناسب برای وارد عمل شدن نیست_ پس باید موضع گرفت؛ اینها تکلیف امروز ما را مشخّص میکند ــ در ادامه میفرماید؛ "کانَ حَقّاً عَلَى اللَهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه"، خدای متعال حقّی بر عهدهی خودش قرار داده که اگر کسی در مقابل ظلم و جور و عدوانِ به عبادالله موضع نگرفت و حرکت نکرد، به همان سرنوشتی دچار کند که آن ظالم را دچار خواهد کرد، یعنی جهنّم؛ مسئله این است. آری، امام حسین (علیه السّلام) میگوید من برای این هدف حرکت کردم.... بعضی میگويند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد. این سخن گاهی از زبان مؤمنین نیز شنیده میشود. بعضی میگويند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد تا شهید شود. هر دوی اینها اشتباه است او حرکت کرد تا به وظیفهی خود عمل کند. حال در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که فرد به قدرت برسد، یک احتمال این است که انسان شهید شود. مقصود این است که ما بتوانیم به وظیفهی خود عمل کنیم. مسئله این است.( بر گرفته از بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امامحسین(ع) ۱۳۹۸/۰۷/۲ )
حال این سؤال باقیست که ما تا چه میزان منطبق بر هدف امام حسین علیه السلام حرکت میکنیم؟ افرادی که معتقدند در کمک به برادران خود در سراسر کره زمین موظف نیستیم و این موضعگیری آنها حتی در برابر برادران مسلمان ما نیز مطرح میشود و شعار سر میدهند نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران . تا چه حد اعمال خود را منطبق بر رفتار امام حسین علیه السلام میدانند؟ آنها چگونه میتوانند خود را شیفته و شیدایی حسین بدانند؟
شیعه امام حسین بودن عمل میخواهد.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
لاک به اعتدال و عقل سلیم شهرت داشت. او تجربهباور بود اما معرفت را به حسیات محدود نمیکرد. او فروتنانه اهل مابعدالطبیعه بود. عقل باور بود بدان معنی که همه آرا و معتقدات را به محکمه عقل میآورد ولی مانند کسانی عقلباور نبود که واقعیت روحانی حقایق را منکرند. معتقد بود حقایقی هستند که در عین مغایر نبودن با عقل ورای عقلاند. او مخالف استبداد بود. بهشدت اهل مدارا بود. اما دوستدار هرج و مرج نبود. اهل تساهل و مدارا بود اما تساهل او حدودی داشت. بسیار متدین بود اما متعصب نبود. او هرگز به انسانی بدطینت معروف نشد بلکه همیشه سعی داشت درست زندگی کند و در سِمَتهایش مفید باشد. خب حالا چنین شخصی با توجه به اینکه در زمانهای خاص میزیست و متأثر از افراد خاصی بود نظریاتی داشت که شاید به آنها نقد وارد باشد.
او نه یزید بود نه حسینی را به شهادت رسانده بود. بلکه به قدر خود اندیشیده بود و یکی از متعادلترین افراد عصر خويش بود. شاید اگر من و شما همعصر او بودیم، پیروش میشدیم و سنگش را به سینه میزدیم.
حال اگر کسی را در سخنی با او مقایسه کنیم چه میشود؟ این چه مرزیست که بین خودمان با اندیشمندان دیگر بستهایم که نام او را فحش و ناسزا میپندارید؟
پژوهشگری، سخن یکی از علمای دین را منطبق با رأی لاک دانسته و از آنجا که تاریخ، خطای لاک را اثبات کرده است ما نیز معتقدیم افرادی که آن نگاه را پیروی کنند به چاهی خواهند افتاد که غرب افتاده است.
این چه هجمهایست که به یک مقایسه روا میدارید؟ کجای مقایسه بد، غیر اخلاقی و غیر منصفانه بود؟
کجای این سخن توهین و ناسزا بود؟
✍زينب نجیب
@ghalamenajib