ناوگروه ۸۶ مصداق آیهی "وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ"
هر کشور و امتی نه فقط برای مقابله با دشمن که برای مقابله با هر تهدیدی باید قوت بازدارندگی داشته باشد. با یک محاسبهی ساده میتوان فهمید، تهدید همیشه وجود دارد. به طور قطع نمیتوان زمانی را فرض کرد که دیگر تهدید وجود نداشته باشد؛ زیرا هستند افرادی که مدام در فکر تجاوز به مرزهای سرزمینهای دیگر را دارند. بنابراین آمادگی تا حد بازدارندگی، ضرورتی دائمی خواهد داشت و اگر دشمن احساس کند ملتی همیشه آماده است هرگز خیال تجاوز و حمله به ذهنش خطور نخواهد کرد.
جمهوری اسلامی ایران نیز همچون دیگر کشورها و شاید بیشتر از دیگر حکومتها باید جهت دفاعی و بازدارندگی خود را قوت بخشد. این را نهتنها عقل حکم میکند بلکه شریعت اسلام بدان امر مینماید. آنجا که در آیه ۶۰ سوره انفال میفرماید:"وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ"
این آمادگی و بازدارندگی است که مقدمه پیشرفت جامعه را فراهم میکند چرا که از یکسو، داشتن قدرت دفاعی، خود پیشرفت است و از سویی دگر، بسیاری از پیشرفتها در سایه امنیت شکل خواهد گرفت. از طرفی، هر توطئهای از سوی دشمن خنثی خواهد شد و در این صورت، نتیجه چیزی نیست جز ایران قوی.
این ایران قویست که موجبات اقتدار ملی را در سطح بینالملل فراهم میکند و آرامش را برای مردم و بستر مناسب را برای مسئولان فراهم مینماید. بنابراین، ایران قوی موجب اقتدار است و اقتدار زاییدهی ایران قوی.
این مبانی اقتدار هرگز بر اساس احساسات و توهمات دنبال نمیشود بلکه یک محاسبه عقلانی ِمتکی بر پایه منطق است. رهبر معظم انقلاب در این باره میفرمایند: "محاسبهی اقتدار ملّی یک محاسبهی عقلانی است؛ یعنی یک محاسبهِی درست و منطقی. حد و اندازهی قدرت دفاعی، عرض و طول نیروهای مسلّح، چگونگی تقسیم مسئولیّتها میان نیروهای مسلّح و تعیین انواع ابزارهای دفاعی، همه بر اساس محاسبات درست و منطقی است؛ یعنی بر اساس عقلانیّت است. ما اگر بخواهیم عقلانیّت را به کار بگیریم برای مشخّص کردن حد و حدود قدرت دفاعیمان، بایستی تهدید را به شکل واقعی خودش ببینیم. دشمنان گاهی تهدید را مخفی میکنند، پنهان میکنند برای غافلگیری، گاهی تهدید را ده برابر بزرگتر نشان میدهند برای ایجاد ترس و رعب در ملّتهای عالم که این کار دوّم را بیشتر ابرقدرتها میکنند؛ تهدید خودشان را، قدرت خودشان را، خیلیخیلی بیشتر از آنچه هست نشان میدهند برای اینکه دیگران را وادار به تسلیم کنند. اگر چنانچه یک ملّتی، یک کشوری و نیروهای مسلّح او و سردمداران و مدیران نیروهای مسلّح تهدید را در اندازهی واقعی خودش ببینند، از طرفی ظرفیّتهای خودشان و توان و استعداد خودشان را هم به صورت واقعی ببینند و آن را اِعداد کنند، آن را بسیج کنند،... و توان تهدید دشمن را هم ببینند، این قطعاً منافع ملّی را تأمین خواهد کرد و موجودیّت ملّی را حفظ خواهد کرد، هویّت ملّی را محفوظ خواهد داشت. اگر ملّت قدرت دفاعی پدیدآمدهی از یک چنین محاسبهای را داشته باشد، آن وقت مسئولان طمأنینه پیدا میکنند، مردم آرامش پیدا میکنند و با آرامش خیال مشغول کارهای اساسیای که در یک کشور لازم است میشوند. (۲۱ مهر ۱۳۹۹، بیانات در ارتباط تصویری با مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح)
حال این ناو گروه ۸۶ با همت بلند، قدرت اراده، اعتماد به نفس، همراه با دانش نظامی و قدرت طراحی ناب، با مدیریت کارآمد همراه با مهارت و مزین به صفات شجاعت و استقامت و تحمل سختیها، به برافراشتن پرچم "ما میتوانیم" مبادرت ورزیده و مصداق آیه وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ شدند. یعنی هم خود پیشرفت کردند و هم زمینههای پیشرفت در ابعاد گوناگون را برای کشور فراهم نمودند.
با حرکت این قهرمانان اعتماد به نفس ملی ارتقا یافت. الگوی پیشرفت تقویت شد. خودکفایی در سختترین شرایط ثابت گشت. درس خداشناس مرور شد. درس "امنیت دریا برای همه"، در دل آبهای آزاد حک شد، پیام انقلاب توسط فرزندان انقلاب اسلامی صادر گشت و در نهایت چهرهی بین المللی ایران برای بار دیگر در اوج، همچون خورشید بر فراز آبهاي آزاد درخشید.
نتایج افتخارات و درسهای این سفر ۲۳۳ روزه با ۳۵۰ نفر بسیار بیش از آن است که در این مجمل بگنجد اما شاید بتوان بزرگترین درس را رسیدن به این نقطه از افتخار در سایه تحمل رنجها و سختیها دانست.
رسیدن به کمالات بزرگ و پیشرفتهای گوناگون همه از دل تلاشها، سختیها و رنجها خلق خواهد شد. درسِ هموار کردن رنجِ حرکت برای پیشرفت، عظیمترین درس این سفر بود. و رسیدن به قدرت و اقتدار رهاورد آن.
آری، تصویر این دریادلان بیادعا در قاب "علم"، "معنویت"، "صبر" و "استقامت" تا همیشه تاریخ بر صفحهی امواج اقیانوسها خواهد ماند.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
انتشار یادداشت "هدایت از همان مسیر ضلالت" در روزنامه کیهان
https://kayhan.ir/fa/issue/2767/6
@ghalamenajib
انتشار یادداشت "تبیینی بر حضور و ظهور زن در اجتماع "در خبرگزاری فارس
از اینجا بخوانید👇👇👇
http://fna.ir/3e5i8x
انتشار یادداشت "حجاب راهی به سوی آزادی" در خبرگزاری فارس
از اینجا بخوانید 👇👇👇
http://fna.ir/3e5iq9
انتشار یادداشت "تحقق تقوای اجتماعی در مسئلهی حجاب" در خبرگزاری فارس
از اینجا بخوانید 👇👇
https://www.farsnews.ir/news/14020518000657/%D8%AA%D8%AD%D9%82%D9%82-%D8%AA%D9%82%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8
الگوی زن تمدنساز
تمدن اسلامی آخرین گام برای تحقق آرمانهای اسلام است همان که نویدبخش رشد و بالندگی انسانها و خلق جامعه انسانی در اوج بندگی است. بهطور قطع برای رسیدن به این نقطه، همهی آحاد انسان از مرد و زن، پیر و جوان نقش خواهند داشت. این نقش آفرینی با توجه به ظرفیتها، استعدادها و خصلتهای زنانه، حول محور خانواده مطرح میشود و چه بسا این نقش از نقش مردان ریشهایتر باشد. چراکه نرمافزار تمدن، فرهنگ است و زنان نقشی کلیدی در تولید فرهنگ و هویت دارند و این بازمیگردد به سهم تربیتی آنها در خانواده به عنوان هستهٔ اصلی جامعه.
بنابراین میتوان باور داشت اگر اقدام، جهاد و انقلابی حتی از سوی مردان صورت گیرد اما زنان آن را حفظ نکنند و تداوم نبخشند؛ ابتر خواهد ماند. شاهد این ادعا در اثرگذاری حرکتها، الگوهای ناب بندگی در عرصههای اجتماعی در قرآن است که در آن از دو زن به نامهای آسیا و مریم یاد میکند.
آنانی که در عصر خود روح تازهای به سفر معنوی انسان به سوی حق بخشیدند و از نسل آنان زنانی به خط شدند که هر یک به تنهایی قطعات پازل تمدن اسلامی را به شایستگی جا دادهاند. یکی از این بانوان نمونه در محرم سال ۶۱ هجری قمری ظهور کرد و نقش خود را در نقشهی ولی، به زیبایی ایفا نمود. دیلم دختر عمرو، همسر زهیربن قین من قیس انصاری.
وقتی قاصدِ امام به سوی خیمهی آنها آمد و زهیر را به ملاقات با امام حسین دعوت نمود، زهیر نپذیرفت. این دیلم بود که با هنر زنانگی خود همسرش را مشتاق دیدار اباعبدالله کرد و دیری نپایید که زهیر از ملاقات با مولایش بازگشت و برای جانبازی در راه حسین(علیه السّلام)لحظهای آرام و قرار نداشت. دیلم پس از دیدن شوق همسر برای جها در راه خدا، تنها از زهیر شفاعت روز قیامت را طلب کرد. این بانوی بزرگوار با بصیرت و فداکاری باعث شد تا همسرش در مهمترین بزنگاه حیات عمرش، شایستهترین و سعادتبخشترین تصمیم را اتخاذ کند.
او نهتنها راهیکنندهی همسر خود به سوی قافله حسین شد بلکه خود نیز به قافلهی زینب کبری(سلاماللهعلیها) پیوست.
او همانطور که شوهرش را برای یاری به پسر علیبنابیطالب تشویق کرد، خود نیز دختر علیبنابیطالب را تنها نگذاشت. چنین بانویی نمیتواند در لحظه، منقلب شود. او باید همیشه انقلابی زیسته باشد و در همه مراحل زندگی، خانوادهاش را حول محور انقلابیگری حفظ کند تا بتواند در نقطهی عطف زندگی خود باعث نجات همسرش شود و عالیترین درجات بهشت را برای خانوادهاش رقم زند. قطعاً سبک زندگی او همیشه چنین بوده است. فرقی نمیکند از چه مذهب و کیش و قوم و قبیلهای باشی اگر مبانی دینت را با عشق به اهلبیت پیغمبر سرلوحهی خود کنی در زمان مناسبی مهرهای خواهی شد در مختصات نقشهی امام زمانت.
حال در زمانه اکنون چه در دوران پیروزی انقلاب اسلامی، چه در ۸ سال دفاع مقدس، چه در جنگ علیه داعش و چه در اغتشاشات داخلی و ناامنی مرزها، ما با مادران و همسران شهدایی مواجهیم که بستر خانواده را برای بهترین انتخابها برای ایفای نقش در نقشهی ولیّ زمان و در یک کلام برای سعادتی همچون شهادت فرزندان و همسران خود فراهم کردهاند.
آنها با صبر و بصیرت و فداکاری همان حالت خودآگاهی و احساس شخصیت اجتماعی که در مردان به وجود میآید را با جَست بیشتری در خود به وجود آوردند. عزیزترین افراد خود را در راه اسلام دادند و خود نیز با ارادهای محکم، عزمی راسخ و صبری زیبا، هر انسانی را در مقابل خودشان خاشع و خاضع کردند."اگر مادران و همسران و شهدا بیصبری نشان میدادند؛ شوق جهاد در راه خدا و شهادت در دل مردها میخشکید. اینگونه نمیجوشید. این گونه به جامعه طراوت نمیداد." (۳۰ شهریور ۱۳۷۹، در دیدار جمعی از بانوان)
آری، اگر خواستار ایجاد تمدن نوین اسلامی در عصر حاضریم راهی نیست جز تقویت خانواده زیر سایهی زنان تراز تمدنساز همچون همسر زهیر.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
درسی برای همهی دوران
کودتای ۲۸ مرداد حادثهای عبرت آموز بود که در سال ۱۳۳۲ به وقوع پیوست البته درس از این واقعه نه فقط برای ایران بلکه برای کل ملتها مطلوب خواهد بود. درسی که هرگز کهنه نمیشود، تازگیاش را از دست نمیدهد و تحولات گوناگون از ضرورت آن نمیکاهد.
درسی که ویرانگریِ حاصل از جهل و غفلت را نشان میدهد. چراکه غفلت از یک اصل میتواند یک حرکت عظیم را در آستانهی پیروزی با شکست مواجه کند و دستاورد عظیمی که با تلاش و کوشش بسیار حاصل شده است را به نابودی کشاند و در یک کلام، ملتی در مسیر پیشرفت را دچار ارتجاع کند.
کودتای ۲۸ مرداد یا عملیات آژاکس در سال ۱۳۳۲ علیه دولت مصدق اجرا شد دولتی که توانسته بود منبع ثروت ملی کشور را از چنگ انگلیسیها به کمک افرادی همچون کاشانی خارج کند اما بر اثر غفلتی دچار یک خطا شد. اشتباه او اعتماد به آمریکا بود چرا که تصور میکرد آمریکا در عرصهی بینالملل حامی او خواهد بود اما همین آمریکا بود که با عوامل خود در ایران زمینههای کودتا را فراهم کرد و با سقوط دولت مصدق حکومت ایران به سلطنت پادشاهی تبدیل شد.
همین بازگشت به دوران سلطنتی سرمنشأ حوادث تلخ تاریخی بسیاری در ایران شد.
ملی شدن صنعت نفت و قطع ید بریتانیای کبیر از ذخایر ملی، توسط دولت مصدق، خشم دولت انگلیس را برانگیخت و همین دلیلی شد تا سرنگونی دولت مصدق در دستور کار انگلیس قرار گیرد. البته نه این محل بحث است نه حتی حرکت زيرکانهی انگلستان در همراه کردن آمریکا خیلی قابل توجه. چرا که روباه با مکرش زنده است.
درس اصلی، دیدن دستهای پشت پرده و اهداف و علل دشمنیهاست. مسلم است که دشمن به طور طبیعی دشمنی میکند و دشمنی او بنا به دلايلیست که این دلایل هرگز رنگ نمیبازد و تا زمانی که حق و باطل هر دو در صحنهی حیات بشر نقش ایفا میکنند این دلایل ثابتاند. بنابراین روزی نخواهد رسید که دشمنان دست از خصومت بردارند.
اما عقلانیت این است که انسان چنین میدانی را فهم کند و با خرد و تدبیر برخورد نموده و از میدان توطئههای دشمنان بر حذر باشد.
حال این دلایل دشمنی آنها چیست که حتی مصدق، فردی را که نه فقط به آمریکا اعتماد داشت بلکه به آنها ارادت مینمود را برنتابیدند؟ دکتر مصدق در برابر انگلیس موضعی تهاجمی و مخالف داشت در عوض به آمریکاییها اعتماد کرد. اما چه شد که ماجرای اصلی کودتا زیر سر آمریکا شکل گرفت و آنها به مصدق نیز پشت کردند؟
علت حقیقی این است که آمریکاییها حتی به مصدق راضی نبودند. مصدق استقلال طلب بود در حالی که آنها نوکر و سرسپرده میخواستند. فردی همچون محمدرضا پهلوی که دست بسته و تسلیم در برابر آنهاست. بنابراین ما شاهد آنیم که دشمنی اصلی آمریکا با ایران بر سر دوستی و اعتماد و ارادت نیست.
مشکل آمریکا با ما، خود ما هستیم، یعنی خود "جمهوری اسلامی"... نه انرژی "هستهای"، نه "حقوق بشر"...؛ "مشکل" آمریکا با نفْس جمهوری اسلامی است. اینکه یک دولتی، یک نظامی، یک حکومتی آن هم در یک جای مهمّی، در یک "سرزمین ثروتمندی" مثل ایران، که به «آری و نه»ی قدرتی مثل آمریکا اعتنا نداشته باشد و خودش در مسائل «آری و نه» بگوید، حاکم باشد، این برایشان "غیر قابل تحمّل" است؛ با این "مخالف" و "معارضند".(۲۲ خرداد ۱۳۹۶، در دیدار مسئولان نظام)
از سوی دیگر خود نظام هم اگر تغییر دهند و نظامی غیر از نظام جمهوری اسلامی سر کار بیاید، اما اگر بخواهد مستقل باشد با آن نیز سر ستیز خواهند داشت. رهبر معظم انقلاب میفرمایند:
"این تجربهی نهضت ملّی جلوی چشم ما است. در نهضت ملّی، دکتر مصدّق به آمریکاییها حسنِظن داشت، بلکه ارادت داشت امّا مایل نبود تکیه کند به آنها... مایل به استقلال بود. آن کسی که عامل کودتا علیه دکتر مصدّق شد، نه یک انگلیسی، [بلکه] یک آمریکایی بود و پشت سرش بیش از دستگاه اینتلیجنت-سرویس انگلیس، سیای آمریکا قرار داشت؛ آمریکا اینجوری است."(۲۲ خرداد ۱۳۹۶، در دیدار مسئولان نظام)
افرادی که امروز به بهانههای گوناگون به دنبال گرایش به غربند فاقد این عقلانیت هستند که بفهمند پیشرفت کشور تکیه به غرب و شرق نیست تجربه در طول سالیان سال این را به ما ثابت کرده است که تکیه بر غرب یعنی تحمیل دیکتاتوریهای همچون رضاخان. غربی که ۲۰ سال رضاخان را به ملت ایران تحمیل کرد؛ همان غرب پس از عملیات آژاکس حکومت محمدرضا را تثبیت کردند. ساواک راه انداختند و به سرکوب عجیب و غریبی در برابر هر فکر مخالف پرداختند و ۲۵ سال این ملّت، زیر یوغ حکومت تحمیلی و وابستهی پهلوی به انواع خفّتها، انواع فشارها، انواع سختیها مبتلا شد. آری، یک حکومت بر خاسته از آراء مردم را ساقط و حکومتی مستبد را حمایت کردند.
ادامه دارد...
@ghalamenajib
همان حمایتی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ۸ سال دفاع مقدس از صدام کردند تا با تمام قوا با ملت ایران بجنگد. آنها همانند که هر روز به سبکی با استقلال ملتها دشمنی میکنند.
بدینترتیب روشن میشود که مبارزه با استکبار در انقلاب اسلامی یک حرکت عقلانی بر آمده از منطقی قویست. منطقی که انسان را مستقل میسازد نه وابسته. ظلمستیز میسازد نه سازشگر.
چنین جامعهای خواهد فهمید، معنای اَشِدّآءُ عَلَی الکُفّار» و «رُحَمآءُ بَینَهُم» و «قاتِلوا اَئِمَّةَ الکُفر» یعنی چه.
✍ زينب نجیب
@ghalamenajib
انتشار یادداشت" پویش مردوارگی زنان در سایه تمدن مردسالار غربی"
در خبرگزاری مهر
https://www.mehrnews.com/news/5867616/%D9%BE%D9%88%DB%8C%D8%B4-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%DA%AF%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87-%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1-%D8%BA%D8%B1%D8%A8%DB%8C
@ghalamenajib
به بهانهی آزادی...
۱].این روزها تعدادی از بانوان جامعه به بهانهی شعار آزادی، کشف حجاب کردهاند. وقتی برای تحلیل همه جانبه و پرهیز از تحلیلهای یکسویه به میان آحاد جامعه میرویم؛ از زبان بسیاری از افرادی که مرتکب این عمل شدهاند میشنویم که این رفتار را، احیای حداقل آزادی خود در انتخاب پوشش میدانند و یا از بیعلاقگی خود نسبت به پوششِ سر، سخن میرانند، چراکه این رفتار خود را آزادی میپندارند و نگران از دست دادن آن هستند. بدینترتیب، آنچه توجه انسان را در این مسئله اجتماعی به خود معطوف میکند فهم آزادی است. یعنی گویا واژهی آزادی نه به یک معنا بلکه بصورت اشتراک لفظی و به معانی گوناگون، دهانبهدهان و نسلبهنسل منتقل شده و در جامعه ریشه دوانده است و بهمرور زمان تبدیل به یک گفتمان شده و درست همین مسئله، یعنی خطا در گفتمان، در فرهنگ جامعه اثر گذاشته و این چنین نابهنجاری ایجاد میکند یا بهعبارتی ضدفرهنگ میشود. از اینروست که باید برای اصلاح فهم جامعه در مسئلهی آزادی، جهاد نمود. زیرا تلاش در این مسیر، درست در مقابل دشمنانیست که به اندازهی تاریخ حیات بشریت برای نفی و نقض آن کمر بستهاند.
۲].آزادی، این واژهای است که تقریباً همهی افرادِ دارای قدرت، دولتها و مکاتب مختلف مدعی آنند. چه جوامع دموکرات و چه جوامع سوسیالیست به داشتن آن افتخار میکنند و آن را نهتنها امتیاز بلکه شرط حیات خود میدانند. البته بهجاست که بدانیم، در دموکراسیِ غربی، آزادی فردی مطرح است و در جوامع سوسیالیستی، آزادی در مقیاس جامعه. البته ناگفته نماند کهددر جوامع سوسیالیستی، آزادی فرد در جامعه هضم میشود. از طرفی در جوامع اسلامی هم طرفداران آزادی به اشکال مختلف مانند آزادی سیاسی، آزادی اقتصادی، آزادی بیان، و آزادی فکر حضور دارند. بنابراین خود آزادی وجه مشترک همهی انسانها و نحلهها است و هیچ فردی تا به امروز با آن به مخالفت نپرداخته است. اما باید دانست که اختلاف در کجاست که این چنین آزادی را به چالش میکشد؟ به طورقطع آنچه باعث اختلاف است مرزهای آزادیست. بهعنوان مثال، افرادی، آزادی را در تأمین منافع و سلایق شخصی خود میدانند و بدینترتیب به آزادی جنسی و بیبندوباری هم معتقدند. در جوامع غربی برای کنترل این امر، به قانون تمسک میکنند و سعی دارند با قانونگذاری، حدودی برای آزادی افراد تعیین کنند تا جامعه دچار تشویش و هرجومرج نشود اما سؤال این است که این قانون را چه کسی و یا چه کسانی مینویسند؟ آیا این افراد همان افراد دارای قوهی غضب و شهوت و قدرت نیستند؟ آیا قانونی که نوشته میشود مبرا از خطاست؟ تا چه حد این امکان وجود دارد که این قانون جدای از امیال نوشته شود؟ اگر قانونی وضع شود که همه مردم به آن رأی دهند تا چه حد آن قانون هم مبرا از هوا و هوس و شهوت است؟ آیا این قوانین از معیار مشخصی تبعیت میکنند یا خیر؟ اگر از معیاری تبعیت میکنند منبع این معیار کجاست؟
۳]. بحث از همین نقطه آغاز میشود که اگر از ابتدا فهم درستی از آزادی بر سر همه ملتها سایه افکنده بود این چنین در تعیین حدود آن دچار مناقشه نمیشدیم پس بحث را با تعريف آزادی ادامه میدهیم.
ابتدا باید گفت، خود آزادی موضوعی فطری است که هر انسانی آن را فهم میکند، میپسندد و در پی تحقق آن تلاش میکند اما این معنای آزادی در طول حیات بشر دچار شیطنتها و سیاستها شده و کمکم مرز و حدود آن تغییر یافته است. بنابراین ابتدا به سراغ معنای آن میرویم. معنای حقیقی آزادی چیست؟ برای آنکه بفهمیم آزادی چیست ابتدا باید بفهمیم آزادی چهچیزی نیست؟ به طور قطع آزادی غیر از خودرأیی و خودکامگیهاست، حتی اگر این خودکامگیها در جامعه به صورت قانونی پذیرفته شود. کما اینکه در دنیا چنین شده و به نام آزادی، نهتنها آزادی حقیقی از ذهن انسانها گرفته شده بلکه تعریفی که منافع شخصی دستگاههای قدرت را تأمین میکند، جایگزین آن گشته است و یکسری اعمال و رفتارها که ریشه در هواوهوس انسانها دارد در چارچوب قانون در جامعه تعبیه شده و کمکم با گذر زمان تبدیل به ارزش گشته است. مانند همجنسگرایی و قوانینی از این دست. بنابراین باید این مفهوم والا که ریشه در مکاتب الهی مخصوصاً اسلام دارد درست معنا شود تا انسان امروز بداند که مفهوم آزادی سوغات غرب نیست بلکه هزاران سال پیش از آن شعار مکاتب الهی و البته اسلام عزیز بوده و تاسفبار اینکه غرب با تحریف این واژهی مترقی و تحریف تاریخ و پیشینه آن که در دست بزرگترین انسانها و والاترین آنها بوده است؛ توانسته چند صباحی نهتنها معنای آن بلکه تاریخ آن را از آنِ خود کند و میراث خود بداند. این در حالی است که آزادی در غرب عین اسارت است و دموکراسی روی دیگر دیکتاتوری.
ادامه دارد...
@ghalamenajib
۴]. قطعاً بی بندوباری و آزادی مطلق در هیچ یک از مکتبها، فرهنگها و نظرات فلسفی و اجتماعی پذیرفته نبوده و نیست. چراکه چنین نوع آزادی مانع آزادی دیگران است و حتی آنارشیستها که در قرن نوزدهم و بیستم در اروپا پیدا شدند برای آزادی حدودی قائل بودند. آنچه در اسلام مفهوم آزادی را از غرب متفاوت میکند موانع آزادی است. در غرب موانع آزادی را فرد یا افراد دیگری میدانند یعنی تنها به عوامل بیرونی معتقدند اما در اسلام علاوه بر موانع بیرونی، موانع درونی هم مورد نظر است؛ یعنی یک انسان علاوهبر اینکه نباید تحت سلطهی فرد دیگر باشد، در عین حال نباید تحت سلطهی امیال و هواهای نفسانی خود نیز باشد. این هوا و هوسها گاهی امیال درونی مانند شهوات است و گاهی تنبلی و بیغیرتی در برابر طواغیت زمان. البته نه به سبب حضور سلطهگران که گاهی به دلیل سستی و به طمع چند صباح زندگی بیشتر در دنیا و یا ترس از گرسنگی، ترس از مرگ و غیره. اینها همه، نقض آزادی برای یک انسان است و قطعاً راه مبارزه با این موانع درونی جز تقوا و تزکیه چیز دیگری نیست.
۵]. پس تا اینجا این نکته روشن شد که فلسفه آزادی در غرب با فلسفه آزادی در اسلام کاملاً متفاوت است و ریشهی آزادی در غرب کاملاً بر پایه تمایلات انسان است و این تمایلات بسیاری از اوقات ،عقلی و منطقی هم نیست و بنابراین یک سلسله خواستههای حقیر و پوچ هم میتواند مبنای آزادی باشد. گاهی این تمایلات سیاسی، گاهی اقتصادی و گاهی برای شهوات است. نکته مهم اینجاست که این خواستهها گاهی خواسته عموم مردم نیست و فقط خواستهی سرمایهدارها، صاحبان شرکتها، کارتلها، تراستها و بنگاههای اقتصادی بینالمللی، شرکتهای چند ملیتی، آنهایی که وقتی لازم میدانند؛ تمام امکانات را در مسیر منویات خود قرار میدهند و رسانههای عمومی را با خود همراه میکنند و همین مسیر ادامه مییابد تا اینکه تمام افکار عمومی، آنها را میپذیرند. آیا این تحقق آزادی است؟
۶]. اما آنچه به عنوان ریشه آزادی در اسلام مطرح است بر میگیرد به فرهنگ توحیدی اسلام. توحید یعنی نفی طاغوت یعنی انسان از هر قدرتی غیر از قدرت خدا باید آزاد باشد و فقط از خدای متعال اطاعت کند و تحت سیطرهی هیچ تفکری جز تفکر توحیدی نباشد. برای اطاعت همه جانبه و حقیقی از خدا، هم نیازمند احکام در ابعاد فردی است و هم نیازمند احکام در ابعاد اجتماعی. یعنی نه در ابعاد فردی و نه در ابعاد اجتماعی حق ندارد ذیل حکومتی جز حاکمیت خداوند تنفس کند که اگر چنین باشد خود آزادی خود را نقض کرده است.
این است معنای حقیقی آزادی که هم موانع درونی را نفی میکند و هم موانع بیرونی. یعنی یک انسان نه بندهی هوا و هوس خود باشد و نه بندهی انسانهای خودکامه. درست نقطهی مقابل آزادی در غرب که یک انسان به اسم آزادی یا بندهی خویش است یا بندهی دیگری و این کارنامهی آزادی در غرب است که در عین ادعای آزادی و شعار آزادی، تنها میتوانند با جسمی نیمه برهنه ظاهر شوند و ورقهی رأی در صندوق اندازند و در پشت پردهی همین حداقلها، با هزار نوع اسارت درگیر باشند. اسارت نظامهای فاسد، اسارت هوا و هوسها، اسارت پلیس، اسارتهای اقتصادی و... . این نوع آزادی در دین مبین اسلام هرگز آبروی نداشته و ندارد.
۷]. و در آخر، چنین میتوان نتیجه گرفت که کشف حجاب نهتنها مهر تأییدی بر حفظ آزادی بانوان نیست بلکه خط بطلانی بر آزادی اوست. چرا که هم حرکت در مسیر تمایلات فردی بدون در نظر گرفتن احکام الهی است و هم تسلیم فرهنگ غرب شدن و زیر سلطهی طاغوت بودن است. البته دور شدن از هویت جمعی جامعهی ایرانی_اسلامی را هم باید بدان اضافه کرد. کشف حجاب بیش از آنکه آزادی ظاهری و مقطعی یک بانوی مسلمان را تأمین کند باعث اسارت او خواهد شد و این پایان حیات انسانی یک زن است.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib