eitaa logo
قلم نجیب
105 دنبال‌کننده
343 عکس
120 ویدیو
1 فایل
دل‌نوشته، تحلیل، تبیین از نگاه یک بانو در جنگ نرم. ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/ZeinabNajib
مشاهده در ایتا
دانلود
انتشار یادداشت "رمز پیروزی..." در هفته‌نامه ۹ دی @ghalamenajib
از اینجا بخوانید
از اولین آگهی تا... شاید در نظر بسیاری از ما تبلیغات و پیام‌های بازرگانی یک امر مدرن و پدیده‌ی جدید جهانی باشد و آن را زاییده‌ی عصرجدید بدانیم اما به قول خانم نانسی لی دموس، نویسنده‌ی کتاب "دروغ‌هایی که زنان باور می‌کنند"، در ابتدای خلقت انسان نیز، شیطان با به‌کارگیری ترفند مکر و حیله و تصمیم بر تغییر تفکر آدم و حوا درباره خدا و راه راست اولین آگهی را طراحی کرد." البته شاید این امر از ابتدای خلقت تا امروز با یک هدف طراحی می‌شده اما به‌طور قطع در طول تاریخ بشریت از لحاظ روش و تاکتیک، فرازونشیب‌های بسیار داشته است. به نظر می‌رسد ابزار تبلیغات و آگهی در قالب‌های گوناگون تنها برای تغییر عالم ذهن انسان‌ها است، به‌طوری‌که سبک زندگی آن‌ها را با آن سبک زندگیِ تبلیغ‌شده، هم‌جهت می‌کند و بدین‌ترتیب اندیشه، کالا و خدمات مورد نظر، پذیرش می‌شود. برای موفقیت در این کار، فعالانِ عرصه‌ی تبلیغات به صورت کاملاً جدی به این امر پرداختند اما با گذر زمان با رشد عقل و اندیشه‌ی بشر و از سوی دیگر به دلیل کیفیت و کمیت پیا‌م‌ها، روش‌های گذشته دیگر پاسخگو نیست. به‌عنوان مثال به علت تعداد بالای پیام‌ها، بسیاری از آن مغفول می‌مانند و یا به دلیل بزرگنمایی بیش از حد، از باورپذیری آن کاسته می‌شود و ... بنابراین امروز برای بهبود وضع امر تبلیغات، از علوم روانشناسی و علوم شناختی استفاده می‌شود و با به‌کارگیری نتایج و دستاوردهای این علوم، این امر وارد عرصه‌های رقابتی بسیار جدی شده است زیرا رقابت بر سر تحقق اهدافی نظیر نفوذ در ذهن مشتریان، سوق دادن هدفمند آن‌ها به انجام رفتارهایی مانند خرید کالا و ایجاد حس وفاداری نسبت به کمپانی‌هاست. از این‌رو امروز بیش از پیش امر تبلیغات به سمت روش‌های نگران‌کننده در حرکت است از جمله به‌کارگیری علوم بازاریابی عصبی که به ناخودآگاه بشر ورود کرده و در واکنش‌ها و تصمیم‌گیری‌های او دخالت می‌کند، بدین‌ترتیب می‌توان اذعان داشت که انسان امروز تنها در معرض تبلیغات قرار نمی‌گیرد بلکه گاهی با ورود به ناخودآگاه او، دستگاه محاسباتی‌اش تحت تاثیر قرار می‌گیرد تا آن‌چیزی را انتخاب کند که دیگری می‌خواهد. ورود به مهمترین عضو بدن انسان و در خدمت گرفتن آن برای مقاصدی چون بازاریابی و فروش، هرگز پسندیده نبوده و نیست اما متاسفانه امروزه با وجود انبوهی از پیام‌ها و محتوای تبلیغاتی، به وفور شاهد این امر ناپسند هستیم به‌طوری که در یک برآیند آماری، یک انسان چیزی حدود ۱۵ ساعت در ماه در معرض تبلیغات قرار دارد و بسیار انسان‌هایی که در طول عمرشان بارها دچار فریب و تخریب دستگاه محاسباتی و تصمیم‌گیری شده‌اند و به علت مصرف کالایی اشتباه و یا ورود به کلاس و دوره‌ای ناشایست، هزینه‌های گزافی را متحمل شده‌اند. از طرف دیگر گاهی این هزینه‌ها یک نفر را تهدید نمی‌کند بلکه یک جامعه را با تغییر در فرهنگ و سبک زندگی‌اش مورد تهدید قرار می‌دهد به‌عنوان مثال همین اسراف، تجمل‌گرایی و تنوع‌طلبی مخصوصاً در میان بانوان یک جامعه می‌تواند پایه‌‌های جامعه را سست کند چرا که زنان یک جامعه به دلیل محوریت خانواده نقش بسیار موثری در عمق بخشیدن به فرهنگ جامعه دارند و این ابتذال زنان به ابتذال جامعه منتهی می‌شود. آری، نگرانی اصلی درباره این مسئله وقتی رخ می‌نماید که متوجه باشیم این مسئله یک مسئله‌ای صرفا بازاری و اقتصادی نیست بلکه می‌توان این موضوع را از یک امر مادی به یک امر فرهنگی و اعتقادی تعمیم داد و یا آن را به‌ یک امر انسانی در همه ابعاد مربوط دانست، آنجا که رفتارهای انسانی مبتنی بر سیستم عصبی و مغزی با نقشه برداری و رمزگشایی مورد تهدید انسان های دیگر قرار گیرد تا جایی که افراد به تدریج به گونه‌ای بیندیشند که دیگری می‌خواهد، موتور اراده آنها، تا آنجایی روشن باشد که دیگری امر می‌کند و این یک محاصره تبلیغاتی بزرگ است که شکستن آن قطعاً عزمی جدی می‌طلبد و غفلت از آن نابودی آزادی و انسانیت را رقم خواهد زد. ✍زینب نجیب @ghalamenajib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بارها خواستم به‌منظور نقد لایحه حجاب قلم در دست بگیرم اما به چند دلیل منصرف شدم: ۱. همچنان این لایحه غیر رسمی است و قلم‌فرسایی درباره آن موضوعیت نداشت. ۲. عدم باور به صحت مفاد آن. (از بس که غیر موجه و سبک نگاشته شده بود) ۳.عدم توانایی در نوشتن نقد کامل. چراکه اگر قرار بر نقد آن بود محتمل باید دو برابر صفحات خود لایحه نقد نگاشته می‌شد تا شاید کمی از وظیفه‌ی خود را در قبال تشریح آن انجام می‌دادیم. الحمدللّه استاد گرانقدرم، جناب آقای دکتر جمشیدی در برنامه زنده شبکه ۳ حضور یافته و به زیبایی خط بطلانی بر این لایحه کشاندند. در خانه گر کس است....یک حرف بس است. پیشنهاد حقیر، تماشای این برنامه و تحلیل شایسته‌ی جناب استاد است. @ghalamenajib
مقاومت راهی به‌سوی شادابی ابدی ترس و حزن تو آفتی است که بشر را از ابتدای خلقت به خود دچار کرده است و نترسیدن ‌و محزون نبودن آرزو و خواسته‌ی همه انسان‌هاست. برای بشر رسیدن به این مرتبه ستودنی است تا جایی که خداوند نیز در قرآن برای شهدا که از والاترین مقامات نزدش بهره‌مند هستند به عدم ترس و اندوه بشارت می‌دهد. این آرمان و امید نه زمان می‌شناسد و نه مکان بلکه حق هر بشری است که در آرامش زندگی کند. اگر انسانی بتواند به درجه‌ای برسد که هرگز نترسد و غمگین نشود به طور قطع از اعماق وجود احساس خوشبختی و سعادت را تجربه کرده است و چه کسی است که تشنه‌ی چنین سعادتی نباشد. از سوی دیگر فطرت انسان برای رشد، نیازمند فضایی است که در آن نه ترسی باشد و نه اندوهی. به‌عبارتی بستری باشد بدون موانع. برای اثبات این مطلب نیاز به استدلال نیست. با رجوع به خویشتن، به‌وضوح این میل را در خود در می‌یابیم اما مسئله اینجاست که وقتی چنین نیازی را احساس می‌کنیم به دنبال پاسخ آن می‌گردیم و قطعاً پروردگار حکیم برای آن پاسخی قرارداده است چرا که ساختار عالم و انسان به‌گونه‌ای است که در مقابل هر میلی پاسخی در خارج به ودیعت نهاده است همچون "حق" و "تکلیف" که به ازای هر حقی تکلیفی بر گردن انسان نهاده شده و هر جا تکلیفی است قطعاً در پسِ آن حقی مطرح است. آری، این نظام هستی است که بر اساس چنین حکمتی تعبیه شده است.  حال این سؤال بدین‌گونه برای ما مطرح می‌شود که در دنیایی که انسان از هر سو مورد هجوم و تهدید و دشمنی قرار دارد و دچار تشویش و نگرانی و سرخوردگی است برای رسیدن به مقام نترسیدن و اندوه نشدن چه باید کرد؟ پاسخ را می‌توان در نظریه‌ی مقاومت که به دکترین امام خمینی معروف است، یافت. در واقع "یک امتیاز بزرگ امام این بود که ملّت را با مفهوم مقاومت آشنا کرد. ملتها در موارد زیادی به دنبال کاری هستند امّا قدرت مقاومت ندارند؛ وقتی فشار وارد می‌آید، عقب‌نشینی می‌کنند. امام ملّت ایران را این جور بار آورد، این جور تقویت کرد: مقاومت، ایستادگی را به این ملّت تزریق کرد؛ لذا ملّت ایران امروز یک ملّت کاملاً مقاوم و کاملاً مستحکم است." ۱۴۰۱/۳/۱۴  نظریه‌ی مقاومت برآمده از یک روح توحید است و شعار توحیدی لا اله الا الله همگان را به این مسئله‌ی اجتماعی دعوت می‌کند و آن ایستادگی و صبر است. در واقع اگر چه بزرگترین رسالت توحید، بنای جامعه‌ی توحیدی است اما از تأثيرات این عقیده در یک جامعه حالت مقاومت در فرد و اجتماع آنهاست یعنی مهمترین تأثیر روانی توحید در روح یک انسان این است که در راه خدا در راه تکلیف، از دشمنانِ راه نهراسد. هرچند قبل از انقلاب مفهومی به نام مقاومت اصلاً مطرح نبود اما پس از آن مورد تأکید امامین انقلاب قرار گرفت چنانچه رهبر معظم انقلاب نیز با تأکید بر تبلیغ نظریه مقاومت می فرماید: "نظریّه‌ی مقاومت در مقابلِ دشمنِ قوی‌پنجه را تبلیغ کنید، ترویج کنید. بعضی تصوّر نکنند که چون دشمن بمب دارد، موشک دارد، دستگاه‌های تبلیغاتی دارد و از این قبیل، ما عقب‌‌نشینی کنیم؛ نخیر، نظریّه‌ی مقاومت، یک نظریّه‌ی اصیل و درست است؛ هم در مقام نظر، هم در مقام عمل؛ از لحاظ نظری و از لحاظ عملی -از هر دو جهت- باید [ترویج شود]. معنای نظری این است که تبیین کنید. شما جوانها خیلی خوب می‌توانید این نظریّه‌ی مقاومت را تبیین کنید؛ هم در بین خودتان و هم محیطی که در آنجا قرار دارید و هم حتّی در ارتباط با کشورهای دیگر و جوان‌های دیگر. نظریّه‌ی مقاومت را، این را که هدفِ استکبار سیطره است، هدفِ استکبار سلطه است، سلطه‌ی بر ملّتها است، برای همه تبیین کنید، بدانند که هدف استکبار این است. از لحاظ عملی، جریان مقاومت را ما حقّ جوانها می‌دانیم؛ جوانهای عراق، جوانهای سوریه، جوانهای لبنان، جوانهایی در شمال آفریقا، جوانهایی در مناطق شبه‌قارّه و اطراف آنها، یک مشت جوانهایی هستند که در مقابل آمریکا مقاومت می‌کنند، ایستاده‌اند؛ حقّ اینها است، ما حقّ اینها می‌دانیم؛ تقویت این جریان‌ها به‌معنای تقویت نظریّه‌ی مقاومت است."۱۲/۸/۱۳۹۷ "معنای مقاومت این است که انسان یک راهی را انتخاب کند که آن را راه حق می‌داند. راه درست می‌داند و در این راه شروع به حرکت کند و موانع نتواند او را از هر که در این راه منصرف کند و او را متوقف کند".۱۳۹۸/۳/۱۴  بی‌شک وقتی پا در مسیر مقاومت می‌گذاریم این مقاومت است که خوف و حزن را برطرف می‌کند. به عبارتی از برکات استقامت در برابر دشمنی‌ها از بین رفتن حزن و اندوه و ترس است. ادامه دارد... @ghalamenajib
در این جا سؤال را می‌توان اینگونه پرسید که مقاومت چطور این هدف را تأمین می‌کند؟ یعنی پروسه‌ی(روند) ایجاد مقاومت و در پی آن، از بین رفتن ترس و اندوه چگونه است؟ البته باید توجه داشت که مقاومت یک بُعد نظری دارد و یک بعد عملی آنگاه که انسان از لحاظ فهم نسبت به نظریه مقاومت اقناع شد و عمل به آن را لباس تحقق پوشاند؛ به‌تدریج آثار آن را در زندگی خود شاهد خواهد بود. بدین ترتیب که انسان بعد از شناخت خداوند، از او خواهد ترسید و نه از غیر او. در واقع غیر از او بهره‌ای از قدرت ندارند. بنابراین ترسی هم ندارند. لذا اولین قدم ترس از خدا و تقویت این حس مقدس است. وقتی از خدا ترسیدیم مرعوب هیچ چیز و هیچ کس نخواهیم شد از سوی دیگر با حفظ و افزایش مقاومت به‌تدریج عرصه در برابر مستکبران و ظالمان تنگ خواهد شد چراکه آنها از هر دری دشمنی کنند از همان در به بن‌بست ناکامی‌ها خواهند خورد و تهدیدها برای اهل مقاومت، یک به یک تبدیل به فرصت می‌شود و ظلمت ناامیدی جای خود را به روشنایی امید می‌دهد. هرچند این مسیر در بیان آسان است و در عمل از سختی‌ها و پیچیدگی‌های بسیار برخوردار است اما نتیجه‌ی آن به شیرینی شادی و شادابی‌ست. آری، این وعده و سنت الهی است که امروز در خط مقاومت شاهد آنیم. و در پایان قرآن می‌فرماید: "اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ المَلٰئِکَةُ اَلّا ‌تَخافوا وَلا تَحزَنوا؛... اگر میخواهید خوف نداشته باشید، حزن نداشته باشید، مقاومت و استقامت را ‌سرمشق کار خودتان قرار بدهید؛ آن وقت خوف هم نخواهید داشت، حزن هم نخواهید داشت؛ اینها گزاره‌های قرآنی است. ‌۱۳۹۹/۶/۳۱ ✍زينب نجیب @ghalamenajib
انتشار یادداشت " مقاوت راهی به‌سوی شادابی ابدی" در روزنامه راه مردم @ghalamenajib
هدایت از همان مسیر ضلالت سید عبدالحسین شرف‌الدین عاملی (۱۲۹۰-۱۳۷۷ق)، مجتهد مجاهد شیعه، فقیه، ادیب، محدث و از مدافعان تقریب مذاهب اسلامی در قرن چهاردهم هجری قمری در لبنان بود. وی از رهبران مبارزان لبنانی در مقابل استعمار فرانسه به‌شمار می‌رفت و تلاش‌هایی برای از بین بردن اختلافات میان شیعه و اهل‌سنت و تقریب بین مذاهب صرف کرد. این جمله از وی نقل شده است: شیعه و سنی را روز نخست، سیاست از هم جدا کرده است و اکنون نیز باید سیاست، آن دو را در کنار هم بنشاند و متحدشان کند. این موضع‌گیری ایشان برگرفته از یک اصلی‌ست که ایشان مدام بر زبان خود جاری می‌کردند و آن را سيره عملی_مبارزاتی خود قرار می‌دادند و آن، این عبارت عالمانه بود که:«لا ینتشر الهدی الاّ من حیث انتشر الضلال». یعنی؛درست از همان جا که گمراهی انتشار یافته است، باید هدایت انتشار یابد. ایشان در زمان سکونت خود در لبنان، شاهد وضعیت شیعه در اوج بدبختی و فلاکت بود، او می‌دید که حتی بانوان شیعه شغل‌های شرم‌آور دارند، اما با این‌حال نه به تحصن و اعتصاب دست زدند و نه به سخنرانی‌های مملو از منفی‌بافی و ایجاد یأس و ناامیدی پرداختند؛ بلکه مثل یک طبیب معالج به دنبال راه درمان این مرض اجتماعی در بین شیعیان رفتند. همان سيره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم )که "طبیب دوّاری" بودند برای جامعه‌ی آن روز. او به دنبال ریشه‌های این ضلالت گشت و با دقت در بن‌مایه‌های ایجاد گمراهی متوجه شد که اگر شیعه‌ی آن روز به چنین وضعی مبتلا شده است به دلیل بی‌سوادی، نداشتن معرفت، عدم آگاهی، نخواندن کتاب و عدم آشنایی با حقوق خود است. بدین‌ترتیب آن‌ها در ظاهر در جامعه‌ی اسلامی آن روز آزاد بودند و در باطن، اسیر جهالت و نادانی و اسیر ظلم ظالم. حیات آن‌ها همچون سنگ آسیاب، جز چرخیدن، مقصدی نداشت و نرسیدن، تنها غایتِ آن‌ها بود. آری، او دریافت که برای حل معضل شیعه‌یِ آن روزِ لبنان، باید از جایی شروع کند که انحراف شروع شده است و آبادانی باید از جایی صورت گیرد که ویرانی اتفاق افتاده است. بدین‌ترتیب خانه‌ی دو اتاقه‌ی خودش را مدرسه کرد. یک اتاق برای خانواده‌اش و اتاقی دیگر برای بچه‌های لبنان و امروز آن مدرسه‌ی یک اتاقی، یکی از دانشگاه‌های بزرگی‌ست که از کشورهای خارج به سود تعالیم شیعه دانشجو می‌پذیرد و بعدها یکی از سه قدرت سیاسی شیعه در لبنان شد.(کتاب منشور حکومت علوی، آیت‌الله خامنه‌ای، ۹۳) این روش عالمِ آگاه و باهوشی‌ست که امام خمینی او را "هشام‌بن‌حکمِ" روزگار می‌خواند. او همچون دیدبانی، مدام در حال رصد حصار جامعه‌ی اسلامی بود و هوشیارانه می‌دانست که دشمن کیست؟ از کجا است؟ و با کدام سلاح آمده است؟ حال امروز یکی از عملیات‌های خاکریزهای فرهنگی جامعه‌ی ما مسئله‌ی حجاب است. وقتی به راه حل این معضل در جامعه می‌اندیشیم در پی مسیری هستیم که این چالش را به‌گونه‌ای ریشه‌ای حل کنیم به‌طوری که زن مسلمان، خود انتخابش حجاب باشد و از مدافعان نظریّه‌ی حجاب. با توجه به سیره‌ی اولیای خدا می‌توان به این نتیجه رسید که از همان جا باید شروع کرد و درد را درمان کرد که دشمن تیشه به ریشه‌اش زده است. دشمن، از فهم نادرست یک زن به هویتش و از عدم شناخت صحیح او نسبت به محیط تحت فرماندهی‌اش سوءاستفاده کرده و با ایجاد شبهات و ایجاد نیازهای کاذب به سوءبرداشت او از بسیاری قوانین اسلامی در باب زن، دامن زده است. در یک جمله، فهم زن را در جامعه نسبت به خودش تخریب کرده است. درست در نقطه مقابل، ما باید او را تعالی ببخشیم. اگر بانوان ما به دنبال حقوق و تکالیف خود باشند و از مقام و منزلت خویش آگاهی یابند و به قدرت و تأثیرگذاری خود در جهان هستی پی ببرند، بی‌شک به هر پوشش و رفتاری تن نخواهند داد. آن‌ها به‌طور قطع حجاب را شاه‌راه بندگی و پیشرفت مادی و معنوی خود خواهند دانست و نقش خود را در تمدن‌سازی در قاب حجاب فهم خواهند کرد. مسلما این دشمنان زن و خانواده بودند که آنچه خود خواستند در قالب نظرات روشنفکرمآبانه اما خانمان‌سوز ترویج کردند. دشمنانی که برای حفظ قدرت و شهوت و منویات نفسانی خود به هر جنایتی دست می‌زنند و آنجا که انسانی، آگاهانه مقابله می‌کند؛ با سلاح تحریف و طرح انحرافات در قالب علم، به جنگ با بشریت می‌روند. آری، در جامعه‌ای که مقام زن، شکوه قدرت او، نقش بسزای او در خلقت و در مراتب بعدی، رشد و تربیت، فهم نشود؛ کشف حجاب اولین قدم در مسیر ضلالت خواهد بود و اگر این فهم اصلاح نشود تردیدی نیست که سرنوشت زن مسلمان همان سرنوشت زن غرب، بلکه به‌مراتب اسفناک‌تر خواهد شد. زیرا، زن مسلمان مهمترین هدف دشمن اسلام است و دشمن برای از میان برداشتنش تا نابودی کامل او تلاش خواهد کرد. بنابراین اولویت امروز، تقویت جبهه‌ی جهاد تبیین است جهادی که در موضوع مقام و جايگاه زن باشد به‌ویژه با نقش‌آفرینی بانوان انقلابی در این عرصه. ✍زينب نجیب @ghalamenajib
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تمدن سازی، فلسفه استکبارستیزی [1] یکی از تحوالاتی که امام در مردم ایجاد کرد تحولی بود که در نگاه به دین ایجاد شد. تا آن روز، نگاه مردم به دین، حداقلی بود؛ یعنی دامنه‌ی دین به مسائل شخصی محدود می‌شد و دین نسبت به انسان رسالت دیگری نداشت. «یک‌عدّه‌ای از قرن‌ها پیش، سعی کردند اسلام را از زندگی، از سیاست، از مدیریت جامعه هرچه می‌توانند دور کنند و منحصرش کنند به مسائل شخصی؛ مسائل شخصی را هم یواش‌یواش محدود کنند به مسائل قبرستان و قبر و مجلس عقد و از این حرف‌ها؛ نه اسلام آمده است که «الّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛ فقط هم اسلام نیست؛ همه‌ی پیغمبران همین‌جورند. ادیان الهی آمده‌اند برای اینکه در جامعه پیاده بشوند، در جامعه تحقّق واقعی پیدا کنند؛ این باید اتّفاق بیفتد. یکی از مهم‌ترین آرمان‌ها این است». (بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان ۱۳۹۴ /۰۴/۲۰) و امام با تحولی که در افکار ایجاد کرد باعث شد تا دین با رسالت اصلی خود نزد آحاد مردم «بازتعریف» شود و آن رسالت چیزی نبود جز «انسان‌سازی باهدف جامعه سازی و جامعه سازی باهدف تمدن سازی». تمدنی که مزین می‌شود به اسلام، آرمانی است که اوصاف و ویژگی‌هایی دارد و اهدافی را دنبال می‌کند؛ که این اهداف بر اساس یک جهان‌بینی خاص و بر اساس مبانی انسان‌شناسی خاص و در یک‌کلام بر اساس مبانی معرفت‌شناسی خاصی پایه‌گذاری می‌شود و جامعه‌ای را شکل می‌دهد که غایتش احیای «تفکر اسلام سیاسی» است. [2] این رسالت نه‌فقط در زمان انقلاب اسلامی بلکه از ابتدای بعثت رسول اکرم وجود داشت و دل‌های مشتاق، ذهن‌های آماده و ایمان‌های راسخ، همیشه در تلاش برای احقاق آن بودند و اولین بارقه‌های ظهور چنین آرمانی در مدینه و توسط دستان مبارک پیامبر تحقق یافت. درواقع اسلام سیاسی خود را در قالب تمدن اسلامی و مبارزه با استکبار نشان داد.«اوج تمدّن اسلامی در قرن‌های چهارم و پنجم (بود) که ازلحاظ علمی سرآمد شد و بزرگان، علما، محقّقین، فلاسفه، دانشمندان مادّی در دنیای اسلام به وجود آمدند و دنیا را توانستند پیش ببرند که بسیاری از این پیشرفتهای امروزِ غربی‌ها مرهون آن حرکت است». (بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم ۱۱/ ۵ /۹۵) امروز وظیفه امت اسلامی همین است که مثل خود اسلام و مثل خود پیغمبر، روحی در این دنیا بدمند و فضای جدیدی ایجاد کنند که این همان تمدن نوین اسلامی است. اکنون این روح با پیروزی انقلاب دمیدن گرفته و در حال گسترش است. آری روح توحیدی اسلام و انقلاب، یعنی؛ «عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همه‌ی ظالمان، همه‌ی پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همه‌ی رؤسای جمهور مثل این‌هایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند -این‌ها همان طواغیت‌اند- معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آن‌ها دور کنی تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم باایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است». (بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی 14/1/98) این همان معنای استکبارستیزی است که آزادی را به ارمغان می‌آورد. وقتی انسان موحد شد استکبارستیز هم خواهد شد و این دو لازم و ملزوم هم خواهند بود. [3] وقتی به معنای تمدن در نگاه رهبری بازمی‌گردیم که می‌فرمایند: «تمدن یک‌زبان نویی است که دل‌های نسل‌های نوی انسان و قشرهای محروم جوامع گوناگون آن زبان را می‌فهمند و درک می‌کنند». (دیدار اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه 14/07/1379) با این مفهوم مواجه می‌شویم که تمدن نقطه‌ای در مقابل ضعف و استضعاف انسان‌هاست بلکه زبان مشترک محرومان عالم است. در تحلیل آن می‌توان گفت؛ گاه انسان با ضعف روبروست یعنی امری در دامنه‌ی قدرت او نیست مانند فقر مطلق در برابر قدرت لایزال الهی اما گاهی با استضعاف روبروست یعنی او را به ضعف می‌کشند یعنی شرایط را به‌گونه‌ای مهیا می‌کنند که عده‌ای به‌اجبار ضعیف باشند. در این مواقع مفهوم استکبار و استکبارستیزی رخ می‌نماید. ادامه‌ دارد... @ghalamenajib
از آن‌جاکه استکبار علت حقیقی استضعاف است لذا استکبارستیزی تنها راهی ست برای مستضعفین عالم برای نجات خویش از اسارت کبر و غرور مستکبران و البته لازمه‌ی تمدن سازی برای آنان. ازآنجاکه همیشه در حیات بشر شاهد رفتارهای استکبار گونه در سطح خرد و کلان بوده‌ایم و اگر نبودند انسان‌هایی که برای رسیدن به قدرت و ثروت و مقام و منصب و در یک‌کلام کبر ورزیدن، مسلما مفهومی به نام استضعاف موضوعیت نمی‌یافت که در پی آن استکبارستیزی موضوعیت داشته باشد؛ بنابراین می‌توان معتقد بود که نه‌تنها استکبارستیزی از ملزومات تمدن سازی ست بلکه فلسفه‌ی تمدن سازی، مبارزه با مستکبران عالم است و در چنین روزگاری تا این مبارزه و استمرار جهاد گونه‌ی آن نباشد؛ بشر قادر به خلق تمدنی حقیقی نخواهد بود. ✍زينب نجیب @ghalamenajib
خداقوت رهبرم راضی نبودیم برای روشن کردن ما این‌قدر خودتون رو به زحمت بندازید تا جایی که صدای پراقتدار و پدرانه‌تان خدشه‌دار شود. خداقوت
در کنار عموی شهیدم در سالروز رحلت جانگداز امام خمینی (رحمت‌الله علیه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرتاب مشتی خاک به‌سوی آفتاب و پاسخ به آن "خمینی یکی از صدها نخبه، دانشمند، عالم، فقیه و حکیمی‌ست در طول تاریخ ایران که در زمانه‌ای توانست روایت خود را از دین به تصویر بکشد و برای آن هوادارانی بجوید سپس عملیاتی‌اش کند. به‌طور قطع این فهم از اسلام به عنوان والاترین و صحیح‌ترین فهم از اسلام نیست تنها یکی از هزاران ادعا در باب هدف از دین است که به دلایلی توفیق یافت که در قرن اخیر نظریه‌ی خود را ارائه دهد. بی‌شک بسیار بوده‌اند افرادی که عالم‌تر، باتقواتر، باعظمت‌تر از خمینی اما روایتشان از اسلام هرگز منوط به تشکیل حکومت اسلامی نمی‌شد و در باور آن‌ها لزومی بر حاکمیت اسلام وجود نداشت ولایت فقیه و تشکیل حکومت اسلامی تنها یک نظریه ابتکاری از اسلام است که البته برای خود دلایلی داشت اما هدف نهایی اسلام نبوده و نیست و حال، این خمینی‌ست که در بروز و ظهور آن برای چندی توفق یافت". اینها سخنان استادی، در یکی از دانشگاه‌های کشورم ایران است. زمانی که با این شبهه مواجه شدم نگرانیم فقط و فقط از آینده بود که اینچنین فکری با استدلال‌های سستی در دانشگاه منتشر می‌شود آن هم در شرایطی که به‌شدت خلاء مطالعاتی تاریخ و کلام در سطح دانشجو مشاهده می‌شود اما امروز با شنیدن این شبه از یک خانم خانه‌دار که حضوری در محافل علمی ندارد نگرانیم را از آینده به حال منتقل کرد و این شروع دقتی مضاعف در بیانات رهبر معظم انقلاب شد. تاکید و تکرار و توجه ایشان به بسیاری از مسائل به دلیل نگاه کلانی‌ست که با اطلاعاتی وسیع و همه‌جانبه برایشان ایجاد می‌شود بنابراین اول نکته از منظر نگارنده توجه ویژه به واژه واژه‌ی سخنان و خط‌به‌خط بیانات ایشان است که پدرانه، مقتدرانه، شجاعانه، عالمانه، عادلانه و با توجه به مقتضیات زمان، مناسبتی از پسِ مناسبتی دیگر بر زبانشان جاری مي‌شود. جملات ابتدایی رهبر انقلاب در مراسم سی و چهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(رحمةاللّه)این چنین است: "امام از سرآمدان تاریخ ما است؛ نه فقط از سرآمدان روزگار ما. سرآمدان کسانی هستند که در هر رشته‌ای، در هر بخشی از بخشهای معارفی و عملیِ انسان‌ها دارای عظمتند. در میان بزرگان و اشخاص باعظمت، بعضی‌ها یک سر و گردن از دیگران برترند که به این‌ها می‌گوییم سرآمد. در هر روزگاری سرآمدانی وجود دارند لکن بعضی‌ها مخصوص روزگار خودشان نیستند، [بلکه] سرآمد تاریخند. سرآمدان را نمی‌شود از حافظه‌ی تاریخ حذف کرد؛ نکته‌ی مهمّ مورد توجّه ما این است. سرآمدان را نه میشود حذف کرد، نه میشود تحریف کرد. نه اینکه تبلیغات مخالفین نتواند چهره‌های سرآمدان را بد معرّفی کند؛ چرا، رسانه‌های تبلیغاتی که روزبه‌روز هم مدرن‌تر میشوند، امروزی‌تر میشوند، مجهّزتر میشوند، میتوانند شب را روز و روز را شب معرّفی کنند، میتوانند درباره‌ی چهره‌های برجسته و منوّر هم دروغ‌پردازی کنند، امّا این کفِ روی آب است، این :فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً" است. خورشید زیر ابر باقی نمی‌ماند. ابن‌سینا و شیخ طوسی، بعد از هزار سال از دورانِ خودشان، امروز می‌توانند خودشان را با صدای رسا معرّفی کنند؛ شخصیّت آنها را نمی‌شود محو کرد، نمی‌شود از حافظه‌ی تاریخ زدود، نمی‌شود تحریف هم کرد. ابعاد شخصیّت امام بزرگوار ما از ابن‌سینا و شیخ طوسی وسیع‌تر است، متنوّع‌تر است. خصوصیّاتی که در تشکیل شخصیّت امام بزرگوار دخالت دارند، بمراتب بیشتر است از خصوصیّاتی که در شخصیّت آن‌گونه برجسته‌ها و سرآمدها حضور دارند. امام یک سرآمدِ همه‌جانبه است؛ هم در دانشهای دینی سرآمد است ــ امام در فقه، در فلسفه، در عرفان نظری، سرآمد است ــ هم در ایمان و تقوا و رفتارهای پرهیزکارانه سرآمد است، هم در استحکام شخصیّت و قوّت اراده سرآمد است، هم در قیامِ لله و سیاست‌ورزیِ انقلابی و ایجادِ تحوّل در نظامِ بشری سرآمد و یگانه است. این خصوصیّات در هیچ‌کدام از سرآمدانِ تاریخِ ما با هم جمع نشده است، [امّا] در امام بزرگوار این خصوصیّات با همدیگر جمع است. نتیجه اینکه این امام بزرگوار را هیچ‌کس نمیتواند از حافظه‌ی تاریخ محو کند، نه امروز و نه در قرنهای آینده، و نمیتواند شخصیّت او را تحریف کند؛ چند صباحی ممکن است دروغ‌پردازی بشود، تحریف شخصیّت بشود، امّا در نهایت چهره ی درخشان امام، خود را با صدای رسا به همه معرّفی میکند؛ این خورشید را پشت ابر نمیشود نگه داشت."   از این سخن می‌شود نکاتی را احصا کرد: ۱. امام سرآمد است. ۲. سرآمد یعنی؛ برگزیده، برتر و بالاتر از دیگران، بهتر، ممتاز، سردار، زبده و قدوه. ۳. امام تنها سرآمد روزگار ما نیست بلکه از سرآمدان تاریخ ماست. یعنی در طول تاریخ ایران و ایران اسلامی کسی به قامت امام نخواهد رسید بنابراین در عرض باقی افراد و برجستگان نیست. ۴. همه‌جانبه است و در همه‌ی آنها سرآمد. ادامه دارد... ✍زينب نجیب @ghalamenajib
۵. قابل محو و تحریف نیست.چراکه بزرگان دیگر بااینکه به‌مراتب از امام پایین‌تر بودند قابل محو و تحریف نبودند چه‌رسد به امام خمینی که سرآمدی‌اش محدود به چند ضلع نیست بلکه مهر قیام‌للّه و تحول در نظام بشر بر صفحه‌ی خصوصیّاتیشان حک شده است. آری افرادی سعی دارند که ساحت امام و تأثیرگذاری ایشان را کم جلوه دهند در حالی که با نگاهی به زندگی و اندیشه‌ی ایشان می‌توان دریافت که اندیشه‌ی او در کنار دیگر اندیشه‌ها نیست. امام خمینی در عرض نیست در قله قرار دارد. او در بلندای اندیشه‌ی اسلامی ایستاده است. او در امتداد خط بعثت و ولایت حرکت کرده است. قیام خمینی قیامی هم رنگ با قیام اباعبدالله‌ست. از سوی دیگر نظر آن دسته از افرادی که تشکیک می‌کنند و نظر امام درباره‌ی حکومت اسلامی را کامل‌ترین و صحیح‌ترین روایت از اسلام نمي‌دانند و در اصل، هدف اسلام را تشکیل حکومت نمی‌دانند، حتی برای پیغمبر و امیرالمؤمنین و دیگر ائمه معصومین(علیهم السلام ) قائل به حکومت و تلاش در این مسیر نیستند باید بگوییم: این افراد فلسفه بعثت را درک نکرده‌اند. اگر هدف انبیاء فقط و فقط تعلیم و تربیت هم باشد، این مهم فقط در سایه‌ی حکومت محقق خواهد شد. چراکه نیازمند برنامه‌ریزی صحیح و اجرای دقیق آن برنامه‌هاست. بی‌شک افراد و گروه‌ها قادر نخواهند بود که چنین هدفی را کامل و جامع پوشش دهند. نهادی می‌طلبد که اولاً قوانینی وضع کند، سپس اجرا نماید و در صورت تخلف رسیدگی کند. این مهم نیازمند قدرت است. از طرفی بسیاری از احکام همچون جهاد، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، انفال، خراج، بیت‌المال، خمس، زکات در سایه حکومت اسلامی میسر می‌شود. اسلام فقط محدود به احکام فردی و عبادی نیست، مهمترین هدف اسلام تحقق عدالت است. چگونه می‌توان اسلام را کامل‌ترین دین دانست اما دستش را از مهمترین بُعد زندگی بشر یعنی سیاست بُرید. سیاستی که بارزترین بستر برای ایجاد عدالت است. زندگی و سیره انبیای الهی و ائمه معصوم نیز حاکی از آن است که در جهت تحقق حکومت اسلامی کوشیده‌اند و در دوره‌هایی توانسته‌اند حکومت را از دست طواغیت زمان گرفته و عهده‌دار آن شوند. مانند حکومت حضرت یوسف (علیه السلام) که مدتی حکومت مصر را برعهده داشت و حتی خود او درخواست مقام حکومت کرد. و در پایان، این سخن درباره‌ی برخی علما در طول تاریخ که موفق به تشکیل حکومت نشدند و این تهمت که در واقع حاکمیت اسلام را قبول نداشتند گناهی نابخشودنی‌ست. برعکس آنچه ادعا می‌شود هرجا که علمای اسلام در سیاست دخالت کردند همچون قضیه تنباکو توسط میرزای شیرازی و یا ملی شدن صنعت نفت توسط آيت الله کاشانی ورق به‌نفع اسلام برگشت. اما دیگر شرایط برای تشکیل حکومت وجود نداشت و تنها به‌اندازه بضاعت به‌یاری دین خدا می‌شتافتند. بنابراین باید گفت صرف یک ادعا بدون استدلال و بدون نظر به کل تاریخ ادیان بسیار غیرمنصفانه و دور از حق است. ✍زينب نجیب @ghalamenajib
انتشار یادداشت "پرتاب مشتی خاک به‌سوی آفتاب" در روزنامه راه مردم
محکم‌ترین پاسخ به نظریّه‌ی تقابل علم و دین که متولد اروپا در دوران رنسانس بود ایران قوی امروز است. کشوری با ملتی معنوی و البته دارای دانشمندانی بسیار مومن. دانشمندانی که در سخت‌ترین شرایط تحریم و تهدید و ترور اما با معنویت توانستند در صحنه‌ی رقابت با کسانی قرار گیرند که سال‌های متمادی یکه‌تاز عرصه این علوم بوده‌اند. ✍زينب نجیب @ghalamenajib
ثمره سفر به گذشته سفر به شهرهای تاریخی و دیدن آثار باستانی برای انسان بسیار درس‌آموز و فرح‌بخش است. از یک‌سو درس‌آموز است چراکه انسان را به فکر فرو می‌برد و سرنوشت و عاقبت گذشتگان هر سرزمین را به‌یاد او می‌آورد. گذشتگانی که زمانی همچون ما در این کره خاکی می‌زیستند. برخی می‌آموختند، برخی می‌ساختند، برخی رشد می‌کردند و رشد می‌دادند و از سوی دیگر برخی مانع آموختن می‌شدند، برخی نابود می‌کردند و برخی از رشد باز می‌داشتند. و این سرگذشت همه انسان‌ها در طول قرون تاریخ است. بنابراین نگاه کردن به بناها و آثار به‌جامانده از گذشته برای ما از آن‌جهت مفیدفایده است که ما را به این نکته متوجه کند که دنیا از اول تا انتها همین است و بس. تقابلی همیشگی میان خیر و شرها، میان حق و باطل و میان ظالم و مظلوم. و امروز ما هستیم و عبرت از گذشتگان. هر یک انتخاب می‌کنیم که در مسیر زندگی جزو کدام دسته باشیم دسته‌ای که می‌سازیم یا دسته‌ای که می‌سوزانیم. خیر می‌رسانیم یا عامل شر می‌شویم. آری، دیدن چند ساختمان قدیمی فارغ از بحث معماری و هنریش چه بُعد معرفتی دیگری می‌تواند داشته باشد؟ مخاطب این ستونهای پیر و فرسوده، این درهای چوبی تخریب شده، پنجره‌هایی که اگر هر سال مرمت نشوند، توانایی مقاومت در برابر باد و باران را ندارند، تصاویر منقوشی که اگر هر سال جلا داده نشوند دیگر چشم‌نواز نخواهند بود، همه و همه ما هستیم. آیندگان آنهایی که روزی با قدرت و ابهت حکمرانی می‌کردند و حال این سنگ و چوب است که فقط نقش آنها را در زندگی روایت می‌کند. نگاه ما به دیوارهای عمارت‌ها باید این باشد که تو هم روزی خواهی رفت و تنها دسترنج و اعمالت است که نُقل محافل آیندگان می‌شود. حتی آن پادشاه پر هیبت و قدرت نیز امروز فقط و فقط بابت کارهای نیکی که اگر برای خلق انجام داده تحسین می‌شود و بابت تمام ستم‌هایش نزد آدم‌ها قضاوت. از طرفی دیدن چنین بناها و آثاری فرح‌بخش است چرا که افراد با دیدن این همه ذوق و استعداد و نبوغ اجدادشان به‌وجد می‌آیند. وقتی فرزندی پدر خود را در اوج تمدن و فرهنگ و علم و هنر می‌بیند در خود احساس مباهات می‌کند. گو اینکه این عظمت و بزرگی در خون او نیز جاری‌ست. او خود را درختی می‌پندارد ریشه‌دار در هویتی اصیل. و چه چیزی شاد و امید آفرین‌تر از این نزد یک ملت. رهبر معظم انقلاب نیز در زمینه‌ی آثار تاریخی و باستانی می‌فرمایند:"من همين‏جا اشاره بكنم به اين بناهاى باستانىِ مربوط به قبل از اسلام؛ تخت جمشيد و بقيه‏ى چيزهائى كه در اين استان هست. انسان از دو نظر ممكن است به اين مراكز باستانى نگاه كند؛ اينها را بايد از هم تفكيك كرد. يك نگاه اين است كه اينها متعلق به جباران تاريخ بوده. هر كدامى كه نگاه مي‌كنيم، به يك نحوى به يكى از جباران تاريخ و طاغوتهاى بشرى ارتباط پيدا مي كند. بله، از اين جهت نگاه منفى به اينها هست. غالب متدينين و انسانهائى كه نفرت طبيعى از استبداد و از جباريت دارند، با اين ديد وقتى به اين بناهاى باستانى نگاه مي‌كنند، طبعاً براى آنها جاذبه‏اى ندارد. ليكن يك جنبه‏ى ديگر هم وجود دارد و آن اين است كه اين بناها محصول سرپنجه‏ هنرمند ايرانى است؛ محصول فكر راقى و روشن‏بين ايرانى است در سالها و قرنها پيش از اين؛ اين جنبه‏ى مثبت قضيه است. همه‏ى بناهائى كه از لحاظ تاريخى - چه در اينجا، چه در اصفهان، چه در بقيه‏ى نقاط كشور - وجود دارد، از اين قبيل است. درست است كه جباران استفاده كردند، اما خالق و آفريننده‏ى اين مجموعه‏ها كيست؟ ذهن ايرانى است، سرانگشت هنرمند ايرانى است، روحيه‏ى بلندنظر ايرانى است، ابتكار و ذوق ايرانى است؛ اين براى يك ملت افتخار است. با اين ديد وقتى نگاه بكنيم، مى‏بينيم اينها مثبت است؛ چه تخت جمشيد، چه بقيه‏ى مناطق ديگر..." (بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار مسئولان اجرائى استان فارس,18 ارديبهشت 1387) ایشان در جایی دیگر در رابطه با نتایج حاصل از بحث و گفتگو و جمع‌آوری اطلاعات درباره‌ی گذشتگان می‌فرمایند:"این گذشته‌ی تاریخی به چه دردی می‌خورد؟ اگر این گذشته را به‌عنوان یک شجره‌نامه فقط در جیبمان بگذاریم و به آن افتخار کنیم، مثل بعضی‌هاست که از سیادت فقط شال سبزی به کمرشان ببندند یا شجره‌نامه‌یی در جیبشان بگذارند و آن را وسیله‌ی ارتزاق قرار دهند؛ این‌که درست نیست. اهمیت این شجره‌نامه از این جهت است که نشان می‌دهد این منطقه - به هر دلیلی؛ یا به دلیل اقلیمی، یا به دلیل جغرافیایی، یا به دلیل تاریخی - منطقه‌یی است که استعداد در آن پرورش پیدا می‌کند؛ یعنی جوانِ امروزِ همدان و ملایری و نهاوند و کبودرآهنگ و بقیه‌ی نقاط این استان می‌تواند این امید را داشته باشد که بشود ابن‌سینا، بشود رشیدالدین فضل‌اللَّه، بشود میرسیدعلی، بشود آخوند ملاحسینقلی، بشود آخوند ملاعلی معصومی.(بیانات در دیدار جمعی از مسئولان و نخبگان استان همدان، ۱۹ تیر ۱۳۸۳) ✍زينب نجیب @ghalamenajib