بتشکنی که ابلیسشکن شد
خواب و رؤیای انبیای الهی صادقه است یعنی شیطان بدان راه ندارد. وقتی ابراهیم(علیهالسلام) در سه شب رؤیای ذبح اسماعیل را مشاهده کرد؛ دانست به او مأموریتی محول شده است که بسیار سخت و دشوار مینماید. ابراهیم (علیهالسلام) در یک دو راهی بسیار پرخطر قرار گرفت، اکنون وقت انتخاب است، کدام را انتخاب کند، امر خدا را یا امر نفس را، او که همیشه امر خدا را بر وجود خود حاکم کرده بود، در اینجا نیز چنین میکند. گرچه ابلیس، سر راهش بیامان وسوسه میکرد تا به او القا کند که این خواب، خواب شیطانی است و یا از عقل دور است اما ابراهیم توجهی نمیکرد. هرچه شیطان پیش گوشش زمزمه میکرد که چطور میشود، فردی جوانش را بُکُشد و یا بیدلیل انسانی را به قتل برساند، بهسویش سنگ میانداخت. آری، مگر قتل نفس نیست؟ مگر این نزد خدا گناهی نابخشودنی نیست؟
ابراهیم میدانست که معصیت یعنی نافرمانی از خدا. از سوی دیگر در عالم رؤیا به او امر شده بود که چنین کند. بنابراین آن روز، اطاعت از خدا در ذبح اسماعیل و عدم اطاعت از خدا، فرار از ذبح او بود. و این تکلیفی شد بر گردن ابراهیم، اسماعیل و هاجر.
ابراهیم، پروردگار هستی و حکمتهایش را خوب میشناخت او سالها در چنین مکتبی رشد کرده بود و در طوفانهای سهمگین همچون درختی ریشهدار استوار ایستاده بود. او حتم داشت که اوامر خدا حیاتبخش است نه نابودکننده. او فهمیده بود که بُعد دیگری از ابعاد وجودیش در بوته آزمایش محک خواهد خورد.
و اینچنین شد که ابراهیم(علیهالسلام) این بتشکن تاریخ، اکنون ابلیسشکن شد، جهاد اکبر کرد، و با تصمیمی قاطع آماده قربانی کردن اسماعیل شد.
آری، حکمتش همین بود. او این بار عملش نبود که به کورههای گداختهی آزمون، امتحان میشد بلکه خداوند این بار ارادهی او را در ذبح محبوبترینش هدف قرار داده بود و این سختترین آزمون برای رسیدن به مقام امامت بود.
و چه زیبا بود وقتی ابراهیم در این آزمون نیز همچون گذشته تسلیم ارادهی حق گشت درحالیکه از اسرار الهی در پس پرده آگاهی نداشت. او آمادگی خویش را یکبار دیگر دریکی دیگر از دشوارترین مراحل فریاد زد.
شاید در ظاهر، فرمان خدا، ذبح محبوبترینِ انسان یا قربانی کردن عزیزترین باشد یا حتی در نگاه مادی، امر به یک گناه کبیره اما در اصل، ذبحِ نفسِ انسان در برابر عظمت خدا بود. ابراهیم باید نفس خود را قربانی میکرد.
و ابراهیم چنین کرد ، برای باری دیگر پرهیزکار نام گرفت و به مرتبهای بالاتر راه یافت.
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
تحقق تقوای اجتماعی به روشهای مشابه
یکی از روشهای پیبردن به راهکارهای حل یک مسئله روش مقایسه است. برقراری پیوند بین پدیدهها و کشف روابط میان آنها برای درک تفاوتها و شباهتها را مقایسه مینامیم در اغلب موارد میتوان از روی شباهتها پی به راهکارهای مشابه برای حل یک مسئله برد. به عنوان مثال وقتی خیلی دقیق و عمیق به روشها و عوامل مؤثر در فراگیر شدن فرهنگ مراعات شیوهنامههای بهداشتی کرونا میپردازیم، میتوانیم به روش مقایسه، بسیاری از راهکارها در باب موضوعات دیگر را تحت عنوان تقوای اجتماعی بیابیم. مثلا در باب مسئلهی حجاب یا مسئلهی اسرافیگری یا احترام به قانون راهنمایی و رانندگی و هزاران مسئلهی دیگر که سبک زندگی جمعی را نشان میدهد به راهکارهای مشابه برسیم.
اگر بخواهیم از عوامل مؤثر در همان موضوع کرونا سخن برانیم به طور خلاصه میتوان گفت:
۱. اولین عامل در فراگیر شدن فرهنگ مراعات شیوهنامههای بهداشتی مبارزه با کرونا، آگاهی مردم از عوارض این ویروس، آگاهی از روشهای پیشگیری و در مرحله بعد درمان این بیماری بود. این آگاهسازی تا بدانجا بود که حتی مشاوره به طور رایگان در هر زمان از شبانهروز توسط متخصصین امر و در طیف وسیعی از سؤالات در باب مسئلهی کرونا صورت میپذیرفت.
۲. رسانه ملی و فضای مجازی در تولید محتوا نقش بسزایی ایفا کردند. تبیینگری در ابعادگوناگون این بحران، به روشهای مختلف برای اقناع اذهان عمومی شکل گرفت و این آگاهی به تدریج در طول یک سال با وجود تغییر مرحله به مرحلهی ویروس در میان آحاد جامعه کامل شد.
۳. از همان روزهای نخست قوانینی برای اجرای دقیق شیوهنامهها طراحی شد و تمامی سازمانها و ادارات و مکانهای عمومی ملزم به رعایت آن شدند و تخطی از آن توسط نهادهای نظارتی با برخورد قضایی به صورت جدی پیگیری شد.
۴. از سوی دیگر ایجاد درد مشترک میان همه ملتها در مقابله با این ویروس منحوس از دیگر عوامل موثر مبارزه بود. وقتی همه انسانها از یک درد مشترک رنج میبرند، این خود باعث ایجاد بسترهایی برای مشارکت، همافزایی، همکاری، همیاری و همدردی میشود و چه قدرتی بالاتر از قدرت ارادهی انسانهایی که وحدتوار، نقشآفرینی میکنند. همانطور که امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «یدالله مع الجماعه».
۵. افزون بر موارد بالا نقش خیرین و ایثارگران و رویکرد معنوی آحاد جامعه بسیار مؤثر واقع شد. اقدام افرادی برای کمک به مناطق محروم، کمکهای بیسابقهی مردمی، پرستاری از بیماران، کفن و دفن فوتشدگانِ پرخطر از جمله موارد ایثار و ازخودگذشتگی ماتها بود. از دگر سو توجه ملت به معنویات و زمزمهی دعاهای اثرگذار برای مقابله با این شرایط سخت بسیار حائز اهمیت بود.
۶. از همهی این عوامل مهمتر، عزم و ارادهی یک ملت است که در حل یک معضل اجتماعی، سرنوشتساز میشود. البته مسلم است که تمام آنچه در بالا عنوان شد در شکلگیری این عزم ملی مؤثر است و شاید بالاتر از اثر، علت و دلیل آن باشد. یعنی تا معرفت و آگاهی ایجاد نشود و ذهنها اقناع نگردند، ارادهها حرکت نخواهند کرد. آگاهیدو تبیین دست و شایسته بود که ایجاد اراده و انگیزه مینمود. این عزم سبب شد تا هر فرد در هر نقطه با هر شرایط و خصلتی وظیفهی خود را انجام دهد حتی اگر افرادی از قوانین تخطی میکرند این خود مردم بودند که یکدیگر را به رعایت اصول دعوت میکردند و اگر متخطی تسلیم نمیشد با او برخورد قاطعی صورت میگرفت. نقش عزم و ارادهی ملی در کنترل و هدایت سکان یک جامعه بیبدیل است.
بنابراین اگر بخواهیم از فرمول و الگوی همین مصداق در حل معضلهی حجاب بهره ببریم باید بگوییم؛ از یک طرف مراحل آگاهسازی مردم با همکاری رسانهملی و استفاده از تمام امکانات و ظرفيتهاي فضایمجازی باید بسترها را آماده کند و از طرفی سیاستگذاری و قانونگذاریها و در مرحلهی بعد نظارت دستگاههای قضایی در ضمانت اجرایی آنها نقش حمایتی را دارد. بیان درد مشترک مسئلهی زن و خانواده در جوامع گوناگون مخصوصا در دنیای غرب و مطالبهی درمان نیز در ادامهی راه، به همان میزان اهمیت دارد. نقشآفرینی جهادگران تبیینی و ایثار این قشر که بیچشمداشت در چنین شرایط سختی قدم میگذارند از تکههای دیگر این پازل موفقیتآمیز است. تعلیموتربیت افراد مستعد در این زمینه نیز به تقویت جبهه، بسیار کمک خواهد کرد.
در پایان میتوان چنین نتیجه گرفت همانطور که مردم و مسئولین دلسوز و متعهد توانستند مقتدرانه در صحنه مبارزه با یک ویروس حاضر شوند و پیروزمندانه در جبههی کنترل یک بیماریِ همهگیر افتخار بیافرینند؛ میتوانند در دیگر محورهای اجتماعی با اقتدار و شجاعت حرکت کنند و زمینههای تقوای اجتماعی در هر موضوعی را فراهم سازند.
✍ زينب نجیب
@ghalamenajib
سردار سلیمانی همیشه آرزویش بود که بهگونهای زندگی کند که نام و یادش لرزه بر تن دشمن بیندازد.
او از خدا خواسته بود استخوانی باشد در گلوی دشمن تا نفس کشیدن را از او سلب کند و چه زیبا استجابت شد.
ما مریدان مکتب سلیمانی نیز از خدا میخواهیم اگر سرنوشت به ما رخصت نداد تا همچون سلیمانی و یارانش، سلاح بهدست گیریم و دشمن را هدف قرار دهیم؛ برایمان چنان زیستی را رقم زند تا قلممان، گفتارمان و رفتارمان هر لحظه تیری باشد بهسوی دشمن.
از خدا میخواهم روزی رسد تا دشمن لحظهای از تیزی نوک قلمم آرام نباشد.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
پلی برای وحدت
[١] «غدیر»، پلی است بین بعثت و مهدویت. یعنی؛ غدیر در امتداد بعثت است و مهدویت در امتداد غدیر. چرا که فلسفهی هرسه واقعه، یکی است. به عبارتی، به همان دلیل و حکمتی که محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) ٢٧ رجب سال ۴٠ عام الفیل در کوه نور به پیامبری مبعوث شد، امیرالمؤمنین، علی(علیه السّلام) نیز در ١٨ ذی الحجه، سال ١٠ هجری در خم به امامت منصوب گشت و امروز به همان دلیل و منطق، منتظران مهدی موعود(عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از سالها غیبت امامشان، ظهور حضرت را به انتظار نشستهاند. حال مسئله این است که آن امر مشترک چیست که این وقایع شکوهمند اسلامی را مانند دانههای تسبیح به هم متصل میکند؟
[٢] آن امر مشترک، چیزی نیست جز حکومت. در واقع، سعادت بشر در گرو تشکیل بهترین حکومتهاست. غایت بهترین حکومت بر پایۂ بهترین، باشکوهترین و باعظمتترین تمدنهاست. پیامبر نیز با هدف ایجاد تمدن اسلامی مبعوث شد و برای تأمین آن هجرت کرد، سپس آن را به طول ده سال پایه گذاری کرد و باید امیرالمؤمنین علی(علیه السّلام) و فرزندانش، یکی پس از دیگری ادامه دهندهی چنین تمدنی میشدند که تاریخ به گونهای دیگر ورق خورد. رهبر معظم انقلاب میفرمایند:«مسألهی غدیر و تعیین امیرالمؤمنین (علیهالصلاةوالسلام) بهعنوان ولی امر امت اسلامی از سوی پیامبر مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) یک حادثۂ بسیار بزرگ و پرمعناست؛ در حقیقت دخالت نبی مکرم در امر «مدیریت جامعه» است. معنای این حرکت این است که اسلام به مسألۂ مدیریت جامعه به چشم اهمیت نگاه میکنند. (بیانات در دیدار مردم پاکدشت۱۳۸۳/۱۱/۱۰)
ایشان نیز میفرمایند: این پایهها را پیغمبر اسلام بنیانگذاری کرد و برای حفاظت از آن، مسألۂ وصایت و نیابت را قرار داد؛ اما تخلف شد. اگر تخلف نمیشد، چیز دیگری پیش میآمد. «غدیر» این است. در طول دوران دویستوپنجاه سالهی زندگی ائمه(علیهمالسلام) -که عمر دوران ظهور ائمه از بعد از رحلت پیغمبر تا زمان وفات حضرت عسکری، دویستوپنجاه سال است- هر وقت ائمه توانستهاند و خودشان را آماده کردهاند تا به همان مسیری که پیغمبر پیشبینی کرده بود، برگردند؛ اما خوب، نشده است.(بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق ۱۳۸۴/۱۰/۲٩)
[٣] از طرف دیگر اگر ما معتقد باشیم که شعار، فلسفه و غایت اسلام که در «بعثت، غدیر و مهدویت» موج میزند چیزی نیست جز پیام «لااله الا الله»، و اگر معنای آن «نفی هرگونه سلطهگری و سلطهپذیری» است؛ بنابراین چنین شعاری، تنها با تشکیل حکومتی محقق خواهد شد که آرمانش «نفی سلطهگری و سلطهپذیری» باشد و هویت افراد جامعه نیز تحت این شعار شکل گیرد. و روح حاکم بر تمام قوانین و مبانی رفتاری آن، چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی، تنها همین شعار توحیدی باشد.
[۴] حال، آیا انقلاب اسلامی ایران، با شعار و فلسفهای به غیر از این شعار و فلسفه شکل گرفتهاست؟
آیا نمیتوان باور داشت که انقلاب اسلامی ایران در امتداد همان «بعثت، غدیر و مهدویت» است؟
آیا ایستادگی پایِ همین آرمانِ انقلاب، ما را جزء غدیریون قرار نمیدهد؟
و یک سؤال دیگر این که:
اگر مسئلۂ غدیر، مسئلۂ بهترین حکومت است، و اگر مسئلۂ بشر، رسیدن به بهترین حکومت، آیا نمیتوان معتقد بود که غدیر «وحدت آفرینترین» حادثه در طول تاریخ بشریت است؟ و نهتنها نمیتواند عاملی برای اختلاف بین مسلمانان باشد بلکه بهترین بهانه و دلیل برای ایجاد وحدت بین همهی انسانها در این کره خاکی ست.
آری! درد مشترک وحدتآفرین است، امروز درد بشر رسیدن به حکومتی ست که سعادت، آرامش و امنیت آن را تضمین کند. لذا برداشتن هر قدمی برای از بین بردن این درد، دایرهی حلقۂ برادریمان را گستردهتر میکند. بنابراین پای آرمانهای انقلابت بایست و غدیری بمان تا همانند غدیریانِ سال ده هجری، دست در دست مولایمان بیعت تازه کنیم.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
«غدیر را فقط در حدّ یک نصب یا معرفی ساده که پیغمبر اکرم کسی را معرفی کرد، تلقّی نکنید. البته پیغمبر، امیرالمؤمنین را در حضور جمعِ چند ده هزار نفری مسلمانها به خلافت منصوب کرد... این چیزی نیست که کسی بتواند آن را انکار کند؛ اما قضیه در این حد متوقّف نمیماند. مسأله این است که از دوران حضرت آدم که رشته نبوّتها و رسالتها شروع شد و بارها و بارها حکومتهای نبوی در طول تاریخ تشکیل گردید، آن جایی که ترکیبِ بدیع و شیوای دین و سیاست در اوج خود به صورت یک سنّت ماندگار درآید و هدایت جامعه را تضمین کند، در قضیه غدیر اتّفاق افتاد.» ۱۳۸۰/۱۲/۱۲
@ghalamenajib
انتشار یادداشت "تحقق تقوای اجتماعی با کمک شبیهسازی" در هفتهنامه ۹ دی
@ghalamenajib
جشن غدیر، نمای دینداری
اگرحضور میلیونی مردم در جشن غدیر را دینداری مردم ندانیم و آن را مصداقی برای گرایش عمیق آحاد یک جامعه به شعار توحید نپنداریم و این حرکت عظیم را ریشه در جهانبینی الهی نبینیم؛ چگونه میتوانیم تحلیلی همه جانبه و منصفانه از یک واقعهی اجتماعی_مذهبی با این ابعاد وسیع داشته باشیم؟
گفته شد، برپایی این همایش بزرگ کشوری نشان از دینداری مردم دارد. حضور چشمگیر و میلیونی مردم تهران در مسیر ده کیلومتری این جشن در سال گذشته باعث شد تا رهبر انقلاب اسلامی در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور به این مراسم باشکوه اشاره کنند: «این جشن غدیر در تهران خیلی چیز عجیبی بود! ... دیدید چه جوری در این جشن میلیونی، همه جور آدمی شرکت کردند؟ اینها طرفدار دینند، اینها دوست دارند دین را.» ۱۴۰۱/۰۵/۰۵
آری، وقتی به تلاش و همت میلیونی مردم یک جامعه برای تدارک چنین جشنی نگاه میکنیم و شاهد آنیم که شبانهروز بیهیچ چشمداشتی به ایجاد بستر مناسب برای شکلگیری یک محفل مبادرت میورزند و از استراحت خود و از مال خود به هر مقدار که در توان باشد، میگذرند؛ وقتی هرکس به هر میزان که به امیرالمؤمنین علی علیهالسّلام ارادت دارد، مادی و معنوی هزینه میکند تا با یکدیگر سر این سفرهی کَرَم بنشینند و متنعم شوند؛ وقتی مردم از شادی هم شاد میشوند و روزها خلاقانه میاندیشیدند که چطور به روشهای گوناگون میتوانند لحظاتی زیبا بیافرینند و به یکدیگر هدیه دهند؛ وقتی با گذشت و ایثار برای یک کار گروهی از هم سبقت میگیرند؛ و در یک کلام، پیر و جوان، زن و مرد، ثروتمند و فقیر همه و همه در کنار هم قرار میگیرند تا بدون برچسبهای طبقه و درجه و طیف و قشر خاصی حضور داشته باشند، آیا میشود به چیزی غیر از جامعهی متمایل به شعار اصیل توحید اذعان داشت؟ آیا دینداری چیزی جز تحقق این شعار اصیل است. آیا توحید چیزی جز یکپارچگی و همرنگی و نفی طبقات اجتماعی زیر پرچم اعتقاد و ایمان به خدا است؟ آیا جامعهای اینچنین مصداقی از یک جامعهی دیندار نیست؟ آیا این صحنههای خلق شده از همبستگی و وحدت، از مهربانی و محبت، از کمک و دستگیری، از اطعام و هدیه، از ارادت به اهل بیت و معنویت، برآمده از جهانبینی مادی میتواند باشد؟ کدام مادیگرایی برای احیا، تداوم و استحکام یک باور، یک علاقه، یک گرایش آن هم کاملا الهی، حاضر است هزینه کند؟ کدام مادیباور میتواند چنین زندگی سعادتبخش و سرشار از آرامش و شادی ِرا خلق کند؟
امروز دنیا تشنهی لحظاتیست که از ته دل بدون هیچ واسطهی دارویی، غرض مادی، دلایل مصنوعی و واهی بخندد. امروز دنیا به دنبال طنابیست تا بدان چنگ زند و خود را از ورطهی چهکنمهای روزانه نجات دهد. امروز سرگردانی فرزندان آدام را در بیابان تیه نمیتوان پنهان کرد یا نادیده انگاشت. این دینداری و معنویت و کوشش اصحاب موسی سبب شد تا تمدن موسوی دوباره شکل گیرد و امتی از بیابان تیهی روزگارش نجات یابد.
امروز نیز این طریق علوی و محبت اوست که در قامت جمهوری اسلامی صحنههای ناب دینداری رقم میزند تا انشاءاللّه مقدمهی ظهور امام زمان علیه السلام و زمینهساز تمدن مهدوی گردد.
آری دینداری انسانها در معنایی بهوسعت همانیست که در مناسک حج و غدیر و اربعین حسینی شاهد آنیم.
به وسعت رنگ سپیدجامگان حجگزار، رنگیپوشان غدیر و سیاهپوشان اربعین.
که اگر دشمنان انسانیت، سیرهی توحید را که بر زبان و عمل پیامبر جاری بود و در غدیرخم، ادامه و حفظ آن به حضرت علی علیه السلام محول شد را ۲۵ سال خانهنشین نمیکردند و امر ولایت بر زمین نمیماند، امروز موکبهای سپیدپوش و آذینبستهی خود را برای شروع محرم و عزای حسین علیه السلام سیاهپوش نمیکردیم.
بنابراین درس امروز ما از تاریخ همان پیروی از ولایتیست که سهم انسانها را همیشه در عدالت و سعادت و بندگی خدا میخواهد. همان ولایتی که همچون نخ تسبیح دستان ما را به هم پیوند میزند.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
در واقعهی مسجد گوهرشاد چه گذشت و چه کسانی نقش داشتند؟
باید توجه داشت که در تحلیل یک واقعهی تاریخی به همه جوانب آن بپردازیم تا بتوانیم از آن درس بگیریم.
برای بررسی قطعات بههم پیوستهی این حادثهی عظیم با ما همراه شوید.👇
قسمت اول👈 حاج آقا حسین قمی
@ghalamenajib
قسمت اول: حاج آقا حسین قمی
"قضیه ی مسجد گوهرشاد برای چه به وجود آمد؟
این را فراموش نکنیم. نکته ی محوری، مرحوم حاجآقا حسین قمی است."(۸ فروردین ۱۳۹۶)
سید حسین طباطبائی قمی معروف به حاج آقا حسین قمی (۱۲۸۲-۱۳۶۶ق)، از فقها، علمای مبارز و مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری بود.
او علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان و امور مرجعیت، از فعالیتهای سیاسی غافل نبوده و همواره علیه حرکتهای ضد اسلامی حکومتها، ایستادگی مینمود که از جمله آنها مقابله با اقدامات رضاخان، خصوصا مساله کشف حجاب رضاخانی بود. طی این مبارزات، علما و مجتهدان مشهد از جمله حاج آقا حسین قمی جلسات متعددی برگزار کردند و توطئه حجابزدایی و موضوع اجباری شدن کلاه بینالمللی و برپایی جشنها و مجالسی همچون جشن مدرسه شاپور شیراز را که گروهی از دختران جوان با گیسوان نمایان به رقص و پایکوبی پرداخته بودند، مورد بحث و نقد قرار دادند.
در یکی از نشستها که در منزل حاج آقا حسین قمی برگزار گردید ایشان از اوضاع جاری مملکت و فشاری که بر اسلام وارد شده بشدت متأثر و گریان میشوند و سپس میفرمایند: «امروز اسلام فدایی میخواهد. بر مردم است که قیام کنند.»
در نهایت علما تصمیم میگیرند که حاج آقا حسین قمی در اعتراض به اقدامات رضاخان به تهران رفته، با او صحبت کند.
حاج آقا حسین پس از ورود به تهران (۲۹ ربیع الاول ۱۳۵۴) با قید استخارهای راهی شهر ری شده، در باغ «سراج الملک» منزل کردند. مردم مؤمن با حرکت خود به حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) و دیدار با مرجع خود، آمادگی خویشتن را برای هرگونه جانفشانی و فداکاری اعلام نمودند. حضور گسترده دیدارکنندگان موجب وحشت و هراس دولت رضاخانی گردید و در نتیجه ظهر روز دوم ربیعالثانی ملاقات با آیتالله قمی ممنوع اعلام شد و محل اقامت ایشان به محاصره کامل درآمد. پس از گذشت چند روز از محاصره محل، فرستادگان رضاخان به دیدار حاج آقا حسین قمی آمدند و با لحن بیادبانه اظهار کردند که: عرایض شما به سمع ملوکانه رسیده است. ایشان با بیاعتنایی به آنها فرمودند: «من باید با شخص شاه ملاقات کنم.»
این در حالی بود که رضاخان به شدّت از انجام این ملاقات واهمه داشت و از تحقق آن دوری میجست.
خبر بازداشت حاج آقا حسین قمی به مشهد رسید و حال و هوای شهر را دگرگون ساخت.
بسیاری از مردم مشهد در مسجد گوهرشاد اجتماع کردند و به سخنان وعاظ و خطبا چون شیخ محمدتقی بهلول گوش فرا دادند.
بنابراین باید توجه داشت که:
"عنصر مرحوم حاج آقا حسین قمی فراموش نشود؛ یک ملای واقعاً مجاهد فی سبیل الله نترس آمادهای که حاضر بود برود در دهان شیر دیگر، یعنی هیچ ابایی نداشت. از اینجا هم که بلند شد رفت، تنها رفت؛ با خودش مثلاً حشم و خدم و اینها نبرد، فقط دو تا از پسرهایش ظاهراً رفتند. این نکته قابل توجهی است."(۸ فروردین ۱۳۹۶)
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
قسمت دوم: مرحوم آقازاده
"نکته بعدی این است که مرحوم آقازاده فراموش نشود. آقازاده در قضایای مسجد گوهرشاد دخالتی نداشته، لکن دستگاه دربار، او را متهم کردند. بعد هم به خاطر همین اتهام، آقازاده را که در مشهد دارای شأن خیلی زیادی بود ... در خانه گرفتند او را کشیدندش بیرون، بدون اینکه اجازه بدهند حتی لباس مرتبی تنش کند، او را بردند. اول از مشهد به یزد بردند. مدتی آنجا بود، بعد هم به تهران و بعد از یکی دو سال مسموم و شهیدش کردند. ببینید اینها عناصر مهم قضیه مربوط به مسجد گوهرشاد است." (۸فروردین ۱۳۹۶)
میرزا محمد آقازاده ملقب به آقازادهٔ نجفی فرزند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی ، یکی از بنیانگذاران مشروطیت در ایران و از مراجع سهگانهٔ مقیم نجف بود. وی علوم مذهبی را نزد پدر خود تحصیل کرد و از محضر ایشان موفق به گرفتن درجهٔ اجتهاد گردید. در سال ۱۳۲۵ق به خراسان آمد. در مشهد مقیم شد و مجلس درسی در مسجد گوهرشاد برای تدریس علوم دینی به طلاٌب دایر کرد. آیتالله آقازاده در برقراری و تقویت مشروطیت در ایران ، در کنار پدر ، بسیار کوشید. آقازاده در سال ۱۳۰۴ش از شهر سبزوار بهعنوان نماینده مجلس مؤسسان انتخاب شد ولی از سالهای ۱۳۱۰ش به بعد یکی از مخالفین جدی رضاشاه محسوب میشد. آیتالله محمد آقازاده بهدلیل مخالفت با سیاستهای رضاخان بازداشت شد و به یزد تبعید شد. پس از چهارماه مجدداً به مشهد برگشت و پس از چند روزی حبس در زندان مشهد به تهران انتقال یافت. او در طی محاکمات ابتدائی در تهران به اعدام محکوم شد اما بهدلیل نفوذی که در حوزهٔ علمیهٔ نجف داشت و نیز تلاش عدهای از مراجع ، این حکم لغو شد و ایشان به اقامت اجباری در تهران محکوم گردید. آقازاده در تهران همچنان تحت مراقبت بود تا این که دو سال پس از واقعه خونین گوهرشاد به دلیل بیماری حاصل از مسمومیت به شهادت رسید. برخی از تألیفات ایشان عبارتند از: "القضاء و الشهادت"؛ "مبحث الفاظ"؛ حاشیهٔ "کفایهٔالاصول"؛ "التقریرات".
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
قسمت سوم: شیخ محمدتقی بهلول گنابادی
شیخ بهلول که از وضعیت حاج آقا حسین قمى باخبر شد با سرعت خود را به مشهد رساند و به قصد زیارت وارد حرم شد تا بعد از آن براى دیدار آیت الله قمى عازم تهران شود. مأموران امنیتى که متوجه حضور او در حرم شده بودند، خواستند او را با خود به شهربانى ببرند، اما زوار جلوگیرى کردند و شیخ به طور موقت در یکى از حجره هاى حرم تحت نظر قرار گرفت. در این هنگام فردى به نام نواب احتشام رضوى سرکشیک پنجم آستانه به دیدن او آمد. به تحریک نواب احتشام مردم شیخ بهلول را از حجره بیرون آوردند و نگهبانها هم از ترس فرار کردند. شیخ بر فراز منبر قرار گرفت. مردم از هر طرف شروع به دادن شعار علیه حکومت و شاه کردند. آنگاه که سکوت بر مجلس حکم فرما شد، شیخ بهلول شروع به صحبت کرد: «...اکنون کار از اصلاح گذشته، وظیفه ما این است که کمرها را محکم بسته و دست از جان شسته براى جهاد دینى حاضر شویم و بکوشیم تا حضرت آیت الله العظمى آقاى قمى را از زندان تهران نجات دهیم. یا همه کشته شویم یا دولت موجود را براندازیم..."
روز چهاردهم ربیع الثانى ۱۳۵۴ ق. گروههاى مختلف مردم مشهد و روستاهاى اطراف به سوى مسجد گوهرشاد حرکت کردند تا به جمع مردم و روحانیون متحصن در مسجد بپیوندند، لیکن قزاقهاى رضاخان با نواختن شیپور جنگ بى محابا روى مردم آتش گشودند و حدود یکصد نفر را شهید و مجروح کردند. مردم مقاوم و صبور با داس و چهارشاخ و بیل به مقابله برخاسته، به حرکت خود ادامه دادند و پس از عقب راندن قزاقها به طرف مسجد سرازیر شدند. حضور زنان مسلمان در این قیام بسیار چشمگیر بود. نیمههاى شب یکشنبه نیروهاى قزاق پس از دستور رضاخان به فرماندهى سرهنگ ایرج مطبوعى در نقاط حساس مسجد گوهرشاد و اطراف آن مستقر شدند. مسلسلهاى سنگین را به بامهاى مشرف بر حیاط مسجد قرار داده، سپس حمله را آغاز کردند و هنگامى که سپیده صبح زد، بیش از دوهزار (تا پنج هزار) شهید در مسجد گوهرشاد و در صحن و دالانهاى مسجد در خون غلتان بودند. کامیونهاى نظامى براى حمل جنازه ها آماده مى شدند. به گفته یک شاهد عینى پنجاه و شش کامیون جنازه از مسجد بیرون بردند و حتى زخمیان را نیز همراه کشته شدگان در گودالهاى منطقه گلشهر مشهد دفن کردند.
شیخ بهلول با کمک مردم از مهلکه مسجد گوهرشاد نجات داده شد. او پیاده مشهد را به قصد افغانستان ترک کرد و پس از مدتها سفر، مخفیانه وارد این کشور شد. نیروهاى امنیتى او را دستگیر کرند و مدت سى و پنج سال اقامت وى در افغانستان به اسارت و تبعید گذشت. او در این سالها به چهرهاى شناخته شده تبدیل گشت. علم و عمل این عالم مبارز شیعى همه را تحت تأثیر قرار داده بود. او در سه دهه اقامت خود در عین اسارت و تبعید به تدریس پرداخت. سرپرست کودکان بى سرپرست بود. پرستار مهربانى بود که دستان شفابخشش بیماران بسیارى را از مرگ نجات داد. هنوز ذهن پیرمردان و پیرزنان کابل، مزار شریف، هرات، سرحدّات پاکستان و... مملو از خاطرات اوست.
شیخ بهلول پس از سى و یک سال اسارت و تبعید آزاد شد و به دمشق رفت و از آنجا راهى مصر گردید و در دانشگاه الازهر به تدریس علوم دینى پرداخت. در بخش فارسى رادیو قاهره هم فعالیت کرد. پس از آن براى دیدن خواهر و مادرش به نجف مسافرت نمود. پس از چند سال اقامت و فعالیت ـ نوشتن مقالات و سرودن اشعار بر ضد یهود و آمریکا در دولت پهلوى به عربى و فارسى در کنار مرقد پاک و مطهر امیرمؤمنان (علیه السلام) ـ به ایران بازگشت و همان زمان توسط نیروهاى مزدور سلطنتى دستگیر شد، اما مدتى بعد آزاد گشت.
رهبر انقلاب بعد از شنیدن خبر وفات ایشان درباره او میفرماید:
"خبر درگذشت روحانی وارسته و پارسا مرحوم حجتالاسلام آقای شیخ محمدتقی بهلول رحمةاللهعلیه را با تأسف و دریغ، دریافت کردم. این بندهی صالح و مجاهد و پرهیزگار که عمر طولانی و پرماجرای خود را یکسره با مجاهدت و تلاش گذرانید، یکی از شگفتیهای روزگار ما بود. هفتادسال پیش در ماجرای خونین مسجد گوهرشاد، زبان گویای ستمدیدگان وحقطلبان شد و آماج کینهی حکومت سرکوبگر پهلوی گشت. بیستوپنجسال مظلومانه در اسارت حکومت ظالم دیگری انواع رنجها و آزارها را تحمّل کرد. پس از آن سالها در مصر و عراق ندای مظلومیت ملت ایران را از رسانهها به گوش مسلمانان رسانید. سالها پس از آن در ایران بیهیچ پاداش و توقعی به هدایت دینی مردم پرداخت. در سالهای دفاع مقدس همهجا دلهای جوان و نورانی رزمندگان را از فیض بیان رسا و صادقانهی خود نشاط و شادابی بخشید، نودسال از یکقرن عمر خود را به خدمت به مردم و عبادت خداوند گذرانید. زهد و وارستگی او، تحّرک و تلاش بیوقفهی پیکر نحیف او، ذهن روشن و فعال او، حافظهی بینظیر او، دهان همیشه صائم او، غذا و لباس و منش فقیرانهی او، شجاعت و فصاحت و ویژگیهای اخلاقی برجستهی او، از این مؤمنِ صادق، انسانی استثنائی ساخته بود."
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
آمریکای بحرانساز و بحرانزیست
آمریکا از یک سو بحرانزیست است و از سوی دیگر بحرانساز. بحرانزیستیِ آمریکا ریشه در جاهلیتی دارد که امروز جاهلیت مدرن نامیده میشود. نسبت دادنِ جاهلیت به قوم و ملتی، تنها به دلیل بیسوادی و نادانی نیست، هرچند این دو نیز در جاهلیت دیده میشود لیکن جاهلیت به معنای وجود خُلقیات پستی است که در یک جامعه رشد کرده و ریشه میدواند. رفتارهای ددمنشانهی مردم از آدمکشی، دزدی، تجاوز، حقکشی و ضعیفکشی گرفته تا هرزگی جنسی، هرج و مرج جنسی، ابتذال اخلاقی و چیره شدن بساط حیا از بین مردم.
این ویژگیها در عربستان قبل از ظهور اسلام بود که پیغمبر برای درمان و مبارزه با آن مبعوث شد و امروز همان رذایل اخلاقی به شیوههای جدیدتر، شدیدتر و وسیعتر در دنیای به اصطلاح متمدن غربی سازمان یافته است. آنچه در غرب امروز به ویژه در آمریکا شاهد آنیم زندگی انسان بر اساس حرص و طمع است. در چنین زیستگاهی پایهی همه ارزشها پول است و هر چیزی را که بتوان به عنوان سرمایه بدان نگریست ارزشمند میدانند در واقع معیار، سرمایهداری و فربه شدن برخی کمپانیها و کارتلهاست.
در یک مثال کاملا محسوس میتوان به بردگی انسانها و تجارت زنان نیز اشاره کرد. وقتی همه چیز با معیار سرمایهداری سنجیده میشود؛ در این میان یک نوع انسان به دلیل رنگ پوست و دیگری به دلیل جنسیت میتواند در خدمت سرمایهداران قرار گیرد پس ارزشمند میشود اما ارزشمندی او تنها در مسیر خدمترسانی و سودرسانی به همان سرمایهداران معنا میشود و اگر حرکتی خلاف اهداف آنها داشته باشند نهتنها ارزشمند نیستند بلکه ضد ارزش میشوند. در چنین تمدنی حتی علم و فناوری در خدمت کشتار مردم و در مسیر غارت کشورهای ضعیف است.
جالب اینجاست که تمدن غرب برای اقناع اذهان عمومی دست به منطقهای مصنوعی زده و برای هر یک از این باتلاقهای انسانی، پشتوانههای فکری میچیند. این نوع زیست بهطورقطع بحرانی خواهد بود چرا که بر خلاف فطرت بشریست و بویی از حق و انسانیت نبرده است و باطل حبابیست که از بین خواهد رفت. بدین ترتیب هر روز بحرانی از پس بحران دیگر در جامعه ایجاد شده و همچون کلاف سردرگمی باید به دنبال راه و روشی باشند تا با عبور از آن بتوانند اهالی سرزمین خود را برای چندی دگر با خود همراه سازند. اما همین کشور که نمایی از ثروت دارد در زمانی که سوز و سرما زیاد میشود عدهای در خیابانها جان میدهند و وقتی گرما به اوج خود میرسد عدهای دیگر تلف میشوند.
این وضعیت به چه معناست؟ آیا چنین نظامی نمای ظلم و تبعیض و بیعدالتی و در یک کلام بحران زیستی نیست؟ حال همین کشور برای حل بسیاری از بحرانهای خود دست به بحرانسازی در کشورهای دیگر میزند. او باید بحران بسازد تا از بحران در مرزهای دیگر ارتزاق کند. رهبر معظم انقلاب میفرمایند: "شبکههای مافیایی قدرت در داخل آمریکا، از بحرانهایی که در سراسر جهان اتّفاق میافتد ارتزاق میکنند، استفاده میکنند. اساساً آمریکا یک رژیم مافیایی است؛ یک رژیم مافیایی است: مافیای سیاسی، مافیای اقتصادی، مافیای اسلحهسازی؛ انواع و اقسام مافیاهایی که سیاستهای این کشور را در دست دارند و هدایت میکنند و کنترل کشور در واقع دست آنها است؛ پشت سر دولتها کسانی را روی کار میآورند، کسانی را از کار بر کنار میکنند؛ این مافیاها رؤسای جمهور را سر کار میآورند. آن وقت این مجموعهی مافیایی، این رژیم مافیایی احتیاج دارد که در اطراف دنیا یک جاهایی بحران وجود داشته باشد، لذا کانونهای بحران را خلق میکند. در منطقهی غرب آسیا شما ببینید چقدر اینها بحرانسازی کردند؛ اینها احتیاج پیدا کردند موجودی مثل داعش را به وجود بیاورند که سگ دستآموز آنها بود که علناً، صریحاً، به شکل آشکار، فیلمبرداریشده افراد را سر ببرند، یا زندهزنده بسوزانند، یا غرق کنند در آب و فیلمش را به دنیا نشان بدهند؛ این را آمریکا به وجود آورد؛ خودشان اعتراف کردند؛ خودشان گفتند که این را آنها به وجود آوردند؛ اینها بحرانساز هستند. اگر نتوانند بحران ایجاد کنند کارخانههای اسلحهسازی نمیتوانند حدّاکثر استفادهی خودشان را بکنند؛ ناچار باید در دنیا بحرانسازی کنند تا منافع این مافیاها حدّاکثری بشود."(۱۰ اسفند ۱۴۰۰، بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث)
بدین ترتیب میتوان گفت این جاهلیت است که ریشه این خصلت مذموم آمریکاست بنابراین باید برای مبارزه با آن دنبال راهی بود و این راه همان راهی است که پیامبر پس از بعثت در مبارزه با جاهلیت جزیرة العرب در پیش گرفت.
در درجهی اول تقویت ایمان و توسعهی گروههای مؤمن و مقاوم در سرتاسر عالم است. از سوی دیگر قوت و استحکام نظام اسلامی و توسعه ثمرات آن به فرا مرزهاست که البته این مهم برنامهریزی خردمندانه و حکمتآمیز با توجه به تمام مختصات جاهلیت میطلبد.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
انتشار یادداشت "آمریکای بحرانساز و بحرانزیست" در روزنامه راه مردم
@ghalamenajib
قانون حجاب با پیوست فرهنگی
بسیاری معتقدند در باب مسئلهی حجاب باید کار فرهنگی کرد. برخی دیگر میگویند باید قانونی رفتار کرد یعنی اگر بخواهیم کار فرهنگی انجام دهیم بهطور قطع زمانبر و تدریجی خواهد بود و بنابراین پاسخ نیاز امروز جامعه را نخواهد داد.
نگارنده معتقد است که چرا به راهکار سومی نمیاندیشیم؟
یعنی پرداختن به قانون حجاب اما با پیوست فرهنگی
به این صورت که قانون حجاب که البته وجود دارد را با یک بازنگری جدی و ایجاد شیوههای بازدارنده اما به دور از هرگونه خشونت تدوین کرده و همین عمل را همراه با کار فرهنگی توأمان کنیم. به این ترتیب که خود نیروهای مربوط به نیروی انتظامی را با رویکرد فرهنگی بسیار دقیق تربیت کرده و بعد وارد عمل کنیم. یعنی نوعی نیروی نظامی با تعریف و کارایی خاص. در چنین حالتی فرد ناظر هم از اصول حقوقی آگاه است و هم برای برخورد فرهنگی آموزش دیده است.
از سوی دیگر میدانیم که هر قانونی، مخالفان و متخلفان خود را خواهد داشت مانند بسیاری از قوانین دیگر اجتماعی و تنها به این گونه دلایل واهی، نمیتوان از قانون چشمپوشی کرد!
بسیارند کسانی که حوصله ایستادن پشت چراغ قرمز را ندارند اما باید پشت خطوط بایستند و در صورت عبور از خطوط جریمه میشوند.
البته بحث حجاب بسیار مهمتر و عمیقتر از اینگونه قوانین است چرا که شاید در مثال بالا، با عبور از خط قرمز اتفاق خاصی گریبان فرد را نگیرد و تنها با تکرار تخلف، هزینهی جریمه بالا رفته و اگر متخطی توانایی پرداخت آن را نداشته باشد نهایتا منجر به توقیف سواری او شود و در غیر این صورت اگر داشته باشد، جریمه نقدی، کیفر بسیار ناچیزی برای او خواهد بود.
همین داستان را درباره مسئلهی حجاب ببینیم اگر فقط قانونی به این امر نگاه کنیم همین روند برای اقشاری از جامعه رقم میخورد به این صورت که برای عدهای هزینه ندارد یا هزینه اندکی دارد و از سوی دیگر نهتنها هرگز به دلیل جرمش حادثهای محسوس خلق نمیشود تا حداقل اجتماع با او برخورد کند بلکه اثرات معنوی آن در جامعه بسیار بیش از یک تخلف رانندگی است. در مثال رانندگی و یا سایر قوانین در بسیاری از موارد این خود مردم هستند که در کنترل رفتارهای ناهنجار نقش دارند و گاهی فرد مجرم به دلیل رفتارش بهحدی متضرر میشود که خود، متنبه شده و از ادامه رفتار منصرف میشود. مانند یک تصادف یا چیزی شبیه به آن. اما دربارهی حجاب شاید هرگز به حادثهی دفعی و محسوسی که حاصل از نفی آن در جامعه باشد مواجه نشود. بنابراین با وجود اهمیت و ضرورت قانون، اما باید دانست که به هیچ وجه کفایت نمیکند و در کنار کار جدی در این زمینه باید به دنبال راهکارهای جدیتر در ایجاد بسترهای مناسب فرهنگی بود.
یکی از این بسترها بسط، تبیین، ترویج و تبلیغ فلسفهی حجاب است. فلسفه حجاب ابعاد گوناگونی دارد و خارج از بحث شرعی که بسیار در جامعهی امروز کمرنگ شده و آن وجههی مشروعیت اجتماعیاش ضعیف گشته است؛ بحث شناختی و معرفتی حجاب است که باید بر آن تأکید شود و این نکته حائز اهمیت است که تمام احکام شرعی یعنی منظومهی ارزشی اسلام یا بهعبارتی بایدها و نبایدهای اسلام ریشه در منظومهی معرفتی و هستها و نیستهای آن دارد. به زبانی ساده احکام شرعی حکمت و دلیلی دارند که اگر این بُعد از اسلام تبیین شود، دلها با آن همسو شده و تسلیم میگردند.
انشاءاللّه در روزهای آینده به فلسفه حجاب در بعد شناختی بیشتر خواهیم پرداخت.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
کانون کارگردانان سینمای ایران و اتحاديه تهیهکنندگان در اعتراض به حکم آزاده صمدی که بر خلاف قانون کشف حجاب کرده است بیانیهای مشترک صادر کردهاند و حکم صادره را توهین به شعور تمام اهالی سینما میدانند.
من فقط یک سؤال دارم...
نوع پوشش این خانم بازیگر(نازنین بیاتی) آیا توهین به شعور متدینین نیست؟...
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
40.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای گروه سرود مصباح از بیرجند در برنامه همآهنگ
موضوع: عدالت
مدتی است که برنامهای به نام همآهنگ از شبکه افق پخش میشود. واقعا عالیه. باید چنین برنامههایی و چنین سرودههایی بهشدت تشویق و حمایت بشن.
به محتوای سرود تا پایان به دقت گوش کنید...
@ghalamenajib
هیئت کانون تبیین
در رهنمودهای رهبر انقلاب، جهاد تبیین از اهم عرصه جهاد برشمرده شده است و ضمن باارزش شمردن دیگر عرصهها توجه بیشتر و ویژهای به آن مبذول داشته و همه اقشار جامعه مخصوصا جوانان را به این جهاد دعوت میکنند. ایشان تأکید دارند که از همهی عرصههای جهاد مهمتر، عرصه «تبیین و روشنگری» است. اگر روشنگری باشد، همهی این عرصههای گوناگون دیگر در وقت خود و جای خود وضعشان روشن خواهد شد. آیتالله خامنهای در توصیف امر روشنگری میفرمایند: «هرکدام از شما بهعنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید... افکار درست را، افکار صحیح را منتشر کنید، پاسخ به اشکالات را، پاسخ به ابهامآفرینیها را در این فضا با استفادهی از این امکان منتشر کنید و میتوانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه جهاد کنید.»5/7/1400، (بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی)
ایشان با نگاهی مکتبی به هیئتها بهعنوان عناصر تأثیرگذار در پیروزی انقلاب و پس از آن، در هشت سال دفاع مقدس، آن را کانون تبیین معرفی میکنند.
حال سؤال این است؛ چه زمینهها و چه ویژگیهایی در بستر هیئتها وجود دارد که رهبری آن را کانون و مرکز مهمترین و باارزشترین جهادها معرفی میکند؟
۱. اولیت دلیل مردمی بودن است، این خود مردم هستند که هیئت را بر محور عشق به ائمه علیهمالسلام تشکیل داده و اداره میکنند نه دستگاه دولتی و حکومتی. همین خصلت مردمی بودن یعنی؛ مراسم و تشکیلات را خود برپا میکنند، خود اداره و مدیریت میکنند و خود، آن را پاس میدارند. بدینترتیب هیئت، نمایشی یا تزئینی نیست بلکه از دلها و قلبها میجوشد. از این رو مؤثر است و تداوم دارد.
۲. نقش روحانیت و مداح بسیار مؤثر است. مردم گردانندگان اصلی آناند، اما روحانی، تبیینگر و گسترشدهندهی معرفت است و مداح نیز با هنرنمایی خود، آن محتوای ناب و معارف الهی را به دل و جان مردم منتقل میکند. درواقع هیئتهای مذهبی در طول تاریخ بهخصوص در طول تاریخ تشیع در ایران، عامل اصلی گسترش فرهنگ اسلامی در بین مردم و نهادینه کردن آن بودهاند. رهبر معظم انقلاب راجع به این موضوع میفرمایند: «ما مسلمانها و بهخصوص ما شیعیان، امتیازی داریم که دیگر ملیتها و ادیان این امتیاز را بهقدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دینی که به شکل روبهرو، چهره به چهره، نفس به نفس تشکیل میشود که این را درجاهای دیگر دنیا و در ادیان دیگر کمتر میشود پیدا کرد. هست؛ نه به این قوّت، نه به این وسعت، نه به این تأثیرگذاری و محتواهای راقی.» 4/4/1387(در دیدار با مداحان)
ایشان معتقدند، فضای هیئت بهگونهای است که منطق و عاطفه را باهم در خود جمع کرده است؛ و راز موفقیت آنهم این است که در کنار شعور، شور را نیز در خود دارد.
سوال دیگری نیز در رابطه با اهمیت هیئت مطرح میشود بدینترتیب که با توجه به وسعت و قوت فضای مجازی، چرا رهبر انقلاب هیئت را که اغلب در مکانهایی همچون مسجد و حسینیه تشکیل میشود و محدود هستند؛ کانون جهاد میدانند به عبارتی رهبر انقلاب چطور با علم به تأثیر فضای مجازی، هیئتها را به شکلی موظف و مسئول در این حیطه معرفی میکند و انتظار دارد در هر دو وجه «تبیین مکتب» یعنی تبیین مسائل اصولی و سبک زندگی و در وجه دوم «حرکت و پویایی» فعالیت مثبت و جهادی داشته باشند. به این سؤال شاید بتوان به این صورت پاسخ داد:
۱. همانطور که هیئت خود دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که میتواند کانون جهاد قرارگیرد؛ قطعاً مسجد و حسینیه نیز بهعنوان مکان برای چنین جهادی از شرایطی برخوردار است که تأثیرگذار بر روح و افکار انسانهاست. یکی از این خصوصیات میتواند منزلت این اماکن مقدس باشد که حضور در آنها روح را جلا می دهد چرا که آنجا مرکز اتصال زمین به آسمان است.
۲. افرادی که برای بزرگداشت و احیای یک واقعه و یا یک شخص به این مکانها میروند سابقه اعتقادی دارند و همین، زمینهی جذب بهتر و بیشتری را برای آنها فراهم میکند.
۳. وجود یک مکان خاص که افراد صورت بهصورت و نفس به نفس با یکدیگر تعامل دارند و در مدار جذب معارف قرار میگیرند و اسباب بروز احساسات، برایشان مهیاست بیشک در انتقال مفاهیم مؤثرتر است.
بنابراین هیئتها هم از جهت گردانندگان آن و هم از جهت مکانی که حضور دارند دارای ظرفیتهای بسزایی هستند که میتوانند کانون تبیین و تبیینگری قرار گیرند.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
شهادت حسینبنعلی (سلاماللهعلیه) فوق همهی شهادتها است؛ ببینید چطور بعد از هزار و دویست - سیصد سال دلها را مثل مغناطیسی میکشاند.۱۳۹۷/۱۲/۲۲
گزیدهای از بیانات در دیدارهای خانوادههای شهدای مدافع حرم
@ghalamenajib
حسین(علیه السلام) در کالبد زینب(سلام الله علیها)
📌. زینب(سلام الله علیها) کیست؟
📌آیا تنها میتوان گفت او دختر علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) است؟
📌آیا باید گفت او نوهی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم ) است؟
📌آیا شناختِ او به خواهر بودن حسین(علیه السّلام) بس است؟
هرگز...
هرگز در اندیشه نمیگنجد، وصف زینب فقط دختر، نوه و یا خواهرِ شایستهترین و مقدسترین انسانهایی باشد که هستی و عالم، از ازل تا ابد، به خود دیده است.
📌پس او کیست؟
📌او کیست که رسالتش احیای رسالت پیامبر خداست؟
📌بُرَندِگیِ کلامش همچون بُرَندِگیِ کلام فاطمه است؟
📌قدرت صبرش به قدر قدرت صبر علی است؟
📌و رضای او در قربانی دادن به قامت رضای حسین میرسد؟
اما نه... باز هم زینب در اینها خلاصه نمیشود. اندیشه به بالاتر از این اوصاف نوید میدهد.
📌پس زینب کیست که زبانم در وصفش قاصر است؟
اگر او را خواهر و مادر و عمه شهدای دشت کربلا هم بنامم، باز فهمم تشنهی وصفی دیگر است.
آری او شایستهترین مأموم امام زمان خویش است. فضیلت او نه در نسبتش با سروران اهل بهشت، که او خود تمام قد سرور اهل بهشت است.
او یک «زن کامل»، یک «آینه تمام عیار جمال و جلال حق» ، یک «اسوهی یگانه در مسیر ولایت» است. او به راستی نشان داد که اگر قدمهایت را با ولی زمانت هماهنگ سازی بزرگترین رسالتها را که بزرگترین مردان زمانت نمیتوانند به دوش بکشند به دوش تو میگذارند.
🔷 همانند بانویی که رسالت رسوا کردن دستگاه فراعنه را به دوش کشید.
🔷درست مانند بانویی که رسالت به دنیا آمدن منجی زمان خویش را به عهده داشت.
🔷 مانند همان زمان که بانویی، رسالت دفاع از حریم ولایت علوی را به تن خرید.
... و امروز زینب، از نسل والاترین زنان عالم، سنگینترین وظیفه را که دیگر حسین نبود تا به دوش بگیرد؛ او به دوش گرفت و سرنوشت کربلا را نه آن طور که یزیدیان میخواستند رقم بزنند؛ بلکه آنطور که افلاکیان در عرش میخواندند رقم زد.
حسین در گودال قتلگاه نماند...
زینب ادامه حسین است...
حسین در کالبد زینب، کربلا را ادامه داد..
امروز برای همه زنان عالم
🌿زینب و بصیرتش
🌿زینب و جهادش
🌿زینب و مقاومتش
🌿زینب و صبرش...
بهترین الگوست...
✍زینب نجیب
@ghalamenajib