انتشار یادداشت "آمریکای بحرانساز و بحرانزیست" در روزنامه راه مردم
@ghalamenajib
قانون حجاب با پیوست فرهنگی
بسیاری معتقدند در باب مسئلهی حجاب باید کار فرهنگی کرد. برخی دیگر میگویند باید قانونی رفتار کرد یعنی اگر بخواهیم کار فرهنگی انجام دهیم بهطور قطع زمانبر و تدریجی خواهد بود و بنابراین پاسخ نیاز امروز جامعه را نخواهد داد.
نگارنده معتقد است که چرا به راهکار سومی نمیاندیشیم؟
یعنی پرداختن به قانون حجاب اما با پیوست فرهنگی
به این صورت که قانون حجاب که البته وجود دارد را با یک بازنگری جدی و ایجاد شیوههای بازدارنده اما به دور از هرگونه خشونت تدوین کرده و همین عمل را همراه با کار فرهنگی توأمان کنیم. به این ترتیب که خود نیروهای مربوط به نیروی انتظامی را با رویکرد فرهنگی بسیار دقیق تربیت کرده و بعد وارد عمل کنیم. یعنی نوعی نیروی نظامی با تعریف و کارایی خاص. در چنین حالتی فرد ناظر هم از اصول حقوقی آگاه است و هم برای برخورد فرهنگی آموزش دیده است.
از سوی دیگر میدانیم که هر قانونی، مخالفان و متخلفان خود را خواهد داشت مانند بسیاری از قوانین دیگر اجتماعی و تنها به این گونه دلایل واهی، نمیتوان از قانون چشمپوشی کرد!
بسیارند کسانی که حوصله ایستادن پشت چراغ قرمز را ندارند اما باید پشت خطوط بایستند و در صورت عبور از خطوط جریمه میشوند.
البته بحث حجاب بسیار مهمتر و عمیقتر از اینگونه قوانین است چرا که شاید در مثال بالا، با عبور از خط قرمز اتفاق خاصی گریبان فرد را نگیرد و تنها با تکرار تخلف، هزینهی جریمه بالا رفته و اگر متخطی توانایی پرداخت آن را نداشته باشد نهایتا منجر به توقیف سواری او شود و در غیر این صورت اگر داشته باشد، جریمه نقدی، کیفر بسیار ناچیزی برای او خواهد بود.
همین داستان را درباره مسئلهی حجاب ببینیم اگر فقط قانونی به این امر نگاه کنیم همین روند برای اقشاری از جامعه رقم میخورد به این صورت که برای عدهای هزینه ندارد یا هزینه اندکی دارد و از سوی دیگر نهتنها هرگز به دلیل جرمش حادثهای محسوس خلق نمیشود تا حداقل اجتماع با او برخورد کند بلکه اثرات معنوی آن در جامعه بسیار بیش از یک تخلف رانندگی است. در مثال رانندگی و یا سایر قوانین در بسیاری از موارد این خود مردم هستند که در کنترل رفتارهای ناهنجار نقش دارند و گاهی فرد مجرم به دلیل رفتارش بهحدی متضرر میشود که خود، متنبه شده و از ادامه رفتار منصرف میشود. مانند یک تصادف یا چیزی شبیه به آن. اما دربارهی حجاب شاید هرگز به حادثهی دفعی و محسوسی که حاصل از نفی آن در جامعه باشد مواجه نشود. بنابراین با وجود اهمیت و ضرورت قانون، اما باید دانست که به هیچ وجه کفایت نمیکند و در کنار کار جدی در این زمینه باید به دنبال راهکارهای جدیتر در ایجاد بسترهای مناسب فرهنگی بود.
یکی از این بسترها بسط، تبیین، ترویج و تبلیغ فلسفهی حجاب است. فلسفه حجاب ابعاد گوناگونی دارد و خارج از بحث شرعی که بسیار در جامعهی امروز کمرنگ شده و آن وجههی مشروعیت اجتماعیاش ضعیف گشته است؛ بحث شناختی و معرفتی حجاب است که باید بر آن تأکید شود و این نکته حائز اهمیت است که تمام احکام شرعی یعنی منظومهی ارزشی اسلام یا بهعبارتی بایدها و نبایدهای اسلام ریشه در منظومهی معرفتی و هستها و نیستهای آن دارد. به زبانی ساده احکام شرعی حکمت و دلیلی دارند که اگر این بُعد از اسلام تبیین شود، دلها با آن همسو شده و تسلیم میگردند.
انشاءاللّه در روزهای آینده به فلسفه حجاب در بعد شناختی بیشتر خواهیم پرداخت.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
کانون کارگردانان سینمای ایران و اتحاديه تهیهکنندگان در اعتراض به حکم آزاده صمدی که بر خلاف قانون کشف حجاب کرده است بیانیهای مشترک صادر کردهاند و حکم صادره را توهین به شعور تمام اهالی سینما میدانند.
من فقط یک سؤال دارم...
نوع پوشش این خانم بازیگر(نازنین بیاتی) آیا توهین به شعور متدینین نیست؟...
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
40.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای گروه سرود مصباح از بیرجند در برنامه همآهنگ
موضوع: عدالت
مدتی است که برنامهای به نام همآهنگ از شبکه افق پخش میشود. واقعا عالیه. باید چنین برنامههایی و چنین سرودههایی بهشدت تشویق و حمایت بشن.
به محتوای سرود تا پایان به دقت گوش کنید...
@ghalamenajib
هیئت کانون تبیین
در رهنمودهای رهبر انقلاب، جهاد تبیین از اهم عرصه جهاد برشمرده شده است و ضمن باارزش شمردن دیگر عرصهها توجه بیشتر و ویژهای به آن مبذول داشته و همه اقشار جامعه مخصوصا جوانان را به این جهاد دعوت میکنند. ایشان تأکید دارند که از همهی عرصههای جهاد مهمتر، عرصه «تبیین و روشنگری» است. اگر روشنگری باشد، همهی این عرصههای گوناگون دیگر در وقت خود و جای خود وضعشان روشن خواهد شد. آیتالله خامنهای در توصیف امر روشنگری میفرمایند: «هرکدام از شما بهعنوان یک وظیفه، مثل یک چراغی، مثل یک نوری پیرامون خودتان را روشن کنید... افکار درست را، افکار صحیح را منتشر کنید، پاسخ به اشکالات را، پاسخ به ابهامآفرینیها را در این فضا با استفادهی از این امکان منتشر کنید و میتوانید در این زمینه به معنای واقعی کلمه جهاد کنید.»5/7/1400، (بیانات در پایان مراسم عزاداری اربعین حسینی)
ایشان با نگاهی مکتبی به هیئتها بهعنوان عناصر تأثیرگذار در پیروزی انقلاب و پس از آن، در هشت سال دفاع مقدس، آن را کانون تبیین معرفی میکنند.
حال سؤال این است؛ چه زمینهها و چه ویژگیهایی در بستر هیئتها وجود دارد که رهبری آن را کانون و مرکز مهمترین و باارزشترین جهادها معرفی میکند؟
۱. اولیت دلیل مردمی بودن است، این خود مردم هستند که هیئت را بر محور عشق به ائمه علیهمالسلام تشکیل داده و اداره میکنند نه دستگاه دولتی و حکومتی. همین خصلت مردمی بودن یعنی؛ مراسم و تشکیلات را خود برپا میکنند، خود اداره و مدیریت میکنند و خود، آن را پاس میدارند. بدینترتیب هیئت، نمایشی یا تزئینی نیست بلکه از دلها و قلبها میجوشد. از این رو مؤثر است و تداوم دارد.
۲. نقش روحانیت و مداح بسیار مؤثر است. مردم گردانندگان اصلی آناند، اما روحانی، تبیینگر و گسترشدهندهی معرفت است و مداح نیز با هنرنمایی خود، آن محتوای ناب و معارف الهی را به دل و جان مردم منتقل میکند. درواقع هیئتهای مذهبی در طول تاریخ بهخصوص در طول تاریخ تشیع در ایران، عامل اصلی گسترش فرهنگ اسلامی در بین مردم و نهادینه کردن آن بودهاند. رهبر معظم انقلاب راجع به این موضوع میفرمایند: «ما مسلمانها و بهخصوص ما شیعیان، امتیازی داریم که دیگر ملیتها و ادیان این امتیاز را بهقدر ما ندارند و آن عبارت است از اجتماعات دینی که به شکل روبهرو، چهره به چهره، نفس به نفس تشکیل میشود که این را درجاهای دیگر دنیا و در ادیان دیگر کمتر میشود پیدا کرد. هست؛ نه به این قوّت، نه به این وسعت، نه به این تأثیرگذاری و محتواهای راقی.» 4/4/1387(در دیدار با مداحان)
ایشان معتقدند، فضای هیئت بهگونهای است که منطق و عاطفه را باهم در خود جمع کرده است؛ و راز موفقیت آنهم این است که در کنار شعور، شور را نیز در خود دارد.
سوال دیگری نیز در رابطه با اهمیت هیئت مطرح میشود بدینترتیب که با توجه به وسعت و قوت فضای مجازی، چرا رهبر انقلاب هیئت را که اغلب در مکانهایی همچون مسجد و حسینیه تشکیل میشود و محدود هستند؛ کانون جهاد میدانند به عبارتی رهبر انقلاب چطور با علم به تأثیر فضای مجازی، هیئتها را به شکلی موظف و مسئول در این حیطه معرفی میکند و انتظار دارد در هر دو وجه «تبیین مکتب» یعنی تبیین مسائل اصولی و سبک زندگی و در وجه دوم «حرکت و پویایی» فعالیت مثبت و جهادی داشته باشند. به این سؤال شاید بتوان به این صورت پاسخ داد:
۱. همانطور که هیئت خود دارای ویژگیها و خصوصیاتی است که میتواند کانون جهاد قرارگیرد؛ قطعاً مسجد و حسینیه نیز بهعنوان مکان برای چنین جهادی از شرایطی برخوردار است که تأثیرگذار بر روح و افکار انسانهاست. یکی از این خصوصیات میتواند منزلت این اماکن مقدس باشد که حضور در آنها روح را جلا می دهد چرا که آنجا مرکز اتصال زمین به آسمان است.
۲. افرادی که برای بزرگداشت و احیای یک واقعه و یا یک شخص به این مکانها میروند سابقه اعتقادی دارند و همین، زمینهی جذب بهتر و بیشتری را برای آنها فراهم میکند.
۳. وجود یک مکان خاص که افراد صورت بهصورت و نفس به نفس با یکدیگر تعامل دارند و در مدار جذب معارف قرار میگیرند و اسباب بروز احساسات، برایشان مهیاست بیشک در انتقال مفاهیم مؤثرتر است.
بنابراین هیئتها هم از جهت گردانندگان آن و هم از جهت مکانی که حضور دارند دارای ظرفیتهای بسزایی هستند که میتوانند کانون تبیین و تبیینگری قرار گیرند.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
شهادت حسینبنعلی (سلاماللهعلیه) فوق همهی شهادتها است؛ ببینید چطور بعد از هزار و دویست - سیصد سال دلها را مثل مغناطیسی میکشاند.۱۳۹۷/۱۲/۲۲
گزیدهای از بیانات در دیدارهای خانوادههای شهدای مدافع حرم
@ghalamenajib
حسین(علیه السلام) در کالبد زینب(سلام الله علیها)
📌. زینب(سلام الله علیها) کیست؟
📌آیا تنها میتوان گفت او دختر علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) است؟
📌آیا باید گفت او نوهی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم ) است؟
📌آیا شناختِ او به خواهر بودن حسین(علیه السّلام) بس است؟
هرگز...
هرگز در اندیشه نمیگنجد، وصف زینب فقط دختر، نوه و یا خواهرِ شایستهترین و مقدسترین انسانهایی باشد که هستی و عالم، از ازل تا ابد، به خود دیده است.
📌پس او کیست؟
📌او کیست که رسالتش احیای رسالت پیامبر خداست؟
📌بُرَندِگیِ کلامش همچون بُرَندِگیِ کلام فاطمه است؟
📌قدرت صبرش به قدر قدرت صبر علی است؟
📌و رضای او در قربانی دادن به قامت رضای حسین میرسد؟
اما نه... باز هم زینب در اینها خلاصه نمیشود. اندیشه به بالاتر از این اوصاف نوید میدهد.
📌پس زینب کیست که زبانم در وصفش قاصر است؟
اگر او را خواهر و مادر و عمه شهدای دشت کربلا هم بنامم، باز فهمم تشنهی وصفی دیگر است.
آری او شایستهترین مأموم امام زمان خویش است. فضیلت او نه در نسبتش با سروران اهل بهشت، که او خود تمام قد سرور اهل بهشت است.
او یک «زن کامل»، یک «آینه تمام عیار جمال و جلال حق» ، یک «اسوهی یگانه در مسیر ولایت» است. او به راستی نشان داد که اگر قدمهایت را با ولی زمانت هماهنگ سازی بزرگترین رسالتها را که بزرگترین مردان زمانت نمیتوانند به دوش بکشند به دوش تو میگذارند.
🔷 همانند بانویی که رسالت رسوا کردن دستگاه فراعنه را به دوش کشید.
🔷درست مانند بانویی که رسالت به دنیا آمدن منجی زمان خویش را به عهده داشت.
🔷 مانند همان زمان که بانویی، رسالت دفاع از حریم ولایت علوی را به تن خرید.
... و امروز زینب، از نسل والاترین زنان عالم، سنگینترین وظیفه را که دیگر حسین نبود تا به دوش بگیرد؛ او به دوش گرفت و سرنوشت کربلا را نه آن طور که یزیدیان میخواستند رقم بزنند؛ بلکه آنطور که افلاکیان در عرش میخواندند رقم زد.
حسین در گودال قتلگاه نماند...
زینب ادامه حسین است...
حسین در کالبد زینب، کربلا را ادامه داد..
امروز برای همه زنان عالم
🌿زینب و بصیرتش
🌿زینب و جهادش
🌿زینب و مقاومتش
🌿زینب و صبرش...
بهترین الگوست...
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
چند سؤال به بهانه دو عروسی
چند شبیست که فیلم، عکس و انواع کلیپهای عروسیِ دو تن از بازیگران، محمدرضا گلزار و بهرام رادان در فضای مجازی دستبهدست میشود که قطعا پخش، انتشار و دیده شدنِ حداکثری آن برخاسته از ارادهی صاحبان آن است و از آنجا که عصر، عصر مخاطبسالاریست چند سؤال دارم:
👈۱. این افراد چه اهداف پیدا و پنهانی از این همه خودنمایشی دنبال میکنند❓
👈۲. چه کسی یا کسانی از حمایت آنها در دیدهشدن حداکثری بهره میبرند❓
👈۳. چرا از همهی تصاویر این دو مراسم تنها بخش خطبهی عقدِ (بهقول خودشان) آریایی منعکس شده است❓
👈۴. هر دوی این دو نفر در ظاهر عقد آریایی بستهاند در صورتی که قطعا دروغ محض است. چراکه هر دو یا در ایران عقد کردهاند.( گلزار در تهران )یا به ایران برخواهند گشت. (بهرام رادان در تفلیسِ گرجستان) در این صورت برای زندگی در ایران باید عقد خود را ثبت کنند که قانون خود را دارد و نمیتوانند زندگی خود را بهطور غیرقانونی و علنی در ایران ادامه دهند و از آنجا که هر دو فقط در ایران است که زندگی بهاصطلاح هنری خود را معنا میکنند بنابراین قطعا عقد با خطبه اسلامی آن را ثبت کردهاند. حال سؤال اینجاست که چرا با مخاطبان خود صادق نیستند❓حال بگذریم از اینکه به دلیل یک جمله عربی اینگونه بازی میکنند اما برای سرمایهگذاری، سفر،خوشگذرونی و ...کشورهای عربی را میپسندند. این تناقض را چگونه حل کنیم❓چگونه آنان را یک آریایی غیور بدانیم❓🤔
از سوی دیگر اجازه میخواهم بهعنوان یک شهروند از مسئولین چند سؤالی بپرسم:
📛 قطعا امر حجاب و رعایت آن در جامعه اسلامی از اهم مسائل است و برخورد قوه قضائیه با تمام نقاط ضعف و قوتش قابل حمایت است. مخصوصا در برخورد با سلبریتیهایی که نقش الگو و گاهی رهبری در برخی جریانات دارند اما سؤال، آیا گناه امثال محمدرضا گلزار و بهرام رادان در ترویج این سبک مراسم عروسی، انتشار عکس و فیلمهای کاملا خصوصی و از همه مهمتر پخش خطبه عقد آریایی، کمتر از کشف حجاب امثال آزاده صمدیست؟ آیا این دو بازیگر مرد بیش از آزاده صمدی و افسانه بایگان و...نیاز به تشکیل پرونده ندارند❓
📛 از اینها مهمتر، یک سؤال ِ درِ گوشی. داستان این مدل فیلتر کردنِ فضای مجازی چیست❓
📛 آیا با توجه به روند حضور کاربران در صفحات اینستگرام در این چند ماه اخیر هنوز متوجه نشدهاید که این سبک از محدودیت بازدارندگی ندارد❓
📛 آیا اجازه داریم بهگونهای دیگر به این مدل فیلترینگ نگاه کنیم که نه با نبودنش فرقی دارد و نه محدودیتی در استفادهی از آن مطرح است ❓
📛آیا میتوانیم فلسفه این نوع از فیلترینگ را لقمهی چربی برای برخی بدانیم❓
📛 تا چندی پیش با مافیای شکر، روغن، سیمان، چادر، مرغ و گوشت و حتی کنکور مواجه بودیم. آیا امروز حق داریم به وجود مافیای فیلترشکن نیز معتقد باشیم❓این چه مافیاییست که هیچ دولت و مجلسی دستش به خنثی کردنش نمیرسد❓
📛 آقایان متولی امر، آقای فرهنگ، آقای شورای عالی فضای مجازی، آقایان مسئول، خوابید یا خود را به خواب زدهاید❓
📛ما تا کی آش فرهنگ جامعه را هم بزنیم❓ تا کی پاسخ شبهات و ناامیدیها و ناکارآمدی شما را در این فضای ولنگار فرهنگی بدهیم❓تا کی میخواهید دلیل بسیاری از اعمال خود را رسانهای نکنید❓
📛تا کی قرار است مدیریت فرهنگ جامعه بهدست نرمافزارهای خارجی باشد و چنان بر اذهان مخصوصا جوانان حکومت کند که نه ما بدانیم آنها در چه دنیایی سیر میکنند و نه آنها بدانند ما که هستیم و چه میگوییم❓
📛مگر شما از چین و روسیه کمترید که حتی حاضر نیستید برای حفظ نظامی که بر کرسی آن تکیه زدهاید مدیریت فضای مجازی و فرهنگی آن را بهدست گیرید❓
📛مگر شما کمتر از آمریکا هستید که حتی حاضر نمیشوید همچون او که نماینده پلتفرم تیکتاک را به دادگاه کشاند نماینده این افتضاح (اینستا) را به محکمه بکشانید❓ نگویید که نمایندهای در کشور ندارد که این خود عذری بدتر از گناه است.
کلام آخر
تکلیف افراد بسیاری در کشور روشن است ما نه از سلبریتیها انتظار حرکتهای معقول و منطقی داریم و نه از برخی مسئولینی که یک دهه کشور را از هر جهت یا متوقف کردند یا به عقب کشاندند. بلکه تمام مطالبه و توقع ما از آن دسته مسئولینیست که همچون بسیاری از افراد جامعه رنج دوران کشیدهاند و امروز با نام انقلاب و انقلابی حضور دارند. ما از فرماندهان این جنگ فرهنگی شجاعت و تقوا میخواهیم.
این را بدانید که کارآمدی و ناکارآمدی شما هرگز خدشهای به باورها و مبانی دینی و انقلابی ما وارد نخواهد کرد این شما هستید که با اعمال و گفتارتان هر لحظه در دادگاه عدل و حق قضاوت میشوید و باید پاسخگو باشید.
آن روز خیلی دور نیست....
✍زينب نجیب
#محمدرضا_گلزار
#بهرام_رادان
#دولتاسلامی
@ghalamenajib
حسین، نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد
🔥آقا مرا به لاک سیاه همان زنی که پشت دسته های عزا میرود،ببخش 🔥
گاه در بین برخی از مداحان بزرگوار دیده میشود که برای احترام به همهی عزاداران و عاشقان اباعبدالله بیتی میخوانند و برایش خوب میگریند اما نمیدانند که چقدر میتواند سخنشان بیراهه باشد و باعث سوءبرداشتها شود.
یک مداح با صدایش، با سرودههایش، زینتبخش هیئتهاست. او با هنرش شور میدهد اما باید بداند که شور او منطبق بر دین و دیانت باشد. نه خوشآمد این و آن.
آری، حسین برای همه انسانهاست از شیعه و سنی گرفته تا مسیحی و زرتشت و یهود و بودا. مگر وهب مسیحی نبود که در رکاب حسین شهید شد. مگر ظهیر سنی نبود که در سرزمین نینوا شیعه شد و برای حسین تا لحظه آخر جان داد.
مغناطیس حسین آن چنان قویست که اگر درونمایهات از جنس او باشد جذب خواهی شد. اینها را میدانیم و به چنین امامی میبالیم.
👈 اما یادمان نرود که امام حسین برای زنده نگه داشتن همهی دین قیام کرد. نه فقط محبت و عشق. او برای اجرای تمام احکام اسلام شهید شد. احکامی که اگر نباشند دیگر خبری از محبت و عشق نخواهد بود. حرکت او را پلورالیسمی تفسیر نکنیم.
👈 قیام او سیاسی هم بود. او به سیاستی معتقد بود که بر پایه دیانت باشد. قیام او را سکولار تعریف نکنیم.
👈حرکت امام حسین مقابله با ظلم هم بود. ستم به انسان و انسانیت. قیام او را خانوادگی جلوه ندهید.
حسین را بهماهو حسین تعریف کنیم. نه یک کلمه اضافه نه یک کلمه کم.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
حق نمیسوزد...
وقتی به مرد ۳۷ سالهای که به گفتهی نزدیکانش از ثبات شخصیت برخوردار نیست و مرتکب هر عملی میشود تا دیده شود، از وطن و سرزمین مادری خود گریخته، به کشوری غریب پناهنده میشود و در فاصلهی زمانی اندک، دو بار با حمایت پلیسِ امنیتِ کشوری غربی به عقیده و باور و مقدسات میلیاردها انسان در این کرهٔ خاکی اهانت میکند، به بدترین شکل ممکن کتاب قرآن، این کلام الهی را در مقابل چشمان حقیقتجوی بشر آتش میزند و بعد حکم شهروندی خود را از همان کشور دریافت میکند؛ با خود میاندیشم که چه هدف یا اهدافی پشت این روایت تصویری دنبال میشود؟
مسلم است که مشتی خاک بهسوی آفتاب، ذرهای از نور و درخشش و گرمای آن نمیکاهد. این خاک است که پس از پرتاب به اجزائش تجزیه میشود و هر ذرهی آن بیخاصیت در کناری میافتد.
اما این چشمان حقجوی انسانهاست که نگاهشان بعد از کنار رفتن غبار، به دنبال آن نور پرجاذبه، بهسوی آن آفتاب درخشان، روشن میشود. چشمها به افق خیره شده و چنان تشنهی انوار آن خواهد شد که یادشان نمیماند آن مشتی خاک که بود و چه بود.
و اما هدف دشمن...
دشمنِ گمراه و دستپاچهای که در تب و تاب روند هدایتی این کتاب عظیمالشأن متحیر است که چطور چند آیهی مکتوب قادر است قلبها و اذهان را اینچنین تصاحب کند، دامن هدایتی خود را بر جهان تاریک امروز پهن کند، داعیهی آزادی و عدالت سر دهد و دلها را برانگیزد تا خط بطلانی بر جاهلیت مدرن کشد؛ تصمیم میگیرد مفلوکانه به نام آزادی بیان و آزادی عقیده، باب اهانت را بگستراند تا شاید کمی از قدرت، شأن و اعتبار آن بکاهد. غافل از آنکه تاریخ نشان داد آنان که برای نشنیدن صوت قرآن از زبان پیغمبر، روزها پنبه در گوش میگذاشتند و با هم عهد میبستند که حتی آیهای از آن را گوش نسپارند؛ شبانه، مخفیانه پشت دیوارها مینشستند و با شنیدن آیات مشعوف میشدند.
آری شما را نرسد که خطی بر آینهی صیقلیافتهی باورهای این امت بکشید.
اما بدانید که جنگ خطرناکی را آغاز کردهاید چنان که رهبر انقلاب جسارت به ساحت مقدس قرآن مجید در سوئد را حادثهای تلخ و توطئهآمیز و خطرآفرین نامید. اشد مجازات را برای عامل این جنایت که مورد اتفاق همه علمای اسلام است، از دولت سوئد خواستار شد و تأکید کرد که کشور سوئد باید بداند که با پشتیبانی از جنایتکار، در برابر دنیای اسلام آرایش جنگی گرفته و نفرت و دشمنی عموم ملتهای مسلمان و بسیاری از دولتهای آنان را به سوی خود جلب کرده است.
پس با ما نجنگید که آغاز آن شکست شماست.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
تأملی بر فلسفهی حرکت سیدالشهدا
در دهه محرم به یاد سیدالشهدا و خانواده و اصحابش بر سر و سینه زده، عزاداری میکنیم. سیه میپوشیم و به عشق او اطعام و نذری میدهیم. برای داشتن یک لحظه نگاه او به خلق خدمت میکنیم. همهی اینها ثواب است و صواب. اما آیا هر سال بر هدف و فلسفهی حرکت سیدالشهدا قدری مفصلتر تأمل میکنیم؟ آیا پس از فهم آن در طول روزهای سال به الگو گرفتن از او مبادرت میورزیم؟ مگر نهاینکه کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
در یکی از منازلِ بینِ راه [کربلا]، امام حسین (علیه السّلام) ایستاد خطبه خواند:" اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِاتِ الله ناکِثاً لِعَهدِ الله ... یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوانِ و لَم یُغیِّرُ عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ کانَ حَقّاً عَلَى الله اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه".
امام حسین (علیه السلام )حرف عجیبی زد اوّلاً خطاب به ناس میفرماید. یعنی همه مردم. این خطاب فقط به مؤمنین نیست، خطاب فقط به آن عدّهی همراهان امام حسین نیست؛ خطاب به بشریّت است، نه فقط در آن زمان، در همهی زمانها تا امروز. او از قول پیغمبر فلسفهی حرکت خودش را بیان میکند؛ میفرماید که من به حرف پیغمبر عمل میکنم. پیغمبر به من دستور داده است که: "مَن رَأَى سُلطاناً جائِرا"؛ هر کس یک قدرتی را، یک قدرت ستمگری را مشاهده کند..." یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوان"؛ که به مردم با ظلم و ستم برمیخیزد، نکته اینجاست که نمیفرماید «یعمل فی المؤمنین»؛ یعنی نمیفرماید که به مؤمنین ستم میکند بلکه تاکید دارد به بندگان خدا ستم روا میدارد. این همان چیزی است که موجب میشود همهی ما وظیفه پیدا کنیم. در این شرایط وظیفه چیست؟ و" لَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعل"، کسی که یک چنین قدرتی را در مقابل خودش ببیند و در مقابل او موضع نداشته باشد یا موضع نگیرد و به مخالفت اهتمام نورزد ــ حال این مخالفت گاهی با قول است، گاهی با فعل است؛گاهی اقتضا میکند شما در مقابل قدرت ستمگر وارد عمل شوید، گاهی شرایط مناسب برای وارد عمل شدن نیست_ پس باید موضع گرفت؛ اینها تکلیف امروز ما را مشخّص میکند ــ در ادامه میفرماید؛ "کانَ حَقّاً عَلَى اللَهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه"، خدای متعال حقّی بر عهدهی خودش قرار داده که اگر کسی در مقابل ظلم و جور و عدوانِ به عبادالله موضع نگرفت و حرکت نکرد، به همان سرنوشتی دچار کند که آن ظالم را دچار خواهد کرد، یعنی جهنّم؛ مسئله این است. آری، امام حسین (علیه السّلام) میگوید من برای این هدف حرکت کردم.... بعضی میگويند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد که قدرت را بگیرد. این سخن گاهی از زبان مؤمنین نیز شنیده میشود. بعضی میگويند امام حسین (علیه السّلام) حرکت کرد تا شهید شود. هر دوی اینها اشتباه است او حرکت کرد تا به وظیفهی خود عمل کند. حال در راه انجام وظیفه، یک احتمال این است که فرد به قدرت برسد، یک احتمال این است که انسان شهید شود. مقصود این است که ما بتوانیم به وظیفهی خود عمل کنیم. مسئله این است.( بر گرفته از بیانات در مراسم دانشآموختگی دانشجویان دانشگاه امامحسین(ع) ۱۳۹۸/۰۷/۲ )
حال این سؤال باقیست که ما تا چه میزان منطبق بر هدف امام حسین علیه السلام حرکت میکنیم؟ افرادی که معتقدند در کمک به برادران خود در سراسر کره زمین موظف نیستیم و این موضعگیری آنها حتی در برابر برادران مسلمان ما نیز مطرح میشود و شعار سر میدهند نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران . تا چه حد اعمال خود را منطبق بر رفتار امام حسین علیه السلام میدانند؟ آنها چگونه میتوانند خود را شیفته و شیدایی حسین بدانند؟
شیعه امام حسین بودن عمل میخواهد.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
لاک به اعتدال و عقل سلیم شهرت داشت. او تجربهباور بود اما معرفت را به حسیات محدود نمیکرد. او فروتنانه اهل مابعدالطبیعه بود. عقل باور بود بدان معنی که همه آرا و معتقدات را به محکمه عقل میآورد ولی مانند کسانی عقلباور نبود که واقعیت روحانی حقایق را منکرند. معتقد بود حقایقی هستند که در عین مغایر نبودن با عقل ورای عقلاند. او مخالف استبداد بود. بهشدت اهل مدارا بود. اما دوستدار هرج و مرج نبود. اهل تساهل و مدارا بود اما تساهل او حدودی داشت. بسیار متدین بود اما متعصب نبود. او هرگز به انسانی بدطینت معروف نشد بلکه همیشه سعی داشت درست زندگی کند و در سِمَتهایش مفید باشد. خب حالا چنین شخصی با توجه به اینکه در زمانهای خاص میزیست و متأثر از افراد خاصی بود نظریاتی داشت که شاید به آنها نقد وارد باشد.
او نه یزید بود نه حسینی را به شهادت رسانده بود. بلکه به قدر خود اندیشیده بود و یکی از متعادلترین افراد عصر خويش بود. شاید اگر من و شما همعصر او بودیم، پیروش میشدیم و سنگش را به سینه میزدیم.
حال اگر کسی را در سخنی با او مقایسه کنیم چه میشود؟ این چه مرزیست که بین خودمان با اندیشمندان دیگر بستهایم که نام او را فحش و ناسزا میپندارید؟
پژوهشگری، سخن یکی از علمای دین را منطبق با رأی لاک دانسته و از آنجا که تاریخ، خطای لاک را اثبات کرده است ما نیز معتقدیم افرادی که آن نگاه را پیروی کنند به چاهی خواهند افتاد که غرب افتاده است.
این چه هجمهایست که به یک مقایسه روا میدارید؟ کجای مقایسه بد، غیر اخلاقی و غیر منصفانه بود؟
کجای این سخن توهین و ناسزا بود؟
✍زينب نجیب
@ghalamenajib
اگر اسلام، دینی سیاسی نباشد، حرکت و سبک زندگی ائمه(علیهمالسلام)، سیاسی تحلیل نشود، یا مناسک مذهبی همچون عزاداری برای امام حسین (علیهالسّلام) را با ماهیتی سیاسی تبیین نکنیم، پس به چه دلیل این همه دشمنی با اینها صورت گرفته است؟
اگر اسلام را تنها گزارههای اخلاقی و مجموعهای از احکام فردی بدانیم، اگر ائمه را فقط در مسیر تفسیر اسلام رحمانی (بخوانید اسلام سکولار) ببینیم؛ دشمنی با اسلام و پیامبر، هجرت او به مدینه و شهادت هر یک از ائمه را چگونه تفسیر کنیم؟ آیا اسلام برای یکسری گزارههای اخلاقی و احکام فردی با این حجم از دشمنی مواجه است؟ آیا امام حسین فقط برای مهربانی و محبت به خلق بود که اینچنین سر از بدنش جدا کردند؟
آیا تا به حال اندیشیدهایم که چرا دشمن برخی هیئتها را برمیتابد و با برخی به مقابله علنی برمیخیزد تا جایی که برخی از آنها را به آتش میکشد؟
آری، آن هیئت آمریکایی که مبلغ اسلام آمريکايی و انگلیسی است نهتنها برای دشمن ضرر ندارد که برایش مفید فایده نیز هست. اسلامی که تنها به رکوع و سجودی ظاهری، لب تشنه در ماهی از سال، اعمال حج ابراهیمی بدون مراسم برائت از مشرکین و سینهزنی برای امام شهید بدون توجه به امام زنده دعوت میکند اسلام مورد رضایت دینستیزان است نه دین تمدنساز.
بنابراین دشمنان دین، آن هیئت را پربار برگزار کرده و بدان بها میدهند.
خود هزینهی چای آن هیئت را میپردازند و حتی خود، وسط چنین هیئتی سینه میزنند. آنها میدانند که گریه کردن برای حسینِ سکولار همان رونق بخشیدن به حکومت کدخداست.
اما هیئت تراز انقلاب اسلامی چگونه است؟
✍زینب نجیب
@ghalamenajib
رهبری و ایدهی مردمسالاری دینی
درسی برای تداوم انقلابها
هر روزی را که آغاز میکنیم برای ما روزی تازه و شروعی پر از امید است. اما روزها به همان اندازهی لحظات آغازین شیرین و دلپذیر خواهند ماند؛ اگر بدانیم چگونه زندگی کنیم و چگونه مسیر سعادت را بپیماییم. یکی از راههای سعادت درسگرفتن از گذشتگان و استفاده از تجربیات آنهاست. شاید بارها شنیده باشیم که تاریخ تکرار میشود اما باور آن جز با مطالعه تاریخ و تأمل بر انتخابها ایجاد نخواهد شد.
این ایام در تقویم غرب و شرق، در میان اقوام و ملل گوناگون به هر زبان و فرهنگ یادآور سرگذشتهایی است که هر کدام برای خود محتوایی به اندازهی هزاران کتاب دارد.
و اما در آن طرف کره خاکی درهمین ایام البته چیزی حدود ۱۰۰ سال پیش وقایعی با مضمون مبارزه میان حق و باطل بهگونهای وقوع یافته که قابل تأمل و تعمق است. تاریخ جنگهای پیدرپی کشورهای اروپایی و خلق انقلابی در پس انقلابی دیگر. انقلابهایی به امید آزادی و آزادگی. کشمکشهایی که هر یک شاید برای ملتها نویدبخش روزهای آزادی و آرامش بود اما پس از چندی صورت زشت و کریه خود را که برآمده از خودخواهیها و قدرتطلبیها بود نمایان میکرد. این روزها برای مردم فرانسه یادآور پیروزی در انقلابی است که همچون دیگر انقلابها تنها چند صباحی مهمان آنهاست. روزهایی که در 1830م؛ پیروزی قیام ضدسلطنتی ملت فرانسه برضد "شارْلْ دهم" پادشاه فرانسه رقم خورد. شارل دهم در سال 1824م پس از لویى هجدهم، پادشاه فرانسه شد و کوشید تا حکومت مطلقه سلطنتی را باز گرداند. او به سیاستهای ارتجاعی بسیار دلبسته بود. همین سبک و سیاق او در اداره کشور سبب نارضایتی مردم و نمایندگان آنها در مجلس شد و در نهایت او در تاریخ 26 ژوئیه 1830 م. بر خلاف منشور 1814 که توسط لویی هجدهم وضع شده بود فرامینی صادر کرد که مستبدانه خوانده شد در نتیجه انقلاب کوتاه آغاز شد و جمهوری خواهان اعم از کارگران ، دانشجویان و طبقه روشنفکر پاریس قیام کردند. در پی این انقلاب که سه روز به طول انجامید شارل در روز دوم اگوست سال 1830 م. به بریتانیا گریخت و سلطنت را به پسرش واگذار کرد.
حال مسئله اینجاست که مگر مردم فرانسه، انقلاب کبیر فرانسه را با آن همه شعارهای زیبا در باب آزادی و برابری و عدالت رقم نزدند؟ پس چه شد که بعد از سالها جنگ داخلی و وضعیت نابسامان بینالمللی ما علناً با ناکامی یک انقلاب روبرو هستیم؟
انقلابی که در ۱۷۸۹ م در پی رنسانس و البته عوامل بسیاری از جمله انقلاب صنعتی شکل گرفت و به معنای واقعی کبیر بود. یک انقلاب کامل و همهجانبه و با حضور مردم؛ امّا بقای این انقلاب به پانزده سال هم نرسید. انقلاب فرانسه تحول ایدئولوژیک مهمی در درون صاحبان قدرت و ثروت به وجود نیاورد، بلکه تنها یک تغییر از نظام سلطنتی به جمهوری در این کشور انجام شد که پس از بازگشت دیکتاتوری ناپلئون که در قالب جمهوری ارائه میشد، بهمراتب بدتر از لویی شانزدهم ارزیابی میشود. درست است که انقلاب فرانسه به نام آزادی، برابری و اخوت پیش رفت، اما در حقیقت این شعارها تنها دستاویز گروههای رادیکالی بود که همهی آنها زیر تیغ گیوتین رفتند.
بسیاری معتقدند این انقلاب تحت تأثیر اندیشمندانی همچون روسو، ولتر و..شکل گرفت و چون ژان ژاک روسو، که معروف به ایدئولوگ انقلاب فرانسه است، در سال ۱۷۸۹ درگذشت، در نتیجه، تئوریپردازیای که میبایست صورت میگرفت، از بین رفت.
اما در باب انقلاب اسلامی چنین اتفاقی نیفتاد . مخصوصا با توجه به اینکه در ایران پس از انقلاب، ۸ سال جنگ با تمام دنیا را تجربه کرد. پاسخ بسیاری از تحلیلگران بر میگردد به حضور مهرهای بهنام ولیفقیه. اگر ولایتفقیه وجود نداشت و رهبری منسجمی نبود، ما نیز به همان سرنوشت دچار میشدیم. در مواجههی قدرتهای داخلی نیز ولایتفقیه بود که اوضاع را مدیریت کرد.
این روند در غرب ادامه داشت تاسال ۱۸۳۵ که همچنان شاهد درگیری در این کشور هستیم. تا زمان بناپارت سوم نابسامانی وجود داشت. در این سال بود که نهایتاً یک قانون اساسی (شاید برای بیستمینبار) نوشته شود. قرار شد که جمهوری باقی بماند، اما سازوکار آن همان سازوکار موجود در سایر کشورهای اروپایی باشد. در نتیجه، تنها شکل حکومت تغییر کرد. منتها اساس کشور همان سکولاریسم و تفکیک قوا و رجوع به احزاب (بهعنوان صاحبان قدرت) بود. بنابراین هیچگاه حقی به مردم داده نشد. در واقع مردم فرانسه نتوانستند با انقلاب خود تغییر جدی در حاکمیت ایجاد کنند.
در واقع همان دیکتاتوری صاحبان قدرت و ثروت در این کشورها وجود دارد. صاحبان ثروت و قدرت، اقلیت محدودی هستند. اگر روزی اشراف بهدلیل روابط خانوادگی با پادشاهان، بر کشور حکومت میکردند، امروز صاحبان قدرت (آنهم در یک طبقهی محدود) در فرانسه و سایر کشورهای اروپایی حکمرانی میکنند.
ادامه دارد...
@ghalamenajib
مردم همچنان رعایایی هستند که هدایت آنها به دست یک گروه خاص است.
و اینجاست که باید به نکتهای دیگر علاوه بر تأثیر نقش رهبری در پیروزی انقلاب اسلامی و ادامهی آن پس از چهل و اندی سال اشاره کنیم. و آن همان نظریهی مردمسالاری دینی امام خمینیست.
رهبر معظم انقلاب میفرمایند: "چرا جمهوری اسلامی با وجود این همه دشمنی، به سرنوشت نظامها و انقلابهای دیگر دچار نشد؟ علّت چیست و رازش چیست؟ من عرض میکنم راز پُرشکوه و افتخاربخشِ این نظام و ماندگاریِ این نظام همین دو کلمه است: یعنی «جمهوری» و «اسلامی». همراهیِ این دو کلمه با هم؛ و موجودی که از این دو کلمه تشکیل شده، باید هم پایدار بماند؛ هم جمهوری و هم اسلامی؛ مردم و اسلام؛ جمهوری یعنی مردم، اسلامی هم که یعنی اسلام؛ مردمسالاری دینی.
کار بزرگ امام بزرگوار ما این بود که این فکر را، این نظریّه را -نظریّهی جمهوری اسلامی را- خلق کرد، آن را وارد میدان نظریّههای سیاسی گوناگون کرد -که در آن دوره نظریّات مختلف سیاسی، شرقی، غربی در عرصهی مسائل سیاسی و ذهنیّتهای سیاسی با هم برخورد [داشت]- بعد به آن تحقّق بخشید، عینیّت بخشید. صِرف ایجاد یک نظریّه نبود بلکه آن را تحقّق داد و نظام جمهوری اسلامی را به وجود آورد. کار بزرگ امام این است." (۱۴۰۰/۰۳/۱۴، سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیودومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
جالبتر اینکه نهتنها نقش ولی فقیه و نظریّه مردمسالاری دینی در پیروزی و ادامه انقلاب علل اصلی نامیده میشود بلکه دلیل اصلی دشمنی دشمن نیز همین دو واژه است.
رهبر انقلاب در این زمینه نیز میفرمایند: "میخواستند صدای ملّت ایران را در گلو خفه کنند. ملّت ایران یک پیام جدیدی داشت، یک حرف نویی به دنیا عرضه کرد. «جمهوری اسلامی» یک حرف نو است. «مردمسالاری دینی» یک حرف جدید است، یک ترتیب تازه برای زندگی است، یک سبْک جدید برای زندگی ملّتها است؛ خواستند این پیام که پیامِ مقاومت است، پیامِ ایستادگی است، پیامِ عدم تسلیم در مقابل زورگویی است، پیامِ مقابلهی با ظلم است، پیامِ مقابلهی با تبعیضِ بینالمللی است نرسد؛ خواستند این پیام را خفه کنند."(۱۴۰۱/۰۶/۳۰، بیانات در دیدار پیشکسوتان و فرماندهان دفاع مقدس)
آری، رمز موفقیت انقلاب اسلامی در این دو واژه بود و رمز موفقیت در برابر دشمن تنها در حفظ همین دو واژه است.
در همهی انقلابها راه فرار از ارتجاع، همان نقش راهبردی رهبر است و آگاهی و بصیرت مردم در سایهی راهنمای رهبر.
✍زينب نجیب
@ghalamenajib