ایتا - قــلـــم؛

زخم‌های ِدلم را دوست دارم‌‌ ،
چون نام ِتو را بر خود دارند . .

263 مشاهده13:01

-

327 مشاهده09:12

هر که از عشق ِتو پرسيد به او گفتم شـُكر ،
پیش مردم گله از یار؟ همینم مانده‌ست !

•قلم

276 مشاهده09:18

در چشم های ِمن دقیق تر نگاه کن ،
جز تو هیچ چیزی در آن نیست .

224 مشاهده08:51

-

264 مشاهده06:26

خبر داری که شهری روی ِلبخند تو شاعر شد ؟
چرا این‌گونه ، کافرگونه ، بی‌رحمانه می‌خندی ؟

•قلم

246 مشاهده07:01

دل ز تن بُردی و در جانی هنوز ‌؛
درد ها دادی و درمانی هنوز  !

204 مشاهده07:02

-

166 مشاهده10:24

روی فرشِ دلِ من ، جوهری از عشق تو ریخت‌‌‌ ؛
آمدم پاک کنم عشقِ تو را‌ ، بدتر شد . .

•قلم

168 مشاهده10:29

رفتنت غم ِآخرم نبود ،
 به انتظار آمدنت غَمباد گرفته ام !

166 مشاهده12:52

-

153 مشاهده06:32

تویی آن که در دل ِمن ..
شعله های عشق افروختی ؛
تویی آن که در دل ِمن ، 
روح عاشقی پروردی !

•قلم

180 مشاهده06:37

از تو به کجا شکایت ببرم ؟
اینجا همه طرفدار  تو هستند ،
روحم ،
عقلم ،
قلبم ..!

241 مشاهده06:39

-

203 مشاهده05:43

تا من تو را بدیدم ، دیگر جَهان ندیدم ..
گم شد جَهان ز چشمم تا در جهان نشستی !

•قلم

160 مشاهده05:46

این چه تیغ است که ..
در هر رگ ِمن زخمی از اوست ؟

160 مشاهده05:50

-

120 مشاهده05:33

ز مَن پس از تو چیز زیادی نمانده است ؛
جز چشم‌های تر که به در خشک می شَود !

•قلم

112 مشاهده09:41

می‌خواهم به رویا کوچ کنم ،
به جایی که رسیدن به تو محال نیست ..

113 مشاهده09:48