eitaa logo
✍️قلم زنی✒️
232 دنبال‌کننده
642 عکس
117 ویدیو
3 فایل
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم ذره ای بودم و مهـــر تو مـرا بالا برد اینجا محفلی است، برای قلم زنی در عرصه‌ی نگارش دل‌نوشته‌های تحلیلی، تاریخی و ناگفته‌هایی از جنس افکار زن نگار ارادتمند #فاطمه_شکیب‌رخ دکتری تاریخ @Shakibrokh
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام مهربانم❣️ مگر می شود تمام دار و ندار ما از منظر چشمانمان غائب باشد و دنیا بر ما آسوده گذر کند… حوادث ایام، ما را در بر نگیرد و روزگار بر ما به خوشی بگذرد… هیهات که تا نیایی، گره ی کور مقدرات این عالم، باز نخواهد شد و قصه شب طولانی به انتها نخواهد رسید… «اللهم لَـیِّن‌قَـلبی‌لِوَلِیِّ‌اَمرِک‌» خدایا قلبم را برای ولی امرت نرم‌ و مطیع گردان❤️ @salam_bar_emamzaman
1.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«بازهم نیامدی» غروب جمعه دیگری گذشت و آقا نیامدی... به احوال ما و تمام حوادثی که ما را در بر گرفته است آگاهی، درحالی که ما غافل ز احوال شمائیم... این رسم عاشقی، خوشایند هیچ داستان سرایی نباشد؛ وقتی که معشوق، بیش از عاشق در فکر اوست و نیک رفتاری اش، پیشی بر عاشقِ بیچاره گرفته است... گاه می پندارم به راستی چه کسی اندیشید که می توان همچون تویی را عاشق شد... آن اجازت عشقی که فرمودی به عشاق همچون نسیم صبحگاهی می رسد، رحمی بر احوال سودایی درماندگانی بود که در تنور پیشامدهای این دنیا، از داغی آتش فراق، به اسارت گرفتار شده اند... کاش که پایان پذیرد، تمام روزهای تلخی که بی تو گذشته اند... کاش که آغاز شود، روزهایی از جنس بهشت که وصف آن در هیچ افسانه ای به اشارت، نیامده است… ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
«قصه آخر شب» قصه شب طولانی است و گاهی خواب آور، به پای درد دل قلم که می نشینم، روزهایی را بیاد می آورم که هنوز شناخت منجی، برای بسیاری از محبان خاندان عصمت و طهارت، مفهومی پر از تشویش بود، نه می دانستند او کیست و نه می توانستند به آسانی، قدحی دانش درباره اش بجویند! اما امروز راه شناخت ایشان، برای مشتاقان و حق جویان هموار است، تا که رزق و توفیق که باشد تا یار را بشناسد، خدا می داند! بی حاشیه بگویم؛ این روزها که صدای موشک ها، آواز ناخوشایندِ صبح گاه مردمی هم کیش من است؛ دلم سخت لرزیده است! آنان به عشق آمدن منجی موعود، این گونه، محکم بر میثاقشان ایستاده اند و تو را می خوانند. کجایی ای ماه عالمتاب این عالم، بسی غصه ها بر دل نوشیدی، ز این رسوایی و بی حیائی ها که آرامش مومنان را درهم کوبیده است؛ می دانم! کاش بست‌مان شود، تمام آوار تنهایی سال های عمر این انسان ۲۵۰۰ ساله ای که عاشقانه و دل شکسته، همچنان بر عهد خویشتن ایستاده است! «اللهم لَـیِّن‌قَـلبی‌لِوَلِیِّ‌اَمرِک‌» خدایا قلبم را برای ولی امرت نرم‌ و مطیع گردان❤️ ✍🏻 فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
هدایت شده از یادداشت‌💌✍
. 🌱جوانه‌ی امید ✍نجمه صالحی عشق به تاریخ عشق ورق زدن صفحاتش عشق به خواندن گذشته عشق به زدودن خاک عشق به پردازش عشق به روایت عشق به جوانه‌زدن، نو شدن و عشق، جاذبه‌ای دست نیافتنی در ، تنهایی و سکوت چه خوب در کنار هم عجین شده‌اند! پ.ن: امروز در کتابخانه یکی از گلدان‌های زیبای من و دوست جانم گل داده بود و میز مطالعه‌مان را طراوت بیشتری داده بود؛ از ذوق دیدن این گل، گوشی به دست شدیم. انگار گل دادن این گلدان، از حجم کاری سخت و بحران‌های این روزهایم کاست و نشانه‌ای شد برای امید داشتن! 🍃 الحمدلله کما هو اهله🍃 https://eitaa.com/joinchat/3174695107Cc683d244d0 @zemzemh60
باید که روزگار را دوباره شروع کنیم… گاهی برای خویش، العجل به پا کنیم… هر روز که نیامدی، یک روز مرده است… باید که برای آمدنت، استغاثه بپا کنیم… ✍🏻فاطمه شکیب رخ @Ghalamzaniii
هدایت شده از یادداشت‌💌✍
. به لطف خدا ششمین دوره نشریه جستارهای تاریخ اسلام، که نقش کوچکی در آن دارم، به چاپ رسید. دو نفر از دوستان عزیزم خانم دکتر و در این شماره مقاله داشتند. به هر دو عزیز تبریک عرض می‌کنم! پ.ن: دوستان تاریخی که اهل پژوهش هستند، توجه داشته باشند ان شاءالله به زودی اقدامات لازم جهت دریافت رتبه علمی پژوهشی خواهد شد، پس بشتابید جهت ارسال مقاله:) نجمه صالحی، دبیر تخصصی نشریه جستارهای تاریخ اسلام 🙏🌹 @zemzemh60
«مرا که با تو شادم» به سر تاپای خویش که می نگرم، جز شرم و عرض توبه، برای پیشکش به محضر شما نمی یابم… طلوعت را تمنا می کنم؛ اما تمام عبودیتم به شما تعلق ندارد… در انتظار شما اشک می ریزم، بی آنکه دریافته باشم؛ منتظر را چگونه قامت انتظار شایسته است… برای فرجتان دعا می کنم؛ جدای از آنکه بدانم، چرا فرج شما، گشایش تمام امور من خواهد بود… شما را دوست دارم، تصدقتان می روم، حاضر به بخشش جان خویش برای شما هستم، بی آنکه به فکر آن باشم که چگونه آن‌یار محبوب مورد پسندِ شما گردم… همه را می دانم و باز بیش تر از همه‌ی آنچه در ذهن به حلقه‌ی نقصان من برای رسیدن به شما، انباشته گشته؛ به این سِر باور دارم، که شما با تمام جهالت هایم و با تمام آنچه مانع دیدار من با شما شده است، مرا دوست دارید… و هیچ پرده ای از نمایشِ محبتِ بزرگ منشانه در این دنیا، چنین نقشی خارق العاده‌ای به خود ندیده است، که معشوق بی نقص، عاشق ناتوان و حقیر خود را بی هیچ منت و سرزنشی، دوست داشته باشد… «اللهم لَـیِّن‌قَـلبی‌لِوَلِیِّ‌اَمرِک‌» خدایا قلبم را برای ولی امرت نرم‌ و مطیع گردان❤️ ✍🏻فاطمه شکیب‌رخ @Ghalamzaniii
مگر می شود تمام دار و ندار ما از منظر چشمان‌ما غائب باشد و دنیا بر ما آسوده گذر کند… حوادثِ ایام، ما را در بر نگیرد و روزگار ما با آرامش طی شود! هیهات که تا نیایی، گره‌ی تنگ طوفان این عالم، باز نخواهد شد و قصه‌ی شب طولانی به پایان، رخ نشان نخواهد داد… بخوان امن یجیب را.. که دعای مهمومِ مضطر، بسی اثر دارد… طلب کن شفای قلوب ما را که دعای معشوقِ مظلوم، در حق عشاق، بسی اثر دارد… به پا کن هیاهوی دیدارت را، که بال شکسته ی منتظران، تنها به گرمیِ جان شما، التیام خواهد یافت… «اللهم لَـیِّن‌قَـلبی‌لِوَلِیِّ‌اَمرِک‌» ✍🏻فاطمه شکیب رخ @Ghalamzaniii
هدایت شده از یادداشت‌💌✍
. الهی به لحظه‌ی اضطرار اباعبدالله علیه السلام در صحرای کربلا، به لحظه اضطرار حضرت زینب سلام الله علیها، به لحظه اضطرار دوست عزیزم نگاه کن... ملتمس دعا هستیم...😔 @zemzemh60
هدایت شده از یادداشت‌💌✍
. امروز دختر نوجوان دوستم را به خروارها خاک سپردیم. از همه دوستان تقاضا داریم که با خواندن ، روح پاک دختر عزیزمان را به درگاه الهی بسپارند. امید که دعای شما عزیزان، آرامش و رحمت الهی را برای او به ارمغان آورد و نوری در مسیر ابدی‌اش باشد. خداوند روحش را در بهشت برین و رضوان الهی جای دهد و به خانواده و مادر داغ‌دارش صبر زینبی(سلام‌الله‌ عليها) عنایت فرماید. ▪️نماز لیله‌الدفن "حسنا بنت محمد" @zemzemh60
. مسافر آسمان ✍فاطمه خانی حسینی خاطرات در ذهنش مرور می‌شد، خاطراتی را که شاید در واقعیت چند ساعت هم نبود و در رویا کسری از ثانیه، هزار بار مرور کرد. از جا بلند شد، موهای ژولیده‌اش را جمع کرد و دوباره بی‌آنکه تصمیم بگیرد چه کند، لبه‌ی تخت نشست. خاطرات آن دختر نوجوان که حتی نمی‌دانست آخرین بار چهره‌اش چه تغییری داشته و در ۱۶ سالگی، چه قد و هیکلی ساخته، در همان تن ۸ ساله که روی یک نقطه ماندن برایش معنا نداشت و بالا و پایین می‌پرید و دائم می‌خندید، در سرش مرور می‌شد. انگاری خاطرات بعد از مرگ همه آدم‌ها این است که همه‌ی آنان در این دنیا با لبخند زندگی کرده‌اند و نقش اصلی خاطرات خوش هستند و حالا که دیگر مهاجر آسمان هاله‌ی نوری در اطراف خودشان، اسمشان و وجودشان، آن‌ها را ویژه کرده و درد نبودن‌شان را ویژه‌تر. دختری که چیزی جز تعریف‌های زبان به زبان چند مادر که از قضا با هم دوست صمیمی‌ هستند، از او نمی‌دانستم امروز رفت و غم نبودنش آمد به جانم. دختری که شاید هیچ کس درست آن را نمی شناخت و حتی شاید فرصت نشد خود را بشناسد. ولی آن‌قدر به کسی که بلیط پرواز را برایش گرفت، اطمینان دارم که به دل خود بگویم، بلیط هرکس در وقتش می‌فرستد. بهانه و زمان و سن و مکانش نقشی در صدور آن ندارد. یکی از مسافران امروز با سن کم و دیده و شنیده‌ها و چیزهایی که می‌دانست و نمی‌دانست و تجربه شد از زمین و دیده رفت به آسمان و دل‌ها پیوست. پ‌.ن:برای "حسنا"ی نوجوان و دردانه‌ای که حالا دختر آسمان است و بوسه از ابرها می‌گیرد. @zemzemh60
. غم عزیزنجمه‌صالحی نمی‌دانم از کجا شروع کنم، از سخت بودن داغ عزیز، یا عزیز بودن دختر یا اینکه چقدر تن و روحم در درد است برای زندگی جدید دوستی که زره آهنینی می‌خواهد برای ماندن در آن! چه بگویم که هر داغ به اندازه زمین و آسمان فاصله دارد نوع دردش ولی هر چه باشد فراق است و سخت! هر چه بگویم کم است، هرچه بگویم کنارت هستم، کم است! هر کاری کنم باز به اینکه نمی‌دانم چه کنم، می‌رسم! این دنیا، داغش به تن من هم خورده و باز هم می‌خورد اصلا قرار نیست راحتی قرین دائمی باشد، این زندگی داغش را به همه می‌چشاند و صبر، زندگی و اشک قرین همیشگی دل داغ‌دیده می‌شود. بعد از پر کشیدن‌ عزیز، قرار ملاقات‌ نگاه به آسمان است، انگار بین ابر و ستاره‌ها دنبال گمشده هستی و بی‌شک آسمان همیشه هست، هرجا... اما در زمین هر وقت دلتنگ بودی خدا را صدا بزن! خدا را بخوان که همیشه هست و رحمتش بی‌پایان و بزرگ‌تر از هر سختی. "اللهم فاجعل نفسی مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک" @zemzemh60