eitaa logo
غلیان قلم
80 دنبال‌کننده
8 عکس
6 ویدیو
0 فایل
اسمم حمید؛ ۴۰ ساله و اهل شیرازم. گرچه دانش‌آموخته فکر و فلسفه اسلامی از مدرسه ابن‌سینا و ملاصدرا هستم، اما هنوزم شاگردی میکنم و گاهی مشق‌هایم را در اینجا می‌نویسم. اگر دوست داشتید تصحیح و اصلاحش کنید. @hatefeqeyb313
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️دو روی یک سکه شهادت 🔸 یکی از عالی‌ترین مقامات انسانی است که در آموزه‌های اسلامی مطرح شده است. حدیثى از رسول خدا صلی الله علیه و آله به این مضمون نقل شده است: «بالاتر از هر نیکى، نیکى دیگرى است تا اینکه سخن از مقامِ شهادت در راه خدا به میان آید، آنگاه برتر از آن چیزى متصور نیست» 🔸از سوی دیگر هیچ عملی نزد خدا برتر از مخلصانه و صادقانه به خلق نیست و دراین‌باره مطلب فراوان است و حاجت به زیادت توضیح نیست. 🔸بنابراین من معتقدم اگر انسانی برای رضای خدا و در راه خدمت به خلق و دستگیری از عیال‌الله جانش را از دست دهد، بی‌شک و تردید اگر شهیدتر از شهیدِ در معرکه نباشد، کمتر از او نخواهد بود. 🔸ترجیح من این است که جان خود را برای دستگیری از دوستان خدا فدا کنم تا نابودی دشمنان او، گرچه هر دوی آن، دو روی یک سکه است. 🔸از نظر من شهید سلیمانی و شهید هر دو شهید فی‌سبیل‌الله هستند، یکی مظهر تبری و برائت از دشمنان خدا و دیگر مظهر تولّی و دوستی دوستان خداست. 🔸در مراسم تشیع پیکر مطهرشان، بی‌اراده و ناخودآگاه تقاضای شفاعت کردم. حتما می‌دانید که شفاعت از شئونات و اختیارات شهدا است و این خود تأییدی شد بر آنچه فهم کرده‌ بودم و برای شما نگاشتمش. @ghalayaane_ghalam/حمید احتشام‌کیا
🔹توهم توطئه یا ترور 🔸من در عجبم از کسانی که را باور کردند و دانه‌های شن را و نامیدند اما را باور نمی‌کنند. مگر خدا نمی‌تواند به‌یکباره و مناسب با حکمت خود، فضا را دگرگون کند؟ 🔸آیا گمان کرده‌اید با اندک علم و فناوری‌ای که در اختیار دارید می‌‌توانید بر طبیعت چیره شوید یا خواست خدا را محدود کنید؟ 🔸مگر نمی‌شود انسان‌های باتجربه و کارکشده خطاهای بزرگ و فاحش انجام دهند؟ سانحه که یادتان است! آنجا هم یک اشتباه بزرگ، یک غفلت بزرگ توسط کاپیتان سانچی، آن حادثه تلخ را به‌بارآورد. 🔸خطاهای بی‌شمار انسانی در کنار قدرت طبیعت وحشی و محدودیت‌های فراوان و ابدی انسان در تسلط بر طبیعت و تسخیر آن، زمینه‌های لازم برای اعمال اراده‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که فوق اراده‌هاست را فراهم می‌کند. 🔸گاهی احتمال چیزی داده می‌شود، اما گاهی انسان با همه دلائل موجود، باز هم نمی‌خواهد قانع شود، این بد است، این است. این خلاف است. مدیریت ضعیف؛ نقص فنی؛ فرسودگی قطعات؛ عدم تجربه کافی؛ قدرت طبیعت، عدم مسئولیت‌پذیری افراد و ... به‌وضوح در حادثه آبادان، حادثه شهید احمدکاظمی، حادثه شهید تهرانی مقدم، حادثه سانچی، حادثه پلاسکو، حادثه مرحوم فرج‌نژاد و بسیاری از حوادث متاخر و متقدم موج می‌زند. تا این عوامل هست نوبت به توهم ترور نمی‌رسد @ghalayaane_ghalam/حمید احتشام‌کیا
🔹دیالکتیک فکر (تحلیلی هگلی بر نحوه رشد فلسفه در بیان فلوریدی» فلوریدی در کتاب «فلسفه اطلاعات چیست؟» نوشته است: 🔸دیالکتیک تفکر به سیر جدالی بین نوآوری و اسکولاستیسم اشاره دارد. هر جنبش فکری با نوآوری آغاز می‌شود سپس بسط می‌یابد و به یک پارادایمِ غالب، بدل می‌شود تا اینکه سرانجام به یک حالت تعصب‌آمیز و جزمی می‌رسد که هیچ نوآوریِ مفهومیِ جایگزینی را برنمی‌تابد و لذا نمی‌تواند خود را با محیط دائم‌التغییری که خود به ایجاد آن کمک کرده است، سازگار کند. در این معنا، تقدیرِ تاریخیِ هر جنبشِ فکری، سیری از نوآوری به اسکولاتیسم است. 🔸در طول زمان، جنبش‌های مهمی در فلسفه رخ می‌دهند. این جنبش‌ها با ایده‌هایی بسیط و بسیار حیاتی آغاز می‌شوند. این‌ها ایده‌هایی‌اند که نگاه افراد را جهت می‌دهند و همچون منشوری عمل می‌کنند که افراد به واسطه‌ی آن‌ها به مسائل فلسفی نظر می‌کنند. 🔸به تدریج روش‌ها و مسائل فلسفی در ذیل این مفاهیم جدید طرح و فهم می‌شوند. به موازات حصول نتایج فلسفیِ جالب توجه، جنبش به یک موج فکری بدل می‌شود که به کل رشته سرایت می‌کند و یک پارادایم فلسفی ایجاد می‌کند. 🔸این پارادایم با تبدیل شدن به اصول جزمی، به انسداد در قالب اسکولاستیسم می‌رسد. این اسکولاستیسم زمینه را برای نوآوری و ظهور پارادایم جدید در فلسفه آماده می‌کند. بدین ترتیب، فلسفه با بازآرایی مداوم خود، رشد می‌کند. 🔸رشد فلسفه ققنوس‌وار است. از ایده‌های بسیط آغاز می‌کند، این ایده‌ها بسط می‌یابند، به پارادایم غالب بدل می‌شوند و در نهایت با جمود و تحجر در قالب اسکولاستیسم به نابودی خود می‌انجامد. @ghalayaane_ghalam
🔹انتخاب شما کدام است: منزلت اجتماعی یا مرتبه فکری؟ 🔸زندگی اجتماعی تحت سلطه عقائد و ارزش‌های عوامی است که همواره برده‌‌ی هواهای نفسانی خویش‌اند؛ بنابراین انسان در جامعه، موجودی آزاد نیست که در پیِ خیر و صلاح خود باشد، بلکه برده‌ای است که دوستدار ستایشِ دیگران و هراسان از نکوهش آنان و نهایتا کسی است که صرفا چیزی را می‌خواهد که دیگران می‌خواهند. 🔸کسانی که درگیر امور عمومی‌اند، تحت و آنچه را باید بیاموزند، از نگاه دیگران می‌آموزند. آنان خود صاحب هیچ‌چیز نیستند. خانه آنان، خوابشان، غذایشان، از آنِ ایشان نیست؛ و جدی‌تر از این، حتی متعلق به خودشان نیست؛ سر و وضعشان نیز همین طور. 🔸آنان بنابر امیال طبیعی‌شان نمی‌گریند یا نمی‌خندند، بلکه عواطف خود را فرو می‌نهند تا عواطف دیگران را اختیار کنند. کوتاه سخن، آنان در پای معامله دیگران عمل می‌کنند، به اندیشه‌های دیگران می‌اندیشند و تحت الطاف دیگران زندگی می‌کنند. 🔸بدین ترتیب عوام از پیِ یکدیگر می‌روند و این یعنی آنان تحت سیطره پست‌ترین امیال‌اند و ارضای این امیال را به موضوعی برای ستایش تبدیل می‌کنند. این وضعیت، فضیلت را ناممکن و انسان را لاجرم رذل و برده‌ی حسد و کین‌جویی می‌کند. 🔸خیانت، قلبِ انسانِ سرگرم به امور روزمره را کاملا اشغال می‌کند؛ او را به انسانی خطرناک، بی‌قرار، بی‌ایمان، بوالهوس، خشن و خون‌ریز تبدیل می‌کند. 🔸 نیز در عرصه عمومی از میان می‌رود؛ چون زندگی عمومی وقف ارتقای می‌شود، نه ارتقای . در این وضعیت، جنونِ سخن‌پراکندن، سر و صدا راه انداختن و بلوا به پا کردن، اذهان را به کام مرگ می‌کشاند. فضیلت و شهرت در گفته‌‌های پترارک به نقل از مایکل‌آلن‌گیلسپی در «ریشه‌های الهیاتی مدرنیته» @ghalayaane_ghalam
🔹شبکه‌های اجتماعی سارقان من هستند! 🔸مهم است که هر کسی بر طبق ترجیحات خود، زندگی کند؛ چون ممکن نیست راهی واحد همگان را خوش‌آید. 🔸هر شخصیت انسانی حق دارد، ویژگی‌های فردی‌اش را ابراز و بر طربق این ویژگی‌ها زندگی کند. 🔸هر فرد خاصی حق دارد، زندگی‌اش را بر طبق خوی و طبعی که طبیعت به او بخشیده است و بدون رجوع به داعیه‌های همنوعانش نظم بخشد. 🔸اما شبکه‌های اجتماعی ربایندگان من هستند؛ آنها در حال یکسان‌سازی سلایق و علایق هستند؛ همه باید یک شکل و متحدالاندام باشند. پوشش‌ها و گویش‌ها نزدیک به هم. به قدری زندگی‌های خود را به نمایش می‌گذارند که نتیجه آن می‌شود باقی ماندن الگوهایی معدودی برای زندگی و از بین رفتن بی‌نهایت فرصت زیست متفاوت. ✔️تک‌تک من و تو موجوداتی منحصر بفرد و دوست‌داشتنی با سبک زندگی اختصاصی خود بودیم فقط و فقط اگر خود بودیم @ghalayaane_ghalam
به ترکیه، ژاپن، بلغارستان و تمام عالم و آدم باختیم، اما با همون تیم درب‌وداغون جلوی آمریکا که رسیدیم دهنشون سرویس کردیم ... عاشقم ایران استکبارستیز
چرا نباید به پزشکیان رٲی داد؟ حتی مخالفان آقای خامنه‌ای اگر دوستدار ایران قوی هستند، نباید به پزشکیان رٲی دهند. حتی مخالفان نظام در این شرایط و برای بهبود وضع معیشتی و غیرمعیشتی باید رٲی بدهند اما نه به پزشکیان دیدگاه پزشکیان راجع به جهان غرب مدرن و کدخداانگاری آمریکا در تقابل با دیدگاه رهبری قرار دارد. یکی برای نجات اقتصادی به وادادگی و دلدادگی به قدرت غرب نظر دارد و دیگری بر استقلال کشور و ایستادگی در برابر زورگویی‌های غرب تٲکید دارد. حالا فرض کنید پزشکیان رئیس جمهور شود. این یعنی دو نهاد قدرت وارد نزاع، چالش و کشمکش می‌شوند و در نتیجه اداره کشور و تدبیر وضع ملت دچار توقف و قفل‌شدگی می‌شود. آری در زمان فقدان آیت‌الله خامنه‌ای ممکن است به چنین انتخابی رسید، اما مادامی که ایشان سکاندار است، تحقق چنین اهدافی محال است ولو به قیمت هزینه‌های زیادی که در نهایت به کشور تحمیل خواهد شد. نتیجه اینکه حتی اگر مخالف دیدگاه‌های رهبری هستید بخاطر ایران و برای ایران نباید به کسی رٲی دهید که با رهبری زاویه دارد. کشور اکنون به رئیس جمهوری نیاز دارد که بجای طرح بحث و دعواهای نظری به امور کشور سروسامان دهد. آقای روحانی را به خاطر آورید، همواره در حال سخنرانی راجع به غرب و برجام و مذاکره بود و مدام در حال گروگان‌گیری مسائل کشور به قصد کوتاه آمدن رهبری. تجربه ثابت کرده است رهبری از مواضعش کوتاه نمی‌آید پس عاقلانه این است که رئیس جمهور، فردِ همراهی باشد تا لااقل مسائل کشور معطل دعواهای مبانایی نشود. اکنون وضعیت کشور وضعیت انتخاب آزاد سیاسی نیست، اکنون ما با مشکل اقتصادی مواجه نیستیم بلکه بحران اقتصادی در حال بیداد‌کردن است. اکنون وقت دعواهای سیاسی و نظری نیست. کشور در این شرایط به یک رئیس جمهوری احتیاج دارد که شب و روز نشناسد، نه اینکه مدام در حال بحث و نظرورزی باشد. شرایط اکنون ایران نه زمان انتقام است، نه زمان نظریه‌پردازی و نه وقت چانه‌زنی و نزاع و چالش. در شرایط فعلی فقط باید به مرد میدان فکر کرد. مردی قوی جز اجرای برنامه‌های مصوب چیزی در سر نداشته باشد. ملت واقعا خسته و درمانده‌اند! این آخرین تیر مانده در کمان را هدر ندهیم، شاید واقعا از پیچ تاریخی عبور کردیم، شاید با همین تیر راه رسیدن به قله‌ها هموار شود. وضع آشفته‌ای است! خدا بخیر کند🙏 @ghalayaane_ghalam
🔹نسبت اصل تضاد و اصل جامع در تشکیل پدیده‌های طبیعی و اجتماعی «قصدم در این یادداشت طبیعت‌شناسی یا علم‌النفس فلسفی نیست؛ فقط می‌خواستم مقدمه‌ای کوتاه برای بیان آنچه در ادامه خواهد آمد ترتیب داده باشم» 🔸طبیعت از عناصر کاملا متضاد تشکیل شده است. براساس اصلِ تضاد، هر عنصری از عناصر طبیعی، فقط می‌خواهد خودش باشد و بس. این یعنی هر عنصری می‌خواهد خاصیت خودش را نشان دهد و برای این کار لازم است بر کوسِ انانیت و فردیت بکوبد و دستِ رد بر سینه سایر عناصر بزند. 🔸فی‌المثل عنصر عنصر هیدروژن (H2) می‌خواهد اثر و خاصیت خودش را به نمایش گذارد و عنصر اکسیژن (O2) میل دارد ویژگی خود را در معرضِ دید قرار دهد. این‌دو ذاتا از فایده‌یِ ترکیب بی‌خبرند. اما صورت نوعیه (در اینجا یعنی H2O) با نگه‌داشتن دو امر متضاد که یکدیگر را دفع می‌کنند، ماده گران‌بهایی چون آب را به ما هدیه می‌دهد. 🔸فیلسوفان در حکمتِ طبیعی قدیم، معتقد به وجود چهار عنصر طبیعی یعنی: آب، خاک، باد و آتش بودند که بینشان نهایت تضاد است. از طرف دیگر معتقد به وجود موجوداتی بنام نفس هستند که کارشان نگه‌داشتن عناصرِ متضاد در کنار یکدیگر است. فایده این کار بسیار روشن است: آشکار شدن خاصیتی که نه در تک‌تک عناصر که از ترکیب ایشان پدیدار می‌شود. 🔸مثلا ایشان معتقد بودند بدنِ انسان، ترکیبی معتدل‌شده از جمع عناصر اربعه است. این عناصر با هم ترکیب‌شده و از اعتدالی که بین آنها پدیدار می‌شود چیزی بنام «بنیه» حادث می‌شود که از قابلیت‌های عجیبی از جمله پذیرش روح برخوردار است. 🔸براساس اصل تضادّ و اصل جامع می‌توان گفت ملکول‌ها با غلبه بر نیروی دافعه بین اتم‌ها و نگه‌داشتن ترکیبی از آنان در کنار یکدیگر، مواد طبیعی را به‌وجود می‌آورند که بی‌شک خاصیتی غیر از آنچه در سطح اتمی وجود داشت را آشکار می‌کند. 🔸نفس نباتی یا همان سلول، جمعی از ملکول‌ها را در کنار هم قرار داده، خاصیت رشد و نمو را ظاهر می‌کند. نفس حیوانی با نگه‌داشتن انواع مختلفی از سلول‌ها مثل سلول‌های خونی، پوستی، استخوانی، عصبی، عضلانی و ... بدن را به وجود می‌آورند و نفس ناطقه با نگه‌داشتن بدن طبیعی در کنار یک موجود فراطبیعی یعنی عقل (ملک) یا روح، انسان را به وجود می‌آورد. 🔸این اصل تضاد و اصل جامع به حیات طبیعی یا حیات فردی ختم نمی‌شود. این دو اصل در حیات اجتماعی نیز حاکم است. مثلا نهاد خانواده تضاد بین زن و مرد را در سطحی بالاتر بنام خانواده نگه‌می‌دارد. 🔸در هر جامعه‌ای، خرده‌نهادها و خرده‌جریان‌هایی وجود دارند که هر یک، براساس اصل تضاد، بر اصالت خود و ردِّ نهاد یا جریان رقیب، تأکید دارند و البته که این تأکید، لازمه حیاتشان است. 🔸در این بین اما بر اساس اصل جامع، جریان‌ها و نهادهایی نیز در سطح کلان‌تر وجود دارند که با کنار هم نگه‌داشتن این خرده‌نهاد‌ها و خرده‌جریان‌ها، یک نهاد یا جریانِ کلان‌تر را تشکیل می‌دهند. براساس اصل جامع، مجدد نهادها و جریان‌های کلان نیز لاجرم ذیل یک جامعِ دیگر قرار خواهند گرفت تا در نهایت یک هویت متعالی بنام جامعه حادث شود. 🔸اما یک ملت یا جامعه با تمام جریان‌های متضادی که درون آن زنده است، یک ملت واحد است. این وحدت، هیچ منافاتی با آن تضادها ندارد. کسی که سکلان‌دار این جامعِ متعالی است، وظیفه‌اش نگه‌داشتن این جریان‌های متضاد در کنار یکدیگر به قصد آشکار شدن خاصیت آن است. 🔸اکنون این جامعه ایران اسلامی به‌مثابه یک جامع متعالیه، ده‌ها جریان متضاد را در دل خود جای داده و به‌مثابه یک کل در حال آشکار‌کردن خاصیتی است که در آینده بنام تمدن ایران اسلامی ظهور پیدا می‌کند 🔸کفتارصفتان و کوردلانی نیز وجود دارند که چشمِ طمع به نیروی تضاد درون این جامعه دوخته‌اند؛ به این امید که این نیرو بر نیروی جامع و نگه‌دارنده غلبه کند و شاهد فروپاشی نظامش باشند. 🔸ملت ایران باید هشیار باشند. تضادِّ بین نهادها و جریان‌ها تا جایی که در چارچوب و تحت کنترل نیروی جامع باشد، نه تنها مضر نیست بلکه بسیار مفید و ارزنده است؛ البته تا آنجا که پدیدار شدنِ امرِ جدید بر آن تضاد استوار است. اما اگر نیروی تضاد بخواهد بیشتر از حد و توانِ نیروی جامع یا نگه‌دارنده باشد، چیزی جز فروپاشی یا اعوجاج را در پی نخواهد داشت. 🔸بنابراین پیشنهاد می‌کنم طرفداران و هواداران دو جریان حاضر در انتخابات پیش‌رو، ضمن حفظ استقلال فکری و سلیقه‌های سیاسی خود در نظر به دو نامزد انتخاباتی، با تمام تضادی که بین ایشان قابل مشاهده است، متوجه امر جامع نیز باشند. این تضاد به هیچ‌وجه نباید امر جامع را تهدید کند، بلکه باید موجب تأیید و تقویت آن شود. 🔸براساس این تبیین فلسفی، استفاده از هر ادبیاتی که یک جریان را نه متضاد جریان دیگر بلکه متضاد کل و امر جامع جلوه دهد غلط بوده و به شدت محکوم است. @ghalayaane_ghalam
✅لطفا توجه داشته باشید! من سعی کردم در این یادداشت 👆تبیین فلسفی‌ام از ظرفیت‌هایی که علی‌القاعده دشمن بر آن تکیه می‌کند را نشان دهم. دشمنِ یک نظام، همواره به نیروهای متضاد درون یک نظام چشم دوخته است. مطمئن باشید چاره دیگری ندارد. @ghalayaane_ghalam
نتیجه انتخابات هرچه شود مطمئن باشید خیر و صلاح امت مسلمان و معتقد به وعده الهی تٲمین خواهد شد. پیروزی عدل بر جور، پیروزی اسلام بر کفر و تجلی آن بر تمام ادیان و در نهایت رسیدن قدرت به مٶمنین و صالحینِ عالم، وعده حتمی خدا است. پس یا به خدا و وعده‌هایش اعتقاد دارید و یا هیچ فرقی نمی‌کند چه اتفاقی درپیش است. دلهایتان آرام باشد. پروردگار با آزمون‌های سخت و واقعی ایمان شما را به چالش می‌کشد تا عیار آن را نمایان‌سازد. و خوش‌به‌حال مٶمنان که بهمن فرِّ ایمانشان و پیامت ای امام نقش جان ما تا ابد! @ghalayaane_ghalam
🔹ایده‌ی فربه مقاومت و طبل‌های توخالی تمدن‌سازی 🔸قدرتی در منطقه ذیل ایده مقاومت از آغاز انقلاب اسلامی بلکه قبل آن ایجاد شد و با رشد و توسعه‌ای که پیدا کرده است، اکنون در سطح بالایی، آماده نابودی اسرائیل است. 🔸فلسفه‌ی‌پیدایش و رشد این قدرت نه تمدن‌سازی بود و نه دیگر شعارهای توخالی کوچه‌بازاری بلکه این قدرت، فقط یک رسالت دارد و قرار است در برابر نابودی اسرائیل هزینه شود. 🔸اکنون این قدرت در اوج اقتدار خود آماده است تا روانه مقصد شود، در حالی که مقصدش در اوج ضعف و نابسمانی قرار دارد. 🔸ایده مقاومت، ایده نابودی اسرائیل است و رژیم می‌داند اگر امروز با آن مواجه نشود، فردا دیر است. ازاین‌گذشته، از منظر تاریخی و با تحلیل هگلی نیز وقتی آنتی‌تز آماده ترکیب شود، نابودی تز و سرآوردن سنتز قطعی است. 🔸نابودی اسرائل مقدمه و آغاز یک تحول است نه خود تحول! این فروپاشی، نظم نوینی را در منطقه حاکم خواهد کرد. تمدن‌سازان باید به آن نظم و ظرفیت‌های آن بیاندیشند نه نابودی چیزی که حتی دوستدارانش هم آن را پذیرفته‌اند. 🔸اما امر دردناک این است که ما تمام ظرفیت خود را در ایده مقاومت صرف کرده‌ایم و برای دوران پسااسرائیل و نحوه نظم جدید تقریبا حرفی برای گفتن نداریم. 🔸اینکه انتخاب جنگ تنها انتخاب ممکن و پیش‌روی رهبران جبهه‌های مختلف است به این دلیل است که قدرت اجتماع‌یافته در منطقه، اقتضای تخلیه شدن دارد. 🔸فربه‌بودن ایده مقاومت وقتی بوی تمدن‌سازی می‌دهد که هم اسرائیل نابود شود و هم زندگی مقدور باشد. به تعبیری هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ زندگی. @ghalayaane_ghalam