eitaa logo
غَلَیان|علی محمدی راد
105 دنبال‌کننده
199 عکس
27 ویدیو
2 فایل
یادداشت های علی محمدی راد(طلبه سطح۲) @Alirad2
مشاهده در ایتا
دانلود
پدرانه 🌿متلاطم ترین و تحت‌فشار ترین روح نه آن روحی است که جسمش جراحت برداشته ونه آن که مصیبت عزیز دیده. و نه حتی آنکه آبرویش رفته. تا زمانی که ضمیر همه این مصیبتها به خود انسان بازگردد سختی‌اش هم نسبت کوچکی از سختی های عالم را دارد. هر مصیبتی در یک ضرب شود بازهم یک مصیبت است 🌿اما اگر مصیبتی به اندازه چند نفر ضریب بگیرد چطور؟ پدر را دیده‌اید؟ آیا پدر بودن را فهمیده‌اید؟ او به جز سختی های خود، مصیبت کش همه اعضاء خانواده‌ است. بیماری، موفقیت تحصیلی، آسایش اقتصادی و.. تک تک اعضای خانواده روح او را درگیر می‌کند. چرا که مسئولیت این خانواده را بر دوش خود می‌بیند. و کار به جایی می‌رسد که نه به تن بیمار خود و نه لباس کهنه و به هیچ یک از اسباب آسایشش اهمیت نمی‌دهد چرا که روح او در همه اعضای خانواده متکثر و پخش شده. 🌿اما از رنج پدر یک خانواده بالاتر هم در این دنیا وجود دارد. رنج و سختی امام و جلوداری که هم اعضای خانواده‌اش به اندازه کل انسان ها‌ی روی زمین است و هم عمق دردش انتها ندارد. درد او درد آسایش و آسودگی ما است. با همه ابتلائات و مصیبت های ما رنج می‌کشد و تحمل می‌کند. 🌿اما او درد مصیبت مارا در امتداد مسئولیت و رنج بالاتری می‌بیند و آن هدایت است. هیچ رنجی بالاتر از دست‌گیری از امت و مردم برای سلوک در مسیر قرب الهی نیست و این اعظم سختی هاست. مگر پیامبر نفرمود شیبتنی سوره هود به سبب آیه «فاستقم کما امرت و من تاب معک» رهبریِ استقامت بندگان الهی در مسیر آرمان ها و نیل به اهداف و چشم اندازهای الهی، به قدری سخت است که مظهر صبر و استقامت یعنی پیامبر می‌فرماید مرا پیر کرد. 🌿رهبری الهی ناگزیر از‌ چنین رنجی‌ست. از بالاترین آنها یعنی پیامبر و امیرالمومنین تا نازلترین آنها یعنی علماء عصر غیبت و رهبران انقلاب اسلامی آن را درک کرده‌اند. ❕پ.ن:کلیپی که در ادامه می‌آید ببینید غلیان @ghalayan
ذهن؛ جولانگاه این روزهای شیطان وقتی دیگری را باخود مقایسه می‌کنم چون در فلان موضوع از من بالاتر است، احساس ضعف می‌کنم و برای جبران ضعف حس حسادت به من دست می‌دهد. وقتی فاصله خود را با آنچه تمایل دارم می‌بینم و به توانایی ها و امکانات اطرافم توجه نمی‌کنم، احساس ناامیدی می‌کنم. وقتی نقطه قوتی در وجودم درک میکنم و نقائص را نمیبینم، خود را در نزدیکی آنچه که لایق آن هستم تصور میکنم و احساس خود بزرگ بینی به من دست می‌دهد. فکر می‌کنم اما صحیح فکر نمیکنم. جزئیات را می‌بینم اما نگاه کلان ندارم. کلان فکر کردن یک شاه کلید برای اصلاح بسیاری از عیوب است. تفکری که کلان نباشد ابزار مناسبی برای کید شیطان است. تفکری که کلان نباشد عقلائی نیست. به عبارتی توهم است. فضای مجازی بستر مناسبی برای جزئی دیدن است. شیطان کمر همت بسته که حتی روش فکر کردن مارا هم دست‌خوش خواسته‌های خویش کند. این روزها که بخشی از زیست ما در این فضا است، مواظب باشیم جزئیات را به عنوان اینکه کل هم اینگونه است به ما نقبولانند. با دیدن دوتا کلیپ و عکس احساس نکنیم کل جامعه را سیل برده بعلاوه آنچه را که می‌بینیم اول باور نکنیم و بعد از تحقیق بپذیریم. اصل در فضای مجازی بر دروغ بودن است زیرا افسار آن به دست کسانی است که با فریب ما سود می‌برند. خلاصه اینکه جزئی ببینیم، دروغ نبینیم و کلان فکر کنیم. غلیان @ghalayan
نشست بصیرتی سیاسی طراط همراه با استاد: اکبر ابدالی محمدی
❇️بایکت اجتماع ورزشگاه آزادی توسط رسانه‌های خارجی مسئله مهمی نیست در تعجبم از تریبون دارای داخلی و حزب‌اللهی که کوچکترین واکنشی به این موضوع نداشتند سلام جامانده! غلیان @ghalayan
❇️‏سگ هرچی بیشتر میترسه بلندتر پارس میکنه، صهیونیست‌ هرچی بیشتر میترسه وحشیانه‌تر هجوم میاره. پاچه بگیرهای غاصب! ‎ غلیان @ghalayan
هدایت شده از تا مردم
1.16M
روایت روز اول حضور خانه طلاب جوان در آبادان، متروپل ❇️❇️❇️ 🔰ضعف رسانه ای در بازتاب دقیق واقعیت‌های متروپل 🌀اینجا ۲۴ ساعته کار به راهه 🌀چیزی شبیه اربعین را می بینی 💠حاج آقای موسوی فرد، پناه مردم آبادان مطالبات به حق مردم آبادان و.... @tamardom
❇️شما بهش میگید افشای پشت پرده سینمای ایران ولی حواستون نیست چه پیامی داره به جامعه القاء میشه. در اسلام هیچ‌وقت جار زدن گناه پنهانی رو راه اصلاح معرفی نکردند غلیان @ghalayan
هدایت شده از خانه طلاب جوان
8⃣ "روایت اعضای اعزامی خانه طلاب جوان قم به آبادان از واقعه " 📢 روایتگر روایت‌های خوب باشیم... ‼️ در میان گریه می خندم 🔰 دیشب حوالی ساعت 10 حصارهای کاری و امنیتی را درنوردیدم و به میان مردم رفتم. حدود 200 نفر از مردم داغدار و بهت‌زده و پریشان دورم جمع شدند. نزدیک دو ساعت با هم گپ زدیم. گفتم برای عرض تسلیت از آمده‌ام. بهم احترام گذاشتند و خوش‌آمد گفتند. 🔰 اما یکی‌یکی گله‌گذاری کردند و من ایستادم و گوش دادم. گاهی بهشان حق دادم و گاهی بهشان توجه دادم. گاهی با هم گریه کردیم، و گاهی خندیدیم. از همه چی گفتند. یکی داد می‌زد و می‌گفت: به فاطمه زهرا من دیگه دین رو قبول ندارم. من به شما احترام میذارم ولی دوستت ندارم، چون آخوندی. من لبخند زدم و گفتم: اما من شما رو دوست دارم. 🔰 دیگری می‌گفت: چرا تو استادیوم جشن گرفتن. گفتم: جشن نبوده، مداحی بوده. گفتند: ما جشن می‌دونیم. گفتم: رو چرا نمی‌گید؟ گفتند: اونا تسلیت گفتن. گفتم: خب تو هم تسلیت گفتن. 🔰 آن دیگری می‌گفت: چرا دیر تسلیت گفته؟ گفتم: از اول پیگیر بوده و دستور داده به برای انجام کارها ولی ابعاد قضیه دو، سه روز بعد معلوم شده، برای همین دیر شده. 🔰 یک جوان هیکلی می‌گفت: دیشب زده توی گوش من چون روی موتور بودم و داشتم می‌اومدم اینجا. دستم را کشیدم روی صورتش و بوسش کردم. 🔰 دیگری می‌گفت: زن و بچه مردم رو در حالیکه گاز اشک آور خورده بودن، نجات دادم. گفتم: درسته. شاید نباید می‌زدن، ولی شما مردم خوب باید از اونایی که برای از شهرهای دیگه غشون کشی کردن، جدا بشید، خودتون رسواشون کنید. برای حفظ امنیت خودتون و مغازه‌های اینجا و ماشین و اموال مردم اومده. 🔰 دیگری گفت: حاج آقا چرا تو اومدی بین ما، بقیه نمیان؟ ما ترسناکیم؟ همان موقع یک عده از طلبه های بومی آمدند و سرکشی کردند و رفتند. یکی گفت: حق قدمشون رو گرفتن و رفتن. گفتم: نه اینطور نیست، اینها جهادی‌اند. اهوازتون هم واقعا وسط میدونه. خودش تو آواربرداری بوده. داره کارها رو پیگیری می‌کنه، با مدیران، با امدادگران. دیروز عصر هم با هم رفتیم به خانواده جانباختگان سر زدیم و تسلیت گفتیم. به همدیگر گفتند: راست میگه، اون خوبه. 🔰 یکی گفت: حاجی یه دور توی شهر بزن ببین چرا وضع شهر ما اینه، ما تو کوچه هامون چشمه فاضلاب داریم، باورت میشه؟ ما نه آب درستی داریم، نه فاضلاب درستی، نه شهر و ساخت و ساز مرتبی. ما که همه چیز اینجا داریم، ، ، آزاد، چرا باید وضعمون اینجور باشه. ما که پدرامون برای این زمین دادن، دادن چرا باید اینطور باشیم. گفتم: باید شهردار خوب انتخاب کنید. باید شورای‌شهر خوب انتخاب کنید. کار دست خودتونه. ما توی قم شورای خوب انتخاب کردیم، شهردار خوب آوردن، شهرو زیر و رو کرده حسابی. گفتند: ، اتوبوسی، میان از فلان‌جا و رأی میدن و میرن. گفتم: خب خودتون باید درستش کنید. الان جلوی همون اتوبوس رو می‌تونه بگیره؟ نه. آشوب میشه. خودتون باید وضعیتو اصلاح کنید. بین خودتون. 🔰 یکی گفت: من وضعی ندارم، جوونم بیکاره، روغن شده دویست تومن، ما داریم له میشیم. گفتم: منم همینطوره وضعم. دو و نیم می‌گیرم و الباقی یارانه. و داره بهم فشار میاد. حالا امید داریم این دولت یه کارایی بکنه، مردم نجات پیدا کنن. گفتم مثلا تو همین قضیه، من از امدادگرها سوال کردم، گفتن از وقتی وزیر کشور اومد و مدیریت واحد در میدان انجام داد، وضعیت آواربرداری و کشف اجساد سر و سامون گرفته و کار سرعت گرفته. باز به هم گفتند: راست میگه، بهتر شده. 🔰 یک خانمی آمد گفت‌: دوستات رفتن، جا نمونی حاجی! همه خندیدیم. دیگر آن شور و التهاب اولیه فروکش کرده بود. مردم قدری آرام تر شده بودند. یکی گفت بیا با هم بگیریم. گرفتیم. برایم آب و شربت آوردند. دعوتم کردند به شام، خورش بامیه، فلافل. گفتم: شما غذاتون تُنده. به من نمیسازه. گفتند: نه. تندش نمی کنیم برات. گفتم: کُند شما هم برای ما تنده. خندیدیم. گفتند: حاجی بیا ما بشو. خندیدم. دیگر ساعت حوالی ۱۲ بود، مردم رفته بودند و فقط سه، چهار نفر کنارم بودند. با آنها خداحافظی کردم و برگشتم به مسجد محل اسکان نیروهای امدادگر، مسجد قائم! ✍ نویسنده: علی اخباری 🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f