#روایتگری | #چزابه
⭕️ امروز؛ سفر به چذابه
آتشباران بود. اصلا انگار شب نبود. آسمان روشن روشن بود. صدام تمام قدرتش را گذاشته بود تا تنگه چذابه را بگیرد، اما مگر ما گذاشتیم؟؟
روزها پشتسر هم خمپاره، خمسهخمسه، کاتیوشا و خلاصه هر چه داشت، روی سرمان ریخت. چذابه شده بود جهنمی از آتش و خمپاره گلوله و بمب های غربی و شرقی اهدایی به صدام که بر سر ما می ریخت. بعثی ها قصد داشتند بستان را پس بگیرند. عبور از چذابه، عبور از ایران عزیز و رسیدن به پیروزی بود. صدام آن روز با تمام قوا آمده بود. خودش هم شخصا آمده بود. روزها، آسمان چذابه با این حجم آتشباران از دود تیرهوتار بود. شبها هم از نور آتش، روشن میشد. اما فرزندان حضرت روح الله نگذاشتند آتش بعثیها سد دفاعی فرزندان وطن را بشکند. با فرماندهی خادمالشریعه ها، علیمردانی ها و مخبری ها مقاومت کردیم. در مقابل دشمن، زخم برداشتیم ولی سر خم نکردیم. چذابه را به جهنمی برای داعشی های دیروز تبدیل کردیم تا این برگ طلایی از تاریخ ایران به نام نسلی نوشته شود که #ما_قوی_هستیم را در عمل اثبات کردند...
روایت نبرد خونین چذابه، روایتی از «اعجاز» رزمندگان غیور ایرانی است؛ اعجازی که رهبرم امامخمینی (ره) در وصف مقاومت رزمندگان در تنگه چذابه به کار برد...
▫️به یادِ تمام خادمین و زائرین راهیان نور در تنگه ای که هر گوشه آن، آغشته به خون شهیدان است. ( عصرِ اول بهمن ۱۳۹۹)
مقاومت مردمی، همدلی و همزبانی