eitaa logo
🌙کانون فرهنگی وهیئت آقاقمربنی هاشم.روستای کاغذی ✴
457 دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
5.1هزار ویدیو
223 فایل
تاهست جهان🖤شورمحرم 🖤باقیست کانال عمومی جهت اطلاع رسانی ازبرنامه های کانون فرهنگی وهیات اقا قمربنی هاشم روستای کاغذی شهرستان آران وبیدگل باهدف روشنگری؛بصیرتی، ارتباط باادمین @Ya_zeinab44 لینک عضویت
مشاهده در ایتا
دانلود
فاطمیه ۱۴۰۱حجه السلام رزاقی موضوع عفاف وحجاب .mp3
1.39M
🎶 شب اول فاطمیه ۱۴۰۱ 🏴هیأت اقاقمربنی هاشم ع روستای کاغذی سخنران: حجه الاسلام سید رضا رزاقی موضوع: عفاف وحجاب 💚 عج 💚 🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩 🏴کانون فرهنگی وهیات آقا قمربنی هاشم ع روستای کاغذی پیوستن با لمس لینک👇 @ghamarbaniihashem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میای می‌ایستی وسط بچه‌ها نماز میخونی؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها به نماز می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟» 🔹 می‌گفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم. 💖شهید منصور ستاری به روایت همسر💖 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
...«یک لحظه چشمم افتاد توی آینه. علی آقا داشت نگاهم می‌کرد. خجالت کشیدم. زود نگاهم را دزدیدم و سرم را پایین انداختم. این اولین باری بود که علی آقا درست و حسابی مرا می‌دید»... ...برگشتم توی اتاق نشستم بالای سرش. چراغ خاموش بود و اتاق تاریک. همین که می‌دانستم توی آن اتاق است و دارد نفس می‌کشد برایم کافی بود. آرام شدم. دلم می‌خواست در آن حالت زمان متوقف بماند و هرگز جلو نرود. هرگز... اما عقربه‌های ساعت با من سر لج داشتند از همیشه تندتر می‌چرخیدند، می‌چرخیدند و می‌چرخیدند، ساعت شد دو وربع. دست روی شانه‌هایش گذاشتم و آرام شانه‌اش را تکان دادم و گفتم: (علی، علی آقا جان بیدار شو)... ...خیابان بی انتها را به سرعت طی کردیم. کسی چیزی نمی‌گفت. همه با بهت و سکوت از پشت شیشه‌های ماشین به زمین‌‌های پوشیده از برف نگاه می‌کردیم. کمی بعد، ته آن خیابان، کانتینری پیدا شد، پشت کامیونی بزرگ. چند ماشین پاترول سپاه هم دور و برش پارک شده بود. چند نفر از آمبولانس پیاده شدند و رفتند جلوی کانتینر. ما هم از ماشین پیاده شدیم. درِ یخچال کانتینر را باز کردند. تابوت را پایین آوردند. حاج صادق با قدی خمیده و شانه‌‌های پایین افتاده جلو رفت. آقا ناصر دوید و تابوت را در آغوش گرفت. مادر دستم را گرفته بود. درِ تابوت را باز کردند. منصوره خانم نالید: «الهی قربانت برم! مادرت بمیره علی! دیشب اینجا خوابیدی عزیزم!...» همه به گریه افتادند. مادر به هق‌هق افتاد. بی‌اعتنا به کسانی که دور و برمان ایستاده بودند گریه می‌کردم.»... برش هایی از کتاب گلستان یازدهم📚 زندگینامه 🌸
13.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سطح سواد رسانه‌ای کاج و کاجه بسیار پایین است🌲 با زبانی طنز 😊اما واقعیت امروز👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕مراسم عزاداری دهه دوم فاطمیه 🔸سخنران خطیب تواناحجت السلام والمسلمین سید رضا رزاقی 🔸 مداحان: کربلایی محمد جواد میرزایی ،دهقانی و کریمیان 🟢زمان:هرشب به مدت ۱۰شب از ساعت ۱۹:۳۰الی۲۱:۳۰ 🟢مکان:حسینیه آقا‌قمربنی‌هاشم‌(ع) روستای‌کاغذی کانون فرهنگی وهئیت آقا قمر بنی هاشم (ع)روستای کاغذی @ghamarbaniihashem
🌙کانون فرهنگی وهیئت آقاقمربنی هاشم.روستای کاغذی ✴
299+1مساوی 300
انشاءالله 300تایی بشیم به زودی 🌹🌹🌹 لینک بفرستید دوستان عضو بشن اجرتان با حضرت مادر @ghamarbaniihashem