eitaa logo
قامت 🌱
249 دنبال‌کننده
411 عکس
86 ویدیو
0 فایل
خانمی‌که‌تا‌خود‌خورشید#قامت‌داشته در‌رشادت‌با‌ابوالفضلش،رقابت‌داشته کانال نذر‌ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و مادر گرامیشان حضرت ام البنین سلام الله علیها💚 کپی فقط با ذکر ۵ #صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
سرگشته ی مسیر عبور برادری تو از تمام فاطمیان، زینبی تری آرام و باوقار و صمیمی و چاره ساز الحق که نور دیده ی موسی بن جعفری ╭─┅═🌱🍃═┅─╮ @ghamat ╰─┅═🌱🍃═┅─╯
معصومه ای و تاج سر خانه های شهر آباد شد به یمن تو ویرانه های شهر ╭─┅═🌱🍃═┅─╮ @ghamat ╰─┅═🌱🍃═┅─╯
گفتی امام را ز غریبی در آوری گفتی دلت هوایی کوی رضا شده ست چون آهوی شکسته دلی، چون کبوتری کردی نزول و قم به قدومت مدینه شد ╭─┅═🌱🍃═┅─╮ @ghamat ╰─┅═🌱🍃═┅─╯
محملت با وقار می آمد سبز تر از بهار می آمد وه! عجب خوش خرام می آمد با شکوه تمام می آمد محملت بود و… خیل ِ استقبال کم محلی نشد زبانم لال دم قم گرم! سربلند شدیم ازدعای ِ تو بهره مند شدیم دم قم گرم ! احترام گذاشت هرچه گل داشت،روی ِ بام گذاشت قم نگاهش لبالب ازشرم است شام ویران که نیست! خونگرم است پاکی و حُجب،باورِ چشمش قدم میهمان سرِ چشمش چادرت ذره ای غبارندید آفتابی به نی سوار ندید با مَحارم به قم رسیدی ،شکر سردروازه ای ندیدی، شکر دست ِ بیعت به طبل جنگ نخورد به غرورت کلوخ و سنگ نخورد قم کجا کوفه ی خراب کجا تو کجا زینب و رباب کجا گوشه ی معجرت نمور نبود خبر داغی از تنور نبود ساربان محملت عجول نراند چادرت زیرپای ِ شمر نماند هرچه شد،شد! رسیده جان برلب ای امان ازغریبی ِ زینب عمه ات اشک ِ ارغوان را دید خنده ی نحس ِ خیزران را دید ته گودال ِ پربلا را دید تن ِ پامال ِ چکمه ها را دید کوفه را بی عصای ِ پیری رفت خاک عالم سرم، اسیری رفت ╭─┅═🌱🍃═┅─╮ @ghamat ╰─┅═🌱🍃═┅─╯
قم کویر است کویری که تلاطم دارد چادرت را بتکان قصد تیمم دارد ╭─┅═🌱🍃═┅─╮ @ghamat ╰─┅═🌱🍃═┅─╯
لااقل میذاشتید بایدن برسه پشت میزش تو کاخ سفید بعد خودشیرینی میکردید واسه کاهش قیمت‌ها @ghamat 🌱
غمی به وسعت دریای بی کران دارم هوای گنبدزیبای جمکران دارم... ╭─┅═🌱🍃═┅─╮ @ghamat ╰─┅═🌱🍃═┅─╯
میگفت ادعا داریم ولی اراده نه... اما بنظرِ من همَش بهونه‌س ، اعتقاد نداریم! @ghamat 🌱
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر اتفاقی مقابلم رخ داد وسط کوچه ناگهان دیدم زن همسایه بر زمین افتاد... سیب ها روی خاک غلطیدند چادرش در میان گرد و غبار قبلا این صحنه را...نمی دانم در من انگار می شود تکرار آه سردی کشید، حس کردم کوچه آتش گرفت زین آه... و سراسیمه گریه در گریه پسر کوچکش رسید از راه گفت: آرام باش! چیزی نیست به گمانم فقط کمی کمرم... دست من را بگیر، گریه نکن مرد گریه نمی کند پسرم... چادرش را تکاند، با سختی یا علی(ع) گفت و از زمین پا شد پیش چشمان بی تفاوت ما ناله هایش فقط تماشا شد صبح فردا به مادرم گفتم گوش کن! این صدای روضه ی کیست طرف کوچه رفتم و دیدم در و دیوار خانه ای مشکی است با خودم فکر می کنم حالا کوچه ی ما چقدر تاریک است گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه راستی! فاطمیه نزدیک است... ╭─┅═🌱🍃═┅─╮ @ghamat ╰─┅═🌱🍃═┅─╯
نی را در این بساط به نائی چه نسبت است؟ کم نیست اینکه بشنوم از خود صدای تو ╭─┅═🌱🍃═┅─╮ @ghamat ╰─┅═🌱🍃═┅─╯