صدایم بزن ای صدای تو باران
نگاهم کن ای آبروی بهاران
به یک جرعه لبخند و نور و نوازش
در این خاک دلتنگ، باغی برویان
بدون تو گلخانه روحی ندارد
به افسردگی میزند نبض گلدان
دوتا صندلی خالی از شور و شادی
بدون تو مانده در آغوش ایوان
بیا بپران خواب گنجشکها را
هیاهو بیاور به صبح درختان
عیادت کن از ماهی حوض کاشی
که کابوس دیده تمام زمستان
تو سروی و هرگز خزانی نداری
ولی من کیام؟ برگی افتان و خیزان!
بگو کی به این خانه سر میزنی؟ کی؟
کجا عمر دوری میآید به پایان؟
دلم ابری و آسمانم کبود است
صدا کن مرا ای صدای تو باران
#فاطمه_عارفنژاد
☀️ صبح
صبح آمد و علامت مَصقول برکشید
وز آسمان شمامۀ کافور بردمید
گویی که دوست قُرطۀ شَعر کبود خویش
تا جایگاه ناف بهعمدا فرو درید
در شد به چتر ماه سنانهای آفتاب
ور چند جِرم ماه سر اندر سپر کشید
خورشید با سهیل عروسی کند همی
کز بامداد کِلّهٔ مصقول برکشید
وان عکس آفتاب نگه کن، علمعلم
گویی به لاژورد می سرخ برچکید
یا بر بنفشهزار گل نار سایه کرد
یا برگ لالهزار همی برچکد به خوید
یا آتش شعاع ز مشرق فروختند
یا پرنیان لعل کسی بازگسترید
جام کبود و سرخ نبید آر، کآسمان
گویی که جامهای کبود است پُر نبید
جام کبود و بادهٔ سرخ و شعاع زرد
گویی شقایق است و بنفشه است و شَنبلید
چون خوش بود نبید بر این تیغ آفتاب
خاصه که عکس او به نبید اندرون فُتید
آن روشنی که چون به پیاله فرو چکد
گویی عقیق سرخ به لؤلؤ فرو چکید
وان صاف می که چون به کف دست برنهی
کف از قدح ندانی، نی از قدح نبید
#کسایی_مروزی
🌴💎🌹💎🌴
جعفر عباسی متولد ۱۳۶۷ و اهل بیرجند خراسان جنوبی است. وی دارای مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی است و دغدغه آیینیسرایی در اشعار او مشهود است. عباسی در کنگرههای متعددی برگزیده شده است. «سرانجام» نام تنها مجموعه شعر او است.
#معرفی_شاعر #جعفر_عباسی