حضور عقربه حس میشد، زمان اگرچه تعلل داشت
اگرچه درد سخن می گفت،سکوت شوق تکامل داشت
جهان خواب زمستانی،به فکر زخم فرو میرفت
ولی بهانه روییدن هنوز در سر خود گل داشت
نسیم آمد و بغض آلود درون حوض تنش را شست
چقدر سرخی بکری بود،چقدر رنگ به کاکل داشت
نسیم از تو سخن می گفت، از این که چشم تو روشن بود
از اینکه خاطر آرامت، چقدر عطر گلایل داشت
اگرچه حاجت خود را تو،گرفته بودی و میرفتی
عقیق روی زمین اما هنوز دست توسل داشت
چقدر دغدغه ی غزه درون خانه قدم می زد
چقدر بغض تو سنگین بود،چقدر شانه تحمل داشت
نرفته بودی و میرفتی که عشق پشت سرت باشد
که با وجود تو این لشکر همیشه پیش قراول داشت
نرفته بودی و میرفتی که قدس مقصد آخر بود
که جسم خسته ی تو بر خاک ،هنوز روح توکل داشت
مسیح خواست که برخیزیم به قصد موعظهای تازه
اگرچه لحن یهودا نیز،هنوز مستی الکل داشت
به اعتبار تو پر کردیم، خشاب خشم و تلافی را
که قلب مردم آزادی به سمت فتح تمایل داشت
#عاطفه_سادات_موسوی
#نصرمن_الله_وفتح_قریب
#طریق_القدس
#شهید_مقاومت
40.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"ولی از تو انتظار نمی رفت..."
از دستش ندید 👌🙂
#شعر_خوانی
#علیرضا_نور_علیپور
عصر شعر و روایت و داستان
«ذوق انتقام»
در رثای شهدای آزادی راه قدس
و حمایت از جبهه مقاومت 🇮🇷🇵🇸
✨با حضور جمعی از #شاعران_و_نویسندگان انجمن های شعر و ادبیات شیراز🖋🌹
🔉و رونمایی از مجموعه آلبوم صوتی
"یک مشت زیتون" 🌿
⏰زمان:
دوشنبه ۱۶ مهرماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰
🏢مکان:
میدان کوزه گری - ابتدای دلاوران بسیج - بعد از بوستان جوان - پردیس سینمایی تارُخ- سالن ترنج
📌پرديس سینمایی تارخ
https://nshn.ir/8frbgj0z_FQIdf
حضور برای عموم آزاد است🌹
🔹انجمن ادبی قاف
🔸سرای ادبی جهادیان
🔹انجمن ادبی سیب نارنجی
🔸محفل شعر قند پارسی
🔹انجمن شعر دختران آفتاب
🔸دفتر روایت و ادبیات پایداری
🔹محفل شعر اردیبهشت
🔸مدرسه شعر و داستان کلمه
🔹خانه شعر و ادبیات خاتم
|خانه شعر و ادبیات خاتم| 🍃
@khatam_shz
May 11
"شکوهای ناتمام: به بهانهی روز جهانی کودک"
کودک/ کودک است
خواه در مدرسه باشد
خواه در خانه
خواه در تشویش غروبِ مزرعه
در همهمهی مترسکهای شاخدار
*
کودک/ کودک است
خواه از پشت بام کلماتِ شعر من
به زمین غلطیده باشد
یا در دستان پدر، به آسمان پرتاب.
چه در خیابانهای شبانهی اعتراض
چه در گرهخوردگی ابروانِ مشت و باتوم
چه در داستان اسحلهی خانگی پدر:
در خمیازهی کاسبان تمدن
*
کودک/ کودک است
گیرم در کاخ سلطنتی ملکه باشد
یا در پلّههای مجعّد کاخ سفید
یا در سیاهی معدن زغالسنگ
*
چه گلفروشِ سرِ چارراه باشد
چه بازیگری در نقش کودکیهای من
در توهم خندههای خالهبازی
یا در بنبستهای منجمدِ تبسم
*
کودک/ کودک است و کوچک
در مصاف تیر سهشعبه
در خرابهی شام
در محاصرهی سیاهپوشان داعش
در مراکز تربیت کلیسا
در مواجهه با سرنیزههای جنگ جهانی
در ویرانههای سیاست و سکوت
*
کودک/ باید کودک باشد
هم روی زانوان نوازش رونالدو
هم در معابر برازیلیا: مشغول توپبازی
هم در نقاشی بچگانهی آرمیتا
و همدر تغزل تاب و نسیم
*
کودک/ کودک است
آنگاه که صلح را در معنای فریب مزمزه میکند
وقتی که در اینترنت تجربههای بزرگانه را میکاود
در ازدحام سکس و پورن
در غوغای سینمای هالیوود
کودک/ کودک است
میخواهد فرزند طلاق باشد
یا زاییدهی شهوتی شوم
خواه در تکرّر خیانت مادر
یا در تصور ناگفتههای پدر
*
کودک/ کودک است
در شهر بازی و پارک
در BBC و بیست و سی
در رقصهای شبانه
در سرودهای روزانه
در خلوت تدخین و تخدیر
...
در گاراژ عمو رضا
در بزنگاه رمانهای زرد و سیاه
در سربرنیتسا
در صنعا
در اردوگاههای فلسطینی
در قایقهای مهاجرت
در محلهی سیاهها
در محلهی سفیدها
*
کودک/ کودن نیست
که نفهمد ما دروغ میگوییم
ریا میکنیم
و در چارراه منفعت گشت میزنیم
او
تصویری شاعرانه است
بهسان گلی
که بر شاخهای رُسته باشد
چونان ابری کوچک
زاییدهی ابری بزرگ
و قطرهای باران
بر گونههای مادرانهی دریا
...
اما نمیدانم
در انزوای این جهان تودرتو
در تلاقی معصومیت و تجربه
پهبادها و هواپیماهای جاسوسی
کودکان افغان و ژرمن را چگونه از هم تشخیص میدهند؟
یا بچههای پرواز بندرعباس_دوبی را
از خلبانان جنگی؟
و نمیدانم
در شعرِ حقوق بشر
در مثنوی جهان مدرن
چرا؟ کودکان نجیب آمریکا
بچههای بور اتحادیهی اروپا
تنها با عروسک قافیه میشوند
اما
در خرابههای شام
در آلبوم خاطرات ویتنام
در خواب گرسنهی ساکنان آفریقای مرکزی
و در جیغاجیغ خیابانهای غزه و یمن
کودک باید با موشک
قافیهبازی کند.
#محمد_مرادی
شعری زیبا از عارف تفنگ بدوش 🩷
★ قدس ★
نام عرب که می شنوم
سخت میتپد این قلب دردمند من
نام عرب که می شنوم زار می زنم
در گوشه ای به شب تار میزنم
آخر کجاست؟
آن عرب مرد
آخر کجاست؟ آنکه علی از تبارشان برخواست
آنان مگر قیام محمد ،،ص،، ندیده ا ند؟
آنها مگر ز گلشن او گل ن چیده ا ند؟
آنها مگر ز قدس نظر وا نمی کنند؟
آنها چرا قدم به خاک فلسطین نمیزنند؟
ای مردم عرب!
ای مردم دلیر عرب
هان بپا بپا برخیز
کو به مشت تو شمشیر؟
کو آن زره که پشت ندارد ؟
کو آن قبیله که ز نامش پشت
قبیله های دگر می لرزید
بر خیز جان من به فلسطین نظاره کن
نوبت رسیده است
تو را بعد ما،
بپا برخیز سر زمین فلسطین را،
رها نما
۱۳۵۸/۱۲/۲۸
ساعت ۱۱شب در روستای عربو از بخش هرگان نی ریز فارس
معلم و پاسدار شهید 🌷
عارف تفنگ بدوش
شهید مجید محمد زاده 🩷
اقتباس از کتاب مشق عاشقی
مجموعه اشعار شهید
💢*نشستهای علمی بیستوهشتمین یادروز حافظ*💢
📝با موضوع محوری:
حافظ در گسترهی جغرافیایی ایران
🔖با سخنرانی:
▫️دکتر سعید حسامپور، مدیر مرکز حافظشناسی؛
▫️دکتر منصور رستگارفسایی، استاد پیشکسوت دانشگاه شیراز؛
▫️دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی؛
▫️دکتر علیرضا مظفری، استاد دانشگاه ارومیه؛
▫️دکتر جواد مرتضایی، استاد دانشگاه فردوسی؛
▫️دکتر قدرتالله ضرونی، استاد دانشگاه چمران اهواز؛
▫️دکتر احمد رضیرشتآبادی، استاد دانشگاه گیلان؛
▫️دکتر مجید پویان، استاد دانشگاه یزد.
🗓️زمان: جمعه ۲۰ مهرماه ۱۴۰۳
⏰ساعت ۸:۳۰ صبح
🏢مکان: مرکز اسناد و کتابخانهی ملی فارس، سالن سینما فرهنگ
💠ورود عموم علاقهمندان آزاد است.
⚜️ *روابطعمومی مرکز حافظشناسی*⚜️
https://www.instagram.com/hafezstudiescenter?igsh=MTRqaHRwYjI5ZjgxaQ==
مراسم بزرگداشت حافظ همراه با بازدید رایگان از حافظیه
چهارشنبه ۱۸ تیر ساعت ۱۶ الی ۱۸
#شیراز
* #نقیضه_جات با موضوع بازگشایی مدارس*
*دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد*
چون باز شد مدارس، فرهاد زود خوابید
✍جواد قره محمدی و حزین لاهیجی
🔷اا🔶
*آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند*
تکلیف شب کمتر دهد دستم شکسته جان تو
✍️مرضیه قاسمعلی و حافظ
🔷اا🔶
*خانهای در کوی درویشان بگیر*
بچهات را بعد از آن کن ثبتنام
✍ علی یگانه و سعدی
🔷اا🔶
*هرکه ز آموختن ندارد ننگ*
میرود مدرسه، منم خوابم
✍️ محمد عظامی و نظامی
🔷اا🔶
*جایی که یار ما به شکرخنده دم زند*
ظهر است و زنگ آخر و تعطیلی کلاس
✍️ البرز بهرامی و حافظ
🔷اا🔶
*طفل بازیگوش آرام از معلم میبرد*
بر شکر خوردن بیافتد ماه شهریور ولی
✍️ مهدی یوسفی و صائب تبریزی
🔻وطنز
#محفل...
۲۰ مهر ماه ساعت ۱۵:۳۰
آرامگاه حافظ
و با حضور خواننده انقلابی محمد معتمدی
•فرهنگی قرارگاه حضرت احمدبن موسی (ع)
•سازمان فرهنگی اجتماعی شهرداری شیراز
•معاونت تعلیم و تربیت بسیج سپاه فجر
•کنگره سرداران و ۱۵ هزار شهید فارس
جهاد فرهنگی شیراز
رضا براهنی در سال ۱۳۱۴، در تبریز به دنیا آمد. در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجه دکتری در رشته ی خود به ایران بازگشت و در دانشگاه به تدریس مشغول شد. رضا براهنی هم چنین چند دوره کارگاه نقد، شعر و قصه نویسی برگزار کرد که باعث شکل گیری یک جریان ادبی در دهه ی هفتاد شمسی شدند. در سال ۱۳۵۱ خورشیدی به آمریکا رفت و شروع به تدریس کرد. در سال ۱۳۵۳ خورشیدی، بار دیگر به آمریکا رفت در سال ۱۳۵۶ جایزه ی بهترین روزنامه نگار حقوق انسانی را گرفت. سرانجام در فروردین۱۴۰۱فوت کردند.
#رضا_براهنی #معرفی_شاعر
💢به همت انجمن ادبی گلبانگ شهرستان نی ریز مراسم روز بزرگداشت مولانا برگزار گردید .
🔻این مراسم با حضور علاقمندان به شعر و ادب فارسی و شاعران سه شهرستان نی ریز ، استهبان و داراب در سالن آمفی تئاتر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی برگزار شد.
دراین آئین محمد جلال رنجبر دبیر انجمن ادبی گلبانگ ضمن خوش آمد گویی به اهمیت بزرگداشت شخصیت های ادبی به عنوان سرمایه های ارزشمند ملی اشاره کرد و تعامل بین انجمن های ادبی را گامی مثبت در جهت اعتلای شعر و ادب فارسی معرفی نمود .
🔻در ادامه این مراسم دکتر آرزو حقیقی به اسرار و رموز مثنوی معنوی به عنوان یک کتاب مهم عرفانی در زمینه انسان شناسی و اهمیت شناخت خود در جهت تعالی اشاره کرد و به اهمیت نقش اندیشه و انواع تفکر در مکتب مولانا پرداخت و با شرح داستانی از مثنوی معنوی به واکاوی تفکرات منفی و عملکرد آن در تجربه زیستی بشر سخن گفت .
🔻درپایان شاعران شهرستانهای استهبان ، داراب و شاعران چهار انجمن ادبی شهرستان نی ریز (گلبانگ ، برخوان سعدی ، برآستان جانان و شهاب )با محور مولانا ، غزه ، شهادت شیخ حسن نصرالله و نهضت مقاومت و همچنین موضاعات آزاد به ارائه آثار خود پرداختند .
🔻گفتنی اجرای بداهه نویسی توسط خوشنویسان نی ریزی و دف نوازی زنده دیگر هنرمندان شهرستان نیز از جمله برنامه های این بزرگداشت بود .
كانال خبرى نينوا🇮🇷
به کانال خبرى نينوا بپیوندید🇮🇷
لينك كانال پيام رسان ايتا ، بله
📣 اخبار شهرستان نی ریز 👆
┅═☫ همیشه با خبر، با ما ☫═┅┄
۱۷ مهر سالروز درگذشت محمدرضا شجریان
(زاده ۱ مهر ۱۳۱۹ مشهد -- درگذشته ۱۷ مهر ۱۳۹۹ تهران) موسیقیدان، آهنگساز، خواننده و خوشنویس
او از برجستهترین هنرمندان موسیقی میهنی ایران بود که آلبومهای بسیاری را در این زمینه انتشار داد. او را با ویژگی صدا و سبک مخصوص به خود و اجرای تصنیفهای ملی - میهنی میشناختند.
سایت انجمن آسیا، وی را پرآوازهترین هنرمند موسیقی اصیل ایرانی، روزنامه ونکوور سان او را یکی از مهمترین هنرمندان موسیقی جهان و همچنین رادیو عمومی ملی (NPR) در سال ۲۰۱۰ وی را یکی از ۵۰ صدای برتر جهان معرفی کردهاند.
او رئیس شورایعالی خانه موسیقی ایران، بنیانگذار گروه شهناز و ابداع کننده چندین ساز موسیقی بود. همچنین از فرزندانش، همایون و مژگان در زمینه موسیقی فعالیت دارند. شجریان در قرائت قرآن نیز فعالیت داشت و دعای ربنا از معروفترین تلاوتهای او بود. خوانندگان سرشناسی چون ایرج بسطامی، شهرام ناظری، حسامالدین سراج، حمیدرضا نوربخش و همایون شجریان از شاگردان او هستند.
محمدرضا شجریان در پیام ویدیویی نوروز ۱۳۹۵ با چهرهای متفاوت و موهای بسیار کوتاه حاضر شد. برخی سایتها از ابتلای او به سرطان کلیه خبر دادند.
او در این پیام ویدیویی گفت:
" خود من هم با یک میهمان ۱۵ سالهای سالهاست که آشنا هستم و دوست شدیم و الآن هم من به خاطر همان اینجا ایستادهام و طبق دستور ایشان موهای سرم را هم کوتاه کردم و بچه حرف گوشکنی شدم و چند وقت دیگر هم در اینجا هستم، چون آرامش خوبی دارم و خیلی راحتم، برای اینکه با این میهمان بتوانیم به تفاهم برسیم، انشاءالله؛ به تفاهم که رسیدیم، راه میافتم میآیم به سراغ شما هممیهنان عزیزم و کارهای هنریام را دنبال خواهم کرد.
آرامگاه وی در باغ آرامگاه فردوسی بزرگ در طوس است.
در هر نهادِ شهر قوم و خویش دارد
ده خانهی ناچیز در تجریش دارد
با زهد و تقوا ارتباطش، ای بدک نیست!
یک خانه هم در انزوای کیش دارد
هر جا که برجی میشود آمادهی ساخت
او نیز ده واحد خرید از پیش دارد
نزدیک منبر مینشیند در مساجد
مغزی پر از افکار دوراندیش دارد
تا ملک هایش آسمانیتر بمانند
از شش جهت بر بام آنها دیش دارد
این گرگ را از بنده بهتر میشناسید
هر چند یک عالم لباس میش دارد
با ما ندارد هیچ توفیری به ظاهر
جز آنکه قدری اختلاف ریش دارد
#ناصر_فیض
#نفوذ،شعر طنز
بمن بگو، بگو،
چگونه بشنوم صدای ریزش هزار برگ را ز شاخه ها؟
بمن بگو، بگو،
چگونه بشنوم صدای بارش ستاره را ز ابرها؟
من از درخت زاده ام
تو ای که گفتنت وزیدن نسیم هاست بر درختها
بمن بگو، بگو،
درخت را که زاده است؟
مرا ستاره زاده است
تو ای که گفتنت چو جویبارهاست، جویبارهای سرد
بمن بگو، بگو،
ستاره را که زاده است؟
ستاره را، درخت را تو زاده ای
تو ای که گفتنت پریدن پرنده هاست
بمن بگو، بگو،
تو را که زاده است؟
#رضا_براهنی #شعر
میرزا محمد رضی معروف به میررضی آرتیمانی از شاعران و عارفان مشهور زمان صفویه است که در نیمه دوم قرن دهم هجری قمری در روستای آرتیمان از توابع تویسرکان به دنیا آمد. در ایام جوانی به همدان عزیمت و در آنجا مشغول تحصیل شد و در سلک شاگردان میرمرشد بروجردی درآمد. میررضی به علت شایستگی وافری که داشت زود مورد توجه شاه عباس صفوی قرار گرفت و در جمع منشیان و میرزایان شاه در آمد و به همین دلیل بود که داماد خاندان بزرگ صفوی شد. او در سال ۱۰۳۷ هجری قمری دیده از جهان فرو بست. او را در محل خانقاهش در تویسرکان به خاک سپردند. از او حدود ۱۲۰۰بیت شعر به جا مانده که معروفترین آنها ساقی نامهٔ اوست.
#معرفی_شاعر #رضی_الدین_آرتیمانی
الهی به مستان میخانهات
به عقل آفرینان دیوانهات
به دردی کش لجهٔ کبریا
که آمد به شأنش فرود انّما
به درّی که عرش است او را صدف
به ساقی کوثر، به شاه نجف
به نور دل صبح خیزان عشق
ز شادی به انده گریزان عشق
به رندان سر مست آگاه دل
که هرگز نرفتند جز راه دل
به اندهپرستان بی پا و سر
به شادی فروشان بی شور و شر
کزان خوبرو، چشم بد دور باد
غلط دور گفتم که خود کور باد
به مستان افتاده در پای خم
به مخمور با مرگ با اشتلم
بشام غریبان، به جام صبوح
کز ایشانست شام و سحر را فتوح
که خاکم گل از آب انگور کن
سرا پای من آتش طور کن
خدا را به جان خراباتیان
کزین تهمت هستیم وارهان
به میخانهٔ وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده
که از کثرت خلق تنگ آمدم
به هر جا شدم سر به سنگ آمدم
بیا ساقیا می بگردش در آر
که دلگیرم از گردش روزگار
مئی ده که چون ریزیش در سبو
بر آرد سبو از دل آواز هو
از آن می که در دل چو منزل کند
بدن را فروزانتر از دل کند
از آن می که گر عکسش افتد بباغ
کند غنچه را گوهر شبچراغ
از آن می که گر شب ببیند به خواب
چو روز از دلش سر زند آفتاب
از آن می که گر عکسش افتد به جان
توانی به جان دید حق را عیان
از آن می که چون شیشه بر لب زند
لب شیشه تبخاله از تب زند
از آن می که گر عکسش افتد به آب
بر آن آب تبخاله افتد جباب
از آن می که چون ریزیش در سبو
بر آرد سبو از دل آواز هو
از آن می که در خم چو گیرد قرار
بر آرد خم آتش ز دل همچو نار
می صاف ز آلودگی بشر
مبدل به خیر اندر او جمله شر
می معنی افروز صورت گداز
مئی گشته معجون راز و نیاز
از آن آب، کاتش به جان افکند
اگر پیر باشد جوان افکند
مئی را کزو جسم جانی کند
بباده، زمین آسمانی کند
مئی از منی و توئی گشته پاک
شود جان، چکد قطرهای گر به خاک
به انوار میخانه ره پوی، آه
چه میخواهی از مسجد و خانقاه
بیا تا سری در سر خم کنیم
من و تو، تو و من، همه گم کنیم
بیک قطره می آبم از سر گذشت
به یک آه، بیمار ما درگذشت
بزن هر قدر خواهیم، پا به سر
سر مست از پا ندارد خبر
چشی گر از این باده، کو کو زنی
شوی چون ازو مست هو هو زنی
مئی سر بسر مایهٔ عقل و هوش
مئی بی خم و شیشه، در ذوق و جوش
دماغم ز میخانه بویی شنید
حذر کن که دیوانه، هویی شنید
بگیرید زنجیرم ای دوستان
که پیلم کند یاد هندوستان
دلا خیز و پائی به میخانه نه
صلائی به مستان دیوانه ده
خدا را ز میخانه گر آگهی
به مخمور بیچاره، بنما رَهی
دلم خون شد از کلفت مدرسه
خدا را خلاصم کن از وسوسه
چو ساقی همه چشم فتان نمود
به یک نازم، از خویش عریان نمود
پریشان دماغیم، ساقی کجاست
شراب ز شب مانده باقی کجاست
بیا ساقیا، می بگردش در آر
که می خوش بود خاصه در بزم یار
مئی بس فروزانتر از شمع و روز
می و ساقی و بادهٔ جام سوز
می صاف ز الایش ما سوی
ازو یک نفس تا بعرش خدا
مئی کو مرا وارهاند ز من
ز آئین و کیفیت ما و من
از آن می حلال است در کیش ما
که هستی وبال است در پیش ما
از آن می حرام است بر غیر ما
که خارج مقام است در سیر ما
مئی را که باشد در او این صفت
نباشد بغیر از می معرفت
به این عالم ار آشنائی کنی
ز خود بگذری و خدائی کنی
کنی خاک میخانه گر توتیا
خدا را ببینی بچشم خدا
به میخانه آی و صفا را ببین
مبین خویشتن را خدا را ببین
تودر حلقهٔ میپرستان در آ
که چیزی نبینی بغیر خدا
بگویم که از خود فنا چون شوی
ز یک قطره زین باده مجنون شوی
بشوریدگان گر شبی سر کنی
از آن می که مستند لب تر کنی
جمال محالی که حاشا کنی
ببندی دو چشم و تماشا کنی
نیاری تو چون تاب دیدار او
ز دیدار رو کن به دیوار او
قمر درد نوش است از جام ما
سحر خوشه چین است از شام ما
مغنی نوای دگر ساز کن
دلم تنگ شد مطرب آواز کن
بگو زاهدان اینقدر تن زنند
که آهن ربائی بر آهن زنند
بس آلودهام آتش می کجاست
پر آسودهام نالهٔ نی کجاست
به پیمانه، پاک از پلیدم کنید
همه دانش و داد و دیدم کنید
چو پیمانه از باده خالی شود
مرا حالت مرگ حالی شود
همه مستی و شور و حالیم ما
نه چون تو همه قیل و قالیم ما
خرابات را گر زیارت کنی
تجلی بخروار غارت کنی
چه افسردهای رنگ رندان بگیر
چرا مردهای آب حیوان بگیر
زنی در سماعی، ز می سرخوشی
سزد گر ازین غصه خود را کشی
توانی اگر دل، دریا کنی
تو آن دُر یکتای پیدا کنی
ندوزی چو حیوان نظر بر گیاه
بیابی اگر لذت اشک و آه
بیا تا بساقی کنیم اتفاق
درونها مصفا کنیم از نفاق
بیائید تا جمله مستان شویم
ز مجموع هستی پریشان شویم
چو مستان بهم مهربانی کنیم
دمی بیریا زندگانی کنیم
بگرییم یکدم چو باران بهم
که اینک فتادیم یاران زهم
جهان منزل راحت اندیش نیست
ازل تا ابد، یکنفس بیش نیست
سراسر جهان گیرم از توست بس
رضی الذین آرتیمانی