eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
349 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
557 ویدیو
112 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
ردیف‌های بلند؛ زیر سقف‌ کوتاه رباعی می‌گویند «ردیف» از اختصاصات شعر فارسی است؛ می‌آید تا بر غنای موسیقایی یک شعر بیفزاید و خیال‌انگیزی آن را دو چندان کند. عنوان فصل ششم کتاب «موسیقی شعر» دکتر شفیعی کدکنی، «ردیف: ویژگی شعر ایرانی» است که در آن سوابق تاریخی و ویژگی‌های موسیقایی ردیف بررسی شده است و در آنجا آورده‌اند: «از بررسی‌ شعرهای فارسی و عربی و ترکی به خوبی دانسته می‌شود که ردیف خاص ایرانیان و اختراع ایشان است؛ زیرا تا آنجا که می‌دانیم در این سه زبان ردیف وجود دارد، اما در هیچ کدام به اهمیت و سابقه فارسی نیست» (ص 124). «و از دیرباز اهل ادب متوجه بوده‌اند که این کار ابداع پارسیان است» (ص 128). «اصولاً ردیف چیزی است که با زبان فارسی یک نوع پیوستگی طبیعی دارد. اما در عربی جنبه صنعت خواهد داشت» (ص 132). ایشان انواع قالب‌ها را از نظر ردیف هم بررسی کرده‌اند و گفته‌اند: «رباعی از همان آغاز مردّف بود و رباعی‌های خوب و موفق تقریباً همه دارای ردیفند» (ص 158). بنابراین، جایگاه ردیف در شعر فارسی، علی الخصوص رباعی، بر کسی پوشیده نیست. اگر از رباعیات خیام بگذریم، همان طور که دکتر شفیعی کدکنی فرموده، اغلب رباعیات موفق فارسی دارای ردیف هستند. ● نکته اینجاست که افراط در هر چیز، از جمله در ردیف، موجب خُسران است! از جمله تفننات رباعی فارسی، آوردن ردیف‌های بلند است؛ به طوری که در هر مصراع، جز یک کلمه، مابقی‌اش صرف ردیف می‌شود و آن یک کلمه هم قافیه را بسامان می‌رساند. من در اینجا چندین نمونه از رباعیاتی که ردیف بلند دارند و همگی جزو بهترین‌های این نوع ردیف‌بندی به شمار می‌روند، ذکر می‌کنم. هیچ یک از این رباعیات، کاری جز سرگرم کردن خواننده ندارند؛ حتی بیدل دهلوی که شاعری متفاوت در بین همه شاعران فارسی است، در ردیف خاقانی بزرگ، در عرصه ردیف‌پردازی کم آورده و چیزی جز حشوهای بی حاصل تقدیم میراث شعر فارسی نکرده است. تنها فیض کاشانی، و بعد از او جامی، تا حدودی وضع‌شان بهتر از دیگران است. ● این شیوه رباعی پردازی را بعضی از نویسندگان، جزو صنایع شعری شمرده‌ و آن را «مذیّل» نام کرده‌اند: «نوعی رباعی است که در آن قافیه مصراع اول و دوم و چهارم در ابتدا یا نزدیک به ابتدای مصاریع قرار گرفته باشد و بقیه کلمات آن مصراع، ردیف باشد» (سیر رباعی، ص 279). شمس قیس رازی، بدون آنکه نامی بر این قبیل رباعیات نهد، در توضیح  اشعار مردّف، گفته است (المعجم، ص 258): «باشد که ردیف از دو کلمه و سه کلمه، زیادت افتد، چنان‌که گفته‌اند: ای دوست که دل ز بنده برداشته‌ای نیکوست که دل ز بنده برداشته‌ای تا بشنیده‌ ست، می‌نگنجد دشمن در پوست که دل ز بنده برداشته‌ای». نام شاعر این رباعی ذکر نشده است، اما قاعدتاً وی از شعرای اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری بوده است. از شاعران شناخته شده، اوحدی مراغه‌ای، شاعر قرن هشتم ق، جزو پیشتازان و پیشکسوتان این عرصه به شمار می‌آید. ● به ذهنم می‌رسد تنها کارکردی که ردیف در این قبیل رباعیات می‌تواند داشته باشد، استفاده از آنها در مجالس موسیقی و سماع برای همخوانی است. ● زر در قرمت ریزم و حیفم ناید تر در قدمت ریزم و حیفم ناید گر دل طلبی، خون کنم و از ره چشم سر در قدمت ریزم و حیفم ناید .. دم با تو زنم که یار دیرینه تویی کم با تو زنم که یار دیرینه تویی در عیش قدیم ار قدمی خواهم زد هم با تو زنم که یار دیرینه تویی. اوحدی مراغه‌ای درگذشته 738 ق. ● من در غم هجر و دل به دیدار تو خوش تن در غم هجر و دل به دیدار تو خوش تا کی چشمم سرشک حسرت ریزد اندر غم هجر و دل به دیدار تو خوش جامی درگذشته 898 ق. ● ای بوده در آنچه بوده و هست و بُوَد معبود بر آنچه بوده و هست و بُوَد هر موجودی که هست، فانی گردد هستی تو هر آنچه بوده و هست و بُوَد. حاجی محمد جان قدسی درگذشته 1056 ق. ● ای جان! شبکی چنان‌که من دانم و تو پنهان، شبکی چنان‌که من دانم و تو جان‌بازی من اگر نداری باور آسان شبکی چنان‌که من دانم و تو. محمد باقر خلیل کاشانی درگذشته حدود 1081 ق. ● با من بودی، منت نمی‌دانستم یا من بودی، منت نمی‌دانستم رفتم چو من از میان، ترا دانستم تا من بودی، منت نمی‌دانستم فیض کاشانی درگذشته 1091 ق. ● تن می‌دانم، لیک نمی‌دانم چیست فن می‌دانم، لیک نمی‌دانم چیست اسرار تن و حقیقت عالم فن من می‌دانم، لیک نمی‌دانم چیست. بیدل دهلوی درگذشتۀ 1133 ق. ● منابع: دیوان اوحدی مراغی، ص 444، 454؛ رباعیات جامی، ص 83؛ دیوان قدسی مشهدی، ص 736 – 737؛ دیوان محمد باقر خلیل کاشانی (خطی دانشگاه)، ص 944؛ دیوان فیض کاشانی، ص 414؛ رباعیات بیدل، ص 134 "چهار خطی" 🍁🍁 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
سندی در باب: اعضای یکدیگر بودن! در مورد شعر مشهور سعدی: «بنی آدم اعضای یکدیگرند/ یک پیکرند» مباحثه‌های زیادی بین اهل نظر در پیوسته و به صورت یادداشت و جُستار و مقاله و تعلیقه چاپ شده است. برخی از پژوهندگان معتقدند که آدم‌ها نمی‌توانند اعضای یکدیگر باشند، اما می‌توانند اعضای یک پیکر باشند. حتی بابت چاپ شعر سعدی بر روی اسکناس‌ها با ضبط «اعضای یکدیگرند»، از خجالت اعضای بانک مرکزی هم حسابی در آمده‌اند. یکی از مشکلات اصلی، آن است که دستنویس‌های کهن گلستان سعدی با نظر این پژوهشگران همراهی نمی‌کند. ‏.. و اما موضوع یادداشت امروز. ندیدم که در همۀ این مباحثات، کسی نظر عزیز نسفی مؤلف کشف الحقایق (تألیف در ۶۸۰ ق) و نویسندۀ هم‌عصر سعدی را پُرسیده باشد. عزیز نسفی هم مثل سعدی معتقد بوده که انسان‌ها  می‌توانند اعضای یکدیگر باشند. نسفی در بیان ویژگی‌های اهل وحدت، پیش از هر چیز تذکر می‌دهد که «وحدت، مقام است نه مقال تا تو به فصاحت و بلاغت بر خود بندی. در این مقام، فصاحت و بلاغت در نمی‌گنجد. مشک آنجا که باشد خود بوی دهد. مشک را پنهان نتوان داشت و آفتاب را در انبان نتوان کرد». سپس، به قول روزنامه‌نگاران، می‌افزاید: «بدان که یک خاصیت اهل وحدت آن است که هیچ چیز و هیچ کس را دشمن ندارند. بلکه همه چیز و همه کس را دوست دارند که به یقین دانند که جمله، اعضای یکدیگرند» (ص ۲۴۰ - ۲۴۱). از این گفتار نسفی دانسته می‌شود که لااقل در قرن هفتم هجری، بنی آدم از این امکان برخوردار بودند که اعضای یکدیگر باشند. ‏ "چهار خطی" 🍁🍁 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
کوچک زیباست؟! تأملی در لاغری مجموعه‌ رباعیات امروز ■ رباعی‌سرایان پُرگوی تاریخ ادبیات فارسی را اگر ردیف کنیم، این چند نام در صدر آن‌ها قرار می‌گیرند: - سحابی استرآبادی/ حدود ۶۰۰۰ رباعی - بیدل دهلوی/ حدود ۴۰۰۰ رباعی - عطار نیشابوری/ حدود ۲۲۰۰ رباعی - مولانا/ حدود ۲۰۰۰ رباعی - اوحد کرمانی/ حدود ۲۰۰۰ رباعی - نیما یوشیج/ حدود ۲۰۰۰ رباعی - مجد همگر/ حدود ۱۱۰۰ رباعی مابقی شاعران پُرگو مثل کمال اسماعیل اصفهانی، سنایی غزنوی، اثیر اخسیکتی، شرف شفروه، طالب آملی، مؤمن یزدی، محوی همدانی، ملک قمی و ظهوری ترشیزی بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ رباعی دارند. ■ داشتم فکر می‌کردم که اگر این شاعران که در شمار بهترین‌های تاریخ رباعی فارسی هستند، می‌خواستند رباعیات‌شان را به سبک بعضی رباعی سرایان امروز چاپ کنند، چند دفتر شعر می‌شد؟ ■ سبک بعضی رباعی سرایان امروز در چاپ کتاب شعر چیست؟ نخست، ۵۰ رباعی می‌گویند و آن را می‌کنند یک دفتر شعر. آن دفتر را به دو سه قطع و توسط چند ناشر، باز نشر می‌کنند. دوم، ۲۵ رباعی از دفتر پیشین را بر می‌دارند و می‌گذارند کنار ۲۵ رباعی جدید، می‌شود دفتری جدید. سوم، دفتر سوم را نیز به همین شکل سامان می‌دهند. سامان دادن چنین دفتری، بسیار راحت‌تر از دفتر اول است. چهارم، رباعیات آن سه دفتر را که سر جمع می‌شود ۱۰۰ رباعی، در دفتری تحت عنوان مجموعۀ رباعیات گرد می‌آورند. پنجم، آن صد رباعی را می‌دهند به یکی از علاقه‌مندان که از بین آن‌ها، صد رباعی برگزیده، انتخاب کند! بنابراین با ۱۰۰ رباعی، می‌شود پنج دفتر شعر تحویل جامعه داد. ■ سحابی استرآبادی که از رباعی‌سرایان نامدار دورۀ صفوی است، هنوز موفق نشده که تمام رباعیاتش را یک‌جا به چاپ برساند. شاید گفته شود که ارزش چاپ نداشته‌اند. ولی واقعیت این است که چاپ نشده‌های او، بر چاپ شده‌های خیلی از رباعی سرایان ما ارجحیت دارد. اگر سحابی، به اندازۀ جوان‌های ما در چاپ رباعیاتش زبردستی داشت، الآن از او ۱۲۰ دفتر شعر داشتیم که در هر کدام، ۵۰ رباعی جدید عرضه شده بود. اگر از روش تکرار، بهرۀ وافی می‌برد، می‌توانست شمار دفترهایش را به ۲۴۰ دفتر هم برساند. اگر تکنیک گزیده‌کاری را می‌دانست، در کنار این ۲۴۰ دفتر شعر، می‌توانست حداقل ۳۰ – ۴۰ گزیدۀ رباعی نیز بیرون بدهد. اگر کتاب‌هایش را می‌داد به مدیر انتشارات نگاه، مجموعۀ رباعیات او را جداگانه در چندین قطع چاپ می‌کرد! ■ بعضی از اهل نظر می‌گویند علت رواج شعر کوتاه در روزگار ما، کم حوصلگی مخاطب برای خواندن شعرهای بلند است. من می‌گویم وقتی می‌شود ۱۰۰ بیت شعر را در چند قطع و چند چیدمان مختلف چاپ کرد، چرا باید با گفتن غزل و قصیده و مثنوی، وقت با ارزش خودمان و مخاطبان‌مان را بگیریم؟ "چهار خطی" 🍁🍁 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
چک چک دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسیِ آبدار با پنجره داشت یک‌ریز به گوش پنجره پچ پچ کرد چک چک چک چک... چکار با پنجره داشت؟ قیصر امین‌پور درگذشته 1386 ش. ● در مطلب قبلی، در مورد «دلالت موسیقایی ساختار آوایی کلمات» سخن گفتیم. این تعبیر، از دکتر شفیعی کدکنی در کتاب ارزشمند «موسیقی شعر» است که من آن را با اندکی توسّع معنایی به‌کار گرفته‌ام. این اصطلاح، اشاره به یکی از جوانب موسیقی کلمات دارد که در آن، ساختار آوایی کلمه، علاوه بر نقش معنایی و رسانگی خویش، از رهگذر مجموعه‌ای از اصوات، مفهوم مورد نظر خویش را ابلاغ می‌کند.  در دوران امروز اگر بخواهیم از رباعی شاخصی یاد کنیم که به خوبی از این امکان بهره بُرده و آن را به یک سطح برجسته رسانده، بی شک همین رباعی مرحوم قیصر امین‌پور است. تکرار «چک چک» در مصراع چهارم، علاوه بر تداعی باران یک‌ریز، با جزء اول کلمۀ «چکار» هم متناسب افتاده و سؤال شعر را برجسته کرده است. ضمن اینکه واج‌آرایی پ/ چ/ ج در رباعی، آن حس پچ‌پچه را به خوبی القاء می‌کند. ● چندی است که سخت از خودم لبریزم آن‌گونه که باید از خودم بگریزم انگار که شیر آبِ هرزی هستم چک چک چک چک به پای خود می‌ریزم. .. مرگ آمد و در سکوت و بی رؤیایی چمباتمه زد در وسط تنهایی تنهایی من پُر است از ساعت پنج پس کی کی کی کی کی کی می‌آیی؟ جلیل صفربیگی ● منبع: دستور زبان عشق، ص 89؛ موسیقی شعر، ص 315 ـ 322؛ الیمایس، ص 22، 52 ●● "چهار خطی" 🍁🍁 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
تولید دوبیتی از غزل (غزل شرف شفروه در دفتر ترانه‌های باباطاهر) یکی از روش‌های جعل دوبیتی به اسم بابا طاهر، تبدیل غزل‌هایی که وزن «هزج مسدس محذوف» دارند به دوبیتی است. به دلیل اشتراک وزنی میان این غزل‌ها با قالب دوبیتی، می‌توان بیت اول غزل را با یکی دیگر از ابیات برجسته و هماهنگ آن، انتخاب و سایر ابیات را حذف کرد و یک دوبیتی تازه ساخت. چنین اتفاقی در دفتر دوبیتی‌های منسوب به بابا طاهر فراوان افتاده و من شواهد آن را سال‌ها پیش در مقالۀ «رونق دوبیتی در عصر صفوی» (مجلۀ معارف، ۱۳۸۰) به دست داده‌ام. فی المثل، این دوبیتی مشهور (دیوان کامل باباطاهر، ۲۸): دل عاشق به پیغامی بساجه خمار آلوده با جامی بساجه مرا کیفیت چشم تو کافی است قناعتگر به بادامی بساجه برآمده از یک غزل طالب آملی با ردیف «بسازد» است (کلیات، ۴۸۴) و این دوبیتی (دیوان کامل باباطاهر، ۳): دلی دارم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت لباسی بافتم بر قامت دل ز پود محنت و تار محبت بخشی از غزل تقی اوحدی بلیانی است (تذکرۀ نصرآبادی، چاپ وحید، ۳۰۳؛ عرفات العاشقین، چاپ ناجی، ۲: ۸۷۰). تازه‌ترین گواهی که بر این مدعا به دست من افتاده، غزلی است از شرف‌الدین شفروۀ اصفهانی شاعر قرن ششم که طعمۀ مجموعه‌سازان قرار گرفته و آن را تبدیل به دوبیتی کرده‌اند. اصل غزل به روایت دیوان شفروه چنین است (برگ ۱۲۱پ): نگارینا دل و جانم تو داری همه پیدا و پنهانم تو داری طریق کار این مفلس تو دانی کلید بند و زندانم تو داری چو من دعوی کنم، داور تو باشی چو خواهم داد، دیوانم تو داری مرا گفتی دلت دانی که دارد بحمدالله نکو دانم، تو داری من ار دامن ز تو کوته کنم نیز چه حاصل، چون گریبانم تو داری نمی‌دانم که این درد از که دارم ولی دانم که درمانم تو داری دوبیتی‌یی که از این غزل برون آمده و به باباطاهر منسوب شده و استاد شجریان نیز آن را به آواز خوانده، با افزودن عناصر گویشی چنین است (ریاض العارفین، ۱۹۴): نگارینا دل و جانم ته دیری همه پیدا و پنهانم ته دیری نذونم مو که این درد از که دیرم همی ذونم که درمانم ته دیری ‏ 🪷🪷 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎i ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌