مثلِ سلطانیکهصبح افتادهاست از تختو تاج
گیجِگیجم، گولِگولم، هاج و واجم،هاج و واج. . .
پیشاز ایندر عهدِ... دقیانوسعشقی بود و نیست
عاشقی پولِ.... سیاهی بود....کُافتاد از رواج. . .
روزگاری... عقل و عشق... از ما گرفتی خط و ربط
روزگاری هند و چین... میداد... ایران را خراج. . .
عاشقان پَر... میکشند... این روزها در قصرِ وَهمْ
شاعران.... افتادهاند.... این روزها از برجِ عاج. . .
زندگی اینروزها... ایناست...؛تزویجِ دو ضد
کافرِ زاهد صفت.... با شاعرِ.... عاشق مزاج. . .
صبحها در... خانههامان... نیست غیر از داد و قال
شامها در... سفرههامان... نیست غیر از احتیاج. . .
عارفان یعنی.... خریدارانِ.... دردِ بی دوا
صوفیان یعنی.... گرفتارانِ.... زخم بیعلاج. . .
شیخ یعنی.... آن که.... در خلوت نپرسد از خدا
خواجه یعنی آنکه بازیمیکند با خشت و خاج. . .
در فُتَوت... نامهتان... چیزی نخواندم جز حسد
در سیاست.... نامهتان.... حرفی ندیدم غیر باج. . .
بعد از این بر عقل و دینم میکشم طرحی دگر
بعد از این بر.... شعرهایم....میزنم چوبِ حراج. . .
غیرِ شاعر.... کس به شعرِ شاعران قیمت نداد
کس امیرالحاج.... را.... حرمت نکردی غیرِ حاج. . .
عصرِ حجیّت.... گذشت.... و دورِ علیّت رسید
حجّتِ ما.... همچنان.... عشقاست روزِ احتجاج. . .
کاش باران.... میگرفتی.... در شبِ ما کاشکاش
کاش نرگس.... میدمیدی.... در دلِ ما کاجکاج. . .
باز دیشب..... اصفهانی..... در دلم دم میگرفت
افتخاری قطعهای میخواند...... از استادِ تاج. . .
از غروبِ دهلیِنو..... میروم..... تا اصفهان
تا شبِ زاینده رود....... و سوزِ آوازِ سراج. . . . . . .
#علیرضاقزوه