eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
279 دنبال‌کننده
2هزار عکس
265 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
https://instagram.com/ghandeparsi_shiraz?igshid=MzRlODBiNWFlZA
شکرشکن شوند همه طوطیان هند زین که به بنگاله می‌رود! آغاز به‌کار صفحه‌ی مجازی محفل ادبی شیراز در اینستاگرام.👇 https://instagram.com/ghandeparsi_shiraz?igshid=MzRlODBiNWFlZA== (اگه به دلیل محدودیت ایتا، لینک براتون آبی نمی‌شه، پیامو تو پیام‌رسان دیگه‌ای کپی کرده و روش کلیک کنید، یا @ghandeparsi_shiraz رو تو اینستاگرام جست‌وجو کنید)❤️🌸
حدیث حیای پسران چکاد مامان قد و بالات و قربون این همه شوخی و ادات و قربون کاکل زری قند عسل ،به دونه بالا بلن،خوش آب و رنگ،چارشونه حوصله داری حرفامو بشنوی یه شعر عامیونه یه مثنوی؟ ایشالله بی حساب پیش این نهال چند ماه دیگه می ره توی ۱۵ سال یعنی درخت خونه ی ما می شی عصای دست من و بابا می شی پشت لبات سبز شده مرد خونه سن بلوغته اینم نشونه تو این دوره فکر و خیال زیاده دوره ی اشتیاق و اعتماد ه دوستا می شن ملاک خوب و زشتت دست می برن تو خط سرنوشتت حتی اگر نخوای تو رو می برن با یه تبسم دلتو می خرن تو این دوره پدر،مادر عتیقه ن وقت خرید دمده و بد سلیقه ن از دستشون زود عصبانی می شی آماده ی جنون آنی می شی دست خودت نیست اثر هورمونه هورمونی که یه درد بی درمونه شکافی پیدا می شه بین دوستا تا نصیحت های پدر مادرا یکی می گه ماه باش و آسمونی یکی می گه به روز باش!جوونی! دوست می تونه برات برادر باشه تو روز سختی یار و یاور باشه دوست می تونه تو رو خدایی ت کنه هرجا بمونی راهنمایی ت کنه دوست می تونه چراغ راهت باشه تو روز بد پشت و پناهت باشه هر کی می خواد خودشو حفاظت کنه تو انتخاب بایستی دقت کنه این روزا که درنگ برق و باده گرگای تو لباس میش زیاده بهت می گن الانه مردی هستی چرا دمتو به خونواده بستی حتی اگه بگی راهو شناختی دور که شدی از خونواده باختی بهت می گن بچه پاستوریزه یه پک بزن ببین چقد تمیزه! درس خون اگه باشی می گن تو باغ نیست می گن با بچه با حالا ایاغ نیست می گن که این بچه ننه س،شیر می خواد با ما پریدن جیگر شیر می خواد می گن و می گن تا اینکه باور کنی تا لحظه هایی با اونا سر کنی یواش یواش تو رو به راه میارن به راه که نه کنار چاه میارن پرسه زدن تو پارک و تو خیابون می سه برات آخر دین و ایمون بعضی هاتون از سر لوده بازی می کشنت به دنیای مجازی بی پرده تر بگم کمی جلوتر دستت می ذارن تو دست یه دختر خجالتت می شه داری می خندی وقت بلوغ تو زود دل می بندی اول با عکس و فیلم تو اتاقت آتیش می سوزونن توی اُجاقت کم کم با جوک باشوخی و پیامک می شی اسیر عده ای عروسک بعدش از کار و زندگی وا می شی تو تیم علافای شهر جا می شی شلوار تنگ یقه باز،غرق ژل نمی فهمی خرت می مونه تو گل همین چشمایی که نجیب و پاکن فردا برای دید زدن هلاکن # اما نترس مامان بلوغ یه فصله اصلاً بلوغ برا بقای نسله بلوغ یعنی بزرگ شدن ،رسیدن بلوغ یعنی بهار میوه چیدن هر مردی هر چقدر که گردن کلفت یه روز باید بگرده دنبال جفت فکر یه همراه بکنه یه همسر فرق می کنه همسر با دوست دختر دختری که تو کوچه ها پلاسه عقده ایه،اگر چه با کلاسه یه بستنی قیفی که زود آب می شه تا مثل یه زباله پرتاب می شه دخترای خوب که ولو نمی شن با چشمای هرزه درو نمی شن دختر خوب بزک دوزک نداره دوست پسر و مسیج وتک نداره دارم می گم بعدا نگی نگفتی بپا مامان تو دامشون نیفتی ای ناز و غمزه ها رو باور نکن تو خلوت گناهشون سر نکن خدایی که بلوغ رو آفریده این چشم پر فروغ رو آفریده برا حفاظتش یه فکری کرده برا سلامتش یه فکری کرده وقتی جوونه بلوغ در میاد چتر عبادت بالای سر میاد از حجم هورمون که سراسیمه ای اگر تو با خدا باشی بیمه ای با خیالای بد که مسموم می شی نماز اگه بخونی آروم می شی جوون و خامی تو عزیز جونی من نگرانتم خودت می دونی اخماتو واکن ابرو تو کج نکن با پیچ و تاب فطرتت لج نکن این چیزی که بهش می گن غریزه در واقع یه تبه جلیز ولیزه باید بدونی پیشگیری ارزونه آسون تر از درد دوا درمونه هر کاری راهی داره راهش این نیست مصلحت چوب آه آتشین نیست خوبه بدونی تو خواب و بیداری من آرزومه تو عروس بیاری قربون خنده های نازت برم کوتاه نشه سایه تو از سرم راتو از بچه های بد جدا کن پرسه نزن دور گناه صفا کن شرم و حیا دختر پسر نداره راهی که پاکه درد سر نداره شیراز_پروانه نجاتی
👆 تصاویر محفل شعر قند پارسی سه‌شنبه ۶ تیرماه ۱۴۰۲ کتابخانه رییسی اردکانی ‌
‌ دوستانی که در محفل ۶ تیرماه شعرخوانی داشتن، ممنون می‌شم اگه شعرشونو برای یکی از ادمین‌ها بفرستند.🌸🙏 ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound پدرام اکبری @Pedram_akbari محفل شعر قند پارسی
(ستاره درخشان) «نَجم تَزْهَر» الا یا ایها ساقی کوثر فَبَشرکَ عَطَیتَ نجم تَزهَر اَفَتحة باب حانة رحمة الله وَ أمْلَأ قلبنا مِن کأس احمر طَلَّعَ البدر فی بیت علیٰا وَ صار البوتراب مضیف اقمَر نزول الجبرئیل مِن عرش أرضا فَقالَ ، لِلاَزَل امرٍ مُقَدَّر لَقَد جمعَ النبوة بِالولایة شرابُ المعرفة هذا المُخَمَّر وَ صَلَّ اللهُ احمد و التهانی و بارَکتِ علیٰ زهراء اَطهَر گلی خوشبوی بر دست علی داد کز انفاسش بشد عالم معطر شهنشاه زنان و شاه مردان چه نیکو وصلتی اینگونه همسر همه افلاکیان سرمست دیدار بخوانند نغمه الله و اکبر بیاورد تهفه ای ناقابل افراز اگر چه دارد او قلبی مُکَدَّر
یاهو روزتان شاد و جانتان آباد عید بر شاعران مبارک باد یکی از تفاوت‌هایی که میان شعر کهن و معاصر دیده  می‌شود، توجهی است که شاعران به مضامین شاد و در کنار آن اعیاد داشته‌اند. متا‌سفانه در تاریخ شعر فارسی به‌استثنای عصر سامانی و غزنوی و تاحدودی در دوران سلجوقیان، شعر فارسی اغلب بستری برای نمود غصه‌ها و افسردگی‌ها بوده است. هرچه از سده‌های آغازین به زمان حمله‌ی مغول نزدیک می‌شویم، به دلایلی چون: جنگ،  قحطی، رواج سخت‌گیری‌های مذهبی، فراموشی جشن‌ها و اعیاد اسلامی و ایرانی، کم شدن پایگاه‌های حمایت از شاعران و عواملی از این دست، شعر فارسی به سمت سوگ و اندوه و غم پیش رفته است.با این‌حال در اوج همین دورانِ غمورزی و در شعر عرفانی، غم مورد نکوهش بسیاری شاعران بوده است؛ چنان که مولوی می‌گوید: خون غم بر ما حلال و خون ما بر غم حرام هر غمی کاو گرد ما گردید شد در خون خویش یا حافظ می سراید: کی شعرِ تر انگیزد خاطر که حزین باشد صد نکته در این معنی گفتیم و همین باشد با این حال نشانه‌های شعر شاد دوران محمود و مسعود غزنوی یا شاعران درباری عصر ملک‌شاه و سنجر را تقریبا در هیچ دوره‌ی دیگر از ادب فارسی نمی‌توان دید. یکی از عوامل درون‌متنی این شادی، توجه شاعران به اعیاد در سروده‌هاشان بوده است. کثرت اشعاری که در موضوع‌هایی چون: تبریک عید فطر، عید قربان، نوروز، جشن مهرگان، جشن سده و غیره سروده شده، سبب شده که شعر شاعرانی نظیر فرخی، عنصری، منوچهری، قطران تبریزی، ازرقی هروی، ابوالفرج رونی، معزی، عثمان مختاری و... اغلب شاد باشد و به.مرور در سروده های کسانی چون: ناصر خسرو، مسعود سعد و سنایی زمینه‌های غم انگیزی در شعر نمود یابد و پس از آنان در شعر خاقانی، کمال‌الدین اسماعیل و شاعران عارف و زاهد سده های ششم و هفتم، زمینه‌های تقدس غم فراهم شود و شعر شاد فارسی به سمت اندوه‌گرایی تمایل یابد. جای شگفتی است که عیدی بزرگ چون عید قربان که عبارت "و لمحمد صلی الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامه و مزیدا" بهترین وصف در جایگاه آن است، دیگر جایی در اشعار ما ندارد یا تنها نمود فردی و درونی آن را در برخی شعرها می‌بینی؛ در صورتی که همین موضوع یکی از درونمایه‌های اصلی دیوان شاعران سده‌های پنجم و ششم بوده و اشعار متعددی به‌ویژه در قالب قصیده در تبریک این عید یا به قول گذشتگان عید اضحی و عید گوسپندکشان سروده شده است. در پایان این مقال مطلع دو شعر با این موضوع از نظر خواهد گذشت؛ هرچند این بحث ادامه دارد: مسعود سعد: جشن اسلام و عید قربان است شاد از او جان هر مسلمان است جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی: بس خرم و فرخ است این اضحی بر حاکم شرع و خواجه دنیا @mmparvizan
یا لطیف عمری بجز بیهوده بودن سر نکردیم تقویم ها گفتند وما باور نکردیم حتی خیال خال اسماعیل خود را همسایه با تصویری از خنجر نکردیم با اهدا سلام و عرض تبریک عید سعید قربان روز قربانی کردن نفس سرکش انسانی و تبریک پیشاپیش عبدالله الااکبر نوروز حقیقی شیعیان عید بزرگ غدیر خم به همه ی دوستان گروه محفل قند پارسی ؛ وعذرخواهی به دلیل خرابی چند روزه گوشی اینجانب وخارج شدن کنترل و مدیریت گروه از دسترس بنده که موجبات رنجش خاطر دوستان را فراهم کرد. برای اساتید بزرگوار و دوستان اهل دل روزهای شادی را در کنار کانون گرم خانواده محترم آرزومندم . کما فی السابق در خدمت عزیزان همراه بویژه مدیران جدید گروه جناب آقای پدرام اکبری و جناب آقای محمدی رابع هستیم ! ما ابتدای نقطه ی عشقیم وتا ابد هرگز اسیر نقطه پایان نمی شویم. ارادتمند...کیوانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از پروانه نجاتی
غزل دریاچه دریاچه ام که راه به جایی نمی برم باران ببار تا که بجوشد سماورم! زل می زنم به ماه،به تاریکی سکوت سودای موج می گذرد باز از سرم از من گذشته است ولی عاشق پل ام زیرا عبور می کند از گونه ی ترم در من هزار ماهی لب تشنه ی تو هست چرخانده اند حس تو را در سراسرم ای کاش جویبار شوم در مسیر شوق در هر قدم نگاه تو باشد پیمبرم باید بزرگ باشم تا باشم آسمان از بس که در مقابل تو کم می آورم! شیراز پروانه نجاتی
هدایت شده از پروانه نجاتی
بهتر از شیراز نیست در بهشت جاودان اینقدر سرو ناز نیست بهتر از شیراز نیست هیچ جا اینقدر زیبایی و چشم انداز نیست بهتر از شیراز نیست می وزد عطر بهار از کوچه باغ خوش نسیم مثل ایام قدیم گرچه در گل چون هُلند، آنقدر یکّه تاز نیست بهتر از شیراز نیست گاه از پاریس و گاهی از وِنیز آید سخن گاه حتی مَنهَتَن هیچ جایی شهروندش شاعر و طناز نیست بهتر از شیراز نیست نور گنبد ها چراغ راه مردم می شود غصه ها گم می شود جز به قم یا مشهد این اندازه ها اعجاز نیست بهتر از شیراز نیست خواجو آن بالا به شهر ما حسودی می کند فکر دودی می کند هیچ جا دروازه قرآنی چنین پُر راز نیست بهتر از شیراز نیست مردمان با کمالش تا گلو تر می کنند شعری از بر می کنند لهجه ای مانند شیرازی غزل پرداز نیست بهتر از شیراز نیست گاه گاهی دوست دارم اندکی فرصت کنم با خودم خلوت کنم ای دریغا حافظیه نیمه شب ها باز نیست بهتر از شیراز نیست رودخانه خشک هم باشد صفایش جاری است چشمه ی بیداری است هیچ رودی زادگاه موش های ناز نیست بهتر از شیراز نیست!! آب آن گچ دارد و ذوق هنر می پرورد بال و پر می پرورد هیچ شهری در جهان غرق پَر و پرواز نیست بهتر از شیراز نیست کاهو و تُرشی و کُتلت، گوشه ی بلوار ها زیر پای سارها در چمن های زمین این جشن انسان ساز نیست بهتر از شیراز نیست ساز های بد صدا در شهر جولان می دهند بوی قلیان می دهند گرچه اینجا ها صدای نغمه و آواز نیست بهتر از شیراز نیست حرف شیراز است و قطعا اصفهانی ها کم اند چون کمی نامحرم اند اصفهان جز در تمیزی پیش ما ممتاز نیست بهتر از شیراز نیست شهرداری هم که دلسوزانه کوشش می کند گاه خواهش می کند کوششش با شهروندان اندکی همساز نیست بهتر از شیراز نیست من که در هر شهر گشتم، چال چوله کم نبود نکته ای مبهم نبود پس نگو در هیچ جا اینقدر دست انداز نیست بهتر از شیراز نیست!! پروانه نجاتی. شیراز
🔹محمدحسین ملکیان را با شعر آیینی‌سیاسی‌اش می‌شناسیم؛ همان شعری که با ردیف «نه» سروده است و مصرع معروفِ‌ «رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه». فراز، نام مستعار اوست. اوج کار فراز را می‌توان شعرهای آیینی او دانست. مهم‌ترین ویژگی‌های اشعار آیینی او، «زاویه دید جدید» و «نسبت برقرار کردن با امروز» یا به تعبیر دقیق‌تر «نسبت و محبت مردم زمانه با اهل بیت» است. برای ویژگی اول، شعرِ عاشورایی سروده شده برای حضرت علی‌اصغر با مطلعِ « قبول دارم در کربلا صواب نکردم»، نمونه خوبی است که از نگاه تیر سه‌شعبه،‌ داستان را روایت می‌کند. این شعر را می‌توان جزء بهترین اشعارِ سروده شده برای حضرت علی‌اصغر دانست. رنگ و بوی ویژگی دوم هم در شعرهای متعدد آیینی او جاریست. او در همین سبک زندگی مردم امروز ایران، دنبال سوژه‌های آیینی می‌گردد و تصویرهای صمیمانه‌ای خلق می‌کند؛ مثلاً در شعری امام رضایی می‌گوید: در حرم سهل است، حتی در دل میدان مین هر زمان که یارضا گفتیم، معبر باز شد […] از صدای گریۀ زن‌ها یکی واضح‌تر است خوش به حالش، بعد عمری بغض مادر باز شد دار قالی... پنجره فولاد... مادر سال‌ها بس که روی هم گره زد، بخت خواهر باز شد... 🔹ملکیان نسبت به مسائل مهم زمانه خود نیز بی‌تفاوت نیست؛ شعرهایش برای حادثه گوهرشاد و حجاب، شهدای مدافع حرم، وحدت اسلامی، شهدای هسته‌ای، سردار بغداد و محسن حججی، شاهد بر این مدعاست. جالب است که او در شعری که برای محسن حججی سروده است، در بیتی، به نقاشی معروف حسن روح‌الامین اشاره می‌کند: گمانم چشم محسن رو به قاب تازه‌ای وا شد گمانم حق در آن تصویر، با روح‌الامین باشد 🔹محمدحسین ملکیان متولد ۵ تیرماه ۱۳۶۴ و اهل اصفهان است. «توارد شخصی»، «جمع مکسر»، «تفسیر آه» و «نت‌های گریه‌دار»، عناوین کتابهای شعر اوست.