"شعر جنگ/ شعر دفاع مقدس"
گزیدهی شعر جنگ و دفاع مقدس، ۱۳۸۱، سورهی مهر، نام مجموعهای از اشعار مربوط به جنگ ایران، در دهههای ۶۰ و ۷۰ است که به کوشش سید حسن حسینی منتشر شده است. ویژگیهای بارز این گزیده را در چند سطر، اینگونه میتوان معرفی کرد:
۱_ این مجموعه، در برگیرندهی یک مقدمه و دهها شعر منتخب و یادداشتهایی در نقد برخی سرودههاست که علاوه بر نگاه زیباییشناسانهی حسن حسینیِ شاعر، برخی از جنبههای نگاه منتقدانهی او به ادبیات انقلاب را نیز نشان میدهد.
۲_ حسن حسینی، در مقدمهی این گزیده، از نخستین منتقدان پس از جنگ است که کوشیده، مرزها و تفاوتهای شعر زمان جنگ و شعر پس از آن را تبیین کند و از این منظر، برخی نظرهای تازه، در تعریف شعر انقلاب اسلامی را در مقدمهی این گزینه میتوان دید.
۳_ حسن حسینی، در تحلیل و آسیبشناسی شعر پس از جنگ، سویهی مثبت نقد را متوجه شاعران همنسل خود در دوران جنگ کرده و بیشتر، با نگاهی شمّی به برکشیدن شاعران همنسلش و نقد شاعران پس از جنگ پرداخته است.
۴_ برخی از آسیبهای جدی شعر پس از جنگ چون: جشنوارهزدگی، غلبهی تفنن بر جوشش، سهلانگاریهای زبانی و ...، از نقدهایی است که در یادداشت حسینی، راهگشای شاعران پس از جنگ است.
۵_ از آسیبهای جدی در نقدهای حسینی، غلبهی سلیقهی شخصی و در نظر نگرفتن روش و چارچوبهای نظری نقد است؛ بهطوری که این کاستی بر نوع انتخاب اشعار و بهویژه، نقد شاعران انقلاب تاثیر نهاده است.
۶_ در مجموعهی یادشده، بهصورت پنهان و گاه آشکار، گرایش شاعر در برکشیدن شاعران جریان نیمایی/ آزاد پس از انقلاب(بهویژه حلقههای مربوط به حوزهی هنری و سروش) و نقد جریان شاعران سنتی و جریان ترکیبسازان را میتوان سراغ گرفت؛ اصراری که گاه نگاه منتقد را به ضرورت آسیبشناسی نقدهای حسن حسینی جلب میکند.
#سید_حسن_حسینی
#شعر_انقلاب
#نقد
#شعر_جنگ
#شعر_دفاع_مقدس
@mmparvizan
۹ فروردین
"ترجمهای آزاد از دعای 45 صحیفهی سجادیه"
خداحافظ ای بهترین ماه هستی!
کلید سرآغاز درگاه هستی!
خداحافظ ای بهترین عید با تو!
شب ناامیدی و امّید با تو!
خداحافظ ای لحظهی دوستبودن!
شبیه دو بادام و یک پوستبودن
خداحافظ ای ساعت همنشینی!
رفیق هوایی، انیس زمینی!
خداحافظ ای وسعت آرزوها!
خداحافظ ای عصمت آبروها!
خداحافظ ای عاشقی زنده در تو!
که اعمال نیکو پراکنده در تو!
خداحافظ ای بودن تو گرامی!
خداحافظ ای رفتنت تلخکامی!
فراق تو آغاز اندوه عالم
بدون تو بیکالبد روح عالم
خداحافظ ای همدم خو گرفته!
رفاقت کنار تو پهلو گرفته!
کنار تو شور بهار است پاییز
بدون تو گلزار هم وحشتانگیز
خداحافظ ای رقّت همجواری!
خداحافظ ای روزهایت بهاری!
تو ماه نزول خدا بر زمینی
تو ماه خدایی و تنها همینی
خداحافظ ای پرزدن از تباهی!
خداحافظ ای ساحت بیگناهی!
خداحافظ ای آستان رهایی!
خداحافظ ای لحظهی آشنایی!
خدا حافظ ای نیکویی با تو آسان!
بدی از تو صدسال نوری هراسان!
حریم تو آوردگاه شهادت
فضای کریمت سراسر سعادت
تو پوشانده بودی گناهان ما را
شکُفتی دل روسیاهان ما را
به صد رود رحمت که جوشیده بودی
همه عیبها را تو پوشیده بودی
دل مومنان مست از طاعت تو
تن مجرمان خوار از هیبت تو
خداحافظ ای بهترین روزها: تو!
دلیل همه عافیتسوزها: تو!
درود ای سراسر سلام و سلامت
که بشمار بر دشمنانت ملامت
درود ای پسندیده در همدمیها
زدایندهی داغ نا محرمیها
خداحافظ ای تار و پودت مبارک!
خروجت غمافزا، ورودت مبارک!
کنار تو با غیر دلبستگی؟ نه
تو را از مناجات ما خستگی؟ نه
تو را پیش از این چشم بر جاده بودیم
به شوق تو یکسال آماده بودیم
خداحافظ ای نور صد بدر با تو!
تب راز در تو، شب قدر با تو!
خداحافظ ای ماه یکدست بودن!
تسلای قرآن به سر، مست بودن!
*
تو را غرق شادی و غم مینویسم
از این بیت را از خودم مینویسم
خدا حافظ ای روزهایت صمیمی!
خدا حافظ ای دردهایت قدیمی!
خداحافظ ای شور دریا و ساحل!
خداحافظ ای نور، ای ماه کامل!
خداحافظ ای مستی باد و جنگل!
طنین خوش کوه و فریاد و جنگل!
خداحافظ ای پاکی برف و باران!
زمستانزمستان، بهارانبهاران!
خداحافظ ای حیرت کوچهباغی!
پر از صوت قمری، پر از بچّهزاغی
خداحافظ ای صد بغل آه با تو!
نوای علی، حسرت چاه با تو
خداحافظ ای لحظهی نان و خرما!
شب و کوفه و مرد و انبان و خرما
خداحافظ ای صدغزل شعر و خوبی!
بمان! تا غبار دلم را بروبی
تو رفتی و یکسال چشمانتظارم
که از نو بیایی و در را بکوبی
من اهل شمالم، مرا هم صدا کن
تو که همدم مردمان جنوبی
تو را روزها دل سپردم دریغا!
چه اوقات سبزی چه شبهای خوبی
پر از ظلمتم: نور دل را طلوعی
پر از حیرتم: برق غم را غروبی
خداحافظ ای آسمانت سعادت
خداحافظ ای آستانت ربوبی
#منظومه
#تودیع_رمضان
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
۱۰ فروردین
هدایت شده از پرویزن
"تودیع رمضان"
یکی از موضوعهای منعکس در ادبیات فارسی، بهویژه در مقدمه و متن قصاید مدحی، پایان رمضان است. در ادبیات فارسی کهن، بهویژه در سدههای نخستین، به دلیل غلبهی فضای بزمی و خوشباشی، بیشتر از منظر پایان روزهداری و تاثیر آن بر بزمها و تهنیت عید فطر، به این موضوع پراخته شده؛ چنانکه منوچهری سروده است:
ماه رمضان رفت و مرا رفتنِ او بِه
عید رمضان آمد المنه لله
مضمونی که در اغلب تهنیتسرودههای عید فطر دیده میشود و در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت. اما بهندرت، در برخی اشعار، پایان رمضان دیگرگونه توصیف شده، چنانکه فرخی خلاف اغلب اشعار مدحیاش با موضوع عید فطر و پایان رمضان، کمی اندوهورزانه و اخلاقی به پایان این ماه اشاره کرده است:
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خُنُک آنکاو رمضان را بسزا برد به سر
توصیف اندوه پایان ماه رمضان در شعر پس از سدهی ششم، بهمرور در ادبیات فارسی نمود مییابد. از شاخصترین اشعار در وداع ماه مبارک رمضان در این دوران، قصیدهی سعدی است:
برگ تحویل میکند رمضان
بارِ تودیع بر دل اخوان
یارِ نادیدهسیر، زود برفت
دیر ننشست نازنینمهمان...
الوداع ای زمان طاعت و خیر
مجلس ذکر و محفل قرآن
مهر فرمان ایزدی بر لب
نفس در بند و دیو در زندان...
پایان وداعنامههای شعر فارسی در این یادداشت، ابیات زیر از صائب است که از معدود اشعار با این مضمون در غزلسرودههای سبک هندی است؛ در افسوس پایان یافتنِ ماه مبارک:
افسوس که ایام شریف رمضان رفت
سی عید به یکمرتبه از دست جهان رفت
افسوس که سیپاره ازین ماه مبارک
از دست به یکباره چو اوراق خزان رفت
ماهِ رمضان حافظ این گلّه بُد از گرگ
فریاد که زود از سر این گلّه شبان رفت...
#شعر_دینی
#تودیع_رمضان
@mmparvizan
۱۰ فروردین
هدایت شده از پرویزن
"سنت قصیدهسرایی و تبریک عید رمضان"
اگر سدههای چهارم تا ششم را دوران شکوه قصیدهسرایی در ادب پارسی بدانیم، نوع توجه شاعران به موضوعها و مضامینِ جلوهگر در قصاید، میتواند بیانگر برخی آیینها و سنتهای رایج در آن دوران باشد.
در نگاهی کلی به حدود ۳۰۰۰ قصیدهی بررسی شده از ۲۰ شاعر شاخص (بنگرید به مقالهی پیوست)، در این چندسده، نزدیک به هزار قصیده با موضوعهایی مربوط به تبریک، تهنیت، شادباش، تسلیت و تعزیت و شکایت سروده شده که نشاندهندهی برجستگیِ وجهی از شادی یا غم، در آن اشعار است. بُعد شادیانه در قصاید سدههای نخستین حدود سهبرابر جنبهی غمانگیز آنهاست؛ هرچند هرچه از سدهی چهارم به ششم نزدیک میشویم از انعکاس تبریک و تهنیت مناسبتها در ادبیات کاسته و به تعزیت و شکایت افزوده شده، نکتهای که با رویدادهای اجتماعی و سیاسی و مذهبی این سده، پیوندی آشکار دارد.
در سنت قصیدهسرایی، حدود چهل درصد از تبریکها و شادباشها مربوط به فرارسیدن بهار و نوروز است و پس از آن، شاعران بیش از همه اعیاد اسلامی، بهویژه دو عید قربان و فطر را تبریک گفتهاند.
سرودن شعر در تبریک این دو عید خطاب به ممدوح یا مخاطب غیردرباری، در دیوان اغلب شاعران شاخص دیده میشود؛ البته فرخی و معزی و مسعود سعد، بیش از دیگر شاعران این سهسده، به این موضوع پرداختهاند؛ با اینحال در دیوان شاعران دیگر چون: عنصری، منوچهری، قطران، ازرقی، سنایی، عمعق، مختاری، ادیب صابر، عبدالواسع جبلی، انوری، جمالالدین، خاقانی، ظهیر، کمالالدین و ... هم گرامیداشت اعیاد اسلامی نمود یافته است.
مسعود سعد در شعری مدحی و در تهنیت عید رمضان میگوید:
رسید عید و ز ما ماه روزه کرد گذر
وداع باید کردش که کرد رای سفر
به ما مقدمهی عید فرخجسته رسید
براند روزهی فرخنده ساقهی لشکر
(دیوان، ص ۱۶۸)
در اغلب این سرودهها، عید فطر با نام عید روزه یا عید رمضان، وصف شده؛ چنانکه امیرالشعرا معزی در تبریک عید روزه به ملکشاه گفته است:
آمد رسول عید و مه روزه نام او
فرخنده باد بر شه گیتی سلام او
(دیوان، ص ۶۷۶)
و در خطاب به سنجر سروده است:
امسال در آفاق دو عید است به یکبار
بر ملت و دولت اثر هردو پدیدار
یک عید ز ماه شب شوّال و دگر عید
از عافیت شاه جهانگیر جهاندار
از میان شاعران، سنایی با توجه به گرایشش به ادبیات عرفانی، توصیفی متفاوت با دیگر شاعران مداح دارد و میتوان نوع نگاه او را آغاز تحول در تهنیت آمدن عید فطر دانست؛ شیوهای که گویا از مسیر او به غزلیات شمس راه یافته است:
آمد هلال دلها ناگه پدید ناگه
هان ای هلالجویان ربّی و ربّک الله
(دیوان، ص ۵۹۴)
#عید_فطر
#قصیده
#شادی
https://eitaa.com/mmparvizan
۱۱ فروردین
"۱۳"
امسال هم سلام!
صبحت به خیر روزِ طبیعت!
روزِ هبوط جنگل
روزِ رکودِ رود
روزِ عروجِ انسان
بر بامِ آهن و گسل و دود
این بار هم درود!
*
ای سیزه به سبزه!
ای سیزده به کوه!
ای سیزده به درّه!
ای سیزده به در!
ای سیزده به خیر!
ای سیزده به شر!
ای سیزده به چشمه و غنچه!
ای سیزده به قهقه و خنده
ای سیزده به گردش و شادی
همراه با صدای پرنده
*
امسال هم به دلخوشی عید
همزاد با تبسم خورشید
در آسمان شعرم
ناگاه سر زدی
_باری به هر جهت_
ای دوست! ای رفیق قدیمی! خوش آمدی!
ای سیزده به خانه!
ای سیزده به خواب!
ای سیزده به باران!
ای سیزده به سیل!
ای سیزده به طوفان!
ای سیزده بر آب!
#محمد_مرادی
#نیمایی
#روز_طبیعت
#سیزده_به_در
#سیل
https://eitaa.com/mmparvizan
۱۳ فروردین
هدایت شده از پرویزن
"تقویم: بداههای به بهانهی امروز"
"یک" به در شد، "دو" به در شد، روز "سوم" هم به در شد
"چارم" آمد، زندگی چون باد، چون باران بهسر شد
ماه فروردین شبیه برق طی شد روز در روز
روز "پنجم" صرف غم، روز "ششم" صرف هدر شد
روز "هفتم" آمد و یکهفته از سال نوَم رفت
هرچه گفتم بیاثر، هر قدر کِشتم بیثمرشد
روز "هشتم سهم حسرت شد، نهم "سهم" نداری
روزها و هفتهها در درد و حسرت مختصر شد
یکنفر از من بپرسد قصهی روز "دهم" را
چشمههای شعر من خشکید در چشمی که تر شد
یازده روز است اینک رفته از سالی که نو نیست
این طرف نوتر شد ایام و از آنسو کهنهتر شد
"روز بعدی" بسکه سنگین بود زد از وزن بیرون
آرزوهایم یکایک بغض شد، خون جگر شد
از کفم رفته است این شبها و ساعات گرامی
تا که جنبیدم به خود، این "سیزده" روزم به در شد
*
روز و ماه و سال عمرم رفت در حیرت دریغا
آن جوان سالهای قبل پیری محتضر شد
#غزل
#عمر
#تقویم
#سیزده_به_در
https://eitaa.com/mmparvizan
۱۳ فروردین
"کلیشهی تعداد ابیات غزل"
در این لحظه معتقدم که آفت اصلی شعر روزگار ما کلیشهزدگی است. کلیشههایی که محصول خودتکراری و دیگرتکراری است و تقریبا در اشعار همهی ما دیده میشود؛ گاه کمتر و گاه بیشتر. گاه یکجانبه یا چندجانبه و گاه فراگیر و همهجانبه. شاید این میزان کلیشگی نتیجهی گسست از درون متنوع و متکثر خود و پیوستن به بیرون تکرارشوندهی شاعر و اغلب، مخاطبان راحتطلب روزگار باشد. مخاطبی که تکبیتی را بر رباعی، رباعی را بر غزل و شعر کوتاه را بر شعرهای بلند ترجیح میدهد و از نگاه او بهصرفهتر است شعر را شنید تا اینکه کتابی را در جستجوی شعری زیبا ورق زد و بهتر است جهان دیگران را تجربه کرد، به جای اینکه مدتی وقت گذاشت و جهانی عمیق، مخصوص خود کشف کرد. ایننگاه مدگرا و سطحی را در برنامههای محفلی و جشنوارهها و تولیدهای ادبی و شعری صدا و سیما نیز بهوضوح میتوان دید.
حاصل اصرار بر مقبولیت مخاطبان قالبپذیر، کلیشگی ذهن شاعر و در نتیجه، رسوخ انواع کلیشهها در شعر معاصر است. #کلیشه_ی_قالب، #کلیشه_ی_وزن، #کلیشه_ی_مضمون، #موضوع و #صور_خیال، #کلیشه_ی_زبان و دایرهی واژگان و دیگر کلیشههای جور واجور که سطح شعر روزگار ما را تا ساحت دیگر رسانههای بکبار مصرف پایین آورده است.
آنچه در این مجال به آن میپردازیم، آسیب مرسومِ #کلیشه_ی_طول شعر است که بیش از همه در #غزل شاعران جوان دهههای اخیر نمود یافته است.
زاویهی نگاه، در این یادداشت، تعداد ابیات غزل است.
اگر فرض کنیم، مجموعهغزلهای روزگار ما به صورت تقریبی ۵۰ شعر را در بر میگیرد؛ از مقایسهی تعدادی از این مجموعهها با وضعیت سنت غزل فارسی، میتوان به نتایجی دقیق و عمیق رسید.
به صورت ترتیبی، 50 غزل آغازین دیوانهای #مولوی، #سعدی، #حافظ، #صائب و #بیدل_دهلوی را انتخاب میکنیم و تعداد ابیات آن ها را میشمریم. سوال این است: این غزلسرایانِ شاخص، در ساختمان طولی غزلهاشان چه الگوهایی دارند و چقدر متنوع شعر سرودهاند؟ پاسخ به شرح زیر است:
مولوی ۱۹ الگوی تعداد بیت در غزلها دارد. ۴ غزل پنجبیتی، یک شعر ششبیتی، ۷ شعر هفتبیتی، ۳ غزل هشتبیتی و به ترتیب: ۳، ۴، ۵، ۲، ۷ غزل نُه، ده، ۱۱، ۱۲، ۱۳ بیتی و ۱۴ غزل- قصیده با تنوع در تعداد ابیات.
سعدی ده الگوی اصلی دارد. ۳، ۴، ۵، ۱۵، ۱۱، ۱۲ غزل به ترتیب از هفت تا ۱۲ بیت و ۵ غزل با طولهای بیشتر. حافظ هفت الگوی تکرار شونده دارد: ۱، ۱۷، ۹، ۱۱، ۶، ۳ غزل به ترتیب شش تا ۱۱ بیتی و ۳ غزل ۱۳ بیتی.
در غزل بیدل هفت الگو از ۸ بیتی تا ۱۴ بیتی دیده میشود؛ البته غزلهای ده تا ۱۲ بیتی بیشترین تکرارشوندگی را در دیوان او دارد. صائب غزل ۵ بیتی ندارد؛ اما چهارده الگوی طول دارد که بیش از همه از ۹ بیت افزونتر دارد.
حال به چند مجموعه غزل شاخص جوانان روزگار مینگریم. در #حق_السکوت از #محمد_مهدی_سیار (برگزیدهی کتاب سال جمهوری اسلامی)، پنج الگو و در دفترهای #گریه_های_امپراتور، #اقلیت و #کتاب از #فاضل_نظری چهار یا پنج الگو دیده میشود. الگویی که با متوسط ۱۴ الگوی پنج شاعر شاخص، فاصلهای مشخص دارد. نکتهی دیگر در اشعار این دو شاعر، تعداد ابیات غزلهاست.
در غزل فارسی (به استناد نمونهها) به دلیل پیوند شعر با جوششهای درونی و اندیشهی شاعران، غزل دهبیتی بیشترین بسامد را داشته است. پس از آن در نمونههای بررسیشده، غزلهای هفت تا دوازدهبیتی بیشترین کاربرد را داشته و کمتر از سهدرصد از غزلها جمعا پنج و شش بیت داشته است.
این الگوی متنوع را در آثار غزلسرایان شاخص نسل قبل معاصر چون: منزوی و سیمین بهبهانی هم میتوان دید. حال به دفترهای یاد شده مینگریم. در #حق_السکوت، ۳۵ غزل از ۴۱ غزل پنج یا شش بیت دارد. در مجموع سه دفتر نخست فاضل نظری نیز، این میزان ۱۰۳ غزل از ۱۱۴ غزل است. این درست همان کلیشهی طول است که به علل متعددی در شعر شاعران نسلهای اخیر ایجادشده و در کنار دیگر کلیشهها، شعر را به سمت ساختارهای تکراری و سطحی پیش برده است. کمی اندیشه، خودتکراری، محدودیت دایرهی واژگان، توجه به پسند مخاطب کم حوصله و فاصله گرفتن از درون جوشندهی شاعر و تقویت کوشندگی و مضمونپردازیهای عوامپسند در شاعری، علل اصلی نمود این کلیشگی در شعر معاصر است.
#نقد_شعر
#شعر_جوان
#محمد_مرادی
(پرویزن: اشعار، نقدها و یادداشتهای محمد مرادی)
https://eitaa.com/mmparvizan
۱۴ فروردین
هدایت شده از پرویزن
"به یاد پانزدهم فروردین، سالروز درگذشت پروین اعتصامی"
پروین اعتصامی را بسیاری از منتقدان، شاخصترین شاعر زن سنتیسرا در تاریخ ادبیات فارسی میدانند. محبوبیت و مقبولیت ادبی او میان خواص و عوام، در بیش از ۸۰ سال اخیر بهاندازهای بوده که تخلص شاعرانهی او، از مشهورترین نامهای ادبی پارسی بوده است.
هرچند، تخلص "پروین" در اغلب گفتگوهای ادبی ویژهی اوست، در تاریخ ادبیات فارسی زنان و مردان شاعر دیگر نیز ظهور کردهاند که با نام ادبی پروین شهرت داشتهاند.
قدیمترین آنان، پروین خاتون، از شاعران زن پیش از آغاز قرن ششم است که ابیاتی از او در لغت فرس اسدی توسی ثبت شده است. (بنگرید به لغت فرس و همچنین مدخل پروین خاتون در لغتنامهی دهخدا)*
خیامپور در فرهنگسخنوران، جز دو پروین یادشده، ۱۲ شاعر دیگر را با نام یا شهرت پروین نام برده است: بانو پروین تهرانی، ابوالقاسم پروین تهرانی، ملاعلی پروین تهرانی، محمدمیرزا پروین خراسانی، بانو پروین ریاضی یزدی، بانو پروین سلیلی، بانو پروین شیرازی، میرزا خلیل پروین شیرازی(ریحانهالادب: میرزا جلیل)، کریم پروین همدانی، پرویندخت پارسی و پروین(پری) دولتآبادی.
اغلب این شاعرانِ پرویننام یا پروینتخلص، در سدههای دوازدهم تا چهاردهم زیستهاند. علاوه بر نامهای یادشده که برای آشنایی با آنان میتوان به فرهنگ سخنوران و تذکرههای مربوط مراجعه کرد، در زیر به چند شاعر پروینشهرت دیگر که نام آنان در "فرهنگ سخنوران" ذکر نشده، اشاره میشود:
۱_ میرزا آقا پروین اصفهانی: به روایت تذکرهی انجمن شعرای اصفهان، "جوانی است با وقار و تمکین و اشعارش فصیح و نمکین، شغلش قنادیگری و اشعار شیرینش شکّری است". مطلع قصیدهای از او به نقل از همان تذکره:
نو بهار آمد و گلزار پی نشو و نماست
باد فروردین در طرف چمن نافهگشاست
۲_ پرویندخت، اختر شیرانی: از شاعران پارسیگوی شبهقاره است که مولف آثارالشعرا، به او اشاره کرده است. (بنگرید به فرهنگ شعرای فارسیگوی شبهقاره، ص۸۱)
۳_ پروین: شاعر پروینتخلص، صاحب منظومهی فصولالبکاء که نسخهای از آن در مجموعهی شمارهی ۲۱۰۱۵ کتابخانه مجلس، با توضیح (جناب پروین علیهالرحمه) ثبت شده است. این مثنوی در وزن "فاعلاتن فاعلاتن فاعلن" و با موضوع حادثهی کربلا سروده شده و از منظر ادبی، متوسط است:
بس کن ای پروین که برپا شد فغان
زین بیان جانگداز اندر جهان
* در برخی نسخ پرویز ثبت شده است.
#پروین
@mmparvizan
۱۵ فروردین
"عیدانه"
عید آمد و گل به آسمان گفت: سلام!
گنجشک به غنچهی جوان گفت: سلام!
شمشاد به گوش سبزهها خواند درود
بلبل به درخت ارغوان گفت: سلام!
#بهار
#ارغوان
#رباعی
#محمد_مرادی
https://eitaa.com/mmparvizan
۱۵ فروردین
هدایت شده از پرویزن
"مرگ پادشاهان"
شعر فارسی، یکی از بسترهای مهمّ برای انعکاس رویدادهای تاریخی است. یکی از اصلیترین مضامین نمودیافته در اشعار، آغاز حکومت، شیوهی ملکداری و مرگ حاکمان و پادشاهان است.
یکی از پادشاهان خوشاستقبال و بدبدرقه، به روایت شعر فارسی، محمدعلیشاه قاجار است که امروز ۱۶ فروردین، تاریخ درگذشت اوست.
محمدعلی شاه به دلیل همزمانی با دوران مشروطه و نتایج آن، در ادبیات پایان عصر قاجار و تحولات ادبی مربوط به آن، حضوری مستقیم و بیشتر پنهان دارد.
دوران چندسالهی حکومت او و خوی شاهیاش، سبب شده که شاعران، زمانی ابیاتی در ستایش و زمانی در نقد او بسرایند؛ سیمایی که مخاطب را به پایانِ کار پادشاهان، هشدار میدهد.
در آغاز سلطنت او، شاعران به شیوهی سنت ادبی شعر مدحی، او را به نکویی ستودهاند؛ چنانکه بهار در ترجیعبندی که با موضوع وفات مظفرالدینشاه و آغاز حکومت محمدعلیشاه سروده، در خلال ستایش شاهِ نو، بارها این بیت را در مقام ترجیع تکرار کرده است:
شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
ادیبالممالک فراهانی هم، در ابیاتی که به اقتفای فردوسی سروده، آغازِ کارِ او را اینگونه وصف کرده است:
چو سلطان مظفّر ازین تیرهخاک
به گلزار مینو شدش جان پاک
جهان را به پور جهانبان سپرد
بهجز نیکنامی ز گیتی نبرد
محمدعلی شاه با فرّ و هنگ
ز آیینهی ملک بسترد زنگ...
اما خلاف خوشاستقبالی آغاز حکومت، حاصل دوران کوتاه کشورداری محمدعلیشاه و خلاصهی سیمای او در ادبیات مشروطه چیزی نیست جز مستزادی که بهار در سال ۱۲۸۶ در روزنامهی نوبهار منتشر کردهاست:
با شه ایران سخن گفتن ز آزادی خطاست
کار ایران با خداست
مذهب شاهنشه ایران ز مذهبها جداست
کار ایران با خداست
... پادشه خود را مسلمان خوانَد و سازد تباه
خون جمعی بیگناه
ای مسلمانان در اسلام این ستمها کی رواست؟
کار ایران با خداست
باش تا آگه کند شه را ازین نابخردی
انتقام ایزدی
انتقام ایزدی برق است و نابخرد گیاست
کار ایران با خداست...
مرگ شاه خودرای قجری هم به روایت ایرج میرزا در سال ۱۳۰۴، در مادهتاریخی اینگونه ثبت شده است:
...نه یکنعمتی بر کسی داده بود
که گویم ولیالنعم فوت شد
نه جود و کرم داشت تا گویمش
خداوند جود و کرم فوت شد
در ایران اگر زیست بیاحترام
در ایتالیا محترم فوت شد
همین بس که گویم به تاریخ او:
محمدعلی شاه هم فوت شد
#قاجار
#ادبیات_سیاسی
#شعر_مشروطه
@mmparvizan
۱۶ فروردین
هدایت شده از شعر انقلاب
سکوت کن!
نگاه کن! درون خود سقوط کن! سکوت کن!
نظر به تارهای عنکبوت کن! سکوت کن!
بشر! خوشا به غیرتت! بخور... بنوش... شاد باش!
توسلی به قوت لایموت کن! سکوت کن!
تو یادگار گندمی، بهشت لایق تو نیست
در آتش زمینیان هبوط کن! سکوت کن!
به یاد کودکان غزه، چند دسته گل بکار!
به سوگشان دوبسته شمع فوت کن! سکوت کن!
هنوز یک دو گام تا حضیض درّه مانده است
به منجلاب معصیت سقوط کن! سکوت کن
نگاه کن... نگاه کن... نگاه کن... نگاه کن...
سکوت کن... سکوت کن... سکوت کن... سکوت کن...
✍🏻 #محمد_مرادی
🏷 #شعر_اعتراض | #فلسطین | #لبنان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
۱۹ فروردین
" به بهانهی سالروز تولد دخترم ضحا"
در خندههاش شور شکفتن، در گریههاش نبض حیات است
میبوسمش: به طعمِ رسیدن، لبهاش شاخهشاخه نبات است
بیداریاش: جنونِ تپیدن، در خواب، مستِ قهقهه دیدن
چشمانِ ساحری که بهشت است، مژگانِ شاعری که صراط است
پر می زند کبوتر قلبم بر پلهها قدم زدنش را
وقتی که میدود دل و جانم، لرزان چشمزخم حیاط است
آن گونههای ماه ندیده، عمر من است یا گل چیده؟
انگشتهاش بسته به دستم، قفل است یا کلید نجات است؟
در میزند به خنده و شادی، آغوش میگشایمش از شوق
میبوسمش به رسم رسیدن، در گونههاش شور حیات است
لبهای کودکانهای اینبار، سُر میخورد به روی من انگار
به! این چه بوسهای است که طعمش، معجون پسته و صلوات است؟
#محمد_مرادی
#غزل
#این_من_پنهان
https://eitaa.com/mmparvizan
http://t.me/drmomoradi
۲۱ فروردین