eitaa logo
پرویزن
534 دنبال‌کننده
286 عکس
32 ویدیو
100 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی، دانشگاه شیراز)
مشاهده در ایتا
دانلود
پرویزن
شادباش فراوان به سجاد حیدری عزیز به خاطر دریافت جایزه ی قلم زرین https://eitaa.com/joinchat/41030134
"به پاس کسب قلم زرین" سجاد حیدری قیری را از اوایل دهه‌ی ۹۰ می‌شناسم. به‌خاطر دارم که در داوری یکی از جشنواره‌های استانی، غزلی تصویری و متمایل به سبک حسین منزوی خواندم که استخوان‌دار و محکم بود. شاعرش را نمی‌شناختم و پس از پرس‌و‌جو، نام سجاد حیدری را شنیدم. در فاصله‌ی بیش از ده‌سال گذشته، دفترهای شعر اورا خوانده‌ام و بارها در محافل و جشنواره‌ها، اشعاری از اورا خوانده یا شنیده‌ام. او بیشتر غزل‌سراست و همچنان ویژگی شعر تغزلی_تصویری منزوی و جریان متمایل به او در اشعارش دیده می‌شود. در سال‌های اخیر، برگزیده شدنش در چند جایزه‌ی کتاب سال معتبر، اورا بیشتر به مخاطبان شعر معرفی کرده؛ هرچند شعر او قطعا ظرفیت‌هایی بیشتر برای رشد و معرفی دارد. چند ویژگی مثبت که در اشعار او دیده می‌شود و به شاعران جوان‌تر، می‌توان توصیه کرد، از این قرار است: _ او دلبسته‌ی نوآوری‌های سطحی و زبان‌ورزی‌های دمِ دست نیست. هرچند در فضایی نوقدمایی سرک می‌کشد، به مضامین و تصاویر نو هم توجه دارد و مهمتر از آن، فردیت منعکس در اشعارش، در برخی اشعار، زاییده‌ی زیست خود اوست. _ به سنت‌های ادبی احترام می‌گذارد و در اشعارش، پیوند بینامتنی وضعیتی برجسته و متعادل دارد. _ در زبان و انتخاب واژگان، کمتر دچار دودستگی و عوام‌زدگی می‌شود. _ چندان فریفته‌ی مخاطب عام و شهرت‌طلبی نیست. به‌استمرار برای خود شعر می‌گوید و با تکیه بر مخاطب خاص، نیم‌نگاهی نیز به سلیقه‌ی توده دارد. امید است در اشعار پس‌ازین او، شاهد جهانی متنوع‌تر و حرکت به سمت تجربه‌هایی به‌مراتب جدیدتر و لایه‌مند از شاعری، در سطوح زبانی و قالب‌های مختلف باشیم. https://eitaa.com/mmparvizan
"نقدی بر بخش پژوهش جایزه‌ی قلم زرین" جایزه‌ی قلم زرین، از شاخص‌ترین جوایز ادبی جریان ادبیات متعهد است که بیش از دو دهه‌است، به صورت پیوسته و به مناسبت روز قلم به شاعران و نویسندگان و منتقدان و پژوهشگران ادبیات اهدا می‌شود؛ اما فارغ از جنبه‌های مثبت این جایزه و در کنار نقد برخی از رویکردهای آن، چون دیگر جوایز مرسوم، لازم است در جایگاه یک مخاطب ادبی، چند نقد را درباره‌ی بخش "پژوهش و نقد این جایزه" مطرح کنم. یادآوری این نکته لازم است که این نگارنده، در سه‌سال اخیر، هیچ‌ کتاب پژوهشی منتشر نکرده‌ام و به قول اعراب "ناقه و جملی" در این موضوع ندارم. نخست اینکه در ارزیابی جوایز پژوهشی، باید بین نویسندگان و شاعران و منتقدان و پژوهشگران، تمایز قائل شد. قطعا اغلب نویسندگان و شاعران، منتقدان خوبی نیستند و تعداد نویسندگان و شاعران پژوهشگر، به مراتب کمتر از آن است(باید قسم جلاله خورد که باور کنید؟). نوع ارزیابی آثار پژوهشی، متمایز با نگاه سطحی و ژورنالیستی و روزمره‌ی رایج در اغلب جوایز است و بی‌توجهی به این نکته، آسیبی است که به جریان داوری بخش پژوهش قلم زرین نیز به‌وضوح راه یافته است. استفاده‌نکردن از پژوهشگران صاحب نظر و دارای نگاه علمی و اصرار بر حضور افراد محدود به همکاران انجمن قلم در ارزیابی‌ها، یکی از کاستی‌های جدی است که در این جایزه و بسیاری از جوایز مشابه دیده می‌شود. آسیب دوم و مهم‌تر، کنار نگذاشتن افراد تاثیرگذار و اعضای تصمیم‌گیر در سیاست‌‌گذاری انجمن قلم، از جریان داوری آثار و برگزیدگان است؛ به‌طوری که در برخی دوره‌ها، برگزیدگان جایزه، کسانی‌اند که خود تصمیم‌گیر اصلی جایزه یا از اعضای مرکزی انجمن قلم بوده‌اند و این‌نکته، علاوه بر غیرعلمی بودن، در سال‌های اخیر از اعتبار این جایزه نیز، کاسته است. https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱۴" تا پایان سده‌ی ششم و اوایل سده‌ی هفتم، فراگیری مضامین عاشورایی در زبان فارسی به‌اندازه‌ای بوده که می‌توان، نمود آن را(جدا از متون تاریخی و کلامی) در چند شاخه‌ی اصلی معرفی کرد. یکی شاعرانی که اشعاری مستقل در این مضمون سروده‌اند که برخی شیعیان زیدی و اسماعیلی و دوازده‌امامی‌اند و برخی شاعران متمایل به اهل سنت و بیش از همه شافعیان شاعر، تا آنجا که صاحب "النقض" برخی ازین سخنوران را نیز عدلی‌مذهب دانسته است. شاخه‌ی دوم، ابتدا بیشتر در نثر و سپس در شعر از پیوند عرفان و مکتب عاشورا شکل گرفته است و در شاخه‌ی سوم، همچنان شاعران به تلمیحات ادبی عاشورایی بسنده کرده‌اند؛ این تلمیحات بیش از همه در خلال مدایح درباری نمود دارد و پس از آن در تصاویر شاعرانه از طبیعت دیده می‌‌شود و به‌ندرت در تغزلات عاشقانه هم نشانه‌ی مفاهیم عاشورایی را می‌توان دید. آخرین نسل شاعران بزرگ کهن که نگاهی تلمیحی به عاشورا دارند، در اواخر سده‌ی ششم تا پایان سده‌ی هفتم ظهور کرده‌اند و به‌مرور، شعر عاشورایی مستقل، با بسامدیافتن و گوناگونی‌اش، فضای تلمیحی را به حاشیه رانده است. برای مثال اثیرالدین اخسیکتی(ف ۵۷۷) در غزلی عاشقانه به شهادت حسنین(ع) اشاره و از آنان با القاب "قتیل/ شهید" یاد کرده است: کجا رمزی دراندازد قتیلی چون حسین آرد کجا زهری برافشاند شهیدی چون حسن آرد (دیوان، ۳۵۰) از دیگر شاعران خراسان، انوری(ف ۵۸۳) در خلال مدحش، از نام و شهرت امام حسین(ع) یاد کرده(دیوان، ۷۰۶ و ۷۱۰) و در مقام شکایت، اندوه خود را به‌اغراق، با ایشان تشبیه کرده است: به من از کربت و بلا آورد که نیاورد کربلا به حسین (همان، ۳۸۱) در میان شاعران مکتب آذربایجان نیز مجیر بیلقانی(ف ۵۸۶) در شعری مدحی، از همزمانی جمعه و عاشورا در سال ۵۷۸ سخن گفته (دیوان، ۱۶۱) که اهمیت این روز را در تقویم ایرانیان آن دیار نشان می‌دهد. خاقانی (ف ۵۹۵) هم با وجود اینکه چون نظامی، در ادبیات دینی بیشتر بر ستایش پیامبر(ص) تمرکز یافته، در یکی از مشهورترین اشعار توحیدی‌اش، اینگونه به عاشورا اشاره کرده است: من حسین وقت و نااهلان یزید و شمرِ من روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا (دیوان، ۲) در شعری دیگر نیز به روایت سوارشدن امام حسین(ع) بر دوش پیامبر(ص)، گریز زده است: ز صدهزار خلف یک خلف بود چو حسین که نفس احمد، بختیّ رام او زیبد (همان، ۸۵۴) در دیوان شاعران مرکز ایران از جمله اصفهان نیز (در جایگاه حلقه‌ی انتقال شعر فارسی به جنوب ایران در این زمان)، مضامین عاشورایی بارها نمود داشته، از جمله جمال‌الدین عبدالرزاق (ف ۵۸۸) که در لغز آب از شهیدان کربلا یادکرده(دیوان، ۱۷) و در موضوع مرگ و شکایت از بی‌وفایی جهان نیز از شهادت حسنین(ع) سخن گفته است: خدای عزّوجل در زمین دو شاخه نشاند ز یک نهال برون آخته حسین و حسن یکی ز بیخ بکندند آب ناداده یکی به تیغ به زهر آب‌داده، اینت حزَن (دیوان، ۷۱۰) فرزند او کمال‌الدین (مقتول ۶۳۵) و مشهورترین شاعر قرن هفتم(به روایت جُنگ‌ها و سفینه‌های ادبی) نیز علاوه بر لعن یزید در قطعه‌ای (دیوان، ۶۲۸) در قطعه‌ای دیگر، اینگونه اندوه خویش را از فرارسیدن محرم بیان کرده است: چون محرّم رسید و عاشورا خنده بر لب حرام باید کرد وز پی ماتم حسین علی گریه از ابر وام باید کرد لعنت دشمنانش باید گفت دوست‌داری تمام باید کرد (همان) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
یا هو چند وقتی است از شتاب پُرم از سوالی پر از جواب پرم مثل منظومه‌ای پر از نورم از تکاپوی آفتاب پرم مستِ مستم به نام نامی عشق گویی از صد خُم شراب پرم لحظه‌ای از عروج لبریزم گاه‌گاهی از اضطراب پرم مثل شب‌های بی‌کران کویر از تبِ بارش شهاب پرم مثل آتشفشان چهل روز است گویی از حسرتی مذاب پرم: سینه‌ام تیر می‌کشد قدری انّ حبّ الحسین فی صَدری با دو پای خیال آمده‌ام به امید وصال آمده‌ام بندها را بریده‌ام از جان در پی اتصال آمده‌ام پا اگر همرهم نشد این‌بار به تمنّای بال آمده‌ام از رفیقان اگرچه جا ماندم دست کم در خیال "آمده‌ام" در نفس‌های من حضور کسی است تو ببین با چه حال... آمده‌ام: سینه‌ام تیر می‌کشد قدری انّ حبّ الحسین فی صدری تا که نام تو حسن مطلع شد واژه‌ها: نیزه‌نیزه مصرع شد خیزران گیج کرد قافیه را بر لبان تو عشق مبداء شد کفش از پای کشف من افتاد تا مُقیم مقام "فاخلَع" شد(۱) کعبه شش گوشه داشت، در غم تو چارزانو زد و مربع شد وزن شعرم شکست و در سوگت فاعلاتن/ مفاعلن/ فع/ شد در مسیر عراق و ایران شعر آن قَدَر رفت تا "ملمّع" شد: (۲) سینه‌ام تیر می‌کشد قدری انّ حبّ الحسین فی صدری در مسیر تو رود هم نشدم قطره‌ای کم‌وجود هم نشدم زیر کفشان خیل زایرهات ذره‌خاکی کبود هم نشدم گِرد پروانه‌ی تو صدها شمع نور دادند و دود هم نشدم روی فرش و گلیم موکب‌ها نقشی از تار و پود هم نشدم گرچه در راه کربلا و نجف سایه‌ی یک عمود هم نشدم: سینه‌ام تیر می‌کشد قدری انّ حبّ الحسین فی صدری انتَ میعادُنا وَ مبداءُنا حبُّکَ کهفُنا وَ ملجاءُنا در حضیض جهان فرو رفتیم تا که عشقت رسید و ... یَرفَعُنا راءسُکَ یَهدنا الی الحقِّ ِ وَ الی الکبریاءِ یرجعنا دمُکَ بالصّلاحِ یامرنا وَ من المنکراتِ یمنعنا گوشه‌گیران عافیت بودیم انتَ بالاِجتهادِ تولِعنا ما پراکندگان اعصاریم لیک حبّ الحسینِ یَجمعنا سینه‌ام تیر می کشد قدری انّ حبّ الحسین فی صدری * نظمی پریشان در ستایش سید و سالار شهیدان. اربعین ۱) اشاره به آیه‌ی سوره‌ی طه: فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی ۲) گونه‌ای شعر که در آن آمیخته‌ای از زبان‌ها و لهجه‌ها استفاده می شود؛ به ویژه زبان‌های فارسی و عربی. https://eitaa.com/mmparvizan
"خبر" در آن دقیقه چه شد هان؟ خبرنگار بگو! خبرنگار! از آوای انفجار بگو بگو که در لحظات صدا و خون چه گذشت؟ بگو چه شد که چنین شد؟ به‌اختصار بگو بیا و قصه‌ی امروز را مخابره کن کمی از آن همه اندوه بی‌شمار بگو خبرگزاری‌ها را به ديگران بسپار از آن جماعت غمگین بی‌قرار بگو بِهِل که شاعرها گرم استعاره شوند بدون شرح از آن داغِ آشکار بگو بخوان! ترانه‌ای از کابل و مزار شریف از آن تکاپوی جامانده در مزار بگو دوباره مرثیه‌ای در غم هرات بخوان به تلخ‌کامی از حال قندهار بگو بیا و با همه‌ی زخم‌ها مصاحبه کن به نقل مین‌ها از سیم خاردار بگو میان این‌همه دلواپسِ زمستانی اگر که فرصت شد، حرفی از بهار بگو از این شکایت مزمن گزارشی بنویس از این هوای نفسگیر پر غبار بگو # از آن دقیقه‌ی خون و صدا بگو چه خبر؟ اگر که جانی داری، خبرنگار بگو! https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱۵" یکی از مهمترین شاعران پیش از هجوم مغول که در سیر تحول ادبیات عاشورایی بارها ازاو سخن رفته، شیخ فریدالدین عطار نیشابوری (مقتول به ۶۱۸ یا ۶۲۷) است. آنچه در سیر عطارپژوهی باید از آن یادکرد، نخست شش اثری است که اغلب منتقدان، آن‌هارا از آثار مسلّم شیخ نیشابور دانسته‌اند: تذکره‌الاولیا(بخش نخست) و منطق‌الطیر و مصیبت‌نامه و الهی‌نامه و مختارنامه و دیوان. در دیوان عطار، صرفا اشاراتی محدود به عاشورا و امام حسین(ع) دیده می‌شود؛ از جمله بیت زیر از قصیده‌ای که در آن عطار به امام حسین(ع) با لقب "تشنه‌ی به خون غرقه" سوگند خورده است: به دشنه‌خورده‌ی آن تشنه‌ی به خون غرقه به نوش‌داری در زهر کشته‌ی زهرا (دیوان، ۷۲۶) نکته‌ی قابل تامل درباره‌ی این قصیده علاوه بر سبک متمایز، نشانه‌هایی از سفر شاعر و دور شدن از درگاه ممدوحی خاص و طلب بخشش است که این احتمال را جدی می‌کند که این شعر چون برخی دیگر از بخش‌های دیوان، ازآن عارف نیشابور نباشد و شاعران آن، دیگر عطارشهرتان بوده‌اند. در باب سوم مختارنامه‌ نیز به شیوه‌ی حدیقه‌ی سنایی و مصیبت‌نامه، پس از خلفا، رباعی‌ای در ستایش امام سوم(ع) درج شده که از نخستین رباعیات عاشورایی ادبیات فارسی است: ای گوهر کان فضل و دریای علوم وز رای تو دُرّ دُرج گردون منظوم بر هفت فلک ندید و در هشت بهشت نُه چرخ، چو تو پیش‌روِ ده‌معصوم (مختارنامه، ۹۰) در الهی‌نامه‌ی عطار نیز حکایتی در کرامت امام‌حسین(ع) روایت شده(الهی‌نامه، ۱۷۲)؛ اما مبسوط‌‌ترین شعر عاشورایی او، مربوط به مقدمات مصیبت‌نامه است: کیست حق را و پیمبر را ولی آن حسن‌سیرت، حسین‌بن علی (مصیبت‌نامه، ۱۴۶) از مضامین رایج در شعر عطار، تصریح به "معصومان نسل آن‌حضرت" است که در رباعیات او نیز، نمود یافته است: نه‌فلک را تا ابد مخدوم بود زانکه او سلطان ده‌معصوم بود (همان، ۱۴۶) ابیات زیر نیز توصیفی دردمندانه از شهادت آن حضرت در کربلاست و شاید نخستین نشانه‌ی مضمون پیوند شفق و خون امام(ع) در شعر فارسی: تشنه اورا دشنه آغشته به خون نیم‌کشته گشته سرگشته به خون آن‌چنان سر، خود که برّد بی‌دریغ کآفتاب از درد آن شد زیر میغ گیسوی او تا به خون آلوده شد خون گردون از شفق پالوده شد کی کنند این کافران با این‌همه کو محمد کو علی کو فاطمه؟ صدهزاران جان پاک انبیا صف‌زده بینم به خاک کربلا در تموز کربلا تشنه‌جگر سر بریدندش چه باشد زین بتر؟ با جگرگوشه‌ی پیمبر این کنند آنگهی دعویّ داد و دین کنند (همان) دسته‌ی دوم آثار مطرح در کارنامه‌ی "عطارپژوهی" مثنوی‌هایی است که در فاصله‌ی سده‌ی هفتم و نهم به نام عطار جعل شده یاسروده‌ی شاعرانی عطار تخلص بوده است. از آن میان، خسرونامه یا گل و هرمز از شاخص‌ترین منظومه‌هاست که برخی پژوهشگران آن را از عطار میانجی(ف. ۶۱۹) دانسته‌اند. (ر.ک. نحوی، ۱۳۸۹) اما آنچه این اثر را در پژوهش‌های عطاری، مهم نشان می‌دهد، نخست، کهن بودن نسخه‌ی در دست از آن(مورخ ۶۹۳) است و دوم، شباهت‌های مضمونی و ساختاری که این اثر با مصیبت‌نامه از سویی و با مختارنامه از دیگرسو دارد. از جمله در این منظومه نیز شاعر به شیوه‌ی سنایی و مصیبت‌نامه و مختارنامه پس از خلفا، حسنین(ع) را ستوده است: امامی کآفتاب خافقین است امام از ماه تا ماهی حسین است چو خورشیدی جهان را خسرو آمد که نه‌معصوم پاکش پس‌رو آمد (خسرونامه، ۲۵) علاوه بر ترکیب "نه‌معصوم"، پیوند خون امام حسین(ع) و شفق، از دیگر نشانه‌های شباهت این شعر عاشورایی با ابیات مصیبت‌نامه است: بسی خون کرده‌اند اهل ملامت ولی این خون نخُسبد تا قیامت هرآن خونی که بر روی زمانه است برفت از چشم و این خون جاودانه است چو ذاتش آفتاب جاودان بود ز خون او شفق باقی ازآن بود (همان) درباره‌ی پیوند دیگر مثنوی‌های مشهور به‌نام عطار از جمله اشترنامه که گویا از عطاری سوم است و ویژگی‌هایی خاص خود دارد و مظهرالعجائب و جواهراِلذات و لسان‌الغیب که قاعدتا از عطار تونی شاعر قرن نهم است، باید در مجالی دیگر سخن گفت. همچنین است بی‌سرنامه و بلبل‌نامه و وصلت‌نامه و هیلاج‌نامه و پندنامه و... که در اغلب این آثار، نشانه‌های شاعری شیعی یا سنیّ‌ای دوازده‌امامی را می‌توان دید. (ر‌.ک. مرادی، خضر وادی دهم، صص ۱۲۹ تا ۱۴۸) https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"ابتهاج و سنت انتخاب وزن غزل" برخی منتقدان، هوشنگ ابتهاج را بزرگ‌ترین غزل‌سرای دوران معاصر می‌دانند. زاویه‌ی نگاه این پژوهشگران، محتملا با تکیه بر پیوند غزل‌های او و سنت‌های شعر فارسی شکل گرفته است. غزل‌های ابتهاج از سویی متاثر از فضا و زبان و ساختار شعر حافظ و سعدی و مولوی است و از دیگرسو، اندکی از ویژگی‌های شعر رمانتیک معاصر را در خود جای داده است. اینکه ابتهاج شاعری ساختارشکن نبوده، بر هیچ منتقد شعرشناسی پوشیده نیست. او چندان توجهی به نوآوری در غزل ندارد؛ به همین دلیل است که خلاف شاعرانی چون: منزوی و سیمین و همسو با شهریار و رهی معیری، حتی در وزن‌های غزل خویش هم به کلیشه‌های ادب کهن پایبند بوده است. در غزل‌های او، جمعا از ۲۶ وزن استفاده شده که برآمده از تنوع نسبی اوزان شعر اوست. نزدیک به ۸۳ درصد این غزل‌ها در اوزانی سروده شده که خانلری، آن‌ها را در الگوی وزن شعر سنتی گنجانده و این اصرار، نشان‌دهنده‌ی سازگاری زیباشناسی شعر سایه با ادبیات عراقی و غزل‌های بازگشتی است. بیش از ۵۶ غزل او در سه وزن سروده شده؛ ویژگی‌ای که الگوپذیری او را در وزن غزل نشان می‌دهد؛ این اوزان عبارت است از "مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن" در ۲۶ درصد غزل‌ها و "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" و "فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن" هر یک در بیش از ۱۵ درصد غزل‌ها. اوزان غزل‌های او ۱۴ یا ۱۵ هجایی است؛ شکل‌هایی که خانلری آن‌ها را در محدوده‌ی وزن‌های متوسط قرار داده و "سایه" در کاربرد آن‌ها تابع الگوی وزن عراقی، به‌ویژه اشعار حافظ و سعدی بوده است. https://eitaa.com/mmparvizan
"به یاد کودکی" [قدم‌زدن در رویا، میان بی‌برقی] چه شاعرانه شده آسمان بی‌برقی زمان به ساعتِ تو چون طلوع خورشید است زمان به لحظه‌ی من چون زمان بی‌برقی به یاد دلهره‌های گذشته می‌افتم به یاد باد وزان در جهان بی‌برقی چه‌ خاطرات مگویی که مانده از سی‌سال درون دفتر من از زبان بی‌برقی چه شعرهای غریبی که نم‌کشیده هنوز شبیه حسرت من در دهان بی‌برقی * دلم به شادی پر می‌کشد به کودکی‌ام به چای خوردن در استکان بی‌برقی به خلوت دهه‌ی شصت می‌روم‌ در خویش به بوی جنگ... به داغ نهان بی‌برقی به چاشت‌خانه‌ی "آقا سلام صبح به‌خیر" به شامگاهِ پر از امتحانِ بی‌برقی در این مکانم اما چه خاطرات خوشی مرا ورق‌زده تا لامکان بی‌برقی * دوباره آمد برق و... خیال من مانده است هنوز آن‌طرف داستان بی‌برقی https://eitaa.com/mmparvizan
"به شب‌های غزه" در بی‌برقی که بی‌صدا... می‌افتم یاد شب تاریک شما می‌افتم آتش... خون... تیر... تشنگی..‌. بی‌آبی بدجور به یاد کربلا می‌افتم https://eitaa.com/mmparvizan
"از چهلّه‌ی سوگ تا اربعین سلوک/بخش اول" در فرهنگ و ادبیات بشری، اعداد معانی متکثر و متنوعی دارند. این واژه‌ها، خلاف ظاهر مادی‌شان گاه بسیار نمادین‌اند و معانی‌ای پنهان دارند. از جمع اعداد شاید ۱ و ۷و ۱۰ و ۴۰ و ۷۰ و ۱۰۰ و ۱۰۰۰، بیش از دیگر اعداد جلوه‌ی نمادین و تفسیرپذیر یافته باشند. عدد چهل/ اربعین، به عقیده‌ی برخی مفسران دینی_ اسلامی، حتی متمایز با دیگر اعداد شاخص است و این تشخّص و تمایز را در ادبیات فارسی نیز می‌بینیم؛ چنانکه نجم‌الدین رازی در باب سیم مرصادالعباد می‌گوید: و عدد اربعین را خاصیتی است در استکمال چیزها که اعداد دیگر را نیست. پس عدد چهل، نمادی از کمال و غایت و نهایت امور است؛ با این توضیح که در ادبیات، گاه نماد کمال ظاهری و اغلب نشان‌دهنده‌ی کمال باطنی بوده است. در شاهنامه‌ی فردوسی و متون خراسانی و حماسی، بیش از همه به استکمال مادی و بیرونی این عدد توجه شده است؛ چنانکه حکیم توس، در بیان اغراق جنگ و نبرد از این عدد بارها استفاده کرده؛ مضمونی که به دیگر منظومه‌ها چون گرشاسب‌نامه و فرامرزنامه و کوش‌نامه نیز راه یافته است. در شاهنامه، چهل عدد کمال نیایش بر درگاه الهی نیز هست؛ چنانکه حکیم در داستان "رزم کاووس و شاه هاماوران" سروده است: چهل روز بر پیشِ یزدان‌ به‌پای بپیمود خاک و بپرداخت جای همی‌ریخت از دیدگان آبِ زرد همی از جهان‌آفرین یاد کرد این عدد، همچنین نشان‌دهنده‌ی اوج و کمال سوگواری بر بزرگان است؛ چنانکه بارها به این آیین در شاهنامه توجه شده است: چهل روز بُد سوگوار و نژند پر از گرد و بیکار تخت بلند (بخش پادشاهی اورمزد) چهل روز سوگش همی‌داشتند سرِ گاه او خوار بگذاشتند ( بخش پادشاه اورمزد نرسی) بر این اساس، سوگ چهل‌روزه و چهلم داشتن بر درگذشتگان، در آیین‌های ایرانی فراگیری داشته است: چو بهرام در سوگ بهرامشاه چهل روز ننهاد بر سر کلاه برفتند گردان بسیارهوش پر از درد با ناله و با خروش نشستند با او به‌سوگ و به‌درد دو رخ زرد و لب‌ها شده لاژورد (بخش پادشاهی بهرام) در متون ادبی سده‌های ششم به بعد به دلیل قوّت‌یافتن مباحث دینی و عرفانی، ابعاد معنوی و باطنی عدد چهل/ اربعین، بیشتر در ادبیات رسمی فارسی جلوه‌گر شده؛ هرچند این اهمیت، ریشه در تعالیم مذهبی به‌ویژه قرآن کریم دارد و واژه‌ی قرآنی اربعین از این مسیر، به تفاسیر و متون عرفانی و دیوان‌های شاعران نیز راه یافته است. اربعین از منظر دینی، نماد کمال خلقت و اوج عبادت و نهایت ایمان است؛ چنانکه گلِ آدم، پیش از آفرینش در چهل سال یا چهل روز یا چهل دوره تخمیر یافته است: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم: پس آن را در تخمیر تکوین آورد که خمر طینت آدم بیده اربعین صباحا. (کشف‌‌الاسرار میبدی، سوره‌ی طاها) همچنین از این عدد در جایگاه کمال پیامبران برای پذیرش نبوت، عدد مومنانِ نوح و تعداد سال‌های ساخت کشتی و مهمتر از آن، تعداد روزهای داستان میقات موسی و خداوند یادشده است. این مفاهیم را در اشعار هم می‌توان دید؛ خاقانی: تا زاربعین بروجش، زینت نیافت آدم در اربعین صباحش طینت نشد مخمّر نزاری: به اربعین گِل آدم سرشته گشت و نشد تراب عشق مخمّر به شش هزار صباح اوج کارکرد چهل/ اربعین در ادبیات را در کارکرد کمال سلوک عرفانی و اوج روحانی آن می‌بینیم؛ مساله‌ای که در مناسک اربعین سیدالشهدا(ع) بیش از همه تجلی می‌یابد؛ از این منظر اربعین، نماد انسان کامل در تمدّن ایرانی_ اسلامی است. این دیدگاه را در غالب متون عرفانی می‌توان دید: و چون خواهند که کلام خداوند عزّ و جلّ به سر بشنوند، چهل روز گرسنه باشند... و چهار طبع را چهل روز نفی مشرب و غذا باید تا مقهور گردند. (کشف‌المحجوب هجویری، فی الصوم) هیچ بنده نبود که چهل روز اخلاص به جای آرد اندر عبادت، الا که چشمه‌ی حکمت از دل وی بر زبان وی گشاده شود. (ترجمه‌ی رساله‌ی قشیریه، باب چهارم، در اخلاص) گفت: هرکه چهل روز به اخلاص بود در دنیا زاهد گردد و اورا کرامت پدید آید. (تذکره‌الاولیا، ذکر سهل تستری) ادامه دارد... https://eitaa.com/mmparvizan
"از چهلّه‌ی سوگ تا اربعین سلوک/بخش دوم" به دلیل اهمیت چهل، در سلوک عرفانی است که کتاب‌های متعدد اربعین و چهل‌حدیث در فرهنگ اسلامی نوشته شده است. این جایگاه نمادین به‌اندازه‌ای پذیرفته شده که نظامی در سلوک اسکندر و جستجوی چشمه‌ی حیات می‌سراید: چهل روز در جستن چشمه راند بر او سایه نفکند در سایه ماند ( شرف‌نامه) یا می‌گوید: جسمت را پاک‌تر از جان کنی چون که چهل روز به زندان کنی (مخزن‌الاسرار) کمال‌الدین اسماعیل نیز از تاثیر چهل روز ریاضت بر کشف حجاب‌های عالم سخن گفته است: گفته‌اند آنکه چهل روز ریاضت بکشد حجب عالم علوی شود او را مکشوف (دیوان) بر این اساس باید گفت که عدد اربعین در مناسک عاشورایی، بیش از آنکه نماد کمال سوگواری بر امام حسین(ع) باشد؛ معرّف اوج سلوک عرفانی آن حضرت و یاران ایشان در مقام "الهی رضا برضائک" و "ما رایت الا جمیلا"ست؛ معنایی عمیق که در تاویل این شعر حافظ می‌توان خواند: سحرگه رهروی در سرزمینی چه خوش گفت این معما با قرینی که ای صوفی شراب آنگه شود صاف که در شیشه بماند اربعینی https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر عاشورایی/۱۶" در دیوان‌های شاعران سده‌ی هفتم، به‌موازات رشد سرودن اشعار مستقل عاشورایی، به دلایل مختلف فرهنگی و ادبی، از اشارات وصفی به حادثه‌ی عاشورا کاسته شده و به‌ندرت در آثار قصیده‌سرایان، برخی تلمیحات مدحی را به نام و شخصیت امام حسین(ع) می‌توان سراغ گرفت. برای مثال قاضی شمس‌الدین طبسی(ف. ۶۲۴؟) در ستایش ممدوح، او را به آل حسین نسبت‌داده(دیوان، ص ۸۰) و از جایگاه آن حضرت یادکرده است. (همان، ص ۱۱) در اشعار سید ذوالفقار شروانی (ف. ۶۶۹) شاعر شیعه‌ی این سده نیز، چنین رویکردی را در وصف ممدوحانِ منتسب به خاندان پیامبر(ص) می‌توان دید: شب احباب تو رخشنده‌تر از جان حسین روز اعدای تو تاریک‌تر از جان یزید (دیوان، ص ۱۹۰) شاه سادات، عماد حق و دین میرعلی میوه‌ی جان و دل شبّر و شبّیر و علی (دیوان، ص ۵۴۸) به عون شرعی نایب مناب جدّ شبیر ز روی علمی قایم‌مقام زوج بتول (همان، ص ۳۳۸) از این سده، اشاره به عنوان "شبیر" برای امام حسین(ع) به‌مرور در ادب فارسی کمرنگی می‌یابد؛ هرچند همچنان در برخی متون نشان آن یافت می‌شود. ذوالفقار شروانی(قوام‌الدین حسین‌بن علی) در اشعارش همچنین به شیوه‌ی مناقبیان به دوازده‌امام شیعه(ع) اشاره و به اعتقاد خود اقرار کرده است. (همان، ص ۷۹ و ۸۰) او در ترکیب‌بند باشکوهش در ستایش امام رضا(ع) که از آثار شاخص در سیر شعر رضوی است، زیارت آن‌حضرت را در شرافت چون زیارت کربلا و نجف و مدینه دانسته است: گو بیا و جان ز نور مرقد او تازه‌دار از جهان فانی ار خواهد کسی دارالبقا کز شرف در پیشگاه مشهد او مضمرست هم مدینه هم نجف هم سامره هم کربل (همان، ۵۴۵) از ویژگی‌های ادب عاشورایی که به سبک شاعران سده‌ی ششم، در قرن هفتم نیز نمودی نسبی دارد، سوگند خوردن به شهیدان کربلاست. این مضمون را در شعر زیر از قصیده‌ی شاخص سعدی(ف. ۶۹۱یا۶۹۴) می‌توان دید: یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه یارب به خون پاک شهیدان کربلا (کلیات، ص ۱۱۷۹) مجد همگر(ف.۶۸۶) هم در قصیده‌ای طولانی به شاه‌ تشنه و شیرخوارِ کربلا، این‌گونه سوگند خورده است: به قهر دشنه که بر خلق یافت مظلومی به شاه تشنه که تا حشر ماند عطشانی به تیربار که فرمود بر عدو حرّی به شیرخوار که بر حلق خورد پیکانی به خون پاک شهیدان کربلا که ازآن نمود لاله‌ستانی چنان بیابانی... (دیوان، ص ۳۹۵) شاعران شاخص این سده در ادب عاشورایی، مولوی و سیف فرغانی‌اند که در یادداشت‌هایی مستقل به آنان خواهیم پرداخت. https://eitaa.com/mmparvizan