eitaa logo
پرویزن
535 دنبال‌کننده
283 عکس
32 ویدیو
100 فایل
آن‌که غربال به دست است از عقب کاروان می‌آید نقد و یادداشت‌های ادبی (محمد مرادی، دانشگاه شیراز)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پرویزن
"از حسن تا محتشم/ بخش دوم" ۲_ بابا فغانی شیرازی (ف۹۲۵) از دیگر شاعران پیش از محتشم است که شاعر کاشان احتمالا در مرثیه و حتی در غزل‌هایش از او تاثیر پذیرفته است. نخستین شباهت‌های شعر محتشم به اثر عاشورایی بابا، یکی انتخاب قالب ترکیب‌بند و دیگر گزینش وزن مشهور "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" برای مرثیه‌ی عاشورایی است. بند اول ترکیب‌بند شاعر شیرازی به مطلع زیر است: روز قیامت است صباح عشور تو ای تا صباح روز قیامت ظهور تو دیوان چنانکه در شعر حسن کاشی و بابا و پس از آن دو در سروده‌ی دیگر شاعران نیز دیده می‌شود؛ تکیه‌ی این شاعران در مرثیه‌هاشان بر روز عاشوراست؛ حال آنکه با رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایرانِ قرن ده و رواج مراسم و آیین‌های دهه‌ی اول محرم، زمینه‌ی توجه به مجموع ماه محرم در مرثیه‌های اواخر و پس از این قرن فراهم شده است. از دیگر شباهت‌های شعر محتشم و بابا، لحن روایی مشابه و توجه به برخی شباهت‌های لفظی است؛ برای مثال بابافغانی در بند دوم مرثیه‌اش کربلا را در جایگاه ردیف انتخاب کرده است: هر گل که بر دمید ز هامون کربلا دارد نشان تازه‌ی مدفون کربلا که قاعدتا الگوی بند دوم شعر محتشم بوده است: کشتی شکست خورده‌ی طوفان کربلا در خاک و خون تپیده‌ی میدان کربلا ۳_ اهلی شیرازی (۸۵۸_ ۹۴۰) دیگر شاعر شاخص شیعی در اوایل قرن دهم است که اشعارش بر محتشم تاثیر گذاشته است. جدا از ترکیب‌بند ۱۲ امام او در بحر رمل، بیشتر قصاید عاشورایی او در وزن مرثیه‌ی محتشم است که پیشِ چشم شاعر کاشان بوده است. شوری که او در مرثیه‌ی حسینی‌اش بیان می‌کند، بی‌شباهت به شورش شعر محتشم نیست؛ او همچنین از سوال در آغاز مرثیه‌اش استفاده کرده همان شگردی که به شعر محتشم نیز راه یافته است: آمد عشور و در همه ماتم گرفته است آه این چه ماتم است که عالم گرفته است؟ ... تنها نه در میانه‌ی ما شور این عزاست کاین شور در زمین و زمان هم گرفته است دیوان بند دوم مرثیه‌ی محتشم نیز بی‌شباهت به این قصیده‌ی عاشورایی اهلی نیست: این نقد دل نثار شهیدان کربلا چون خاک رهگذار شهیدان کربلا اهلی در قصیده‌ای دیگر هم این گونه مرثیه‌سرای امام حسین(ع) شده است: واحسرتا که دیده ز حیرت پر آب شد در ماتم حسین علی دل کباب شد که این مرثیه در وزن و ردیف و قافیه، احتمالا الگوی بند ۱۱ شعر محتشم بوده است: خاموش محتشم که دل سنگ آب شد بنیاد صبر و خانه‌ی طاقت خراب شد نکته‌ی مهم اینکه اهلی در اغلب مراثی‌اش از وزن "مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن" استفاده کرده؛ ویژگی‌ای که موید تثبیت این وزن پیش از محتشم برای مرثیه‌های عاشورایی است. چون قصایدی دیگر با مطلع‌های زیر: آمد عشور و خاطرم افکار کرده است درد حسین در دل ما کار کرده است و چرخ از شفق نه صاعقه در خرمنش گرفت خون حسین تازه شد و دامنش گرفت نکته‌ی مهم در بیت اخیر، اشاره به نقش چرخ و حادثه‌ی عاشورا در ادبیات شیعی است؛ مضمونی که در شعر محتشم پررنگی ویژه‌ای یافته است. ۴_ وحشی بافقی: آخرین شاعر مورد بحث، وحشی بافقی(ف۹۹۱) است. او شاعر همعصر محتشم است و به صورت دقیق نمی‌توان گفت که ترکیب‌بند او مقدم بر محتشم است یا شعر محتشم؟ اما آنچه از بررسی شش‌بند او بر می‌آید شباهت‌هایی است که موید رواج‌یافتن الگویی برای سرودن مرثیه‌های عاشورایی در نیمه‌ی دوم سده‌ی دهم است. این اشتراکات را از همان بند نخست شعر وحشی می‌توان دید: روزی است اینکه حادثه کوس بلا زده است کوس بلا به معرکه‌ی کربلا زده است روزی است اینکه دست ستم، تیشه‌ی جفا بر پای گلبن چمن مصطفا زده است (دیوان ص ۲۱۸) که نشان‌دهنده‌ی ورود عنصر واژه‌های تکراری آغازین به مرثیه‌های عاشورایی است. استفاده از روایت و بهره‌گیری از سیر داستانی برای بندها، خطاب، ورود روح‌القدس و حضرت رسول و دیگر پنج‌تن به گفتگوها، تعداد ابیات یکسان برای هربند، از دیگر ویژگی‌های مشترک این مرثیه با سروده‌ی محتشم است. https://eitaa.com/mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر_عاشورایی/۵" در میان شاعران قرن پنجم، شعر ناصر خسرو(۳۹۴_۴۸۱)قلمروی مجزا و متمایز با دیگر شاعران دارد. در اشعار این شاعر اسماعیلی، بسیاری از شخصیت‌های شیعی حضور پررنگ دارند و حکیم در دفاع از باورهای خود به آنان توسل جسته است.   در اشعار ناصرخسرو، ستایش امام علی(ع) و فضایل ایشان، بیش از دیگر بزرگان(حتی حضرت رسول ص) نمود دارد؛ با این حال ابیاتی در ستایش دیگر امامان نخستین شیعه هم، در اشعار او دیده می شود.    ناصرخسرو در دیوانش، به سبک شاعران سامانی از القاب شبر و شبیر برای امام حسن(ع) و امام حسین(ع) استفاده کرده است(صفحه‌های 94، 200، 133و 308 دیوان)؛ چنانکه در جدال با ناصبیان و در دفاع از حقانیت امام علی(ع) و فرزندانش می‌سراید: ای ناصبی اگر تو مقری بدین سخن حیدر امام توست و شبر وآن گهی شبیر او امام حسین(ع) را از بازخواست‌کنندگان روز قیامت درباره‌ی عهد روز غدیر می‌داند(ص 402) و ایشان را یادگار رسول(ص) می‌خواند: حسین و حسن یادگار رسول نبودند جز یادگار علی در اشارات موجود در دیوان ناصرخسرو به شهادت امام حسین(ع) و ریشه‌های قتل آن حضرت اشاره شده است: ور یار رسول است کشنده‌ی پسر او پس هیچ مرو را نه عدو بود و نه کافر همچنین در شکایت از روزگار، به ماجرای شهادت آن حضرت اشاره می‌کند: هیچ شنیدی که به آل رسول رنج و بلا چند رسید از دهاش؟ دفتر پیش آر و بخوان حال آنک شهره از او شد به جهان کربلاش حکیم همچنین به شیوه‌ی زیارت عاشورا، بر قاتلان سیدالشهدا لعنت می فرستد: لعنت کنم بر آن بت، کاو کرد و شیعت او حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین اما بی‌شک  از زیباترین ابیات  عاشورایی ناصرخسرو، بیت زیر است که در قصیده‌ی ۹۷ دیوان و در خلال شکایت او از ستم روزگار درج شده است و نشان‌دهنده‌ی اندوه همیشگی‌اش از شهادت حضرت اباعبدالله(ع) است. اندوهی که با هیچ معجون و دارویی بر طرف نمی‌شود: من که ز خون حسین پر غم و دردم شاد چگونه کنند خون رزانم؟ @mmparvizan
مدايح_و_مراثي_حضرت_ابوالفضل.pdf
حجم: 1.37M
"مدایح و مراثی حضرت ابوالفضل در شعر فارسی" و ... احمد احمدی بیرجندی آستان قدس رضوی @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر عاشورایی/۶" از ویژگی‌های اشعار مدحی و وصفی سده‌ی پنجم، وجود اشارات پراکنده به واقعه‌ی عاشورا در خلال قصاید است. در مجموع اشعار نیمه‌ی دوم سده‌ی پنجم، چند شاعر از جمله قطران تبریزی، ازرقی هروی، لامعی و ابوالفرج رونی، به این شیوه از واقعه‌ی عاشورا در دیوان خود یاد کرده.اند. قطران تبریزی که تا پس از ۴۶۵ زنده بوده و نشانه‌های شیعه‌گری در اشعارش دیده می‌شود، در سوگ یکی از ممدوحانش می‌سراید: رفتی ز جهان به تشنگی بیرون مانند شهید کربلا بودی نکته‌ای که شهرت داستان عطش شهیدان کربلا را در این دوره، در محدوده‌ی آذربایجان، تایید می‌کند.     قطران، از قاتلان کربلا به لفظ "کفار" یاد کرده و در بیتی دیگر از شهرت حدیث کربلا در جهان نام برده است. (ر.ک. دیوان قطران، ص ۸ و ۴۵۵) ازرقی هروی، شاعر متصل به دربار غزنویان دوم هم، به شیوه‌ی منوچهری، در توصیف طبیعت از داستان عاشورا بهره برده است: تا لاله چون حسین علی غرقه شد به خون گل همچو شهربانو، بدریده پیرهن لامعی گرگانی هم به شیوه‌ی دقیقی، در تغزل از مضمونی مربوط به ادب عاشورایی استفاده کرده است: به خون من شده مژگان او چنان تشنه که شیعیان حسین علی به خون یزید ابوالفرج رونی(ص۵۰) هم در شعری مدحی، به حادثه‌ی کربلا تلمیحی کوتاه دارد. این ابیات و اشارات باقی مانده، نشان می‌دهد، هرچند در ادبیات این سده، سرودن اشعار مستقل عاشورایی هنوز فراوانی نیافته، ماجرای شهادت امام حسین(ع) و چگونگی عزاداری بر ایشان، آنقدر در گوشه و کنار قلمرو ادب فارسی (از آذربایجان مرکز ایران تا افغانستان و آسیای مرکزی) مشهور بوده که حتی شاعران اهل سنت و ناظمان درباری هم در دیوان‌های خود به آن تلمیح کرده‌اند. @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر عاشورایی/۷" در دیوان‌های به دست آمده از شاعران اواخر سده‌ی پنجم و آغازین دهه‌های سده‌ی ششم، میزان تلمیح به واقعه‌ی عاشورا افزایش یافته است. این ویژگی حتی در اشعار شاعران متصل به دربار غزنویان دوم دیده می‌شود؛ چنانکه مسعود سعد سلمان(438_ 515)، چندبار در خلال قصایدش به شهیدان کربلا اشاره کرده است. او در شعر مشهور "نای بی‌نوا"، اشک فراوان خود در زندان را به خون شهیدان کربلا مانند کرده است: چندین کزین دو دیده‌ی من رفت روز و شب هرگز نرفت خون شهیدان کربلا دیوان مسعود سعد او همچنین در ستایش ثقه‌الملک طاهر، از حرمت و جاه آن شهیدان یاد کرده: لاجرم جاه و حق حرمت او چون شهیدان کربلا باشد نکته‌ی قابل تامل این است که در قلمرو غزنویان حنفی مذهب، ذکر خیر شهدای کربلا به اندازه‌ای فراگیر بوده که شاعر در مقام مدح، ممدوح خود را به آنان تشبیه کرده است. بیش از مسعود سعد، در دیوان معزی نیشابوری(ف بین 518_521)، اشارات عاشورایی نمود دارد.    معزی در مقدمه‌ی مدح ابوطاهر مطهر بن علی علوی، پس از ستایش امام علی(ع) لب به سوگ حسنین(ع) گشوده است: وآن دو فرزند عزیزش چون حسین و چون حسن هر دو اندر کعبه ی جود و کرم رکن و صفا آن یکی کشته به زهر و اهتزا در اهتزاز آن یکی گشته پی دفع البلایا در بلا آن یکی را جان ز تن گشته جدا اندر حجاز وان دگر را سر جدا گشته ز تن در کربلا دیوان معزی    در ادامه‌ی این شعر، امیرالشعرا معزی، از جایگاه امام حسین(ع) نزد پیامبر یادکرده و بر شمر و قاتلان آن حضرت لعن می‌فرستد: آنکه دادی بوسه بر روی و قفای او رسول گرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا وانکه حیدر گیسوان او نهادی بر دو چشم چشم او در آب غرق و گیسوان اندر دِما روز محشر داد بستاند خدا از قاتلانش تو بده داد و مباش از حبّ مقتولان جدا معزی در شعرش از حسنین(ع) با لقب سیدین یاد کرده (ص753) که گویی بر آمده از حدیث"الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه" بوده است. همچنین در ابیاتی دیگر به مدفن امام در کربلا و شهادت آن حضرت در روز عاشورا، اشاره کرده است.(ص43و737) @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر عاشورایی/۸" در سده‌ی پنجم هجری، علاوه بر اشعار اشاره شده و تلمیحات علشورایی، ابیاتی را می‌توان دید که یادآور برخی کلیدواژه‌های شعر عاشورایی است و در ریشه‌شناسی این گونه اهمیت دارد. برای مثال، عنصری، دومین شاعری است که در دیوانش از شمر نام برده و او را در تضاد با خضر نبی(ع) قرار داده است. ( دیوان عنصری، ص349) دیگر شاعر این دوره، اسدی توسی(ف465)، در مناظره‌ی شب و روز که در مجمع الفصحا ثبت شده، در تفضیل روز بر شب، از چهار روز به عنوان مهم‌ترین و ارجمندترین روزها یادکرده که یکی از این چهار روز، عاشوراست: عید و آدینه ی فرخ، عرفه، عاشورا همه روز است چو بینی به ام از عقل و فهم شاعران بی‌دیوان مدبری از دیگر آثار مهم در قرن پنجم، علی‌نامه، سروده‌ی شاعری ربیع نام را باید نام برد که گویی به سال 482 نوشته شده و نخستین حماسه‌ی شیعی موجود است. در این منظومه که با موضوع روایت جنگ‌های تاریخی حضرت امیر(ع) سروده شده، بارها از نقش تاریخی و حضور امام حسین(ع) در نبردها سخن به میان آمده است. از دیگر جنبه.های مهم این اثر، درج نخستین اشارات به حضرت عباس(ع) در ادب فارسی است که در خلال روایت دوران حکومت علی(ع)، نشانه‌هایی از آن را می توان دید. @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر عاشورایی/۹" بر اساس ابیات موجود، سنایی غزنوی، دومین شاعر عاشورایی شاخص پس از کسایی است که ابیات متعددی را درباره‌ی این واقعه سروده است. جایگاه او در ادب عاشورایی، بیشتر مربوط به منظومه‌ی حدیقه الحقیقه و ابیاتی است که در خلال آن، برخی وقایع کربلا به تصویر کشیده شده و در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت؛ اما در  ابیات دیوان حکیم نیز به صورت پراکنده، از شهادت امام حسین(ع) ذکر رفته است. در قطعه‌ی شماره‌ی 82 دیوان سنایی، لعنت فرستادن بر خاندان ابوسفیان به آشکاری نمود دارد: داستان پسر هند مگر نشنیدی؟ که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید؟ پدر او لب و دندان پیمبر بشکست مادر او جگر عمّ پیمبر بمکید خود به ناحق، حق داماد پیمبر بگرفت پسر او سر فرزند پیمبر ببرید بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنم؟ لعنه الله یزیداً و علی حبِّ یزید دیوان سنایی     سنایی دینِ درون انسان ها را، حسین(ع) وجودی آن‌ها می‌داند. از نظر او جدالی همیشگی بین حسین درون و یزید نفس وجود دارد: دین حسین توست، آز و آرزو خوک و سگ است تشنه این را می‌کشی وین هر دو را می‌پروری بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی؟ چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری همان سنایی در شعری دیگر که به شیخ احمد جام نیز نسبت یافته، بهترینِ شهدای عالم را امام حسین(ع) معرفی کرده است: سراسر جمله عالم پر شهید است شهیدی چون حسین کربلا کو؟ همان او در خلال ستایش رسول(ص)، دو درِ بارگاه پیمبر را یکی مرقد امام علی(ع) در کوفه و دیگر مدفن امام حسین(ع) در کربلا می‌داند: بارگاه او دو در دارد که مردان در روند یک در اندر کوفه یابی و دگر در کربلا از این دست ابیات و اشارات را در دیگر قصاید و غزل‌های دیوان سنایی نیز می توان دید.(نگاه کنید به صفحه‌های 470، 465 و 38) @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"شعر عاشورایی/۱۰" امام حسین(ع) پس از حضرت رسول(ص) و امام علی(ع)، سومین شخصیت مذهبی تاثیرگذار در حدیقه‌الحقیقه‌ی سنایی غزنوی است. او در ابیات متعددی که درباره ی آن حضرت سروده، ایشان را این گونه وصف کرده است: پسر مرتضی امیر حسین که چنویی نبود در کونین مشرب دین اصالت نسبش منصب دین نزاهت ادبش اصل او در زمین علّیین فرع او اندر آسمان یقین... حدیقه سنایی در خلال ده‌ها بیتی که در مدح آن حضرت سروده، ابتدا از بصیرت، سیرت، اصل پاکیزه و جوهره‌ی نبوی امام حسین(ع) سخن می‌گوید و جبرییل را گهواره جنبان ایشان می‌نامد: عقل در بند عهد و پیمانش بوده جبریل مهدجنبانش همان حکیم پس از مدح آن حضرت، ضمن دعا بر دوستان و لعنت فرستادن بر دشمنانش، به حادثه‌ی کربلا گریز می‌زند: کربلا چون مقام و منزل ساخت ناگه آل زیاد بر وی تاخت راه آب فرات بربستند دل او زآن عنا و غم خستند ...شمر و عبدالله زیادِ لعین روحشان جفت باد با نفرین برکشیدند تیغ بی‌آزرم نز خدا ترس و نه زِ مردم شرم... همان حکیم به وصف ماجرای کربلا و شهادت آن حضرت می‌پردازد و پس از نکوهش آل مروان، از روانه شدن سر امام به دمشق و شعرخوانی یزید و چوب بر لب امام‌زدن حکایت می‌کند: شهربانو و زینب گریان مانده در فعل ناکسان گریان سر برهنه بر اشتر و پالان پیش ایشان ز درد دل نالان علی‌الاصغر ایستاده به پای وآن سگان ظلم را بداده رضای همان در روایت سنایی، از امام سجاد(ع) با لقب علی اصغر یاد شده است که نشان‌دهنده‌ی ماخذ متفاوت شاعر درباره‌ی حادثه‌ی عاشوراست. حکیم در ادامه، پس از روایت مرثیه‌گون و با تکیه بر نگاه تاریخی به ماجرای کربلا، به تفسیر عرفانی این حادثه پرداخته است: حبّذا کربلا و آن تعظیم کز بهشت آورد به خلق نسیم وآن تن سربریده در گل و خاک وآن عزیزان به تیغ  دل‌ها پاک... همان اشعار سنایی، از منظر مضمونی شبیه بخش‌هایی از زیارت ناحیه‌ی مقدسه است. در این ابیات از سوگواری حضرت رسول(ع)، حضرت امیر(ع) و حضرت فاطمه(س) بر شهادت امام حسین(ع) سخن گفته شده و پس از لعن قاتلان آن حضرت، حکایت یکی از عاشقان زیارت امام(ع) نقل شده است. ابیات و توصیفات سنایی، کامل‌ترین گنجینه‌ی بازمانده از شعر عاشورایی فارسی تا آغاز سده‌ی ششم هجری است. @mmparvizan
هدایت شده از پرویزن
"به بهانه‌ی سال‌روز شهادت علی‌بن‌حمزه علیه‌السلام" مزار علی‌بن‌حمزه(ع/ شهیدشده در ۲۳ محرم ۲۲۰)، از دیرباز در میان شیرازیان مشهور بوده، تا آنجا که طبق برخی روایت‌ها، تاریخ بنای مرقد ايشان به دوران آل‌بویه باز می‌گردد و در کتاب‌های تاریخی و مزارات شیراز نيز، بارها به اهمیت آن اشاره شده است. با این‌حال در شعر فارسی، پیش از دوران صفوی اشاره‌ای به آن حضرت(ع) نمی‌توان دید، هرچند در میان عامه، روایتی درباره‌ی زیارت حافظ از مقبره‌ی ایشان ساخته شده و به بیت "سرِ آن کشته بنازم که پس از کشته‌‌‌شدن/ سر خود گیرد و اندر پی قاتل برود" مستند شده است؛ حال آنکه این بیت برگرفته از غزلی منتسب به شاطرعباس صبوحی است و تاریخ سرایش این شعر و زمان خلق این داستان، بسیار متاخر از زمان حافظ بوده است. قدیم‌ترین شعر در دست درباره‌‌ی حرم آن حضرت، ترکیب‌بندی از اهلی شیرازی(۸۵۸_۹۴۰) است که از منظر تاریخ شیراز و ادبیات شیعی، اهمیت دارد: صاحب‌دلان که بندگی مقبلی کنند در یوزه‌ی کرم ز توانگردلی کنند رو سوی مستی از سر هشیاری آورند دیوانگی ز سلسله‌ی عاقلی کنند... با رهروان ز خضر و مسیحا روند پیش با عاقلان ره سخن از غافلی کنند جویای گنج لیک نه از راه نیستی تحصیل کیمیا نه ز بی‌حاصلی کنند شاهان ملک خاک زمین تکیه‌گاهشان بر ملک و جاه تکیه نه از جاهلی کنند چون ماه نو به صیقل یک‌گوشه‌ی نظر آیینه‌ی سیاه‌دلان منجلی کنند پیران پارسا به حدیثی کنند مست رندان مست را به نگاهی ولی کنند جان در سر محمد و اولاد او دهند سر در سر محبت آل علی کنند بر آستان میرعلی حمزه سر نهند پای شرف ز عرش برین پیش‌تر نهند آن قبله‌ی فلک که ملک چاکرش بُوَد صد همچو کعبه حلقه‌به‌گوش درش بود شاه شهید میرعلی حمزه آن‌شهی کز خون خود قبای شهی در برش بود فرّ هما گدای در او چه می‌کند چون سایه‌ی سعادت او بر سرش بود خاری که سر زند ز گلستان روضه‌اش نخلی شود که میوه‌ی دل‌ها برش بود تن در هوس که خاک در او شود به‌جان جان در هوای روضه‌ی جان‌پرورش بود بر عرش می‌رسد به درش هر که می‌رسد آنجا کسی که می‌رسد این باورش بود روز سماع و وقفه‌ی این روضه‌ی چو خلد خیل ملک نظارگی منظرش بود آن‌را که داغ حسرت این روضه بر دل‌است دوزخ شراری از دل پر اخگرش بود هر کس که از سفال سگش آب می‌خورد بادا حرام اگر طلب کوثرش بود خاک درش چو آب بقا روح‌پرورست منت‌پذیر خاک درش آب کوثرست شهزاده‌ای که میرعلی حمزه نام اوست جبریل اگر به عرش پرد، مرغ بام اوست در وصف او مگو که سپهرش مقام شد گو: پایه‌ی سپهر بلند از مقام اوست هر کاو شنیدی بوی شمیمی ز مشهدش تا صبح حشر نکهت جان در مشام اوست رضوان سلام کرد چو آن بارگاه دید کرد از صفا خیال که دارالسلام اوست هر کور بهر کام‌دلی سوی او رود آن کعبه‌ی مراد دهد هرچه کام اوست روح‌الامین که منهی دین پیمبرست گوش و دلش همیشه به حرف و پیام اوست خاص از پی نثار درش نقد جان رواست وین جان که با من است هم از لطف عام اوست تنها نه صید گیسوی مشکین او منم هر جا که هست مرغ دلی صید دام اوست جایی که ساقی کرمش شد حیات‌بخش خضر و مسیح، تشنه‌لب درد جام اوست از حلقه‌ی حرم اگرم دست کوته است چشمم چو حلقه بر در بیت‌الحرام اوست دارم به قبله‌ی در او روی بر زمین رویم ز قبله گردد اگر نیست این‌چنین آنان که پای قدر بر افلاک بر نهند بر آستان میرعلی حمزه سر نهند زان واجب‌ست خیل ملک‌را سجود خاک تا چهره‌ی نیاز برین خاک در نهند درویش این درند به دریوزه‌ی قبول آنان که پای بر سر صد گنج زر نهند... در روضه‌اش نه حدّ ملایک بود گذر گر پا نهند پا ز حد خود به‌در نهند خواهم به دیده خار رهش رفتن از مژه گر جای خار در ره من نیشتر نهند از گریه، خون دیده بر این آستانه ریخت چندان‌که خلق پای به خون جگر نهند هر ذره خاک مردم چشمی از این در است کز مردمی به چشم خود اهل نظر نهند اهل صفا که کعبه ایشان همی در است ز این در به سعی کعبه چه رو در سفر نهند هر حاجتی که هست درین کعبه چون رواست حاجت به کعبه چیست چه حاجت به سعی ماست؟ ای کعبه‌ی سعادت و ای قبله‌ی شرف پاکیزه‌گوهر صدف شحنه‌ی نجف پیش تو ای امام به‌حق چون صف نماز در سجده بسته‌اند ملک صدهزار صف ذات تو گنج‌نامه‌ی سرّ حقیقت است عقل تو ره برد به سر گنج "من عرف..." در روضه‌ی شریف تو خورشید ذره‌وار خواهد که خاک ره شود از غایت شرف مارا چه حد که روی بر این آستان نهیم از حضرت تو گر نرسد بانگ لاتخف سوی در تو آمده‌ام از سر نیاز چون اشک خود دوان به‌سر از غایت شعف آورده‌ایم سوی تو رخسار زرد خویش اشک امید در نظر و نقد جان به‌کف گر نیک و گر بدیم به رحمت قبول کن ما را مکن ز مرحمت خویش برطرف چشم کرم ز لطف تو داریم و کرده‌ایم بر ابر رحمت تو نظر باز چون صدف از حضرت کریم امیدست هر کسش اهلی اگر قبول تو دارد همین بسش https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱۲" یکی از مهم‌ترین کانون‌های شعر شیعی در قرن ششم "ری" بوده است. این‌شهر به دلیل حضور تاریخی شیعیان از دیرباز در کنار قم، از مهم‌ترین مراکز معارف شیعی بوده و از زمان دیلمیان بر اهمیت آن افزوده شده است؛ چنانکه شاعران بسیاری در حوزه‌ی ادبیات شیعی از آن سر برآورده‌اند که بندار رازی(سده‌ی چهارم) و غضائری رازی در اوایل سده‌ی پنجم، از شاخص‌ترین این شاعرانند؛ هرچند به‌نظر می‌رسد اغلب آثار شاعران این دیار در جنگ‌ها و حوادث تاریخی، بر باد فراموشی رفته باشد. در سده‌ی ششم چه در آثار منثور فارسیان (چنانکه در النقض عبدالجلیل قزوینی نمود یافته) و چه در دیوان‌ها و تذکره‌ها، نشانه‌هایی از اهمیت شعر شیعی در این دیار دیده می‌شود. از شاخص‌ترین شاعران ری در میانه‌ی سده‌ی ششم، ابوالمفاخر رازی است که برخی او را نخستین مقتل‌نویس عاشورایی به زبان فارسی دانسته‌اند که در اثر خود، گویا ترکیبی از نثر و شعر را به کاربسته و نشانه‌های این مقتل را بیش از همه در "روضه‌الشهدای" ملاحسین واعظ کاشفی(ف.۹۱۰) می‌توان دید. مهم‌ترین شعر شیعی بازمانده از ابوالمفاخر، قصیده‌ای است مصنوع با مطلع "بال مرصّع بسوخت مرغ ملمّع‌بدن" که گویا در ستایش امام رضا(ع) سروده شده و اهمیت آن چنان بوده که شاعرانی متعدد به آن پاسخ داده‌اند و چند شرح در سفینه‌ها پیرامون آن ثبت شده است. از اشعار عاشورایی ابوالمفاخر نیز هرچند حجمی قابل توجه داشته، اینک ابیاتی پراکنده در جنگ‌ها یا در خلال روضه‌الشهدا در دسترس است که از آن میان، یکی ابیات زیر است در ستایش حربن یزید ریاحی که شاید کهن‌ترین نشانه‌ی شاعرانه ازو در ادبیات فارسی باشد: خوشا حرّ فرزانه‌ی نامدار که جان کرده بر اهل احمد نثار ز رخش تکبّر فرو آمده شده بر بُراق شهادت سوار به عشق جگرگوشه‌ی مصطفی برآورده از جان دشمن دمار (روضه‌الشهدا، ص ۵۲۲ و ۵۲۳) اشعار نقل‌شده از ابوالمفاخر عمدتا یا روایت رویدادها یا ترجمه‌ی منظوم رجزهای شهیدان کربلاست که بانام یا بی‌نام شاعر در روضه‌الشهدا ثبت شده؛ از آن نمونه است رجز غلام ترک هنگام به میدان رفتن: ای حسین ای گُهر روحانی نسخه‌ی مکرمت سبحانی منم آن ترک که سلطان باشم گر تو ام هندوی حضرت خوانی... (همان، ص ۵۶۳) https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱۳" قوامی رازی(فوت پس از ۵۶۰)، شاخص‌ترین شاعر شیعه‌ی کانون ادبیات "ری" تا پایان سده‌ی ششم هجری است که در تحول ادبیات شیعی نقشی تاثیرگذار دارد. او در اشعارش متاثر از سنایی است و در مقدمات مدایحش، گاه امامان اثناعشر(ع) را سروده است. (ر.ک. دیوان، ص ۱۴۱ تا ۱۴۳) از منظر ادب عاشورایی، تلمیحاتی ساده به شهادت امام سوم(ع) در اشعار او نمود دارد؛ از آن‌جمله است بیت زیر به شیوه‌ی اشعار اخلاقی حکیم غزنه: نگر نصیب من و تو چه باشد از دنیا؟ که تیغ و زهر بود بهره‌ی حسین و حسن (دیوان، ص ۹۳) مهم‌ترین شعر عاشورایی قوامی، قصیده‌ای ۵۹ بیتی است که باتوجه به پایان‌ناتماش، بعید نیست بخشی از شعری طولانی‌تر بوده باشد. این شعر، دومین قصیده_مرثیه‌ی مفصل فارسی موجود در قلمرو ادبیات عاشورایی است که در وزن "مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن"، سروده شده و از نظر وزن و ویژگی‌های ادبی، محتملا بر اشعار کسانی چون: حسن کاشی، بابافغانی، اهلی و در نهایت، محتشم تاثیر گذاشته است. مطلع این شعر چنین است: روز دهم ز ماه محرم به کربلا ظلمی صریح رفت بر اولاد مصطفی هرگز مباد روز چو عاشور در جهان کآن روز بود قتل شهیدان کربلا (دیوان، ص ۱۲۵) چکامه‌ی مشهور قوامی، احتمالا منطبق با مقاتل و روایت‌های رایج در میان شیعیان زمان او بوده؛ زیرا مفاهیم منعکس در این شعر، کاملا سازگار با سنت‌های عزاداری عاشوراست. در این شعر، او مفاهیمی چون تشنگی شهدا و اسارت بازماندگان را به‌صورتی برجسته وصف کرده و ابیاتی نیز در حالت شب پیش از عاشورا سروده است. (همان) هرچند بخش عمده‌ی ابیات این مرثیه، روایتگر مظلومیت حضرت اباعبدالله(ع) و داستان عطش است: بگرفته روی آب سپاه یزید شوم بی‌آب چشم و سینه پر از آتش هوا این‌ها درآب تشنه و ایشان به خونشان از مهر سیر گشته وز کینه ناشتا (دیوان، ص ۱۲۶) بخشی از شعر هم وصف رزم امام حسین(ع) است: میر و امام شرع حسینِ علی که بود خورشید آسمان هدی شاه اولیا از چپ به راست حمله همی‌کرد چون پدر تا بود در تنش نفسی و رگی به‌جا (همان) قیمت پایانی این قصیده که با شیوه‌ی قصیده‌سرایی رایج تفاوت دارد، روایت عزاداری آفرینش و پیامبر و امام‌ علی و فاطمه(علیهم‌السلام) بر شهید کربلا و پس از آن، بیان استقبال آنان از امام‌حسین(ع) در بهشت است؛ مضامینی که پس ازو به شعر دیگر شاعران چون حسن و محتشم کاشی نیز راه‌یافته است: افتاده غلغل ملکوت اندر آسمان برداشته حجاب افق امر کبریا بر خلق منقطع شده انفاس حور عین بر عرش مضطرب شده ارواح انبیا (دیوان، ۱۲۶) با توجه به ظرفیت‌های روایی و نمایشی این اثر، در نگاهی کلی به نظر می‌رسد، شعر قوامی بخشی از یک تعزیه‌سروده‌ی ادبی بوده است که برای اجرا در عزاداری‌های شیعیان سروده شده و ازین جهت، محتوا و ساختار آن، در تاریخ ادبیات عاشورایی اهمیتی ویژه دارد. https://eitaa.com/mmparvizan
"شعر عاشورایی/ ۱۴" تا پایان سده‌ی ششم و اوایل سده‌ی هفتم، فراگیری مضامین عاشورایی در زبان فارسی به‌اندازه‌ای بوده که می‌توان، نمود آن را(جدا از متون تاریخی و کلامی) در چند شاخه‌ی اصلی معرفی کرد. یکی شاعرانی که اشعاری مستقل در این مضمون سروده‌اند که برخی شیعیان زیدی و اسماعیلی و دوازده‌امامی‌اند و برخی شاعران متمایل به اهل سنت و بیش از همه شافعیان شاعر، تا آنجا که صاحب "النقض" برخی ازین سخنوران را نیز عدلی‌مذهب دانسته است. شاخه‌ی دوم، ابتدا بیشتر در نثر و سپس در شعر از پیوند عرفان و مکتب عاشورا شکل گرفته است و در شاخه‌ی سوم، همچنان شاعران به تلمیحات ادبی عاشورایی بسنده کرده‌اند؛ این تلمیحات بیش از همه در خلال مدایح درباری نمود دارد و پس از آن در تصاویر شاعرانه از طبیعت دیده می‌‌شود و به‌ندرت در تغزلات عاشقانه هم نشانه‌ی مفاهیم عاشورایی را می‌توان دید. آخرین نسل شاعران بزرگ کهن که نگاهی تلمیحی به عاشورا دارند، در اواخر سده‌ی ششم تا پایان سده‌ی هفتم ظهور کرده‌اند و به‌مرور، شعر عاشورایی مستقل، با بسامدیافتن و گوناگونی‌اش، فضای تلمیحی را به حاشیه رانده است. برای مثال اثیرالدین اخسیکتی(ف ۵۷۷) در غزلی عاشقانه به شهادت حسنین(ع) اشاره و از آنان با القاب "قتیل/ شهید" یاد کرده است: کجا رمزی دراندازد قتیلی چون حسین آرد کجا زهری برافشاند شهیدی چون حسن آرد (دیوان، ۳۵۰) از دیگر شاعران خراسان، انوری(ف ۵۸۳) در خلال مدحش، از نام و شهرت امام حسین(ع) یاد کرده(دیوان، ۷۰۶ و ۷۱۰) و در مقام شکایت، اندوه خود را به‌اغراق، با ایشان تشبیه کرده است: به من از کربت و بلا آورد که نیاورد کربلا به حسین (همان، ۳۸۱) در میان شاعران مکتب آذربایجان نیز مجیر بیلقانی(ف ۵۸۶) در شعری مدحی، از همزمانی جمعه و عاشورا در سال ۵۷۸ سخن گفته (دیوان، ۱۶۱) که اهمیت این روز را در تقویم ایرانیان آن دیار نشان می‌دهد. خاقانی (ف ۵۹۵) هم با وجود اینکه چون نظامی، در ادبیات دینی بیشتر بر ستایش پیامبر(ص) تمرکز یافته، در یکی از مشهورترین اشعار توحیدی‌اش، اینگونه به عاشورا اشاره کرده است: من حسین وقت و نااهلان یزید و شمرِ من روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا (دیوان، ۲) در شعری دیگر نیز به روایت سوارشدن امام حسین(ع) بر دوش پیامبر(ص)، گریز زده است: ز صدهزار خلف یک خلف بود چو حسین که نفس احمد، بختیّ رام او زیبد (همان، ۸۵۴) در دیوان شاعران مرکز ایران از جمله اصفهان نیز (در جایگاه حلقه‌ی انتقال شعر فارسی به جنوب ایران در این زمان)، مضامین عاشورایی بارها نمود داشته، از جمله جمال‌الدین عبدالرزاق (ف ۵۸۸) که در لغز آب از شهیدان کربلا یادکرده(دیوان، ۱۷) و در موضوع مرگ و شکایت از بی‌وفایی جهان نیز از شهادت حسنین(ع) سخن گفته است: خدای عزّوجل در زمین دو شاخه نشاند ز یک نهال برون آخته حسین و حسن یکی ز بیخ بکندند آب ناداده یکی به تیغ به زهر آب‌داده، اینت حزَن (دیوان، ۷۱۰) فرزند او کمال‌الدین (مقتول ۶۳۵) و مشهورترین شاعر قرن هفتم(به روایت جُنگ‌ها و سفینه‌های ادبی) نیز علاوه بر لعن یزید در قطعه‌ای (دیوان، ۶۲۸) در قطعه‌ای دیگر، اینگونه اندوه خویش را از فرارسیدن محرم بیان کرده است: چون محرّم رسید و عاشورا خنده بر لب حرام باید کرد وز پی ماتم حسین علی گریه از ابر وام باید کرد لعنت دشمنانش باید گفت دوست‌داری تمام باید کرد (همان) https://eitaa.com/mmparvizan